eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.6هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨جهت دفع هر نوع سحر آیه۳۳سوره الرحمن را بر ظرف آبی بخوانند وآب آنرا دراطراف خانه ومحل کسب بریزند به طورعجیبی سحراز بین می‌رود✨ 📚دوهزار ویک ختم
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 7️⃣1️⃣ فصل چهارم- زینب بین بچه هایم از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی گرفت. هر غذایی را می خورد. کمتر پیش می آمد که از من چیزی بخواهد. کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت تمام بدنش له شده بود. با همه ی دردی که داشت گریه نمی کرد. زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم. دکتر چندتا آمپول برایش نوشت و من هرروز صبح و بعدازظهر او را به درمانگاه می بردم و آمپول ها را به اش می زدند. مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم می گذاشت. وقتی بلند می شدم که به درمانگاه ببرمش، زودتر از من پا می شد. او بدون هیچ گریه و اعتراضی در آمپول و مریضی را تحمل می کرد. در مدتی که مریض بود، دوای عطاری توی آتش می ریختم و خانه را بو میدادم. دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و بدون روغن به اش بدهید. چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس. زینب غذایش را میخورد و دم نمی زد. به خاطر شدت مریضی اش اصلا خوابش نمی برد ولی صدایش در نمی آمد. زینب از همه ی بچه هایم به خودم شبیه تر بود. صبور اما فعال بود. از بچگی به من در کارهای خانه کمک می کرد. مثل خودم زیاد خواب میدید؛ خواب های خیلی قشنگ. همه ی مردم خواب میبینند، ام خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت. انگار به یک جایی وصل بودیم. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه می گفتم از هفت تا بچه ی جعفر، زینب سهم من است. انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. از بچگی دور و بر خودم می چرخید. همه ی خواهرها و برادرها و همسایه ها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بدجنسی و حسادت و خودخواهی را نمی شناخت. حتی با آدم های خارج از خانه هم همینطور بود. 4یا5 سالش بود که اولین خواب عجیب زندگی اش را دید. از همان موقع فهمیدم که زینب مثل خودم اهل دل است. خواب دید که همه ی ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: مامان، من فهمیدم که آن ستاره ی پر نور که همه به او تعظیم میکردند، کی بود. تعجب کردم، پرسیدم« کی بود؟» گفت: «حضرت فاطمه ی زهرا (س) بود. » هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب می افتم، بدنم می لرزد.
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره 7⃣1️⃣ 🔺
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 8️⃣1️⃣ فصل چهارم زینب از بچگی، راحت حرف هایش را میزد و ارتباط محبت آمیزی با افراد خانه داشت. با مهرداد خیلی جور بود. مهرداد اهل تئاتر و نمایش بود و همیشه گروه نمایش داشت. چند تا نمایش در آبادان راه انداخت. زینب از کلاس سوم دبستان درخانه با مهرداد تمرین نمایش میکرد. مهرداد نقش مقابل خود را به زینب میداد و زینب خیلی خوب با او تمرین می کرد. مهرداد که اهل فوتبال و تئاتر بود، بیشتر بیرون خانه بود، ولی مهران اهل مطالع بود و اکثرا در خانه بود. مهران پیک های بچه ها و کتابهایش را جمع کرد و یک کتابخانه درست کرد و چهارتا خواهرهایش را عضو کتابخانه کرد و 2 ریال هم حق عضویت از آن ها گرفت. دخترها در کتابخانه ی مهران می نشستند و در سکوت و آرامش کتاب می خواندند. مهران گاهی دخترها را نوبتی به سینما می برد. مهری و مینا را می دید و اگر تشخیص می داد که فیلم مشکلی ندارد. دخترها را می برد. علاقه ی زینب به تئاتر و اجرای نمایش در مدرسه، از همان بچگی اش که با مهرداد تمرین می کرد و با مهران سینما میرفت شکل گرفت. بیشترین تفریح بچه ها در آن زمان، جمع خودشان بود و رفتن به خانه ی مادرم. بچه ها مسافرت را خیلی دوست داشتند، ولی وضعیت ما طوری نبود که به سفر برویم. اول تابستان که می شد، دور هم می نشستند و هرکدام نقشه ی رفتن به شهری را می کشید و از آن شهر حرف می زد. هر تابستان فقط حرف سفر بود وبس. جمع ما زیاد بود، ماشین هم نداشتیم. برای همین، حرف مسافرت به اندازه ی رفتن سفر برای بچه ها شیرین بود. بچه ها بعدازظهرهای طولانی تابستان که هوا گرم بود و کسی نمی توانست از خانه بیرون برود، دور هم مینشستند و از شهرهای شیراز و اصفهان و همدان حرف می زدند. آنقدر از حرف زدنش لذت می بردند که انگار به سفر می رفتند و برمیگشتند. در باغ پشت خانه ی ایستگاه 6، یک درخت کُنار داشتیم که هر سال ثمر زیتدی می داد. بعدازظهرهای فصل بهار و تابستان، دخترها زیر درخت جمع می شدند و مهران و مهرداد پشت بام می رفتند و حسابی درخت را تکان می دادند. کُنارها که زمین میریخت، دخترها جمع می کردند. بعضی وقت ها به اندازه ی یک گونی هم پر می شد. من گونی پر کُنار را به بازار ایستگاه 7 م یبردم و به زن های فروشنده ی عرب می دادم و به جای کُنار، میوه های دیگر می گرفتم. گاهی پسرهای کوچک همسایه یواشکی روی پشت بام می آمدند تا از شاخه ی درخت کُنار بچینند، و مهران و مهرداد دنبالشان می کردند ادامه دارد
