○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و دوم ✍ بخش چهارم
🌺یک هفته گذشت … یک شب که برای شام می رفتم پایین صدای جر و بحث ایرج و علیرضاخان به گوشم خورد …. با عجله رفتم ببینم چی شده …..
ایرج می گفت : بابا خواهش می کنم همیشه خودتون رفتین حالا هم خودتون برین …. علیرضا خان با تندی جواب داد مگه تو نباید کار یاد بگیری؟ الان تو بهتر می دونی چیکار باید بکنی اون اجناسی که قبلا فرستادن تو بد و خوب نکردی؟ من سپردم به تو خوب حالا برو هم راه و چاه رو یاد می گیری هم این بار مثل دفعه ی قبل نمیشه …..ده تا پانزده روز طول می کشه نمی دونم چرا می خوای نری ؟
ایرج گفت : آخه من وارد نیستم تا حالا نرفتم … نمیشه این بارم خودتون برین؟ قول میدم دفعه ی دیگه من برم …… نمی دونستم در مورد چی حرف می زدن و اینکه ایرج باید کجا میرفت …. رفتم تو آشپزخونه … عمه و حمیرا داشتن شام رو می کشیدن منم کمک کردم ولی بحث اونا بازم ادامه داشت …با نگاهی نگران به ایرج بهش فهموندم می خوام سر در بیارم …. اونم منظور منو فهمید ….. و گفت : من برم لندن کار اینجا
می مونه الان تو کارخونه خیلی کار دارم به نظرم رفتن شما موثرتره قبول کنین …..
ولی علیرضاخان زیر بار نرفت و گفت : بی خودی داری بحث می کنی تو باید بری اولا می دونی باید چی سفارش بدی ثانیا کارو یاد می گیری و دیگه از این به بعد خودت میری ….باز می خوای مثل اون دفعه هی ایراد بگیری … خودت برو بابا جان بهتره ……
🌺و من فهمیدم که ایرج باید بره لندن ….نفهمیدم چی خوردم و با بغض رفتم بالا حمیرا هم با من اومد و پشت سر ما هم ایرج اومد تو پله همه با هم رفتیم بالا ….
حمیرا ازش پرسید تو چرا دوست نداری بری؟ خیلی برات خوبه برو حال و هوات هم عوض میشه … ایرج عصبانی بود و حرفی نزد و رفت تو اتاقش ….
حمیرا گفت : خیلی ناراحته بیا بریم پیشش؛؛؛ میای ؟
گفتم باشه …..خودمم دلم می خواست با اون حرف بزنم این بود که دراتاقشو زدم و صداش کردم ایرج ؟ گفت جانم عزیزم عشقم …و درو باز کرد و منو و حمیرا رو پشت در دید ….یک دفعه جا خورد و منم از خجالت داشتم آب می شدم حمیرا نگاهی به من و یک نگاه به ایرج انداخت و گفت …به ..به ..چشمم روشن …جانم …. عزیزم….. عشقم …. من می دونستم به خدا می دونستم از اول هم معلوم بود که اینقدر برای رویا سینه چاک می دادی من می فهمیدم …. ایرج گفت بیا تو تا بهت بگم …..
حمیرا همین طور که می رفت تو به من گفت : مثلا ما دوستیم چرا به من نگفتی ؟ خیلی راز داری تو ، من ساده ام که سیر تا پیاز زندگیمو برات گفتم بعد تو نگفتی که ایرج رو دوست داری … اصلا لازم نبود بگین همون روز که آقا غیرتی شده بود من فهمیدم به خدا فهمیدم ولی به روی خودم نیاوردم …..
