eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 🌸✨ هرڪس صبح شنبه ۱۰۶۰ بار《 》گوید شود و شکی در آن نیست✨ 📚 گل های ارغوان ۱۹۵/۱ مطالب مشابہ ↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
👆 🖊 مجرب است روز شنبه شروع کند تا "۱۰ روز" هر روز ۱۲۰۰ بار بخواند حل میشود 📚اسرار المقاصد ۱۳۸ مطالب مشابہ↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🌸✨روضه حضرت مسلم ؏ در خانه موجود در طی هفت شنبه پشت سر هم به نیت صاحب‌خانه شدن گیرد ان‌شاءالله برآورده شود✨ 📚دو هزاردستورالعمل مجرب۶۰۷ ڪلیڪ ڪنید↩️ @shamimrezvan ღگشا👆
📚سرگذشت واقعی وآموزنده تحت عنوان ...! 💕 تو باید درس بخونی و به جایی برسی. اگه می خوای به من کمک کنی فقط به فکر دانشگاه رفتن و مهندس شدن باش. وقتی برای خودت کاره ای شدی و اولین حقوقت رو گرفتی، منم دیگه سرکار نمی رم و می شینم تو خونه و از دولتی سر پسرم خانمی می کنم؛ فهمیدی چی گفتم؟» سرم را پائین می انداختم و می گفتم: «چشم مادر، کاری می کنم که عمو حسرت زندگی مون رو بخوره. می شم تکیه گاه تو!» روزها و ماهها و سالها پشت سرهم می گذشتند و من با تلاش و پشتکار فراوان به آرزوی مادر جامه عمل پوشاندم و در رشته مهندسی دانشگاه سراسری آن هم در شهر خودمان قبول شدم. مادر از خوشحالی سر به آسمان می سائید و می گفت: «خدا رو شکر می کنم و ازت ممنونم که جواب زحمات من رو دادی. پسرم، این چهار سال دانشگاه رو هم بی هیچ دغدغه ای درس بخون و به چیزی فکر نکن. من هنوز می تونم و اونقدر جون دارم که کار کنم پس تو با خیال راحت درس بخون. بعد از اینکه به جایی رسیدی نوبت استراحت من می رسه!» مادر این حرفها را می زد تا دل مرا آرام کند اما من خوب می فهمیدم که از غصه روز به روز آب می شود. فوت پدر و نامردی عمو و پدربزرگم قلب او را به درد آورده بود. هر چند سعی می کرد خودش را بی خیال نشان دهد اما من کاملا حس می کردم تمام غصه های عالم در دلش تلنبار شده. بارها او را دیده بودم که با عکس پدر حرف می زد و درددل می کرد و اشک می ریخت. سال سوم دانشگاه بودم که بالاخره سنگینی فشارهای روحی کار دست مادر داد. توموری سرطانی در بدنش در حال رشد کردن و بزرگ شدن بود. مادر به شدت لاغر شده بود و دیگر توان کار کردن نداشت. هزینه عمل جراحی و شیمی درمانی مادر خیلی بالا بود و من نمی دانستم چه باید بکنم؟ بی آنکه مادر مطلع شود ترک تحصیل کردم و در یک شرکت به عنوان آبدارچی مشغول به کار شدم اما مگر با چندغاز پولی که می گرفتم می توانستم هزینه درمان مادر را جور کنم! مادر روز به روز ضعیف تر از قبل می شد. باید هرچه زودتر تحت مداوا قرار می گرفت و من هیچ چاره ای پیش رویم نبود..... 💕 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️آ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔅پیامبراکرم(ص) : 🔸مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ضَيَّعَ مَن يَعولُ . 🔹 ملعون است ، ملعون است كسى كه خانواده اش را وا مى گذارد ! 📚 الكافي : ج ٤ ص١٢ح ٩ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghane
#هرروزیک_آیه ✨مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ 🕊بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا ✨وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰﴾ ✨هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن 🕊پاداش خواهد داشت و هر كس كار بدى ✨بياورد جز مانند آن جزا نيابد 🕊و بر آنان ستم نرود (۱۶۰) 📚 سوره مبارکه الأنعام ✍ آیه ۱۶۰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔮 🌺مداومت برخواندن این ذکر ✨اِستَغفُرِاللهِ العَظيم اَلذي لا اِلهَ اِلا هُوَ الحَي القَيوم و اَتوبِ اِلَيه لي و لِوالدَي و لِلمُسلِمين✨ @shamimrezvan
✨امام صادق ع ؛ ڪسے ڪہ زمان خوابیدن صدمرتبہ استغفار ڪند گناهانش همچون برگ درختان فرو مےریزد و صبح ڪہ بلند شود گناهے برایش نماند✨ 📚مڪارم الاخلاق۶۱۰ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🍃🍂عدالت و لطف خدا 🍃🍂 🙍زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل❓ 🗣داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. 🗣سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ 🙍زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم . 🚪هنوز سخن زن تمام نشده بود که ... در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى. 🙍🗣حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است @tafakornab @shamimrezvan
✨پيامبراڪرم ص؛ هرگاه ڪسے ازشما خورشے مےسازد،درآن 《ڪدوي》بسياربريزد چراڪہ مغزوعقل رامےافزايد 📚مکارم الاخلاق۱/۳۸۳ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
4نصیحت لقمان به فرزندش : 1⃣درحال نمازمراقب دلت باش 2⃣سرسفره مراقب شکمت باش 3⃣درخانه ی مردم مراقب چشمت باش 4⃣درميان مردم مراقب زبانت باش @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh