#السلام_علیڪ_یااباعبدالله_ع💔
❤️ به رسم ادب روزمونو با سلام
❤️ بـر سرور و سـالار شهیدان
❤️ آقا اباعبدالله شروع میکنیم
❤️ اَلسلامُ علی الحُسین
❤️ وعلی علی بن الحُسین
❤️ وَعلی اُولاد الـحسین
❤️ وعَلی اصحاب الحسین
🕊عاقبـــت یک روز، می پیچـد خبر که درگذشت
❣نوکـــری که کــــل عمــرش در ره دلبـــر گذشت
🕊کاش اینگونـــه همــه یادی کننـــد از نوکـــرت :
❣مثل یک نوکــــر بیامد مثــل یک نوکــــر گذشت😭
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
◾️و جز او هرگز پناهی نخواهی یافت...
#آیه_گرافی
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#یک_داستان_یک_پند
✍ گویند: پادشاهی فرزندش در بستر مرگ افتاد و همه اطباء را برای طبابت، نزد او جمع کردند. اطباء از تشخیص بیماری او عاجر شدند. بوعلی سینا را نزد او آوردند. بر بالین او نشست و گفت: تو را دردی در جسم نمیبینم، روح تو مریض است. شاهزاده چون حاذقبودن بوعلی را فهمید: گفت مکان خلوت کنید با طبیب کار دارم.
🔹 شاهزاده گفت: مرا دردی است که تو فقط یافتی! من پسر این پادشاه از یک کنیزم. پدرم با وجود پسران دیگر مرا ولیعهد خود کرد و دشمنی آنان به جان خود خرید. پدرم از دست هیچ کس جز من باده نمینوشد، اطرافیان مرا تطمیع کردند سمّ در باده کردم تا پدر خویش بُکشم. پدرم باده را چون دست گرفت و چهره مرا دید داستان را فهمید و باده نخورد. منتظر بودم مرا دستور قتل دهد، نه تنها دستور قتل مرا نداد بلکه روزبروز بر محبت خویش بر من افزود که اطبای جهان بر بالین من حاضر ساخت. ای طبیب! من با این درد خواهم مُرد، مرا رها کن و برو!
🔹 گاهی خوببودن کسی چنان آزاردهنده است که هرگز با بدبودنش نخواهد توانست کسی را چنین آزار کند. پس همیشه برای آزار کسی که آزارت کرد به بدیکردن در حق او برای آزارش فکر نکن، به این راه هم بیندیش.
🌹 ️یوسف (ع) با نیکبودن خود چنان زلیخا را آتش زد که هیچ کس نمیتوانست.
🌸 وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22 - رعد)
و در عوض بدیهای مردم نیکی میکنند، اینان هستند که عاقبت منزلگاه نیکو یابند.
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#حدیث_وتفسیرآیه☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 13 بهمن ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:38
☀️طلوع آفتاب: 07:04
🌝اذان ظهر: 12:18
🌑غروب آفتاب: 17:32
🌖اذان مغرب: 17:51
🌓نیمه شب شرعی: 23:35
☝️ #تواضع_ومهربانی☝️
#ذکرروزدوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
#سلسله_درس_های
#توحید_و_خداشناسی
#اولین_درس
# یادمان باشد : 👇
❤️#هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم
#او با #شماست هر کجا که #باشید👌
❤️#فراموش نکنیم
در #حین انجام هر عملی خدا را بر
#اعمال خود #ناظر بدانیم.
❤️#آن زمان #مسیر زندگی ما تغییر
خواهد کرد
در اعمال و رفتار خود دقیق تر
می شویم و از انجام بسیاری از کارها پرهیز می کنیم.
با یاد آوری این آیه به خود ،
هر لحظه و هر ثانیه از زندگی خود را با خدا سپری کنید.
قطعا لحظات خوشی را پیش رو خواهید داشت
❤️اثرات زندگی با
ایه ی شریفه : 👇
هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم
او با شماست هر کجا که باشید
1⃣احساس دلگرمی
2⃣ توجه بیشتر به رفتار و اعمال
3⃣ خواندن نماز با توجه بیشتر
4⃣ غیبت نکردن
5⃣ رعایت بیشتر اصول اخلاقی
6⃣ ایجاد حس گذشت
و از خود گذشتگی
7⃣ این آیه مانند ترمزی برای
جلوگیری از گناه عمل می کند
8⃣ عدم احساس تنهایی
9⃣ دل به خدا دادن در
مواقع سختی
0⃣1⃣محکم تر شدن حس
توکل به خدا
1⃣1⃣ و در پایان حس #عاشقی
به معبودی که بسیار مهربان است و بخشایندگی اش پایانی ندارد
و دهها اثرات مطلوب دیگر 👌
دل را به خدا بسپاریم
و
خود را در #آغوش گرم خدا
رها کنیم.
بی شک او از مادر به ما
مهربان تر است. 😊
☀️به ما بپیوندید👆
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهان هستی کتاب نمی نویسد و هیچ فرمانی نمی دهد. جهان هستی به تو نمی گوید که چه کاری بکن و چه کاری نکن. جهان هستی مطلقاٌ قضاوت نمیکند.
