eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.3هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 😇آلزایمر با از دست دادن حافظه کوتاه مدت فراموش کردن آدرسها اسمها آغاز میشودکم کم تا آنجا پیش میرود که فرد حتی راه بازگشت به خانه فراموش میکند برای تقویت حافظه چه باید کرد (☝🏻) ‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🕯آخرین پنج شنبه شهریورماه است و یاد درگذشتگان😭 اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَهِ الفَاتِحهِ مَعَ الصَّلَوَاتِ پنج شنبه که می شود ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی می دهد😭 و عده ای از عزیزانمان  آن طرف  چشم به راه هدیه ای تا آرام بگیرند😭 با فاتحه و صلواتی هوایشان را داشته باشیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین پنجشنبہ زیبای شهریورماهتون🌸🍃 پر از عشق ومحبت پر از موفقيت وسرافرازی پر از صلح وسازش پر از دوستی ومهربانی پر از دلخوشى و پر از خبرهای خوب آخرهفتہ تون بی نظیر دلتون گرم به عشق به خدا🌸🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰۰☝️ 🔑بـــرای گــشــایــش بـخــــت🔓 ابو بصیر می گوید:امام صادق (ع) فرمود: هر گاه یکی از شما [بخواهد] ازدواج کند،چه می کند؟  عرض کردم: نمی دانم قربانت گردم، فرمود: هرگاه [کسی] قصد ازدواج داشت پس: ⚜دو رکعت نماز به جا آورد. ⚜خداوند عزّوجلّ را سپاس گوید. ⚜بگوید: « اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجا وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةًوَ قَیِّضْ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی.» 📚منبع:بحارالأنوار ج :100(ص 263،باب6،ح1) @shamimrezvan ღگشا👆👆
💚امام صادق(ع)فرمودند: هرکس عصر پنجشنبه وجمعه ۴۰بار سوره نصر را بخواند،خدای مهربان چنان رزق و روزی اورا وسیع و زیاد میکند، که موجب تعجب و شگفتی خود شخص میشود. روایت شده: هر کس سوره نصر را در نماز نافله اش یا روز جمعه بخواند و دعا کند خداوند دعایش را مستجاب می کند. 📚مستدرک سفینة البحار ج۸،ص۴۷۹ @shamimrezvan ღگشا👆👆
هدایت شده از بنرها
اینجا دنیای عجایب است صحنه هایی که تا حالا ندیده اید اژدهای عجیب با ما باشید با عجیب غریب های جهان http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213 🌍👆به مابپیوندید
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و یکم ✍ بخش اول 🌷از عمه پرسید : بهتره ؟ اونم گفت : نمی دونم فعلا که با آمپول خوابیده من میگم بریم پیش یک دکتر دیگه شاید معالجه بشه … گفت؛ می بریمش حتما نگران نباش قربونت برم ……. اونا با هم حرف می زدن و من مثل آدمای گناه کار کناری وایستاده بودم می ترسیدم برم و ایرج رو نبینم که باهاش حرف بزنم ، منتظر فرصت بودم با اینکه شرایط بدی شده بود هر طوری بود من باید برای اون توضیح می دادم … عمه گفت امشب پیشش می خوابم من گفتم عمه جون بزارین من بمونم .. گفت : نه …نه تو فردا دانشگاه داری خودم هستم اون تا صبح می خوابه به خاطر دل خودم می مونم …… 🌷ایرج روشو برگردوند و رفت تو اتاقش ….. از اینکه اون فکر کرده بود که من به تورج جواب مثبت دادم حرصم گرفت اومدم تو اتاقم و در و بستم ……خیلی از دستش عصبانی بودم ، آخه تو در مورد من چی فکر می کنی؟ شب به تو ابراز علاقه می کنم و صبح به برادرت میگم آره ؟ مگه من گاوم؟ …… ولی این کلمه ی برادر منو به فکر انداخت …. حالا چی میشه ؟ خدایا چه وضعیت بدی پیش اومده …خودت بهم کمک کن تا براش توضیح بدم ……….. 🌷کمی بعد عمه رفت پایین…. منم با عجله خودمو رسوندم به درِ اتاق ایرج و این اولین بار بود که در اتاق اونو می زدم ….. خودمو آماده کرده بودم حرفا مو بزنم …..در باز نشد هیچ صدایی هم نیومد … دوباره زدم ….ولی بازم هیچ خبری نشد خواستم از پشت در بهش بگم ترسیدم صدای منو کسی بشنوه ….بغض شدیدی گلومو فشار میداد …. می دونستم که تو اتاقه و نمی خواد جواب بده کاملا معلوم بود عمدا نمی خواد منو ببینه … اصرار فایده ای نداشت دلم نمی خواست بیشتر از این کوچیک بشم …. برگشتم تو اتاقم …… با خودم گفتم رویا ول کن …. عجله ای نیست بالاخره که می فهمه اونوقت خودش خجالت می کشه که در مورد من چنین فکری کرده …. بعد میاد هی به من میگه ببخشید ، ولی من اونو به خاطر این فکری که در مورد من کرد نمی بخشم ….. 🌷اونشب میز شام چیده شد… ولی کسی دلش نمی خواست غذا بخوره ……. فقط عمه نشست و علیرضا خان شام خورد و جمع کردن منم چیزی نخورم …….. صبح هنوز تو رختخواب بودم که صدای ماشین اومد از جا پریدم و خودمو رسوندم پشت پنجره ماشین ایرج بود که از در خارج می شد آه بلندی کشیدم و خودمو انداختم روی تخت ولی نتونستم جلوی اشکمو بگیرم چون متوجه شدم که واقعا نمی خواد با من حرف بزنه ….. از اینکه نمی دونستم اون داره چی فکر می کنه بیشتر آزارم می داد نمی شد که دیگه منو دوست نداشته باشه. پس چطور ممکن بود باور کنه که من می خواستم با اون این کارو بکنم ؟ @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و یکم ✍ بخش دوم 🌷مجبور بودم برم دانشگاه …. در حالیکه هیچی از محیط اطرافم نمی فهمیدم غیر از مشکلی که برای خودم پیش اومده بود. برای حمیرا هم نگران بودم .. و می ترسیدم مثل اون دفعه حالش بدتر شده باشه …..با خودم گفتم دنیای من چرا این طوریه وقتی فکر می کنم دیگه همه چیز روبراهه اتفاقی میفته که باورت نمیشه و درست برعکس وقتی دیگه هیچ امیدی ندارم راهی جلوی پام باز میشه که خیلی بیشتر از حد تصور منو …. 🌷 پس رویا بهش فکر نکن آرزوی تو قبول شدن تو دانشگاه بود که بهش رسیدی پس چیز بیشتری نخواه قرار نیست همه ی خوبی ها ی دنیا مال تو باشه …… هر چی خودمو دلداری می دادم دلم آروم نمی گرفت و بی قرار و گیج تر بودم… و وقتی یادم میومد الان تورج داره چی فکر می کنه داغون می شدم .. وای تورج هم به من علاقه داشت پس چرا من چیزی نفهمیدم اون هیچ وقت حتی اشاره ای نکرد… شاید هم کرده و من متوجه نشدم و تمام محبت هاشو به حساب مهربونی اون گذاشته بودمم و حتما ایرج هم متوجه شده بود آره خودش گفت حسوده و اونشب که با تورج بیرون رفته بودم حسودی کرده بود که اونقدر ناراحت شده بود … 🌷شرایط خیلی بدی برای من پیش اومده بود و نمی دونستم حالا چیکار کنم……… گیج و منگ برگشتم خونه ….. یکراست رفتم تو آشپزخونه عمه اونجا بود … سلام کردم پرسید گرسنه ای ؟ گفتم : نه زیاد عمه باید باهاتون حرف بزنم.. اول بگین حمیرا چطوره گفت : فعلا که دوباره آمپول زده و خوابیده خوب این مسکن ها هم روش اثر می زاره و حالشو بدتر می کنه باید ببرمش پیش یک دکتر دیگه ، این پدر سوخته فقط پول 🌷می گیره ولی کار بخصوصی برای حمیرا نکرد باید وقتی خوب بود کاری می کرد که دوباره به این حال روز نیفته آره می برمش پیش یک دکتر دیگه ………. یک دفعه صدای تورج اومد که گفت : خانم شما کی دکتر میشی که همه ی ما رو معالجه کنی قلبم یک آن از کار افتاد….. 