eitaa logo
شمیم افق ( دختران)
60 دنبال‌کننده
465 عکس
262 ویدیو
107 فایل
شبکه مجازی یاوران مراکز افق تابستانی رویایی با برنامه های متنوع ادمین کانال @shamim_ofogh_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸عیـد قـربان، جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین ، عیـد سرسپردگی و بندگی عیــــد نزدیک شدن دلها به قـرب الهی بـر همـه مسلمانان مبـارک باد
قصه كی ها ما را خيلي زياد دوست دارند و ما هم زياد دوستشون داريم؟ خيلی برای ما زحمت می كشند؟ آفرين پدر و مادرمون بچه ها بيايد براشون دعا كنيم: بلا ازشون دور دور دور باشه، زندگيشون جور جور باشه، ان شاء للّه، ان شاء للّه بچه ها همه پدر مادرها بچه هاشون رو خيلی دوست دارند برای همينه كه هيچ وقت دلشون نمی خواهد برای ما اتفاقی بيفته. هميشه مواظبمون هستند. اگر كار بد كنيم ناراحت می شوند و غصه می خورند، اگر كار خوب بكنيم پدر و مادرها خيلی خوشحال می شوند. امروز ميخواهم يك قصه از يك پدر و پسر براتون تعريف كنم. يكی از پيامبرهای خدا به نام حضرت ابراهيم بود كه يك پسر داشت به نام اسماعيل. حضرت ابراهيم مثل همه پدرها بچه اش را خيلی دوست داشت، ‌هر وقت فرصت پيدا می كرد باهاش بازی می كرد. ‌اسماعيل هم پدرش را خيلی دوست داشت. او هم به پدرش گوش ميكرد، هم به پدرش احترام می گذاشت و به پدرش كمك ميكرد. خداجون می خواست يك بار معلوم بشه كه حضرت ابراهيم چقدر به حرف های خدا گوش می كنه، برای همين يك كار خيلي سختی از حضرت ابراهيم خواست، خدا گفت نبايد ديگه پسرت را ببينی، بايد از پسرت جدا شوی. چند روز گذشت و حضرت ابراهيم خيلی ناراحت بود. پسرش اسماعيل به او گفت: پدر چرا اينقدر ناراحتی؟ پدرش برايش گفت كه خدا از او چی خواسته اما اسماعيل كه پدرش را خيلی دوست داشت و ‌دلش می خواست پدرش به حرف های خدا گوش كنه، گفت: پدر جان ناراحت نباش، من حاضرم كاری را كه خدا گفته انجام بدهی. حضرت ابراهيم و اسماعيل يك روز به بالای كوهی رفتند تا فرمان خدا را انجام دهند. وقتی كه حضرت ابراهيم ميخواست از پسرش جدا بشه،‌ خدا چند فرشته را فرستاد. فرشته ها گفتند: صبر كن، وايستا ، حالا معلوم شد كه خدا را خيلی دوست داری و به همه حرف هاش گوش ميكنی، تو بنده خوب خدا هستی. خدا هم تو را و هم پسرت را خيلی دوست دارد، سپس يك گوسفند به حضرت ابراهيم دادند و گفتند اين گوسفند جايزه توست. بچه ها، همه جايزه هاشون را دوست دارند، فرشته ها گفتند حالا اين جايزه ای كه گرفتی را به خاطر خدا به آدم های فقير بده. حضرت ابراهيم و اسماعيل خيلی خوشحال شدند، كه به حرف خدا گوش كرده بودند. از آن زمان به بعد اسم اين روز را گذاشتند روز عيد قربان.
🔻 اولین چیزی که ما را از درست گوش دادن باز می دارد، ذهن خوانی است. ذهن خوانی: وقتی شخص نسبت به آنچه همسرش می گوید بی توجه و بی اعتماد است و در عین حال سعی می کند معنای واقعی حرف او را بفهمد، و احساس می کند همسرش منظورش را صریح بیان نمی کند، در واقع در حال انجام ذهن خوانی است. کسانی که ذهن خوانی می کنند، معمولا به حالت های واقعی همسرشان مانند لحن صدا، حالت چهره و وضعیت بدنی اهمیت بیشتری می دهند و در سایه‌ی حدس های خود، محتوای واقعی کلام همسرش را نادیده می گیرند. ذهن خوانی باعث از بین رفتن احساس تعلق و صمیمیت می شود، چون بخاطر امور خیالی، مسائل بدیهی را نادیده می گیرند. مثلا حمید: «به نظر من در هر دو لباس خوشگل میشی، هرکدام را خواستی بپوش». مینا: «منظور واقعی او این است که من آن قدر لاغر شده ام که با هیچ لباسی خوشگل نمی شوم».
🌷 💠 امام زین العابدین (ع): 🌿 اگر مردم منافع علم را می دانستند. در راه آن جان می دادند و خود را به عمق دریاها می زدند. ✍️ اصول کافی، ج 1 ص 35
ها 🔻 ما نمی توانیم خودمان را قلقلک بدهیم وقتی کسی قلقلک تان می دهد، در واقع خندیدن عکس العمل ناشی از ترس است به همین خاطر شما نمی توانید خودتان را قلقلک بدهید چون میدانید که خطر جدی نیست، نمی ترسید و نمیخندید!
امام علی علیه السلام فرمودند: 🌿 بدترین مردم کسی است که خود را بهترین مردم پندارد. ✍️ غررالحکم، ح5701