🌺ایرج حمیرا رو نشوند و بهش جریان تورج رو تعریف کرد و ازش خواهش کرد بین خودمون بمونه تا تورج از این فکر منصرف بشه ….حمیرا گفت : باشه خاطرتون جمع به کسی نمیگم می خوای یک کاری بکنم تا نری لندن ؟ ایرج گفت : نه بابا یک هفته اس دارم باهاش بحث می کنم نمیشه حاضر نیست بره تنبل شده …..حمیرا بلند شد و همینطور که داشت می رفت گفت : ولی خیلی بهم میاین من که خوشحالم ……
منم خواستم دنبالش برم ولی ایرج یواشکی مچ دستمو گرفت و نگه داشت و به محض اینکه اون از اتاق رفت بیرون منو محکم گرفت تو بغلش و در گوشم گفت نمی تونم ازت دور باشم طاقت ندارم …… زود خودمو کشیدم بیرون و گفتم منم نمی تونم دور از تو باشم اگر بری چند روز طول می کشه …گفت : ظاهرا ده روز ولی برای من یکسال از الان ناراحتم …..
روزی که حمیرا دوباره وقت دکتر داشت ایرج و عمه باهاش رفتن و من با اسماعیل اومدم خونه علیرضا خان تو خونه تنها بود …
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و سوم✍ بخش اول
🌺چشمش که به من افتاد پرسید مگه ایرج نیومده بود دنبال تو ؟
گفتم نه با عمه و حمیرا رفته دکتر گفت : آهان… آهان بیا … بیا بشین ، من باید با تو حرف بزنم بیا بشین … گفتم چشم … و کتابامو گذاشتم روی پله و برگشتم روبروش نشستم …
گفت : ببین من یک چیزایی شنیدم که خیلی خوشم نیومده و دوست نداشتم که این طوری بشه تو باید حواستو جمع کنی در واقع به ما کمک کنی … تورج این وسط لطمه نبینه البته این تقصیر شکوه بوده که از اول به تو نگفته جریان چیه … اون همین طوره ، توی کاراش دقت نداره …
🌺گفتم ببخشید عمو ولی من اینطوری فکر نمی کنم تقصیر من بود عمه خیلی حواسش به همه چیز هست من نفهمیدم منظورشون چی بوده ؛؛؛ گفت به هر حال شده ولی من خیلی از این وضع راضی نیستم و دلم می خواد یک کم مواظب باشین تا اون بچه بتونه فراموش کنه چون من می دونم اون چقدر حساس و آسیب پذیره … همون طور که بهت قبلا هم گفتم تو دختر شایسته ای هستی ولی ایرج کم صبر و عجوله من ازت خواهش می کنم فاصله ی خودتو باهاش حفظ کن تا تکلیف تورج روشن بشه . اونوقت مانعی برای شما نیست …….
🌺گفتم الانم ما داریم همین کارو می کنیم …. گفت : دِ نه دِ …این کارو نمی کنین اگر با هم بیرون باشین و تورج بیاد چی میشه ؟ بزار این طوری نفهمه……. تو نامزد ایرجی…. ولی تا این موضوع حل نشده انگار نه انگار ……. خوب از دانشگاه چه خبر … اوضاع روبراهه ؟
گفتم : بله ممنون که می پرسین خوبه …در مورد ایرج هم نگران نباشین چشم ، می فهمم ، حق با شماست و مرسی که پدرونه بهم گفتین …… ولی در مورد دیشب یک سوء تفاهم پیش اومده بود ……
گفت : هان ….هان ..می دونم شکوه به من گفته … ولی شما جلوی این کارا رو بگیر …. گفتم چشم …………
🌺بعد اجازه گرفتم و رفتم بالا و مطمئن شدم فرستادن ایرج به لندن هم به همین موضوع مربوط میشه این بود که خیلی آشفته شدم و تردید کردم که شاید علیرضا خان زیاد با ازدواج ما موافق نیست ، ولی چرا چیزی نمیگه نمی دونستم … شاید هم اشتباه می کردم با اینکه حق با اون بود من از لحن تندش خوشم نیومد … و حالا دلهره به دلم افتاده بود که نکنه ایرج بر نگرده …… تازه خیالم راحت شده بود که تو خونه همه ماجرای منو ایرج رو می دونن و حالا باید دوباره از علیرضاخان چشم می زدم ….
🌺نماز خوندم و نشستم سر درسم صدای در وردی اومد و من فهمیدم که ایرج اومده چون عمه و حمیرا باهاش بودن من نرفتم جلوی پنجره ولی با سرعت خودمو رسوندم پایین و رفتم به استقبالشون… دلم می خواست بدونم که دکتر این بار چی گفته چون حال حمیرا خیلی بهتر بود ….. هر سه خوشحال بودن با یک جعبه ی بزرگ شیرینی اومدن تو ….