🌷گفتم : سلام اومدی ؟ گفت : اره به خدا با هزار مکافات حالا شما برای چی دکتر می خواستین ؟ عمه تورج رو در آغوش گرفت و گفت حمیرا باز حالش بد شده ….. ناراحت شد و گفت : ای وای چه بد ایرج بهم چیزی نگفت : دیشب باهاش حرف زدم ……. در حالیکه قلبم داشت از کار میفتاد فورا پرسیدم کی باهاش حرف زدی ؟ گفت آخر شب .. برای چی ؟ 🌷من جواب ندادم و سرمو به کار گرم کردم .. تورج شوخی کرد حرف زد ولی اون تورج همیشگی نبود اونم تحت تاثیر قرار گرفته بود و دیگه نمی تونست احساس شو پشت شوخی های با مزه اش پنهون کنه و کاملا معلوم بود که استرس داره خواست بیاد با من حرف بزنه خودم زدم به اون راه و رفتم بالا تو اتاقم و درو بستم …. با خودم گفتم :رویا قایم نشو برو حرف تو بزن وگرنه دیر میشه ……. 🌷خوب چی بگم ؟با کاری که ایرج داره می کنه نمی تونم بگم به خاطر ایرج جواب مثبت دادم اونوقت اگر اون انکار کنه من خیلی سنگ رو یخ میشم وای خیلی بد میشه …. 🌷عمه الان با این حالش اگر از من بپرسه مگه من مسخره ی تو بودم چی بگم … ای وای خدا چیکار کنم خودت یک راهی بزار پیش پام …… ایرج تورو خدا به دادم برس …. چرا این طوری می کنی مگه قول ندادی تنهام نزاری ؟ @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام على عليه السلام: 👈احمق ترين مردم كسى است كه خود را عاقل ترین مردم مى داند أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنّهُ أعْقَلُ النّاسِ غررالحكم حدیث 3089 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام على عليه السلام: 👈مشورت كردن، مايه راحتى تو و زحمت ديگرى است المُشاوَرَةُ راحَةٌ لكَ و تَعَبٌ لِغَيرِكِ 📚غررالحكم حدیث1857 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‼️آلوده کردن منابع آبی 🔷س 3313: با توجه به اهمیت کیفیت آب در ، بعضی اشخاص (حقیقی و حقوقی) و پسماند های خود را در (اعم از رودخانه، تالاب، دریاچه و ...) رها می کنند، که در بعضی از موارد برای بهره برداران و ساکنین اطراف منابع مذکور منجر به ضرر می شود. حکم شرعی این اقدام چیست؟ ✅ج: در صورتی که موجب و تعدی به حقوق آنان باشد حرام است، و باید از آن اجتناب شود دولت اسلامی نیز موظف است در جهت تأمین سلامت و امنیت مردم اقدامات قانونی لازم را به عمل آورد.
✨إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ ﴿۱۷﴾ ✨پرهيزگاران در باغهايى و ✨در ناز و نعمتند (۱۷) ✨فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ ✨وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿۱۸﴾ ✨به آنچه پروردگارشان به آنان داده ✨دلشادند و پروردگارشان آنها را از ✨عذاب دوزخ مصون داشته است (۱۸) ✨كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾ ✨به آنان گويند به پاداش آنچه به جاى ✨مى ‏آورديد بخوريد و بنوشيد گواراتان باد (۱۹) 📚سوره مبارکه الطور ✍آیات ۱۷ تا ۱۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔹 اگر در زندگی کارتان گیر کرده و مشکلی برایتان پیش آمده و خبر ندارید که از کجا می خورید، یا اگر کسی مبتلا به یک گناهی است که نمی تواند آن را ترک کند، 🔹به رابطه خودش با نگاه بیندازد و اگر در قیدحیات نیستند چهل عصر پنج شنبه (شب جمعه) بر سر قبر پدر و مادرش برود و فاتحه ای نثارشان کنند و دعا و سوره یاسین بخوانند تا از آنطرف برایشان دعا کنند و گره باز شود.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh