🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#یک_داستان_یک_پند
🔹 ️مردی مدام در نماز بود. در تابستان انبار منزل خود از گندم پُر کرد که در زمستان از گرسنگی محتاج کسی نشود. روزی درویشی به در خانهی او آمد و از او قدری گندم خواست. مرد گفت: مرا معاف دار! مرا زمستان سردی در پیش است.
🔹درویش گفت: درشگفتم از تو برای زمستان اصلی خود (بعد از مرگ) چیزی نمیفرستی و نماز میخوانی؟ مگر نمیدانی نماز بدون زکات قبول نمیشود؟
🌸 وأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا
️و نماز به پا دارید و زکات مالتان (به فقیران) بدهید و به خدا قرض نیکو دهید (یعنی برای خدا به محتاجان احسان کنید و قرضالحسنه دهید)، و هر عمل نیک برای آخرت خود پیش فرستید (پاداش) آن را البته نزد خدا بیابید و آن اجر و ثواب آخرت (که بهشت ابد است، از متاع دنیا) بسی بهتر و بزرگتر است.
📖 سوره مزمل_ آیه ۲۰
🔹 ️ای مرد نمازخوانِ طالب دنیا! بدان اگر در این دنیا در زمستان گندم تمام کنی کسی هست تو را گندم قرض دهد، اگر کسی هم نبود کسی هست صدقهای بدهد تا زمستان از گرسنگی نمیری و به بهار برسی، ولی اگر اکنون گندم به من ندهی بعد از مرگ کسی به تو چیزی نمیتواند ببخشد حتی اگر بخواهد به تو ببخشد خدا نمیگذارد.
🌸 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ، ️ای اهل ایمان! از آنچه به شما روزی کردهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی بیاید که در آن نه دادوستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی!
📖 سوره بقره_ ۲۵۴
☝ای مرد نماز خوان بدان!
🌸 ومَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ
️و هیچکس نمیداند که فردا (از سود و زیان) چه خواهد کرد و هیچکس نمیداند که به کدام سرزمین مرگش فرا میرسد. (و به خاک میرود) 📖 سوره لقمان_ ۳۴
⁉ تو نمیدانی آیا عمرت به زمستان دنیای عمرت وصل خواهد شد یا نه؟ ولی شک نکن به زمستان آخرت عمرت روزی بیتردید متصل خواهد شد و آن را خواهی دید.
🌸 أيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ
⚡️هر کجا باشید اگر چه در کاخهای بسیار محکم، شما را مرگ فرا رسد. 📖 سوره نساء_ ۷۸
🔹 در شگفتم از تو که سختترین زمستان عمر خود را فراموش کردهای و بیرحمترین و خشنترین روز احتیاج خود را از یاد بردهای و از زمستانی میترسی که شاید آن را نبینی. درویش این را بگفت و از آن غافل دور شد.
🔸خانه پر از گندم و یک جو نفرستاد بگور
🔸 غم مرگت چو غم برگ زمستانی نیست
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 جانم رسول الله
💞جانم خدیجه الکبری
خرم آن روز که
مشتاقی به یاری برسد
آرزومند نگاری
به نگاری برسد
لذت وصل ندانست
مگر آن کس که
پس از دوری بسیار
به یاری برسد...
💞 سالروز پیوند آسمانی
💞حضرت محمد صلی الله
💞و حضرت خدیجه کبری مبارک باد.
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
❓ از اهانت نشریه فرانسوی به پیامبر اسلام و انداختن کاریکاتور ایشون روی ساختمان دولتی فرانسه تعجب کردید؟
🌷 ابوذر پرسید:
اى رسول خدا، نخستین نعمت کدام است؟
🌸 پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر کسى که حلال زاده باشد.
📚 امالی صدوق، ص 455
❌ فرانسه با بیش از ۶٠ درصد یکی از رکوردداران موالید نامشروع است...
🌹 اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ..
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#پیام_سلامتے
#نخود
🌼👈مداومت بر خوردن #نخود مطلوب است.
🌼نخود پخته قبل و بعدغذا مصرف شود مفیداست(هم پیش غذا هم دسرخوبی ست)
🌼نخود برای کمردرد و درد سینه مفید است
#حدیث_قدسی
🌸 خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
🔹 ای بشر! در بلاء ناامید مشو
که طلا در سنت من، با آتش صاف میشود و مؤمن به بلاء آزمایش و خالص میگردد.