علیرضا خان هنوز جلوی تلویزیون نشسته بود و داشت تلاش می کرد پیپ شو روشن کنه ….
ایرج منو که دید اومد جلو تا با من دست بده من بروی خودم نیاوردم و رفتم حمیرا رو بغل کردم و ازش پرسیدم چی شد امروز هم خوب بود ؟ به جای اون عمه جواب داد ….
🌺آره والله اگر از اول پیش همچین دکتری رفته بودیم تا الان بچه ام اینقدر زجر نمی کشید …..
ایرج هم گفت : آره خیلی دکتر خوبی بود حواسش به همه چیز بود …. به مامان گفته تو این مدت کم خیلی پیشرفت کرده …… حمیرا داد زد مرضیه یک لیوان آب بیار …
علیرضا خان گفت یک نیم ساعتی هست رفته پیش اسماعیل …. عمه ناراحت شد و رفت زنگ آقا کریم رو زد … مثل اینکه خود مرضیه گوشی رو بر داشت…
🌺عمه با لحن تندی گفت : کی تو رو اونجا پا گشا کرده مگه تو کار نداری ؟ و گوشی رو گذاشت ..و گفت : نمی دونم حالا با این چیکار کنم سرشو می زنی ته شو می زنی اونجاس واقعا دیگه خسته شدم از دستش ….
#ادامه_دارد
○°●○°•°💢🦋💢°○°●°○
#حدیث_روز #عطر_نماز
🌸 امام صادق (علیه السلام) :
هنگامى كه تكبيرة الإحرام نماز را گفتى،
به آن توجّه داشته باش...
خداوند به دل غافل، چيزى عطا نمیكند.
📙 دعائم الإسلام ج 1 ص 158
➖〰➖〰➖〰➖〰➖
#حدیث_روز
🌱 #گدایی نکنید ولی گدا را #ناامید نکنید
🌷امام محمد باقر(ع):
اگر نیازمند بداند كه در اظهار نیاز کردن از مردم چه چیزی نهفته است، هرگز از كسى چيزى درخواست نمى كند،
و اگر كسى كه از وى خواهشى مى شود بداند كه در نوميد كردن دیگران چه چیزی نهفته است، هرگز كسى را نااميد نمی کند.
📚تحف العقول ، ص۳۰۰
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
🌷 امام محمدباقر(ع):
اسلحه آدم های پست
گفتن حرف های زشت است.
📚میزان الحکمه،ح۱۵۳۹۵
#حواسمون به حرفامون باشه..
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️کلیپ احکام در خصوص رکوع و قرائت در نماز🌹
◀️ #احکام_شرعی #احکام_نماز
حداقل برای یک☝نفر جهت تبلیغ دین ارسال کنید
#هرروزیک_آیه
✨وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ
✨الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا
✨وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۷﴾
✨و نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته
✨و نيز پيمانى را كه شما را به انجام آن
✨متعهد گردانيده به ياد آوريد آنگاه كه
✨گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم و از
✨خدا پروا داريد كه خدا به راز دلها آگاه است (۷)
📚سوره مبارکه المائدة
✍آیه ۷
#ختم_یس_چهارشنبه_ها
#حـــــاجت_گرفتن_از_شیــخ_نخـودکی_رحمه_الله
#فقط_چهارشنبه_ها
☀️🍃ابتدا برای فرج آقا صاحب الزمان(عج) دعا کنید🔅الهی عظم البلاء...☀️🍃
🌹✨ نذر ۷ یاسین برای برآورده شدن همه حوائج مخصوصا برای گشایش بخت بسیار مجرب است🌹✨
🔰👈همچنین بسیار مجرب است که برای برآورده شدن حاجات:
✨هفت چهارشنبه سوره یس نذر کنید به این صورت که :
✨تا شش چهارشنبه سوره یس را (یک مرتبه) بخوانید و یس هفتم را نگه دارید برای بعد از حاجت روا شدن تا بر سر مزار مرحوم نخودکی یس هفتم را هر وقت مشهد مشرف شدین بخوانید.
