eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.6هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃🦋 (صرفا در امر حلال فایده دارد) ✍🏻جهت اینڪہ ڪسی را بہ مهر و محبت خود متمایل نمائیم بگونہ اے ڪہ دورے ما را تحمل ننماید و ما را عمیقا دوست بدارد آیات ڪریمہ ذیل را بخواند و بہ طعام یا آب بدمد و سپس بہ او بخوراند یا بنوشاند↯↯↯ 🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم ان لا تعلوا علی و اتونی مسلمین» (سوره نمل، آیه ۳۰ و ۳۱) «لو لا ان ربطنا علی قلبها لتکون من المومنین» (سوره قصص، ایه ۱۰)🌸🍃 @shamimrezvan ღگشا👆👆
👆 ✍هرڪس آیه۲۲سوره حشر را چهارشنبه ۷۰ بار خوانَد فتوحات از برای او دست دهد و حوائج او برآورده شود وغنی و مکرم گردد 📚جواهر مکنونه مطالب مشابہ ↩️ @shamimrezvan ⬆️
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
‍ ‍ ☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ ازنویسنده گیلانی زهرااسعد دوست ✍رمان ۱۲۸ نمیدانم چند ساعت را از بودن کنارِ جسمِ بی جانِ حسام محروم ماندم، اما وقتی چشم باز کردم. شب بود و تاریکی و سکوت..  رویِ همان تختی که حسام لقمه های نان و پنیر درست میکرد و چای هایش را به طعم خدا شیرین میکرد..   چشم چراخاندم، انگار گوشه ی اتاق به نماز ایستاده بود و الله اکبر میگفت.. این اتاق پر بود از بودنهایش.. از خنده هایش.. از عاشقانه هایِ مذهبی اش.. ته دلم خالی شد.. دیگر نداشتمش.. لبخند روی لبهایم نشست، خوب بود که چیزی به انتهایم نمانده بود و باز دیدم همان اخمهایش را وقتی که از کاسه ی کوچک عمرم میگفتم.. روی تخت نشستم که چشمم در آن تاریکی محض، به برادر همیشه نگران و خوابیده رویِ زمینِ اتاقم افتاد.. آرام به سمتِ میزِ گوشه ی اتاقم رفتم. باید عکسهایش را میدیدم. قلبم تپش نداشت.. گوشی را از رویش برداشتم و یک به یک یادگاری هایمان را چک کردم. از اولین روز عقدمان تا آن شبِ اربعین..  چمدانِ چسبیده به دیوار را باز کردمو موبایل خونی و پیچیده در نایلونِ حسام را درآوردم.  خاموش بود. به شارژ زدمو روشن اش کردم. دوست داشتم گالریش را چک کنم. حتما پر بود از عکسهایِ دو نفره مان.. باز کردم.. خالی از عکسهایِ دو نفره و مملو از عکسهای مذهبی و شهدا.. دلم گرفت.. او از اول هم برایِ من بود..  فایل فیلمهایش را باز کردم و یک نگاهی کلی انداختم.. حدسش سخت نبود . مداحی.. روضه.. تصویر از حرم تا الی آخر.. قصد خروج از فایلِ کلیپ ها را داشتم که ناگهان فیلمی توجه ام را جلب کرد.. حس خوبی نداشتم.. هنذفری را داخل گوشهایم گذاشتم تا با صدایش دانیال را بیدار نکنم. فیلم پخش شد و نفسم قطع.. حسام بود.. لحظاتِ آخر، قبل از شهادت.. تکانهایِ شدید ونامرتب گوشی نشان میداد که به سختی آن را در دستش گرفته. گاهی صورتش در کادر بود، گاهی نه.. اما خس خس صدا و کلماتِ تکه تکه اش در میانِ همهمه ی ناجوانمردانه ی گلوله ها، به خوبی شنیده میشد (سلام سارایِ من.. ببخش که  دیشب ناراحتت کردم.. به خدا، از دهنم پرید.. و اِلا هیچی نمیگفتم.. الان محاصرمون کردن.. بقیه بچه ها پریدن.. اما من هنوز دارم دست و پا میزنم.. خشابامون خالی و دیگه هیچ گلوله ایی نمونده..ولی الاناست که بچه ها برسن..  بانو! میدونم گوشیمو به امید دیدن عکسامون زیرو رو میکنی.. نگرد، هیچی توش نیست..  آخه ما مذهبی ها عکس ناموسمونو تو گوشیمون نگه نمیداریم.. موبایله دیگه، یه وقت دیدی گم شد.. اما یه سی دی تو کشویِ اتاقمه که پر از عکسای خودمونه، کلید کِشو دست مامانه..) باسرفه ایی شدید خندید وکلماتش باز تن به تن، تکه تکه شدند (یه سی دی هم هست، پر از عکسایِ حجله ایی.. واسه بعد ازشهادت.. راستی دیشب برات، یه فایل صوتی قرآن خووندم و ضبط کردم.. تو همین گوشیه..  هر وقت دلت گرفت، گوش کن. البته اگه این موبایل سالم به دستت برسه.. انگشتری که دستمه، مالِ تو.. حتما پشت نگینشو بخوون.. سارا جان، هوای مامانو خیلی داشته باش.. اون بعد از من، فقط تو رو داره.. راستی چادر خیلی بهت میاد نازنینم..) در صدا و چشمانش دیگر نایی نبود ( منتظرت، میمو نم..) گوشی از دستش افتاد. نیمی از صورتش که نقش زمین شده بود در کادر مشخص بود.. لبهایش میخندید و میان هیاهویِ تیر اندازی و فریادهایِ مختلفِ، صدایِ اشهد خوانی حسام، به طور ناواضح به گوش میرسید.. نمیدانم چقدر از هجوم صداها و چشمانِ آرام گرفته ی سید امیرمهدی من گذشت که شارژِ گوشی اش تموم و خاموش شد. بی صدا گریستم. و تیغه ی کف دستم را به دندان گرفتم..  کاش دنیا برایِ یک دقیقه هم که شده میایستاد.. به سراغ ساک رفتمو انگشترش رابیرون کشیدم.  