📚 پندهای خدا (محمد مهدی تاج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ســــــــلام
صبح زیبای شما
به خیـرو نیکی
🌹خانه دلتون گرم
دستاتون پر روزی
نگاهتون قشنگ
روزتون سرشار از
عشق و مهر وشادمانی
🌹 سه شنبه تون عــــــــالی
روزتون پر انرژی و نشاط
روزی سرشار از موفقیت
و شادمانی برای شما آرزومندم
🌹 تقدیم به شما
سه شنبه تون شاد و زیبا
🌹 #عیدتون_مبارک🎊🎉
#دعا_درمانی
❣ #حاجت_روایی_ویژه ❣
💎امام رضا (ع) فرمودند: هرگاه دچار امر دشواری شدی دو رکعت نماز بخوان.
در رکعت اول بعد از حمد آیه الکرسی
در رکعت دوم بعد از حمد سوره قدر
بعد از نماز قرآن را بر روی سر بگیر و بگو:
«أَللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ إِلى خَلْقِکَ، وَ بِحَقِّ کُلِّ ایَةٍ فیهِ، وَ بِحَقِّ کُلِّ مَنْ مَدَحْتَهُ فیهِ عَلَیْکَ، وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِ، وَ لا نَعْرِفُ أَحَداً أَعْرَفَ بِحَقِّکَ مِنْکَ»
سپس ۱۰ مرتبه هر یک از ذکر های زیر را بگو:
«یا سَیِّدی یا اَللَّهُ»
«بِحَقِّ مُحَمَّدٍ»
«بِحَقِّ عَلِیٍّ»
«بِحَقِّ فاطِمَةَ»
«بِحَقِّ الْحَسَنِ»
«بِحَقِّ الْحُسَیْنِ»
«بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»
«بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ»
«بِحَقِّ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ»
«بِحَقِّ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ»
«بِحَقِّ عَلِیّ بْنِ مُوسى»
«بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ»
«بِحَقِّ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ»
«بِحَقِّ حَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ»
«بِحَقِّ الْحُجَّةِ»
اگر چنین کنی پیش از آن که از جایت برخیزی خداوند حاجتت را برآورده میکند.
#ذکر_درمانے
💰ختمی مجرب برای حصول #ثروت💰
✨ویژه امروز ✨
💎گویند برای حصول غنی و دولت و ثروت ، در روز سه شنبه این ختم را شروع نموده💎
🛡تا ده روز هر روز 1000 مرتبه :
🌛یا قَوِیُّ یا غَنِیُّ یا وَلِیُّ یا وَفِّیُّ🌜
🌀را بر مویز بخوانید و بخورید و در روز دهم نان و حلوا به مستحقان بدهید
✅ ان شاءالله موثر خواهد بود.
📚دعاهای سرازیرشدن رزق وروزی
هدایت شده از بنرها
اینجا دنیای عجایب است
صحنه هایی که تا حالا ندیده اید
اژدهای عجیب
با ما باشید با عجیب غریب های جهان
http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
#عجایب_چهارگوشه_جهان🌍👆به مابپیوندید
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و هشتم ✍ بخش دوم
🌸وقتی تنها شدم تازه به عمق فاجعه پی بردم اگر ایرج اونشب زنگ بزنه و علیرضا خان بهش بگه من بهش خیانت کردم و اونم باور کنه چیکار کنم؟
اگر حمیرا و تورج باور کنن چی؟ واقعا علیرضا خان با نقشه ی قبلی این کارو کرده بود ؟ یا اتفاقی تازه ای افتاده بود؟ برای چی به من تهمت خیانت زد ؟
اگر اینقدر ترسو نبودم حتما میموندم تا بی گناهیم ثابت کنم …. ولی من از علیرضاخان می ترسیدم …
شاید چون هرگز خشم مرد رو ندیده بودم الان وقتی مردی عصبانی میشد دنیا روی سر من خراب می شد؛؛ وحشت می کردم ؛؛…اونشب هم من بی نهایت ترسیدم ………