🔑 #مخصوصا_برای_گشایش_بخت_بسیار_تاثیر_دارد 🔑
✍نکته ( در دوران عذر شرعی خواندن سوره یس باتوجه به اینکه برای حاجت گرفتن هست خواندش بلامانع است⁉️
✅جواب :خواندنش مانعی ندارد، ولی ثوابش کمتر است)
🔅(اگر یک هفته از ختم یس انجام نشه باید از اول ختم رو شروع کرد)
🔅(این ختم یس فقط در روزهای چهارشنبه انجام شود و ساعت و وقت مشخصی ندارد)
#شیــخ_نخـودکی_اصفهانی
هدایت شده از خانواده بهشتی
✅یک جا مرد کوتاه بیاید یک جا زن
✍رهبر انقلاب: این طور نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند؛ نخیر.
چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع.
یا مثل برخی از این اروپا ندیده های بدتر از اروپا و مقلد اروپا،
بگوییم که زن بایستی همه کاره باشد و مرد تابع باشد. نه این هم غلط است.
بالاخره دوتا شریک و دوتا رفیق هستید.
یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید.
یکی این جا از سلیقه و خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر، تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید.
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
♻️راهکارهای جدا کردن فرزند از تبلت و گوشی♻️
1️⃣ خودمون کمتر تو فضای مجازی باشیم و فقط در حد نیاز سراغ گوشی و تبلت بریم.
2️⃣ با بچه ها بیشتر بازی کنیم و وقتشون رو با بازی های مفید پر کنیم.
3️⃣ به اینکه بچه مون خیلی باهوشه و کار با گوشی روحرفه ای بلده افتخار نکنیم.
4️⃣ برای بچه ها گوشی و تبلت اختصاصی نخریم.
5️⃣ بازی ها و کلیپ های خیلی محدودی رو گوشیمون داشته باشیم و فقط گاهی اجازه استفاده از اونا رو به بچه مون بدیم.
6️⃣ برای ساکت کردن یا آروم کردن بچه از گوشی استفاده نکنیم. و در نهایت، مثل همه مساٸل زندگی، در استفاده از تکنولوژی هم حد تعادل رو نگه داریم، نه افراط، نه تفریط.
#نکات_تربیتی
#بازی_تبلت_موبایل
❤️🔅❤️
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
📚#حكايتی_زیبا_و_پندآموز
در بنى اسرائيل قحطى شديدى پيش آمد..., آذوقه ناياب شد. زنى لقمه نانى داشت آن را به دهان گذاشت كه ميل كند، ناگاه گدايى فرياد زد، اى بنده خدا گرسنه ام!
زن با خود گفت:
در چنين موقعيت سزاوار است اين لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بيرون آورد و آن را به گدا داد.
زن طفل كوچكى داشت ، همراه خود به صحرا برد و در محلى گذاشت تا هيزم جمع كند، ناگهان گرگى جهيد و كودك را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت.
فرياد مردم بلند شد، مادر طفل سراسيمه به دنبال گرگ دويد ولى هيچ كدام اثر نبخشيد.
همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت مى دويد.
خداوند ملكى را فرستاد كودك را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحويل داد.
سپس به زن گفت:
آيا راضى شدى لقمه اى به لقمه اى ؟
يكى لقمه (نان) دادى ،
يك لقمه (كودك) گرفتى!
#پیام_سلامتی
✅اگر میدانستید خوردن پیاز خام در کنار غذا چه خاصیتی دارد هرگز آن را ترک نمی کردید👇
🌼کسانی که با غذای خود کمی پیاز خام می خورند کمتر به سرطان مبتلا می شوند.
🌼 به آنهایی که دچار سرماخوردگی می شوند مصرف پیاز به صورت خام یا در کنار غذا توصیه می شود.
🌼خوردن پیاز همراه با غذاهای چرب سبب هضم چربی ها می شود
🌼خوردن پیاز همراه با غذا موجب از بین بردن تمام مواد سمی و مضر درون آن می شود و مانع جذب چربی به بدنتان می شود.
