#سوره_درمانے
✨ امام صادق ع
✨ هر کس وقت خواب ۱۱ مرتبه سوره توحیدبخواند
👈خداوند۱۱فرشته محافظ براو قراردهد تاصبح او را از شیاطین👿حفظ کنند💫
📚حلیه المتقین ، ص ۱۸۸
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
مطابق #محاسبات_نجومي
تقویم نجومی ، اسلامی.
✴️ یکشنبه 👈 11 آبان 1399
👈 15 ربیع الاول 1442👈 1 نوامبر 2020
💫ذات الکرسی عمود ۲۰:۳۶
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #یکشنبه است
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙🌟 احکام دینی و اسلامی .
❇️ روز شایسته ای است برای امور زیر :
✅ خواستگاری و عقد و ازدواج .
✅ آغاز نویسندگی .
✅ و شکار و صید نیک است .
👼 برای زایمان خوب نیست .
✈️ مسافرت :
مسافرت خوب و مفید و سودمند است .
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز برای امور زیر خوب است :
✳️ خرید ملک .
✳️ نقل و انتقال و جابه جایی .
✳️ و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن نیک است .
🔲این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت
👩❤️👨 مباشرت امروز ....# مکروه و فرزند حاصل همیشه حقیر و فقیر و خوار دیگران باشد .
💑مباشرت و مجامعت.
مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، برای سلامتی مفید است و فرزند آن حافظ قرآن گردد . ان شاءالله
⚫️ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث سرور و شادی می شود .
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
#خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث قولنج می شود .
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه 16 سوره مبارکه " نحل " است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون ....
و چنین استفاده میشود که برای خواب بیننده حالتی غیر آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد . ان شاء الله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید......
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸ب بامیدپرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای مهربانم
هر که در دامانت
پناہ گرفت...
به لطف بسیارت هـرگـز ؛
طعم بـی کسی و بی پناهـی را
بـه او نچشان و پناهش باش
#آمین_یا_رَبَّ
🌟شبتون معطر به عطر خدا
🌟 شبتون بخیر و زیبا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
بگذار عـالم بداند
من ذره ذره ، ذرات جهان را
جایگزین کسـی کـرده ام
که هیــــچ چیز جایش را نمیگیرد! ✨
آخر او ...!
خــدای عــاشقی های من است! 💖✨
مگـر کسی می تـواند جای خــ💚ــدا را بگیرد.........؟ 🍂🍃
هــرگـــز !
#خدایا_همیشه_در_لحظه_هایم_باش_ای_قرار_روزهای_بی_قراری
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃الهی به امیدتو🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽🌸﷽🌸﷽
🌸﷽🌸﷽
﷽🌸﷽
🌸﷽
﷽
🍃🌸شروع یکشنبه ای پُر برکت
با صلوات بر حضرت محمد (ص)
و خاندان مطهرش 🌸🍃
🍃🌸الّلهُمَّ
🍃 🌸صلّ
🍃 🌸علْی
🍃🌸محَمَّد
🍃 🌸وآلَ
🍃 🌸محَمَّدٍ
🍃🌸وعَجِّل
🍃🌸 فرَجَهُم
﷽
🌸﷽
﷽🌸﷽
🌸﷽🌸﷽
﷽🌸﷽🌸﷽
#سلام_امام_زمانم✋
صبح رامےسپاریم به نگاه شما
دست مےگذاریم روے سینه و
سلامت مےدهیم
✨السلام علیک یا مولاےیاصاحب الزمان✨
اےسرچشمه پاک هستی
در تکتک لحظات زندگیمان
جارےباش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسین_جان 🌹
آورده صبا ازگذرٺ عطرخدا را
تاروزے مانیز ڪند ڪربوبلارا
انگارڪه فهمیده نسیمسحرے باز
صبحاسٺ ودلم لڪ زده ایوانطلا را
#صبحم_بنام_شما🌤
#سلام_اربابم❤️
☝️ #محبت_مثل_آب_ضروری_است۰۰۰☝️
یـاذالجـلال والا کرام...