🌸فردا عید بود و من برای یکی یکی اونا کادو خریده بودم تا بتونم از محبت های اونا تشکر کنم کادو ها رو یواشکی از عمه خریدم و همه رو توی کمد گذاشته بودم ….. برای علیرضا خان یک کلاه خریدم و همون جا توش نوشته بودم …عموی عزیزم که تو این مدت برای من پدری کردین ازشما خیلی ممنونم دوستتون دارم …
برای عمه هم یک عطر خیلی خوب گرفته بودم از اونجایی که خودش خرید می کرد برای اون نوشتم دیگه به شما نمیگم عمه چون برام از مادر مهربون تر بودین عیدتون مبارک
برای تورج و حمیرا و نگار و حتی آقای رفعت هم چیزایی خریده بودم چون سال قبل از همه کادو گرفتم دلم می خواست امسال حرفی برای گفتن داشته باشم …….ولی حالا دیگه کاری نمی شد کرد …
🌸حالم خیلی بد بود و احساس می کردم دارم میمیرم … و مغزم خالی شده بود ..مثل اینکه فشارم خیلی اومده بود پایین ….از این که اونجا و اونطوری بمیرم ترسیدم دلم نمی خواست تا قبل از اینکه بی گناهی من ثابت بشه بمیرم …. شماره ی ایرج رو داشتم …فکر کردم صبح بهش زنگ بزنم ولی پشیمون شدم …
همین طور که گریه می کردم خوابم برد ….و باز خواب دیدم مامانم داره بهم یک لباس میده بازش کردم دیدم همون لباس سفید خالداره ….. گفتم : چقدر قشنگه ولی این همون لباس منه که قبلا دوختی …
🌸گفت : نه رویا جانم اینو دوباره برات دوختم …. و باز بیدار شدم و یادم اومد که یک بار دیگه شبیه این خواب رو دیدم ….و فکر کردم تعبیرش اینه که من باز باید همون لباس رو بپوشم و از خونه ی عمه بیام بیرون ….آره همین بود و من در موردش فکر نکرده بودم …… فکر و خیال راحتم نمی گذاشت ….اون سال تحویل ساعت هشت صبح بود …. من داشتم به خودم می پیچیدم که شنیدم دخترای پانسیون دارن خودشونو برای تحویل سال آماده می کنن خودمو روی تخت جمع کردم و پتو رو کشیدم روی سرم تا چیزی نشنوم …..مجسم کردم قرار بود اونشب حمیرا و رفعت بیان اونجا و شب بمونن تورج هم میومد آیا منو فراموش می کنن و سال تحویل رو جشن می گیرن یا الان اونا هم مثل من آشفته و بی قرارن ؟ …..
🌸نزدیک سال تحویل فاطمه اومد و گفت : خانم ؟ خانم ؟ می خوای بیای با بچه ها باشی ….سرمو از زیر پتو در نیاوردم درو بست و رفت ….کم کم همه چیز ساکت شد و من دوباره در میون گریه هام خوابم برد ……
برای نهار صدام کردن ولی بازم از جام تکون نخورم تا اینکه یادم افتاد نماز نخوندم بلند شدم و اومدم بیرون …. کسی تو راهرو نبود …. وایستادم تا فاطمه خانم رو دیدم پرسیدم دستشویی کجاست؟
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و هشتم ✍ بخش سوم
🌸در حالیکه با تاسف و دلسوزی به من نگاه می کرد ، نشونم داد …. تو آیینه ی دستشویی خودم رو دیدم صورتم و پلک هام از شدت گریه ورم کرده بود ….
خودمو نشناختم و دوباره گریه ام گرفت …..و با همون حال به خودم گفتم … ترسو؛ بی عرضه … هر چی به سرت میاد تقصیر خودته ……
وقتی برگشتم پرسیدم چرا اینقدر ساکته گفت : همه رفتن فقط یک نفر دیگه هست که اونم امشب با قطار میره مشهد معمولا عید اینجا تعطیله …. ولی نگران نباش من هستم همین جا زندگی می کنم ….
ملک خانم هم همین بالاست ولی اونم می خواد بره شمال ویلا دارن عیدا میرن اونجا …بعد من می مونم و تو گفتم اینجا چند نفر زندگی می کنن ….