🌼 اگر دچار دیابت و قند خون بالا و یا کلسترول خون هستید با مصرف پیاز همراه با غذاهای خود هرچند به مقدار کم می توانید از تمام آسیب هایی که در کمین شما هستند جلوگیری کنید و سلامتی خود را تضمین کنید و طول عمرتان را افزایش دهید.
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
این مرد در افریقا دختری رو دید که با کفش کوچیک و پاره راه میره. دلیل رو پرسید گفتن والدین توانایی ندارن، هر سال کفش بخرن؛ برای همین کفشها کوچیک میشه. اون برگشت کشورش و کفشی اختراع کرد که سایزش تا 5 شماره بزرگ میشه!
اگر درد را احساس کردی زنده ای
اما اگر درد دیگران را احساس کردی، انسانی🎁💝
#آیه_درمانے
💞باز شدن #بخت ازدواج
💠 هرڪس آیہ ۴۹ «سوره ذاریات» را بنویسد و برگردن دخترے ببندد ڪہ شوهر نڪرده بہ لطف خدا بہ زودے #ازدواج میڪند!
📕 قرآن درمانی روحی وجسمی ص۲۲۶
📿 #اذکار_معجزه_آسای_طلایی
گفتن ⬅صد بار✨ #یا_رحمن ✨برای رفع فراموشی و اسان شدن سختی ها
گفتن ⬅صد بار✨ #یا_رحیم ✨بعد از نماز برای مورد لطف خداوند قرارگرفتن
گفتن ⬅هفتاد بار ✨ #یاحسبی_الحسیب ✨برای توسعه رزق
گفتن ⬅صد بار ✨ #یا_بارئ ✨جهت عنایت خداوند
گفتن ⬅سی و سه بار ✨ #یا_باطن✨ جهت بی نیازی
گفتن⬅ هشتادبار ✨ #یا_لطیف ✨جهت آسان شدن کارها
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#دعا_درمانی👆
🖊 حضرت علی (؏) :
اگر از ظالم یا ساحرے بترسی
بعد ازنماز شب و قبل از نماز صبح روے به
جانب خانه آن ظالم و ساحر ڪن
و.هفت بار این دعا را بخوان
#دعا_درمانی
#دعای مجرب برای آزاد شدن زندانی از (زندان)
✍️باید که این آیه ها را هر روز ده مرتبه بخواند و بر انگشت های خویش بدمد ان شاء الله به زودی از قید زندان رها شود البته قبل و بعد از آیه باید هفت مرتبه صلوات فرستاده شود و آیات این است :
«بسم الله الرحمن الرحیم
وکفیٰ بِاللهِ ولیاً و کفیٰ باللهِ شهیداً و کفیٰ بالله علیماً و کفیٰ باللهِ حسیباً و کفیٰ باللهِ هادِیّاً و کفیٰ باللهِ نصیراً»
🍃🌺🍃
📚 چشمه رستگاری ص 185
┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼دلم میگیره..
#آقام_حسن_یه_دونه_زائرم_نداره
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان🎤
🤲🏻اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج🤲🏻
▪🍃▪🍃▪🍃▪🍃
مطابق #محاسبات_نجومي
🌸 #تقویم_اسلامی_نجومی_پنجشنبه
۲۴ مهر ۱۳۹۹ هجری شمسی
۲۷ صفر ۱۴۴۲ هجری قمری
۱۵ اکتبر ۲۰۲۰ میلادی
🌸 اذکار پنجشنبه :
- لااِلهَ اِلَّا الله المَلک الحقُّ المُبین( 100مرتبه )
- یا غَفُورٌ یا رَحيمٌ
- یا رزاق (308 مرتبه بعد از نماز صبح) برای وسعت رزق
🌸 این شنبه روز بسیار خوبی است کلا برای انجام هر کاری خوب است. بویژه امور زیر:
🔹طلب حوائج و خواسته ها
🔹دیدار با بزرگان و حاکمان
🔹خرید و فروش
🔹تعلیم و تعلم
🔹مسافرت
🔹کاشت و برداشت و کشاورزی
🔹امور ساختمان سازی و بنایی
🌹 مولود در این روز بسیار خوب و شایسته است و عمری طولانی دارد و خوش سیما و خوش روزی است به امید خدا.
