eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
26.1هزار دنبال‌کننده
33.4هزار عکس
18.3هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼بسم الله الرحمن الرحیم ✨الهی به امیدتو 🌼خدایا باتوکل به تو ✨پنجره ماه مــ🌻ــرداد را بازمیکنیم 🌼1 مــ🌙ـاه خیر وبرکت ✨1 مـ🌙ــاه سلامتی وسعادت 🌼1 مـ🌙ــاه آرامش وپیشرفت ✨1 مــ🌙ـاه زندگی پرازموفقیت 🌼به همه ما عطابفرما✨😊 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻✨صبح سه شنبه اولين روز 🌻✨مرداد ماهـتون 🌻✨پربرکت با ذکر صلوات 🌻✨اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰ 🌻✨مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ 🌻✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌻✨ 🌻✨در ماه جديد به برکت صلوات 🌻✨بر محمد و آل مطهرش (ع) 🌻✨به من و همه ی دوستان 🌻✨و عزیزانم، خیر و برکت 🌻✨و روزی فراوان وحلال 🌻✨عطا بفرما 🌻✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
﷽🌻 🌻﷽ 🌼پشت دیوار بلند زندگی 🍃مانده‌ایم چشم انتظار یڪ خبر 🌼یڪ أنا المَهدی بگو یا ابن الحسن 🍃تا فرو ریزد حصار غصه ها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
دل من خواست پیامی برساندبه نامه از نزد غلامی برساند به پس به برسانید که ازجانب ما اول صبح سلامی برساند به •┈┈••✾•🌼•✾••┈┈• @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆کوردلان دنیا وآخرت 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 1 مرداد ماه 1398 🌞اذان صبح: 04:25 ☀️طلوع آفتاب: 06:05 🌝اذان ظهر: 13:11 🌑غروب آفتاب: 20:16 🌖اذان مغرب: 20:36 🌓نیمه شب شرعی: 00:20 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✍🏻 افرادی که سرد مزاج هستند و از خستگی بعد از خواب رنج میبرند ✅ هنگام صبحانه از مواد گرم مزاج مانند عسل ، ارده و شیره استفاده کنند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام😊✋ 💛صبح زیبـاتون بخیر☕️ 🌼به مرداد ماه خوش آمدید 💛آرزو میکنم 🌼قلبتون پر باشه 💛از مهر و محبـت 🌼روحتون لبریز باشه 💛از آرامش و شـادی😇 🌼و خیر و برکت مهمون 💛همیشگی زندگیتون باشه 🌼 در اولین روز مرداد ماه 💛 براتون آرزو میکنم 🌼 خنده های ازته دل 💛 شادی هاتون ابدی 🌼 یک خدای همیشه همراه 💛 باهزار آرزوی زیبا 🌼 تقدیم لحظه لحظه هاتون... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مُبارَک مُبارَک تَوَلُدِت مُبارَک🌸 لَبِت شادو دِلِت خوش🎂 چو گُل پُرخَنده باشی🌸 بیا شَمعا رو فوت کُن🎂 که صَد سال زِنده باشی🌸 ‌مرداد ماهی های عزیزتولدتون مبارک ------------------- ••••●❥JOiN👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹🍃 💜👈ختم سوره ذاریات امام صادق ع فرمودند:  💚👈هرکس این سوره را بخواند و‌مداومت کند خداوند زندگیش را می کند و معیشت و زندگی شامل و های زندگی و‌کارهای روزمره می شود. هرکس بخواهد زندگیش مدیریت شود از خواندن این سوره غافل نشود . تا قبل از ازدواج بخواند به نیت ازدواج و وقتی انشاالله ازدواج کرد بخواند برای مدیریت شدن زندگیش. 📚منابع: خواص آیات http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
🍃🍂 ⇦ از روز سه شنبه شروع کند تا ده روز ، روزی هزار بار بر مویز بخوانید و بخورید و در روز دهم نان و حلوا به مستحقان بدهید🍃🍂 مطالب مشابہ ↩️ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ✍((سلام بر رمضان )) 🌾چند سال منتظر رمضان بودم ... اولین رمضانی که مکلف بشم ... و دیگه به اجازه کسی برای روزه گرفتن نیاز نداشته باشم ... 🌺اولین رمضانی که همه حواسشون به بچه هاشون هست ... من خودم گوش به زنگ اذان و سحر بودم ... خدا رو شکر، بیدار شدن برای نماز شب جزئی از زندگیم شده بود ... فقط باید کمی زودتر از جا بلند می شدم ... 🌾گاهی خاله برام سحری و افطار می آورد ... گاهی دایی محسن ... گاهی هم خانم همسایه ... و گاهی هر کدوم به هوای اون یکی دیگه ... و کلا از من یادشون می رفت ... و من خدا رو شکر می کردم ... بابت تمام رمضان هایی که تمرین نخوردن کرده بودم ... 