eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.8هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨هر کس در روز دوشنبه دو رکعت نماز حاجت بگذارد و پس از نماز در سجده هفتاد مرتبه 《 》 بگوید تـوانگـر شـود✨ 📚صحیفه مهدیه۱۴۰ @shamimrezvan ღگشا👆👆
#ذکرروز👆 #نماز_روز_دوشنبہ ✍هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعدازسلام۱۰ استغفار @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒داستان واقعی و آموزنده بانام 👈 🍒 👈قسمت هفدهم مامان زجه میزد منم فقط هق هق میکردیم بابا ایستاده بود گفت دخترم من سهیل و قبول ندارم اما اگه راضیم زنش بشی به این خاطر که میدونم هنوز دوسش داری روز خواستگاری منتظر بودم بگی نه،تف کنی تو صورتش اما دیدم راضی هستی حرفی نزدم انشاالله پشیمون نشی اگه واقعا پشیمون شدی من هستم. حرفی نزدم سرم پایین بود. نوش دارو بعد مرگ سهراب میدن دیگه تمومه سودابه هیچ وقت پاشو تو جهنم خونه بابا نمیزاره خونرو بهشتمو نگاه کردم و اومدم بیرون دم خونمون یه پاساژ بود . مانتو و شلوار و…..سفید خریدم روز محضر رسید انقدر خوشحال بودم که لبخند از رو لبم نمیرفت،بابا تو فکر بود یه ارایش ساده کردمو رفتیم محضر،از اینکه نمیدونستن شب عروسی میگیرم تو دلم بهشون میخندیدم سهیل باز با همون کت شلوار خواستگاری اومده بود یه شاخ گل رز دستش بود. عاقد خطبه رو خوند بدون هیچ زیر لفظی بله دادم و به جای دست و هل صلوات فرستادن دست سهیل و سفت گرفته بودم یه حلقه رینگ دستم کرد تازه یادم افتاد ما حلقه نخریدیم که مامان یه حلقه از کیفش دراورد حلقه سهیل ۳تا نگین کج داشت .از حلقه من قشنگتر بود سهیل به بابا دست داد وبعد هم مامان گفت قول میدم سودابه رو خوشبخت کنم خواهرم باز نیومده بود سهیل مارو برد رستوران نزدیک محضر چند نوع غذا سفارش داد میز پر غذا بود همه با بی میلی و سکوت خوردن و تنها کسی که اشتها داشت من بودم ساعت سه ما خونمون بودیم بابا دست ماهارو گذاشت تو دست هم گفت سهیل جون منو جون سودابه منو بوسید و گفت دخترم حرفامو فراموش نکن سنگ شده بودم یک قطره اشک نریختم مادر شوهرم رو هوا بوسم کرد اصلا حرف نزد باهم و رفتن منو سهیل تو خونه عشقمون تنها شدیم سهیل گفت سودابه دیدی مال من شدی،لبخند زدم،سرم پایین بود جای زخمم یهو خودشو نشون داد سهیل رفت رو تخت گفت بیا یه چرت بخواب شادی برات ارایشگاه ساعت ۵ وقت گرفته انگار شوک بهم وارد کردن گفتم شادی چرا؟ گفت پس کی ؟ من برم ارایشگاه زنونه وقت بگیرم ؟ شادی اونجایی که برای مدل شدنش عکس میگیره گفتم وقت برات بگیره گناه کردم؟ گفتم ممنونم کنارش دراز کشیدم اصلا حس و شوق گذشترو نداشتم گیج بودم،شاید هم خسته ساعت ۶ ارایشگاه بودم ارایشگر خیلی غر زد که من ساعت ۷ چجوری عروس تحویل بدم کلافه شده بودم خلاصه نزدیک‌ ساعت ۸تموم شدم‌وسهیل اومد دنبالم. وقتی منو دید گفت: وااااااو عالیه شدی سودابه چشمون نکنن خوبه گفتم سهیل کت لباس کو؟ اخماشو تو هم کرد گفت کت چیه؟ امل نشو شنل و بپوش گیر ندن با شنل از ارایشگاه زدیم بیرون تو ماشین یه شاخه گل قرمز بود داد دستمو راه افتادیم باغ.... ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ ====================== http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ======================