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره 8⃣1️⃣ 🔺
💎پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم 🔸قطعا پیروزی با صبر همراه است و گشایش با گرفتاری و بی گمان با هر دشواری ، آسانی است🔸 📘بحار ۷۷/۸۸/۲ ❤️💎❤️💎❤️💎❤️💎 💎 امام صادق علیه السلام: 💙وقتی ميان دو نفر دعوا می‌شود، دو فرشته فرود می‌آيند و به آن كسی که بدزبانی کرده است می‌گويند: ((هرچه خواستى گفتى؛ خودت لايق آنچه گفتى هستی، و كيفر گفتارت را خواهى ديد.)) و به بردبار می‌گويند: ((صبر و بردباری نمودى، اگر بردباری‌ات را به پايان رسانى، خداوند تو را مي‌آمرزد.)) ولى اگر شخص بردبار، جواب شخص مقابل را پس بدهد، آن دو فرشته بالا می‌روند و آنها را به حال خودشان رها می‌کنند. 📙اصول كافى، ج ۳ ، ص ۱۷۴
▬﷽▬ 💬سوال آيا نماز خواندن بر روي فرشي که نوزاد ادرار کرده و خشک ميباشد حکمش چيست؟ ـــــــــــــــــــــــــــــ ✍پاسخ اگر فرش و لباس و بدن نمازگزار خشک باشند نماز خواندن اشکال ندارد. البته (محل و جای سجده باید پاک باشد تا خللی به نماز وارد نگردد) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ✨وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ ✨اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ ✨مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ✨أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ﴿۴﴾ ✨خدا كسى است كه آسمانها و زمين ✨و آنچه را كه ميان آن دو است در ✨شش هنگام آفريد آنگاه بر ✨عرش قدرت استيلا يافت ✨براى شما غير از او سرپرست ✨و شفاعتگرى نيست آيا باز ✨هم پند نمى‏ گيريد (۴) 📚سوره مبارکه السجدة ✍آیه ۴
06 Madar.mp3
4.11M
🌹 آهنگ زیبای 🌹 تقدیم به عزیزانی که مادر کنارشون نیست و یه فاتحه بیشتر نمیتونن به مادرشون هدیه بدن ... 🌹 شادی روح مادران آسمانی صلوات ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ 🍃❤🍃❤️🍃❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌹با نام تو دل چه با صفا می گردد 🌹 با مهر تو دل زغم رها می گردد 🌹 باشی تو کلید راز هستی زهرا 🌹 با نام تو قفل بسته وا می گردد 🌹 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌹 زنی باش که تکیه گاه است که محکم است زنی باش که اگر یک روز از غم بارید فردا زیباترین لباسش را بپوشد لبخند بزند و ادامه دهد.. عاشق باش؛ لطیف باش اما مطمئن این ها که می گویند او را برایِ پولش خواستم برایِ ماشینِ مدل بالایش برایِ خانه ی لوکسش فاتحه ی خوشبختی را باید بخوانند زن بودن بی نیاز بودن است زن باید عشق باشد اطمینان باشد باید بشود در چشمانِ یک زن نگاه کرد و تمامِ دل نگرانی ها را به یک باره دور ریخت باید بشود در کنارِ یک زن خستگی ها را فراموش کرد.. اینکه گاهی دختر بچه می شود لوس می شود ناز می کند.. اینکه گاهی از مردش می پرسد دوستم داری ؟ باید از زنانگی اش باشد 🌹 زنی باش که اگر روزی تو را نفهمیدند سرت را بالا بگیری محکم لبخند بزنی و مطمئن باشی می خواهد تو را فهمیدن .! 👤
🌹 (عج) 🌹 🌼دو رکعت نماز صاحب الزمان(ع) به این صورت که: چون سوره «حمد» به «إِیّٰاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ؛ پروردگارا! تنها تو را مى‌‌پرستیم و تنها از تو یارى مى‌‌جوییم» برسد. آن را صد مرتبه بگوید. و بعد سوره «حمد» را به پایان برساند. و در رکعت دوم نیز به همین طریق عمل کند و تسبیح رکوع و سجود را هفت مرتبه بگوید. و چون نماز به پایان رسید. «لا إله إلّا اللّه؛ نیست خدایی مگر الله» بگوید و  «تسبیح حضرت زهرا»  بجای آورد. و پس از تسبیح فاطمه سر به سجده گذارد. و صد مرتبه بر محمّد و آلش (صلوات‌الله‌علیهم) صلوات فرستد؛ و این جمله عیناً از آن حضرت روایت شده: "فَمَنْ صَلَّاهُما فَكَأَنَّمَا صَلَّىٰ فِي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ." کسی که این دو رکعت را بجا آورد، گویا در خانه کعبه نماز خوانده است.🌼 📚مفاتیح الجنان