خوابیده در خونِ مردِ زندگیم بود. به آشپزخانه بردمو شستم اش.  انگشتر را برگرداندم.. اسم من را پشتش کنده بود. مانند همان انگشترِ نگین سبزی که اسم خودش را بر آن کنده و به دستانم هدیه داده بود.. آن شب تا خودِ صبح تلاوتِ ضبط شده ی قرآنش را گوش دادم به عرش تماشایش کردم. آن شب گذشت.. روز بعد مراسم تشییع پیکرش بود و با ساق و چادری که به من هدیه کرده بود، سیاه پوشِ نبودنش شدم.. دوستانش اتومبیلی  که پیکرش را حمل میکرد مانند ماشینِ عروس گل کاری کردند و کاغذی بزرگ با این جمله  که " دامادیت مبارک سید"  روی آن چسباندند. چند ماهی از آن روزها میگذر و من هنوز زنده ام.. انگار دیگر سرطان هم سراغم را نمیگیرد.. روزهایم میگذرد بدونِ حسام.. .... @tafakornab @shamimrezvan
💎امام کاظم علیه السلام: 💠مصیبت برای صابر، یکی است و برای آنکه بی طاقتی کند، دوتاست أَلْمُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ إِثْنانِ 📚تحف العقول صفحه 414 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰 💎امام رضا عليه السلام: 💠هر كه ستمگرى را يارى كند، ستمگر است و هر كه ستمگرى را يارى نرساند و دست تنها گذارد، دادگر است مَن أعانَ ظالِما فهُو ظالِمٌ، و مَن خَذَلَ ظالِما فهُو عادِلٌ 📚ميزان الحكمه ج6 ص557 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام جواد(ع): 💠اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چيز گرانى است و نردبان رسيدن به هر بلندايى الثِّقَةُ باللّهِ تعالى ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ،و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ 📚ميزان الحكمه ج 13ص 459 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام هادی علیه السلام: 💠مَنِ اتَّقَی اللهُ یُتَّقی وَ مَنْ اَطاعَ اللهُ یُطاعُ؛ هر که از خدا پروا کند، از او پروا می کنند و هر که از خدا اطاعت کند، اطاعتش می کنند. 📚تحف العقول، ص 482 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸 بازی با و آلات ⁉️ سؤال: آیا اگر افراد بدون شرط‌بندی و قصد قمار و بُرد و باخت و کسب درآمد، بلکه فقط برای و مشغول بودن، مبادرت به بازی با ورق کنند، آن افراد مرتکب حرام شده‌اند؟ حضور در مجالس بازی با ورق برای چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ: بازی با ورقی که عُرفاً از آلات قمار محسوب می‌شود، به‌طور مطلق حرام است و جایز نیست انسان با اختیار در مجلس قمار یا بازی با آلات قمار شرکت کند. 🔹منبع: پایگاه اطلا‌ع‌رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا 🍃حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ ✨لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۷﴾ ✨اگر خدا را وامى نيكو دهيد 🍃آن را براى شما دو چندان ✨مى‏ گرداند و بر شما مى ‏بخشايد 🍃و خداست كه سپاس‏ پذير بردبار است (۱۷) 📚سوره مبارکه التغابن ✍آیه ۱۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂 🍃🍂 🖊 مداومت برخواندن آیه ۲۹ 【سوره مؤمنون]جهت خانه‌دارشدن بسیارمفید است✧ 📚دعاهای سرازیر شدن رزق وروزی۹۷ @shamimrezvan 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
💚خیلی از اختلافات زناشویی را می‌توان محترمانه حلش کرد. 💛لازمه اختلاف داشتن، بی حرمتی کردن به یکدیگر نیست. 💙داد و بیداد، مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه مشکل را بدتر می‌کند. ❤️پس بهتر است، صبورانه و مهربانانه اختلافات خود را حل کنید تا پشیمانی باقی نماند. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
💠امام صادق علیه السلام: 🌷بهترین چیزی که پدران برای پسرانشان به ارث می گذارند است نه مال چرا که مال می رود و تربیت می ماند. 📖کافی،ج۸،ص۱۵۰ @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
⭕️ مغازه‌ام سوخت بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است. فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ یا...؟ او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟ مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود: مغازه ام سوخت، اما ایمانم نسوخته است. فردا باز هم شروع به کار خواهم کرد. ✅ اتفاقات منفی نباید امید و ایمان شما رو در رسیدن به هدفتون ضعیف کند. ••••●❥JOiN👇 @tafakornab @shamimrezvan
👃پوکی استخوان ✅👈درمان طبیعی صبح: شیر عسل ظهر: شیر خرما عصرانه: پودر سنجد(که از مخلوط پودر پوست و گوشت و هستۀ سنجد است) مخلوط با شیر عصرانه یا وسط روز: خوردن مخلوط سه شیره (خرما، انگور، توت) شب: مغز گردو با پنیر @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