🌺هر چند شرایط شون رو درک می کردم ... که هر کدوم درگیری ها و مسائل زندگی خودشون رو دارن ... و دلم نمی خواست باری روی دوش شون باشم ... اما واقعا سخت بود... با درس خوندن ... و اون شرایط سخت رسیدگی به مادربزرگ ... بخوام برای خودم غذا درست کنم ... 🌾روزها کوتاه بود ... و لطف خدا بهم نیرو و قدرت می داد و تا افطار بی وقفه و استراحت مشغول بودم ... هر وقت خبری از غذا نبود ... مواد صاف شده سوپ مادربزرگ رو که از سوپ جدا می کردیم ... نمک می زدم و با نون می خوردم ... اون روزها خسته تر از این بودم که برای خودم ... حس شکستن 2 تا تخم مرغ رو داشته باشم ... 🌺مادربزرگ دیگه نمی تونست تنها حرکت کنه ... دایی محسن صندلی پلاستیکی خریده بود ... با کوچک ترین اشاره از جا می پریدم ... صندلی رو می گذاشتم توی دستشویی ... زیر بغلش رو می گرفتم ... 🌾پشت در ... گوش به زنگ می ایستادم ... دیگه صداش هم به زحمت و بی رمق در می اومد ... زیر بغلش رو می گرفتم و برش می گردوندم ... و با سرعت برمی گشتم دستشویی ... همه جا و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم و سریع می گذاشتم کنار ... ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 💎((اولین ۴۰ نفر)) 🌺سحری خوردم و از آشپزخونه اومدم بیرون ... رفتم برای نماز شب وضو بگیرم ... بی بی به سختی سعی می کرد از جاش بلند شه ... - جانم بی بی؟ ... چی کار داری کمکت کنم؟ ... 🌾- هیچی مادر ... می خوام برم وضو بگیرم ... اما دیگه جون ندارم تکان بخورم ... زیر بغلش رو گرفتم و دوباره نشوندمش ... آب آوردم و یه پارچه انداختم روی پاش تا لباس هاش موقع وضو گرفتن خیس نشه ... - بی بی ... حالا راحت همین جا وضو بگیر ... 🌺دست و صورتش رو که خشک کرد ... جانمازش رو انداختم روی میز ... و کمک کردم چادر و مقنعه اش رو سرش کنه ... هنوز 45 دقیقه وقت برای نماز شب مونده بود ... اومدم برم که متوجه شدم 🌾دیگه بدون کمک نمی تونه حتی نماز بخونه... گریه ام گرفته بود ... دلم پیش مهر و سجاده ام بود و نماز شبم ... چند لحظه طول کشید ... مثل بچه ها دلم می لرزید و بغض کرده بود ... 🌺رفتم سمت بی بی ... خیلی آروم نماز می خوند ... حداقل به چشم من جوون و پر انرژی ... که شیش تا پله رو توی یه جست می پریدم پایین ... 🌾زیرچشمی به ساعت نگاه می کردم ... هر دقیقه اش یه عمر طول می کشید ... - خدایا ... چی کار کنم؟ ... نیم ساعت دیگه بیشتر تا اذان نمونده ... خدایا کمکم کن ... حداقل بتونم وتر رو بخونم ... 🌺آشوبی توی دلم برپا شده بود ... حس آدمی رو داشتم که دارن عزیزترین داراییش رو ازش می گیرن ... شیطان هم سراغم اومده بود ... - ولش کن ... برو نمازت رو بخون ... حالا لازم نکرده با این حالش نمازمستحبی بخونه ... و ... 🌾از یه طرف برزخ شده بودم ... و از وسوسه های شیطان زجر می کشیدم ... استغفار می کردم و به خدا پناه می بردم ... از یه طرف داشتم پر پر می زدم که زودتر نماز بی بی تموم بشه ... که یهو یاد دفتر شهدام افتادم ... 🌺یکی از رزمنده ها واسم تعریف کرده بود ... - ما گاهی نماز واجب مون رو هم وسط درگیری می خوندیم... نیت می کردیم و الله اکبر می گفتیم ... نماز بی رکوع و سجده ... وسط نماز خیز برمی داشتیم ... خشاب عوض می کردیم ... 🌾آرپیجی می زدیم ... پا می شدیم ... می چرخیدم ... داد می زدیم ... سرت رو بپا ... بیا این طرف ... خرج رو بده و ... و دوباره ادامه اش رو می خوندیم ... 🌺انگار دنیا رو بهم داده بودن ... یه ربع بیشتر نمونده بود ... سرم رو آوردم بالا ... وقت زیادی نبود ... - خدایا ... یه رکعت نماز وتر می خوانم ... قربت الی الله ... الله اکبر ... 🌾حواسم به بی بی و کمک کردن بهش بود ... زبانم و دلم مشغول نماز ... هر دو قربت الی الله ... 🌺اون شب ... اولین نفر توی 40 مومن نمازم ... برای اون رزمنده دعا کردم ... ✍ادامه دارد..... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°