یکشنبـه ... صدمرتبه...
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
#حدیث_قدسی #دستگیری_فقرا✅
🌸 خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
❓ ای بنی آدم! چگونه خشنودیِ مرا طلب میکنی در حالیکه فقراء و مساکینِ مرا کوچک میشماری و خشنودشان نمیکنی؟
📚پندهای خدا (محمد مهدی تاج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکشنبه پاییزیتون
پر از عشق و امید💖
امیدوارم
زندگی به ڪامتون
خوشبختی
سرنوشتتون
و سایہ عشق مهمان
همیشگی دلتون باشہ 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتی👆 #کلیپ_آموزشی
🤷🏼♂️چطور تشخیص دهیم کدام ماده در بدنمان کم است؟
مثلا وقتی دلت یه نوشیدنی اسیدی میخواد ویتامین c بدنت کمِ
👌عالیه؛ حتماً ببینید و به اشتراک بگذارید!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌼 #دعا_برای_ثروت_دائمی 🌼
✍«بسیارخواندن این اسم در روز یکشنبه۰ موجب
1نورانیت دل
2غنی شدن و به دولت رسیدن خواهدشد
💰به حدی که همه اطرافیان به وی احتیاج پیدا کنند
🔺یا خِیثُو اَمثُیورا اَرغِش دارغَلَّیّیُون🔺
📚گوهرشب چراغ،ج 2ص33
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
❤دعای#مهر و #محبت ، دعای جلب نظر ، دعای دوست داشتن❤️
روز یکشنبه هفت عدد #سنگریزه بیاورد. این دعا را هفت مرتبه به هر سنگی بخواند و یک یک در آتش اندازد:
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ( باسم فلان بن فلان ) حتی لا یکون صبر و لا قرار و لا أَكَلَ وَ لاَ شَرِبَ و لا نیام لمحبة ( فلان بن فلان ) وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ⁹7
📗گلهای ارغوان، محمدرضا سقازاده واعظ
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
✨ #برای_داشتن_فرزندی #صالح :
⬅روز یکشنبه بین نماز #مغرب_وعشا دورکعت نماز به همین نیت می خوانیم به این طریق در رکعت اول یک بار سوره حمد و۱۳ بارسوره تکاثر ودر رکعت دوم یک حمد و۱۱ بار سوره تکاثر وبعد از تمام شدن نماز به سجده رود ودر سجده بگوید خدایا فرزندم را صالح بگردان بعداز سجده ۵۰۰ تاصلوات بفرستد
این #نماز را باید #پدر بخواند واگر پدر ندارد مادر هم می تواند بخواند
التماس دعا💔🤲
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
#اجابت_حاجات_مهم
🌸✨ آیتالله کاشانی ؛
از یکشنبه تا یکشنبه بعد
هر روز ظهر ۱۱۰ بار بگوید:
سَلامٌ عَلیٰ خَیْرِ الْبَشَروَ مَنْ اَبیٰ فَقَدْ کَفَرَ
📚 مخازن ۲۱/۱
🍃°🌹🍃°🌹🍃°🌹🍃🌹🍃🌹
#آیه_درمانے #فروش_اجناس_مغازه
🦋برای فروش اجناس مغازه و دفع کسادی تجارت و کسب دعای زیر را با گلاب و زعفران و با آداب کامل در روز یکشنبه(بشرطی که قمر در عقرب و یا ایام نحس نباشد ) ساعت اول یا هشتم نوشته و به دیوار مغازه خود آویزان کنید:
🍂🍃 وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَاراً وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ🍃🍂
┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و یک ✍ بخش دوم
🌸ولی وقتی رفتم تو اتاقم خیلی دلم گرفته بود …
با خودم گفتم : نه رویا این کارو نکن همیشه یک چیزی تو این دنیا هست که آدم دلش به اون خوش کنه ول کن دیگه غصه ی بی خود نخور….. مهم اینه که ایرج برگشته …
پس تصمیم بگیر این ترس و دلهره رو از خودت دور کنی شاید فردا بهتر از امروز باشه ….. بعد به امید فردا خوابیدم …….
