eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.4هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادخدا ارام بخش دلهاست... روزت را متبرك كن با نام و ياد خدا خدا صداى بندهايش را دوست دارد 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🌸 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃پیامبرگرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) : 🌺 برمن بسیارصلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود. 📚بحار الانوار، ج۷۹، ص۶۴ ‌‌🌺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌‌‌‌‌
❗️ 📖 آیه ۱۵۱ سوره انعام: ﺑﮕﻮ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﺮﺍم ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺷﺮﻳﻚ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻫﻴﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ [ ﺗﺮﺱِ ] ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﻲ ﻧﻜﺸﻴﺪ، ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ ، ﻭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ﭼﻪ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻧﺶ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻧﺸﻮﻳﺪ ، ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺤﺘﺮم ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺣﻖ(مانند قصاص و جنایات و فساد‌های گسترده که مرتکب شد) ﻧﻜﺸﻴﺪ ; ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ [ ﮔﻮﻧﻪ ] ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪ. ─━━━━⊱🐣⊰━━━━─ 🤰🤱🤰🤱🤰🤱
🖤🥀🖤 🕯 روایت خواندنی از امام دهم علیه‌السلام 💠 صدایش می‌لرزید. سخت ترسیده بود. به چهرۀ امام نگاه کرد و گفت: «خانه و زندگی‌ام را به شما می‌سپارم». 🦋 آرام نگاهش کرد: «یونس! چه خبر شده؟» یونس درمانده گفت: «وزیر خلیفه ؛ گران‌بهایی را به من داده بود برای حکّاکی. داشتم کار می‌کردم که ناغافل شکست و نصف شد. باید فرار کنم». 💍 امام علی‌بن‌محمد گفت: «آرام باش. برگرد خانه‌ات. ان‌شاءالله درست می‌شود». می‌دانست علم آسمان‌ها و زمین پیش امام است. دلش هنوز نگران بود، اما «چشم» گفت و برگشت به خانه. فردا وزیر او را خواست: «میان همسرانم دعوا شده! برو آن‌ را که به تو سپرده بودم، نصف کن و با آن، دو بساز؛ مثل هم. مزدت هم دوبرابر!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷☝️ 🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلائِقِ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُورا يَسْتَضِي‏ءُ بِهِ الْمُؤْمِنُون 🌷َ فَبَشَّرَ بِالْجَزِيلِ مِنْ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِيمِ مِنْ عِقَابِكَ وَ حَذَّرَ بَأْسَكَ وَ ذَكَّرَ بِآيَاتِكَ وَ أَحَلَّ حَلالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ بَيَّنَ شَرَائِعَكَ وَ فَرَائِضَكَ وَ حَضَّ عَلَى عِبَادَتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ. ‏ ▪
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار
🌼 مولای غریبم سلام «صبحم» شروع می شود آقابه نامتان «روزی من» همه جا «ذکرنامتان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلیک یابن الحسن» مـن دلخوشم به «جواب سلامتان» امام خوب زمانم هر کجا هستی باهزاران عشق و ارادت سلام 🌼 السلام علیک یا صاحب الزمان
☝️ 🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 27 بهمن ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:28 ☀️طلوع آفتاب: 06:51 🌝اذان ظهر: 12:18 🌑غروب آفتاب: 17:46 🌖اذان مغرب: 18:05 🌓نیمه شب شرعی: 23:37