جهان هستی همانقدر به یک گنهکار مهر میورزد که به یک قدیس مهر میورزد. برایش تفاوتی ندارد زیرا در چشمان جهان هستی، هرآنچه که طبیعی باشد زیباست.
بعضی ازمردمان کسانی را که برخلاف طبیعت عمل می کنند مقدس می خوانند،
طبیعت اما آرامشش را نثار کسانی میکند که طبیعی باشند.
#پیام_سلامتے
✅هفتهای 2 بار صبحانه میوه بخورید،
زیرا بهترين روش برای کوچک کردن شکم و پهلو است !🍎🍊🍇🍓🥒
▫️خوردن میوه ها بخصوص میوه های کم قند و کم چرب
بدلیل فیبر باعث کاهش چربی و کاهش وزن میشود
+ یک عدد سیب به همراه دو عدد خیارسبز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🤲
که امروز تون پر برکت 🌸🍃
کسب و کار ها تون پر رونق
آرامش وسلامتی
درزندگیتون جاری باشه🌸🍃
دوشنبه تون زیبا
در پناه خداوند متعال💖
#آمین 🤲
🌼دعایی برای #تقویت_حافظه از آیت الله بهجت(ره)
#دانشجویی از آیت الله بهجت(ره)
پرسید:« دانشجو هستم و می خواهم دعایی به حقیر تعلیم نمایید
تا #حافظه ام قوی شود
زیرا بسیار #فراموش کار هستم؟»
🌹ایشان در پاسخ به این دانشجو
فرمود:« برای #پیشرفت در تحصیلات، ملتزم به دعای
🌹 "سبحان من لایعتدی علی أهل مملکته..."[1] بعد از هر فریضه[#نمازهای واجب] باشید.
متن #دعا چنین
است : 👇
🌼« سبحان من لایعتدی علی أهل مملکته،
سبحان من لا یأخذ اهل الارض بألوان العذاب، سبحان الرّوف الرحیم،
اللّهم جعل لی فی قلبی نوراً و بصراً و فهماً و علماً ،انك علی كل شی قدیر».
📚مفاتیح الجنان
🔺 نشر _مطالب _صدقه
جاریست 👆
#دعا_درمانے #گشایش_همه_امور
✅برای اینکه در کارهایتان موفق باشید و گره از کارتان باز شود
🤲دعای زیر را بنویسید و همراه خودتان نگه دارید
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
💫اللهم انی اسئلک باسمک یا قریب الفتح و الفرج
یا آله الفتح و الفرج یاعجل الفتح والفرج
یا سهل الفتح و الفرج یا رب افتح والفرج
یا فتاح الفتح و الفرج یامفتاح الفتح و الفرج
یا فاتح الفتح و الفرج یا رازق الفتح و الفرج
یا عالم الفتح و الفرج
📚جامع الفوائد
┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت5️⃣1️⃣
فصل چهارم
مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و دخترهایم لباس های راحتی خانه را می دوخت. برای چهارتا دخترم با یک رنگ، سری دوزی میکرد. بعدها مهری که بزرگترین دخترم بود و سلیقه ی خوبی داشت، پارچه انتخاب می کردو به سلیقه ی او، مادربزرگش لباس ها را می دوخت. مادرم خیلی به ما میرسید. هر چند روز یک بار به بازار لین 1 احمدآباد می رفت و زنبیل را پر از ماهی شوریده و میوه می کرد و به خانه ی ما می امد. او لر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت. دلش نمی آمد که چیزی بخورد و برای ما نیاورد.
بابای مهران، پانزده روز یک بار از شرکت نفت حقوق می گرفت، حقوق را دست من می داد و من باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را می چرخاندم. از همین خرجی به مهران و مهرداد توجیبی میدادم. می گفتم این ها پسرندف توی کوچه و خیابان میروند، باید در جیب شان پول باشدکه خدای ناکرده به راه بدی نروند و گول کسی را نخورند. گاهی پس از یک هفته، خرجی تمام می شد و باید جواب بابای مهران را هم میدادم.
مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران که خیلی میرسید. زینب هم که مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود، کنار مادرم می نشست و قصه های قرآنی و امامی را بادقت گوش می کرد و لذت می برد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود. هروقت مادرم به خانه ی ما می آمد، زینب دور و برش می چرخید تا خوب حرف های او را گوش کند.
بابای بچه ها از ساعت 5 صبح از خانه بیرون می زد و 5 بعدازظهر برمی گشت.. روزهای پنجشنبه نیم روز بود، ظهر از سرکار برمی گشت. او در باغچه ی خانه، گوجه و بامیه و سبزی می کاشت. زمستان و تابستان، سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه می چیدیم و استفاده می کردیم. حیاط خانه ی ما سیمانی بود و ما شب ها در حیاط میخوابیدیم. تا بعد از به دنیا امدن شهرام، کولر نداشتیم. آبادان هم که تابستان هایش بالای چهل درجه بود. بعدازظهرها آب شط را توی حیاط باز میکردم، زیر در را هم میگرفتم؛ حیاط پر از آب می شد. این آب تا شب توی حیاط بود. بااین روش، زمین سیمانی حیاط خنک می شد.
ادامه دارد...