با وجود همه ی دلداری هایی که خودمو دادم بازم صبح کسل بودم و از اینکه به اون راحتی با موندن من اونجا رضایت داده بودن دلخور بودم ….
🌼حاضر شدم و صبحانه خوردم ….حالا رفتار ملک خانم با من فرق کرده بود و بهم احترام می گذاشت و تحویلم می گرفت و از اون دختر جان گفتن تحقیر آمیز خبری نبود …… و این کاملا معلوم بود ….
هنوز نتونسته بودم با دخترای اونجا آشنا بشم …. یکی … یکی سلام می کردیم و خودمون رو بهم معرفی می کردیم برای همین کمی دیرم شده بود با عجله از در رفتم بیرون تا تاکسی بگیرم ایرج دم در وایستاده بود …. خوشحال شدم که فراموشم نکردن خودمو بهش رسوندم ….
دستمو گرفت و برد طرف صورتش و بوسید و گفت : جات تو خونه خیلی خالیه … اون خونه بدون تو رنگ و رویی نداره …..
🌸پرسیدم عمه خوبه ؟ گفت آره طفلک تنها شده تورج که نیست حمیرا که رفت توام که دیگه نمی خوای برگردی …
منم که اینجا باید پشت در پانسیون بست بشینم خوب دلش می گیره دیگه ….
گفتم تو چرا سر کار نرفتی ؟ گفت تا شنبه نمیرم.. یک کم کار دارم …
اون روز ایرج منو رسوند و رفت …شهره دانشگاه نیومده بود و من خوشحال شدم نمی دونم خبر رو کی تو دانشگاه پخش کرده بود که همه فهمیده بودن و هر کس به بهم میرسید با من هم دردی می کرد ……
🌼ظهر با خوشحالی رفتم تا زودتر به ایرج برسم ولی به جای اون اسماعیل اومده بود ….
اونم همش از اونشب حرف می زد و من اصلا حوصله نداشتم می خواستم بهش بگم خونه نمیام ولی اون خودش منو گذاشت دم پانسیون و رفت ……
احساس غریبی داشتم .. با خودم می گفتم من که خودم نمی خواستم برم ولی چرا ناراحتم و احساس می کنم طرد شدم …. کمی توی کوچه وایستادم تا حالم بهتر بشه بعد زنگ زدم …..
اونشب دخترای پانسیون در مورد من کنجکاوی می کردن و من باید مرتب جواب اونا رو می دادم از کجا اومدی ؟چرا الان اومدی؟ مال کدوم شهری؟ ولی من چشمم به تلفن بود که شاید یکی بهم زنگ بزنه ….. ولی هیچ کس نزد ..رفتم سر درسم و تا تونستم سر خودمو گرم کردم خودمو دلداری دادم همین که ایرج اینجاس برام کافیه…
صبح با اشتیاق دیدن ایرج با عجله رفتم پایین ولی بازم اسماعیل اومده بود تعجب کردم و از اون بدتر بغض گلومو گرفت …باز دیگه چی شده بود که خودش نیومده بود دنبالم ….
🌸گفتم شاید کاری براش پیش اومده و یا رفته کارخونه….. ولی دلم شور می زد …این بود که دم دانشگاه رفتم سراغ یک تلفن عمومی و زنگ زدم به خونه ….حمیرا گوشی رو برداشت … گفتم سلام منم رویا گفت : سلام خوبی کجایی گفتم دم دانشگاه می خواستم حالتون رو بپرسم عمه خوبه ؟…
.گفت آره همه خوبیم ..همه….. کاری داری ؟ گفتم نه فقط ….خوب همین دیگه …خداحافظ….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه ✍ بخش سوم
🌸این تلفن نه تنها از ناراحتی من کم نکرد بلکه بیشتر منو تو فکر فرو برد باز با خودم گفتم … ای بابا تو که حمیرا رو میشناسی همین جوری حرف می زنه ول کن دیگه چرا بزرگش می کنی؟…
خوب از بس اتفاقات ناگهانی تو اون خونه میفتاد چشم منم ترسیده بود و هر لحظه منتظر یک حادثه ی بد بودم ….