▪السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَن ▪ ِعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الزَّكِيَّ الرَّاشِدَ  دهمین رهبر دین را صلوات حافظِ شرع مبین را صلوات کوکبِ پر اثر ملک وجود هادیِ اهلِ زمین را صلوات ▪اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ ▪وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُم ▪شهادت مظلومانه امام هادی ▪علیه السلام تسلیت باد
ShahadatImamHadi2-1391[03].mp3
3.52M
‍ ▪بالاتری ز مدح و ثنا ▪ایها النقی (ع) ▪ 🍃◼🍃◾️🍃◾️🍃◾️
✅ صبحانه برای زیبایی پوست 🥛شیر : ضد چروک 🍵چای سبز: کاهش جوش 🥚تخم مرغ پخته : جلوگیری از افتادگی پوست 🍳املت گوجه : روشن کننده ی پوست ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾
🍃❤️🍃__________________ 🌻 دعای امام هادی علیه السلام جهت بر آورده شدن حاجت. 🌹 حضرت هادی علیه السلام فرمود: فَإِنِّي قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَنْ لَا يُخَيِّبَ مَنْ دَعَا بِه‏. ▪من از خداوند متعال درخواست کردم که ناامید نکند کسی که این دعا را بخواند: 🌹 «يَا عُدَّتِي دُونَ الْعُدَدِ! وَ يَا رَجَائِي وَ الْمُعْتَمَدَ! وَ يَا كَهْفِي وَ السَّنَدَ! يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ! يَا مَنْ‏ هُوَ اللهُ أَحَدٌ! أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ، وَ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا» ▪ پس به جای «‏كَذَا وَ كَذَا» حاجات خود را از خداوند درخواست کن. 📚 مهج الدعوات، ص 271 🌹هر کس خواند ، التماس دعا 🍃❤️🍃__________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹الهی حال دلتون عالی بشه👌 🍃🌹امیدوارم نگاه خدا 🍃🌹مسیر زندگی تون رو 🍃🌹چنان هموار کنه 🍃🌹که خوشبختی برای همیشه 🍃🌹زندگیتونو دربربگیره 🍃🌹آخرین دوشنبه بهمن ماهتون 🍃🌹پر از خبرهای خوب😊
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 ✍🏼با سلام خدمت تمامی خواهران و برادرانم واعضای مهربان کانال شمیم رضوان🌹 من شیون هستم و میخواهم به امید خدا سرگذشت هدایت برادرم رو براتون بگم ، تا بدانیم که هیچ وقت برای توبه دیر نیست حتی اگر مثل برادر من کمونیست باشید... بله کمونیست برادرم یک آدم بی‌دین بود... اول میخواهم از خانوادم بگم که بدانید چه خانواده داریم... ما 4 فرزند هستیم اول خواهر بزرگم که ازدواج کرده و تو یه شهر دیگه ست بعد برادرم و من و برادر کوچکم ، پدر و مادرم به حمد خدا نماز میخوندن ولی زیاد از دین نمیدونستن به قول پدرم نماز ما از روی عادت هست نه از روی عبادت. ولی در عین حال خانواده ای شاد و خیلی صمیمی هستیم پدر مادرم واقعا عاشق هم بودن به حدی که تمام طایفه میگفتن که دارن برای هم فیلم بازی میکنن پدرم هر موقع که از سر کار میامد مادرم هرچی دستش بود میزاشت زمین و میرفت استقبال پدرم و خیلی صمیمی باهم خوش بش میکردن طوری که انگار پدرم مسافرت طولانی بوده و برادرم اگر خونه بود به شوخی میگفت : دست مادر منو میگیری؟ زمینت بزنم پیرمرد... پدرم میگفت به تو چه پدر سوخته زن خودمه تو چیکاره ای و با هم شوخی میکردن از یه طرف که هر دوتاشون قلقلکی بودن مادرم هر دوتاشون رو قلقلک میداد و با هم شوخی میکردیم طوری میخندیدیم که گاه گاهی همسایه ها میگفتن شما همیشه به چی میخندید!؟ و این شوخی ها صمیمیت ما رو چند برابر کرده بود و ناگفته نماند که احترام زیادی برای بزرگترها قائل بودیم به طوری که پدرم میگفت تو طایفه ما اگر بزرگ طایفه بگه که زنتو طلاق بده کسی حق اعتراض نداره و این احترام به جای خودش خیلی خوب نیست... 👈و اما سرگذشت زندگی برادرم... ✍🏼برادرم 16سال داشت و خیلی علاقه به کتاب خواندن داشت بیشتر کتاباش راجب کمونیستی یا روانشناسی بود و روزبه روز تو دنیای بی دینی فرو میرفت و کسی اعتراض نمیکرد و چیزی بهش نمیگفتن... چون توی اخلاق و ورزش آدم موفقی بود خیلی مودب و خوش رفتار بود و تو ورزش کمربند سیاه کاراته کیوکوشین داشت و تا حالا کسی پشتش رو به زمین نزده بود و این افتخار پدر و عموم بود که همه جا پزش رو میدادن که کسی تو طایفه نمیتونه پشت احسان ما رو زمین بزنه ، و از هیچ چیزی کم نداشت ماشین ،پول ،لباس های مد روز و... 