💢⚜💢⚜💢⚜💢 ⚜از اخلاق خوب مومن این است 💢که اگر کسی حقی به گردن او داشته باشد ⚜آن را انکار نمی کند. 🌺امام حسن )ع(🌺 نزهه الناظر ص ۷۶ @shamimrezvan ღگشا👆👆
#هرروزیک_آیه 🌼اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ ✨فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۳﴾ 🌼خداست كه جز او معبودى نيست و ✨مؤمنان بايد تنها بر خدا اعتماد كنند (۱۳) 📚 سوره مبارکه التغابن ✍آیه ۱۳ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
4_5884128023271179030.mp3
245.9K
💧 📍 ✍️ مرجع: 🔻در کودکی مقداری از میوه های مردم را خورده ام! الان چه کنم؟ @shamimrezvan ღـگشا👆👆
اگر سوره ✨تکویر✨ را در خانه هایی که سحر شده بخوانید و موضوع سحر معلوم نباشد خداوند آن را ظاهر می فرماید و شر آن را دفع می نماید. @shamimrezvan ღگشا👆
💰 این ذڪر را از روز ⇦دوشنبه یاچهارشنبه شروع کندروزی ✨⇦۱۵۳ بارتا۴۰روز و ✨روزچهلم که ⇦۱۷۸بار بخواند یافَتّاحُ یارَزّاقُ یاواسِعُ 📚هزار ویک ختم۱۱۴
هشت سالم بود، تابستان آن سال همه ی رویایم شده بود داشتن یک جوجه رنگی. تا آن روز برای داشتن هیچ چیزی آنقدر اصرار نکرده بودم. اطرافیانم مدام می گفتند به دردت نمی خورد، نمی توانی نگهش داری، اما من گوشم بدهکار این حرف ها نبود، می خواستم جوجه رنگی داشته باشم . در ذهنم تصورش می کردم... آنقدر برای داشتنش پا فشاری کردم تا به دستش آوردم. در یک جعبه ی کوچک بود. به آرزویم رسیده بودم و خوشحال بودم. برایش آب و دانه می گذاشتم. فکر می کردم او هم مثل من خوشحال است. همه چیز عالی بود، تا اینکه کم کم ماجرا عوض شد. مدام خودش را به جعبه می زد و تلاش می کرد بیرون بیاید. وقتی می خواستم با او بازی کنم فرار می کرد. می گفتم یعنی من را دوست ندارد که فرار می کند؟! روز به روز اوضاع بدتر شد. حالا دیگر من هم از داشتنش لذت نمی بردم چون با چیزی که در ذهنم تصور می کردم فرق داشت. یک روز صبح بیدار شدم و دیدم دیگر صدای جیک جیکش نمی آید! من ماندم و یک بغض، بغضی که می گفت چرا هیچوقت از خودم نپرسیدم او هم می خواهد برای من باشد؟ می خواهد بماند؟ حالا پس از سال ها جواب سوالم را از زندگی گرفته ام. حالا می دانم به زور خواستن پشیمانی می آورد. می دانم دوست داشتن یک طرفه جواب نمی دهد، حتی اگر همه چیز را برایش فراهم کنی. چون هر کسی برای خودش دنیایی دارد. دوست داشتن ما نباید باعث شود کسی را به اجبار از دنیایش دور کنیم. کسی که از دنیایش دور می شود دیگر زنده نمی ماند... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فیبرموجود دربامیه،قندخون رابه سرعت جذب کرده وقندراکاهش داده وبه حفظ قندخون کمک می کند، وبرای افراد دیابتی مفیداست. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه 💠 هیچ وقت وارد #گذشته‌ی همسرت نشو و زیر و روش نکن، حتی اگر‌ عاشقش هستی! 💠 زیباترین باغچه را هم که بیل بزنی، حداقل یه کرم توش پیدا میکنی...! 💠 و این یعنی زمینه‌ی نفوذ #شیطان در رابطه صمیمی شما! 🍃❤️ @zendegiasheghaneh @shamimrezvan