🌸گفت الان با شما پانزده نفر ……پرسیدم : پس شما به خاطر من مجبورین اینجا باشین گفت : نه بعضی وقت ها چند نفر عید می مونن ما عادت داریم نگران نباش من یک چیزی درست می کنم و با هم می خوریم ….ولی آشپزخونه تعطیله …..
بعد از ظهر ملک خانم اومد پایین …اون آماده بود که از خونه بره بیرون لباس زیبایی پوشیده بود و کمی آرایش کرده بود و کیفش هم روی آرنجش بود …
🌸گفت : بهتر شدی ؟ هنوزم تصمیم داری اینجا بمونی ؟ گفتم بله خوب چیزی عوض نشده …..
گفت : من باید برم بیرون فردا هم میرم شمال باید قرار داد امضا کنیم اگر واقعا اتاق رو می خوای شرایط رو روی کاغذ نوشتم بهت میدم اگر قبول کردی قرار داد رو امضا کن…. اول هر ماه کرایه تو باید پیش بدی و اگر حتی دو روز بمونی کرایه پس داده نمیشه و همیشه برای هر ماه همین طوره تا هر وقت بخوای بمونی …اگر بری مسافرت هم اتاق مال توس و باید کرایه بدی شام و نهار و صبحونه با ماس و هزینه اش با خودته تو این ایام که بچه ها نیستن اگر دوست داری پول بده به فاطمه برات غذا حاضر می کنه اگر نه خودت بخر و درست کن این چند روز میل خودته هر طوری دوست داری ولی بچه ها که اومدن همه باید یک چیز بخورن پس شما هم باید هزینه ی غذا تو بدی ……
حالا بگو اسمت چیه و معرف داری یا نه ….گفتم اسمم رویاس ولی معرف ندارم الان کسی نیست ولی می تونم از دانشگاه براتون معرفی نامه بیارم ….
🌸گفت : خوبه بیار بعد از عید بیار بهت اعتماد می کنم معلومه که راست میگی …خوب ببخش منو؛؛ اینجا امانتی های مردم زندگی می کنن نمی تونم به هر کس اعتماد کنم …ولی به تو اعتماد دارم … شده که با همه ی این احتیاط ها بازم کسی بوده تو خوابگاه کیف بچه ها رو زده و بعدم غیب شده … باید یک نشونی داشته باشم که اگر از قبیل این اتفاق ها افتاد بتونم پیگیرش باشم ….
🌸خوب حالا می خوای تمام عید رو اینجا بمونی ؟گفتم : بله هستم درس می خونم ….. قرار داد شما رو امضا می کنم …منم به شما اعتماد دارم و فکر می کنم شانس آوردم که راننده اینجا رو بلد بود ( از دهنم در رفت و گفتم ) خونه ی ما همین نزدیکی هاس ….. گفت باشه … اگر وقت شد برام تعریف کن چرا اومدی اینجا … حالا نمی خوام یادت بیارم فقط شناسنامه تو بده به من … دخترم منتظرمه شب بهت سر می زنم ……. ولی فردا صبح زود میرم شمال و تا هفتم…. یا هشتم بر می گردم اون وقت با هم حرف می زنیم ……. چیکار کنم واقعا دلم برات سوخت وگرنه به خدا این جوری و این وقت سال قبول نمی کردم …… خیلی خوب فعلا …
#ادامه_دارد
○°●○°•♡◇♡°○°●°○
#حدیث #سنت_حسنه
🌸 پیامبر اکرم صلی الله :
هركس دوست دارد خداوند را پاك و پاكيزه
ديدار كند، بايد ازدواج نمايد.
📚 وسائل الشيعه، ج ۲۰، ص ۱۸
🌹 در زمان رسول خدا ازدواج را آسان کردند
و حرام سخت شد و در زمان ما ازدواج را سخت گرفتند و حرام آسان شده است.
🌹 در روز پیوند آسمانی پیامبر اسلام و حضرت خدیجه کبری ، عهد ببندیم برای رواج این سنت حسنه و زیاد شدن امت رسول الله و شاد کردن دلشون، هر یک از ما به هر نحوی مادی یا معنوی
بانی ازدواج زوج جوانی بشیم .
🌹 با آرزوی خوشبختی و سعادت برای همه ی
دختران و پسران خوب ایرانی .