😔از کتابهایی که میخوند کفرگویش روزبروز بیشتر میشد، تا اینکه یه شب پدرم خونه نبود و یکی از فامیلای ما فوت کرده بود و مادرم گفت که باید بری خاکسپاری برادرم میگفت نمیرم حوصله ندارم مرده که مرده به من چه روحش آزاد شده رفته... ولی مادرم گفت که عیبه باید با جای پدرت بری ناچار رفت شب دیر وقت بود هنوز نیومده بود که مادرم به عموم زنگ زد که احسان چرا نیومده؟ عموم به پسر عموم گفت احسان کجا هست اونم گفت که سرخاک گفته حوصله ندارم من میرم خونه تو تاریکی شب تنهای رفته نمیدونم الان کجاهست... شب خیلی دیر بود ساعت 3 نصف شب بود که یکی زنگ در زود با لگد میزد به در فریاد میزد در باز کن در باز کن زود باش درو باز کن.... با مادرم رفتیم حیاط مادرم گفت کیه؟ احسان گفت مادر درو باز کن منم زود باش امدن زود باش ، درو باز کردیم با عجله آمد تو در بست سر تا پاش گلی بود مادرم گفت چی شده چیزی نگفت دوید تو خونه گفت درببند الان میان صورتش عرق کرده بود پرده هارو کشید... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ حجاب فاطمی اقا❌ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 مادرم گفت چی شده چرا اینطوری میکنی گفت چیزی نمیدونم چشماش زده بود بیرون نمیتونست بشینه به هر گوشه می‌رفت می‌گفت الان میان چیکار کنم؟ مادر کمکم کن من داشتم میترسیدم مادرم براش آب آورد گفت بخور گفت ولم کن آب چی الان میان... بد جوری ترسیده بود مادرم بزور بهش آب داد گفت بشین نشست به هر گوشه نگاه میکرد مادرم بغلش کرده گفت چی شده کی دنبالت کرده پسرم چرا اینطور میکنی...؟ گفت مادر منو میبرن جهنم میدونم الان میان منو میبرن برادرم اصلا اهل ترس نبود چون بیش از سنش شجاع و نترس بود و عموم چند دفعه روش شرط بسته بود ولی وقتی نگاش می‌کردم ترس رو تو وجودش میدیدم آنقدر ترسیده بود که اصلا پلک نمیزد همش به این طرف و اون طرف نگاه میکرد ، مادرم گفت این چه حرفیه پسرم بخدا همیشه برات دعا میکنم گفت مادرم خدا کجا هست؟ میخوام ازش بخوام بهم فرصت بده آخه هزار تا آرزو دارم... مادرم به پدرم زنگ زدم گفت احسان ترسیده زود بیا پدرم گفت آخه این موقع شب؟ وقت شوخیه مادرم گفت بخدا راست میگم شوخی چیه پدرم گفت آخه احسان و ترس! چی داری میگی مادر گفت بیا با خودش حرف بزن گوشی رو گذاشت رو بلندگو برادرم گفت پدر کجایی زود بیا هر چی میخوان بهشون بده زود بیا پدرم گفت چیشد پسرم گفت پدر دارم میمیرم آمدن دنبالم منو میبرن جهنم زود بیا... پدرم به مادرم گفت این پسر چرا داره هزیون میگه مادرم گفت نمیدونم فلانی به رحمت خدا رفته امشب به جای تو فرستادمش سر خاک الان اومده... پدرم گفت براش آیه الکرسی بخون ان شاءالله که چیزی نیست ، مادرم گفت کی میای گفت تا آخر هفته کار دارم اگه شد زودتر میام مادرم شروع کرد به خوندن آیه الکرسی وقتی میخوند برادرم داشت آروم تر میشد گفت مادر این چی بود؟ دوباره برام بخون چشماش رو بست کم کم داشت اروم میشد گفت دوباره بخون چند بار براش خوند بعد گفت مادر من اگر بمیرم میرم جهنم درسته مادرم گفت فکر بد نکن خدا نکنه بمیری هزار تا آرزو دارم برات باید برات زن بگیرم بچه دار بشی تو هنوز جوونی ، خدا صاحب رحم و بخششه گفت مادر اگر یکی به پدر یا من توهین کنه چیکار میکنی گفت ازش ناراحت میشم باهاش دعوا میکنم. گفت پس مادر چطور خدا منو میبخشه من که همیشه کفر گفتم همیشه ازش بد گفتم تازه من که چیزی ندارم منو ببخشه نه نماز نه روزه هیچی ندارم میدونم من میرم جهنم... گفت مادر تا حالا جهنم رو دیدی ؟ گفت نه پسرم کسی ندیده... گفت مادر ولی امشب من دیدم یه گوششو به جون تو قسم دروغ نمیگم دیدم مادرم گفت سعی کن بخوابی فکر بد نکن این قدر ترسیده بودم که داشتم نفس نفس میزدم مادرم داشت دل داریش میداد که چیزی نیست برات دعا میکنم از بهشت براش میگفت برادرم گفت مادر چرا داری اینار و میگی من که اهل جهنمم... تا صبح نخوابیدیم وقت نماز صبح مادرم نماز خوند برادرم بهش نگاه میکرد چشم ازش بر نمیداشت... صبح برادرم هنوز میترسید بره بیرون بهم گفت میتونی برام اونی که شب مادر برام خوند بخونی گفتم زیاد بلد نیستم گفت میتونی برام گیر بیاری رفتم بیرون یه کتابخونه مذهبی پیدا کردم گفتم آیه الکرسی میخوام یه سی دی پر کردم از قرآن آیه الکرسی براش بردم خونه.... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
💎امام حسن مجتبی(ع): لاتُعاجِلِ الذّنبَ بِالعُقوبَهِ وَ اجعَلْ بَینهُما لِلاِعْتذارِ طَریقاً. در عقوبت کسی که به تو بدی کرده عجله نکن و (با بزرگواری خود) یک راه پوزشی برای او باقی بگذار. 📚(بحار، ج ۷۸، ص ۱۱۳) 🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 💎امام حسین(ع): 💗هرگاه دو نفر قهر باشند، آنکه برای آشتی پیشقدم شود، زودتر از دیگری وارد بهشت خواهد شد. 👬 🌹 📔محجه البیضاء؛٤:٢٢٨
✨💫✨💫✨💫✨ 💫✨💫✨ 💠 سحر و چشم زخم💠 💢 : 🔴 كسي كه سحر شده باشد يا دچار چشم زخم شده باشد براي بطلان سحر و دفع چشم زخم بايد چه كند❓❓ ✅ : 👇👇 ✅ آیت الله بهجت (ره ): ✳️ موارد ذيل را مراعات و عمل نمائيد👇👇 1⃣ قرآن كوچك هميشه همراه داشته باشيد. 2⃣ معوذتين [1] را بخوانيد و تكرار نماييد. 3⃣ آيت الكرسي ‍[2] را بخوانيد و تكرار نمائيد خصوصا وقت خواب. 4⃣ چهار قل را بخوانيد و تكرار نمائيد خصوصا وقت خواب. 5⃣ در موقع اذان با صداي نسبتاً بلند اذان بگوئيد. 6⃣ روزي 50 آيه از قرآن كريم با صداي نسبتاً بلند بخوانيد. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 توضيحات: ‍[1] – منظور از معوذتين دو سوره ناس و فلق مي باشد. [2]- آيت الكرسي ، سه آیه (۲۵۵ تا ۲۵۷) از سوره مباركه بقره مي باشد. *ء*-----------------*ء* 📚 منبع: 🅾كتاب پرسشهاي شما، پاسخ هاي آيت الله بهجت. ✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ ✨إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ ✨لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا ﴿۲۵﴾ ✨پروردگار شما به آنچه در دلهاى ✨خود داريد آگاه‏ تر است ✨اگر شايسته باشيد ✨قطعا او آمرزنده توبه‏ كنندگان است (۲۵) 📚سوره مبارکه الإسراء ✍آیه ۲۵
🌹 امام هادی علیه السلام: خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است . و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است 📚 تحف العقول، ص 483 ▪شهادت امام هادی علیه السلام ▪بر امام زمان عج و شما خوبان ▪تسلیت باد...التماس دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب به تصویرخیره شو، میتونی متوقفش کنی؟ قطعا نه. زمان کارش رد شدنه هرثانیه ای که بگذره دیگه برنمیگرده. کنترل زمانتو بدست بگیر وازش جلوبزن تلاش کن وصبور باش.
Don't waste your time with explanations , People only hear what they want to hear... وقتت روبا توضيح دادن هدرنكن ، آدمها فقط اون چيزى رو ميشنون كه كه ميخوان بشنون...
🔮 12 هزار مرتبه آیه62سوره نمل ✨امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء✨ را بخواند که در همان هفته اول مقصود حاصل می گردد. ღـگشا👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
🏴مولاامیرالمومنین حضرت علی(علیه‌السلام) می فرمایند: هرگاه جوان را توبيخ كردى، برخى خطاهاى او را ناديده بگير، تا توبيخ تو، او را به مقابله وادار نسازد. 📚شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 20، ص 333 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! درراه با پروردگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: 🌾تو مبین اندر درختی یا به چاه 🌾تو مرا بین که منم مفتاح راه