بازم ظهر اسماعیل اومد دنبالم و منو رسوند دم پانسیون و رفت ….
اسماعیلی که توی ماشین زبون به دهن نمی گرفت لام تا کام حرف نمی زد و هر چی هم که من ازش می پرسیدم فقط با یک نمی دونم جواب می داد ……
🌼طاقت نیاوردم رفتم بالا و از پانسیون زنگ زدم به خونه …. این بار نگار گوشی رو برداشت …. گفتم نگار جون منم رویا …گفت سلام خاله رویا …
گفتم تو خوبی میشه بگی مامان شکوه صحبت کنه …
گفت : دستشون به کاره …چی ؟ میگن خودشون زنگ می زنن …….
پرسیدم دایی ایرج بگو صحبت کنه گفت : دایی خونه نیست…. گفتم باشه سلام برسون ….
و برگشتم به اتاقم و دراز کشیدم با خودم گفتم باز یک چیزی شده این اصلا با عقل جور در نمیاد … یک لحظه تصمیم گرفتم برم و خودم از نزدیک ببینم چی شده ولی پشیمون شدم و باز سرمو به درس خوندن گرم کردم………..
فکر و خیال راحتم نمی گذاشت …عکس ایرج رو از زیر بالشم در آوردم و بوسیدم و بعد گذاشتم روی قلبم و دراز کشیدم و چون خسته بودم خوابم برد … که دیدم یکی صدام می کنه بلند شدم ملک خانم بود گفت رویا جون یکی اومده دنبالت دم دره …..
🌸خوشحال شدم با خودم گفتم ایرجه میدونستم امشب بالاخره میاد از جام پریدم و زود سرمو شونه کردم و دویدم پایین هوا داشت تاریک می شد ، درو که باز کردم اسماعیل رو دیدم ….
از دیدن اون دلم لرزید و تنها فکری که کردم این بود که می دونستم اتفاقی افتاده …..
پرسیدم چی شده زود به من بگو عمه حالش بده ؟
گفت : نمی دونم فقط به من گفتن شما رو ببرم اونجا …. با سرعت دویدم بالا لباس پوشیدم و به ملک خانم گفتم می تونم برم ؟ گفت : آره برو گفتم زود میام ….خندید و گفت بیا ….
با عجله خودمو رسوندم به اسماعیل ….
گفتم : تو رو خدا بهم بگو چه اتفاقی افتاده ؟
🌼گفت : والله من خبر ندارم اگرم چیزی هست به من کسی نگفته..
اینو گفت ولی از لحنش معلوم بود که می دونه و نمیگه ….
دست و پام یخ کرده بود و دیگه هیچ شکی نداشتم که خبری شده ……
اسماعیل جلوی ساختمون نگه داشت …به جز یک چراغ همه خاموش بود قلبم شروع کرد به زدن این وضعیت نشون می داد که خونه در حالت عادی نیست پیاده شدم …. تو همون نور کم علیرضا خان رو دیدم که داشت میومد جلو ….
اونقدر دلواپس بودم که اینم برام مهم نبود سلام کردم به من گفت سلام رویا جان خوبی بابا منو بخشیدی ؟
گفتم شما جای پدر من هستین هر کاری بکنین حق دارین …. عمه حالشون خوبه؟ چرا خواستین من بیام اینجا گفت : پس حالا که با هم آشتی کردیم بیا تو ….
و یک دفعه چراغ ها روشن شد …..
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
#حدیث_روز
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 «إنَّ اللّهَ يُحِبُّ الشّابَّ الَّذي يُفنِي شَبابَهُ في طاعَةِ اللّهِ » .
🔹 «خداوند دوستدار جوانى است كه جوانىاش را به اطاعت خداوند مىگذراند» .