🌷#مباشرت هنگام زوال #ظهر ، مستحب برای فرزند دار شدن مناسب است. و فرزند چنین ساعتی عاقل. سیاستمدار، آقاو بزرگوار باشد و هیچگونه انحرافی در چنین فرزندی نیست و خداوند سلامتی دین و دنیا به وی عطا خواهد.
🌷 مباشرت در شب پنج شنبه (پنجشنبه که شب شد) پس از وقت فضیلت نماز #عشا بسیار #مستحب است و فرزند حاصل از آن به امید خدا از ابدال و یاران امام زمان عج می گردد ان شاءالله.
✂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری خوب نیست و موجب فقر و پشیمانی گردد.
♦ #خون_دادن یا #حجامت، زالو انداختن خوب است و باعث ایمنی از ترس است.
🔸 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبی است. و موجب عزت و احترام می گردد.
💢️ این پنج شنبه برای #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) مناسب است.
👕پنجشنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن #لباس_نو روز خوبی است و باعث می شود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
💢️️ وقت استخاره ،در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
#اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹اذان صبح: ۴۸ : ۰۴ 🔹طلوع آفتاب: ۱۱ : ۶
🔹اذان ظهر:: ۵۰: ۱۱ 🔹غروب آفتاب: ۲۹ : ۱۷
🔹اذان مغرب: ۴۷ : ۱۷ 🔹نیمه شب شرعی: ۰۸: ۲۳
💫ذات الکرسی عمود ۲۰:۴۴
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است
📚 منابع مطالب ما:
الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
▪🍃▪🍃▪🍃▪🍃
هر کس رسید ؛ سوال کرد ؛ زائری؟
از این سوال ؛ دل پر خون ما گرفت ..😔
◻️برای دلم
◻️برای بی قراری هایش
◻️والعصر میخوانم
◻️وتکرار میکنم
و تَوَاصَؤا بِالصَّبر...
❤️ #شبتون_حسینی ❤️
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🍃الهی به امیدتو🍃
#چهارقل
تقدیم بہ همتون ڪہ گل هستید🌷🍃
ان شاءالله خودتون و خانوادتون در
پناه قرآن باشید📖
الهی آمین ❣
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
از قعر زمین به اوج افلاک سلام
از من به حضورحضرت یارسلام
صبح است دلم هواییت شد مولا
از جانب قلب من بر آن یار سلام
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤نامٺ شروع مبحث زیباے عاشقی سٺ
❤️حا سین و یا و نون الفباے عاشقے سٺ
🖤هرکس کہ عاشقت شده فهمیده سٺ کہ
❤️تنہا فقط حســـــین ، معـناے عاشقے ست
🖤 #یا_ابا_عبداللہ_ع
❤️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
ِ❤️وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن
🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#حدیث_روز☝️#کارنیک_گناه_راپاک_میکند
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #پنجشنبه ٢۴ مهر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.۴٨
☀️طلوع آفتاب: ٦.١١
🌝اذان ظهر: ١١.۵٠
🌑غروب آفتاب: ١٧.٢٩
🌖اذان مغرب: ١٧.۴٧
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠٨
#روز_ملی_پارالمپیک
#روز_جهانی_عصای_سفید
#روز_پیوند_اولیا_و_مربیان
#روز_به_آتش_کشیدن_مسجد_جامع_کرمان
#کنترل_ذهن_درمسیرتقرب
لااله الا الله الملک الحق المبین...
ذکر روز پنجشنبـــه...صدمرتبه...
#ذکرروز👆
🌸ذكر روز پنجشنبه🌸
🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين
💥معبودي جز خدا نيست
💥پادشاه برحق آشكار
➖➖➖➖➖➖
#سوره_درمانے
💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ
نیت ڪسب مال وثروت بخواند و سپس《سوره یاسین》بخواندواین
عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است
📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