eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
24.9هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۱۲۵ ❤️صورتش مثه همیشه زیبا و معصوم بود. با ته ریشی که حالا بلندتر از قبل، موهایِ آشفته اش را به رقص درمیآورد.. خستگی در مویرگ به مویرگِ سفیدیِ پنهان شده در خونِ چشمانش جیغ میزند و من دلم لرزید برایِ لبخندِ تلخ و مظلومِ لبهایش که آوار شد بر سوزشِ دلم و خرابه هایِ قلبم.. توجهش به من بود.. تبسم صورتش عمیقتر شد و پا جفت کرد برایِ احترامی نظامی.. اما من ظالم شدم و رو گرفتم از دلبریهایش.. دانیال به محض ورودمان به اتاق روبه رویم ایستاد و چشمانش را ریز کرد ( دعواتون شده؟؟) و من با “نه” ایی کوتاه، تن به تخت و چشم به خواب هایی آشفته سپردم.. روز بعد اربعین بود و من دریایِ طوفان زده را در زمین عراق تجربه کرد.. سیلی که هیچ شناگری، یارایِ پیمودنش را نداشت و همه را غرق شده در خود، به ساحل میرساند.. آن روز در هجومِ عزدارانِ اربعین هیچ خبری از حسام نشد.. نه حضوری.. نه تماسی.. آتش به وجودم افتاده بود که نکند دعایم به عرش خدا میخ شده باشد و مردِ جنون زده ام راهی.. چند باری سراغش را از برادرم گرفتم و او بی خبر از همه جا، از ندانستن گفت.. و وقتی متوجه بی قراریم شد ، بی وقفه تماس گرفت و مضطرب تماشایم کرد. نبضِ نگاهِ مظلوم و پر خواهشِ حسام در برابر دیده و قلبم رژه میرفت.. کاش دیشب در سرای حسین (ع) از سر تقصیرش میگذشتم و عطرِ جنگ زده ی پیراهنش را به ریه میکشیدم.. دلشوره موج شد و به جانم افتاد.. خورشیدِ غروب زده آمده بود اما حسام نه.. دیگر ماندن و منتظر بودن، جوابِ نا آرامی ام را نمیداد.. آشفته و سراسیمه به گوشه ایی از صحن و سرایِ امام حسین پناه برم. همانجا که شب قبل را کنارِ مردِ مبارزم، کج خلقی کردمو به صبح رساندم. افکارِ مختلفی به ذهنم هجوم میآورد. چرا پیدایش نمیشد؟؟ یعنی از بداخلاقی هایِ دیشبم دلخور بود؟؟ کاش از دستم کلافه و عصبی بود. اما من میشناختمش، اهل قهر نبود. یعنی اتفاقی بد طعم، گریبانِ زندگیم را چنگ میزد؟؟ ای کاش دیشب خساستِ نگاه را کنار میگذاشتمو یک دل سیر تماشایش میکردم. وحشت و استرس، تهوع را به دیواره هایِ معده ام میکوبید و زانو بغل گرفتم از سر عجز.. زیرِ لب نام حسین (ع) را ذکر وار تکرار میکردم و التماس که منت بگذار و امیرمهدیِ فاطمه خانم را از من نگیر.. روز اربعین تمام شد.. روز اربعین تمام شد.. اذان گفته شد.. نماز مغرب و عشا خوانده شد.. اما… اما باز هم خبری از حسامِ من نشد.. حالا دیگر دانیال هم موبایلش خاموش بود و خودش ناپیدا.. چند باری مسیرِ هتل تا حرم را دوان دوان رفتمو برگشتم.. حس کردم.. برایِ اولین بار، در زمین کربلا، زینب را حس کردم.. حالِ ظهرِ عاشورا و ایستادنِ پریشانش بر تل زینبیه.. آرزویِ حسام ، داغ شد بر پیشانی ام.. من مگر از زینب بالاتر بودم؟؟ چرا هیچ خبری از مردانِ زندگیم نبود..؟؟ نمیدانم چرا اما به شدت ترسیدم. من در آن سرزمین غریب بودم اما ناگهان حس آشنایی، احساسم را خنک کرد.. از حرم به هتل رفتم به این امید که دانیال برگشته باشد اما نه.. درد معده امانم را بریده بود و قرصها هم کارسازی نمیکرد. کمی رویِ تخت دراز کشیدم.. ما فردا عازم ایران بودیم و امروز حسام اصلا به دیدنم نیامده بود.. ما فردا عازم ایران بودیم و دانیال غیبش زده بود.. ما فردا عازم ایران بودیم و من سرگشته خیابانهایِ کربلا را تل زینبه میدیدم.. مدام به خودم دلداری میدادم که تو همسر یک نظامی هستی.. امیرمهدی اینجا در ماموریت است و نمیتواند مدام به تو سر بزند.. ناگهان به یاد دوستانش در موکب علی بن موسی الرضا افتادم. حتما آنها از حسام خبر داشتند. چادر بر سر گذاشتم و به سمت در دویدم که ناگهان در باز شد.. ادامه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
3️⃣1️⃣ در مسیرهای اتوبوس و مترو، تعدادی ایستگاه که نشسته بودیم بلند شویم و جای خود را به به دیگری که چند ایستگاه ایستاده بدهیم 🔸🔶اگر راز بهترین زندگی را داشتن رو میخواهی بسم الله... 💠 امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌺 بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند.🌺 إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ 📗غررالحكم حدیث 3636 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 بسم الله... 🔟ــــــوال (وضو) ❓ مداد چشم و ریمل در هنگام وضو چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ: 💢 همه مراجع: ☝ بیرون چشم: اگر جرم داشته باشد، باید برطرف شود. ✌ داخل چشم: اشکالی ندارد. ‼ تبصره: بعد از پاک کردن مواد آرایشی، باقی ماندن رنگ آن، برای وضو اشکالی ندارد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ ✨وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۷۹﴾ ✨و اوست آن كس كه شما را ✨در زمين پديد آورد و به سوى ✨اوست كه گرد آورده خواهيد شد (۷۹) 📚سوره مبارکه المؤمنون ✍آیه ۷۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ‍ 🔶 🔶 برای داشتن فرزندی صالح روز یکشنبه بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز گذارد در رکعت اول حمد به همراه ۱۳ بار سوره تکاثر در رکعت دوم حمد به همراه ۱۱ بار سوره تکاثر خوانده و بعد از سلام نماز به سجده رود و برای صالح شدن فرزندان خود دعا کند ،سپس در همان سجده پانصد مرتبه صلوات بفرستد. 🔴این نماز را بهتر است پدر بخواند ،البته مادر هم می تواند بخواند. 📚مخزن تعویذات عملیه @shamimrezvan ღگشا👆👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
درارتباط باهمسرتان رفتارمنحصربه فردداشته باشیدمثلامیتوانیدکلمه ی《عزیزم》رافقط برای او به کارببرید، نه اینکه درسطح همه مخاطبان خودعنوان کنید. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
👨‍👩‍👦‍👦 گاهي يادمان ميرود... در حالي مدام فرزندمان را به خاطر بازيگوشي و اشتباه، سرزنش ميكنيم كه همان شيطنت را با لذت و شوقي بي اندازه، در كودكي، حق خود ميدانستيم! @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
✨﷽✨ 📘 ✍🏻.روزی دو نـــــفـر ســـر یڪ شتــــری دعــوا ڪردند و هر یڪ ادعا ڪردند از بیابان به اشتباه وارد ، گله دیگری شده است. هر دو نزد نبی مڪرم اسلام ص برای قضاوت رسیدند. حضرت از آنها طلب سند و شهود برای مالڪیت نمودند. ✍🏻یڪی از آن دو گفــــت: من شهـــــادت می دهم ،شتر من در ڪبدش ( جگر) دو زخم دارد، شتر را نحر ڪنید اگر نبود، من شتر را به او می بخشم و از حقم می گذرم. ✍🏻حضـــرت، موافقــت فـرمودند و شــتر را ذبح کردند و ناگهان دو زخم در جگر شتر دیدند. حضرت به اعرابی روی ڪرده و سوال ڪردند، تو از ڪجا دانستی این شتر دو زخم در جگرش دارد؟؟!! ✍🏻عــــــرب گفــت: یـــــــاد دارم شمــــــا فرمودید: اولادنا اکبادنا ( فرزندان ما جگر های ما هستند) من دو بچه شتر این ناقه ( شتر ماده) را از چشم او دور ڪردم و ذبح نمودم. ✍🏻 این شتـــر ماههـا در بــــیابان اشــڪ ریخـــت و ناله ڪرد در حالی ڪه من نمی دانستم این قدر بچه هایش را دوست دارد، از این جهت، مطمین شدم دو زخم در جگرش دارد. مثـــلی زیبــــــای آذری می گویــــد: اولاد وقتی در شڪم توست خون تو را می خورد، وقتی بیرون می آید، جان تو را می خورد(با شیر مادر خوردن و غصه‌دادن به والدین)وقتی می میری مال تو را می خورد 📚ڪتاب راهنمای سعادت ص 563 ↶【به ما بپیوندید 】↷ @tafakornab @shamimrezvan
✅عادات سالم شبانه برای کاهش وزن👇 🔺خواب زود و کافی 🔺اجتناب از کافئین 🔺تنظیم دمای اتاق 🔺نوشیدن چای بابونه 🔺خاموش کردن گوشی 🔺نخوابیدن بلافاصله بعد شام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 🍀اگـر امـروز مواظب لقمه غذایت نباشی 🍀فردا مجبوری مواظب 🍀 حجاب دخترت 🍀غیرت پسرت 🍀حیای همسرت باشی 🍀زیرا: لُـقـمـه حـرام 🍀شروع کننده همه مصیبت هاست @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂 🍃🍂 🖊اگر《سوره مریم》را بنویسند و بشویند و آبش را بر سر دختر ریزند او را شوهر پیدا شود 📚 درمان با قرآن ۵۶ ڪلیڪ ↩️ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
✍🏻برای دفع سحر و رفع آن این آیات را بر روی کاغذ با زعفران بنویسید ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ برحمتک یا ارحم الراحمین سپس آن را درون شیشه ای از گلاب کرده تا در گلاب حل شود هر روز صبح یک مشت از آن را به صورت خود بمالید ✍🏻کاغذی دیگر تهیه کرده با زعفران ابتدا بنویسید بسم الله الرحمن الرحیم سپس آیه إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ را 5 مرتبه زیر آن نوشته و در پایان بنویسید برحمتک یا ارحم الراحمین آن را با اب مخلوط کرده تمام بدن را با آن غسل دهید آبی که از بدن می ریزد به درون چاه نرود لذاظرفی زیر پا گذاشته و آب های جداشده را درون باغچه یا چاه آب باران بریزید 📚کتاب دو هزار دستور العمل مجرب ص 303 📿مطالب تخصصی و مرتبط با ادعیه و احادیث را در کانال ما دنبال کنید📿 💯حاجت روا باشیدان شاالله👇 ‌‌‌‌┅┄┅┄••❥❤️❥••┄┅┄┅ @shamimrezvan ღگشا👆👆