📚 ميزان الحكمه، ح ۹۰۹۷
❣ #I_love_Muhammad ❣
❣ محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
#هرروزیک_آیه
✨وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ
✨فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
✨و خدا را فرمان بريد و پيامبر
✨را اطاعت نماييد
✨و اگر روى بگردانيد بر پيامبر
✨ما فقط پيامرسانى آشكار است
📚سوره مبارکه تغابن
✍آیه ۱۲
❣ #I_love_Muhammad ❣
❣ محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#سوره_درمانے #رفع_چشم_زخم
👌یڪی از گرفتاری هایی ڪه معمولا انسان ها بہ آن دچار میشوند ، چشم زخم اسٺ .
👌برای جلوگیری از چشم خوردن یا رفع آن ، دستوراتی از جانب اهل بیت (ع) رسیده اسٺ .
💙👌از آن جمله ، استفادہ از سوره حمد است . در سخنی از امام رضا (ع) قرائت سوره #حمد مایہ #شفای_چشم_زخم معرفی شده اسٺ .
💜👌پیامبر اکرم فرمودند : قرائت سوره حمد و آیت الکرسی موجب جلوگیری از اثر چشم جن و انس میشود
📚منبع:کنزالمال،ح۲۵۱۲
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش غسل جبیره ای👆
#احکام_شرعی
#احکام_غسل
هدایت شده از خانواده بهشتی
❣️🔅❣️🔅❣️
❇️ همسرتان را گاهی شگفتزده کنید
یکی از بهترین کارها این است که بهطور پیوسته همدیگر را شگفتزده کنید. هرچیز مثبت غیرمنتظره که در روند زندگی روزمرهتان تنوعی ایجاد کند
ایدهآل است.
❇️ تعریف و تشویق کنید
هر فردی دوست دارد که به خودش افتخار کند و تعریف و تحسین، بهترین روش برای کمک به ایجاد این احساس در اوست؛ هرچند نباید در این زمینه افراط کنید.
❇️ همهٔ مسائل را حل کنید
اگر مشاجرات و تعارضات حل نشوند، در ذهنتان رسوب میکنند و بهتدریج مثل خوره در زندگی مشترکتان تأثیر منفی میگذارند. بر سر اختلافاتتان گفتوگو کنید تا به مصالحه و یک راهحل توافقی برای هر دو طرف دست یابید.
#مهارتهای_همسرداری
❤️🔅❤️
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
💦🔅💦
کودکان را در تربیت خودشان به خدمت بگیرید. پژوهشها نیز از موثر بودن کمک کودکان در تربیت خود حمایت میکند: کودکانی که برای اهداف خود برنامهریزی میکنند، برنامههای هفتگی تهیه میکنند و کارهای خود را ارزیابی میکنند، قشر پیشانی خود را تقویت میکنند و کنترل بیشتری بر زندگی دارند. باید بگذارید که فرزندانتان براساس معیارهای خودشان به موفقیت برسند و البته گاهی هم شکست را تجربه کنند.
#فرزندپروری
❤️🔅
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستان_آموزنده
🚩#ميرداماد
شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهاي از اتاق خوابيد.
صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاع
ندادي و ....
محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کرده
يا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفست مقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان را بر روي شعله سوزان شمع ميگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را به عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گرامي مي دارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.
📚 #حكايت_وداستانهاي_آموزنده
#حدیث_سلامتی
#زیبایی_فرزند
🌸✨ امام صادق ؏ ؛
به زنان خود در دوران بارداری خرمای
بَرنی بدهید
تا فرزندان خویش را زیبا سازید✨
📚 مکارم الاخلاق ۱/۳۶۶
ڪلیڪ ڪنید↩️
#سوره_درمانے 👆
✅اگه خواستگار ندارے
✅هر جا میری جواب رد میشنوے
✅میخواے همسر خوب داشته باشے
🔰"چاره اینجاس "
⇜۞سوره↯مبارکه۞⇝
#طہ