eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.6هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 💚 💝 آقا ببخش ڪه دعاهایمان دعا نشد قلبِ سیَہ ز معصیٺِ خود جـدا نشد ما را ببخش یوسف_زهرا بہ مادرت ایـن رسم عاشقے بہ درستے ادا نشد 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ❤️ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💚وعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ❤️ و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💚 و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
☝️☝️ 🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 26 بهمن ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:28 ☀️طلوع آفتاب: 06:52 🌝اذان ظهر: 12:18 🌑غروب آفتاب: 17:45 🌖اذان مغرب: 18:04 🌓نیمه شب شرعی: 23:37
🎉🎊🎈 ⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 💗 زن طلاییست که عاشق شدنش اجبار است همچو برگیست که گریان شدنش اخطار است 🌸 مثل ماه است که در پرده شب الماس است همچو خورشید که زیبا شدنش تکرار است 💗 گاه در وقت سحر مثل هل چایی صبح گاه چون لذت شیرینی یک افطار است 🌸 زن همان مادر من هست که پابوسی او صد ثواب است که در سختی ما انصار است 💗 چون درختیست که در زیر پرش آرامم بهترین منزل دور از گنه و آوارست 🌸 زن نشانیست که بر روی زمین آمده است دیدنش لحظه ی ایمان به خدا,, اقرارست 💗 زن طلاییست که عاشق شدنش اجبارست صد ثواب است که در سختی ما انصار است 🌸 🌹تقدیم به بانوان سرزمینمان ایران🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ ✅من شرمنده ام برای دست های چروکیده ات برای قامت خمیده ات برای غرورت که هر روز له میشود سکوت من هزار بار از زخمهای دل تو زجر آورتر است مادر… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💯 🔙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ ✅من شرمنده ام برای دست های چروکیده ات برای قامت خمیده ات برای غرورت که هر روز له میشود سکوت من هزار بار از زخمهای دل تو زجر آورتر است مادر… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💯 🔙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه اول هفته زیبایی🎉🎈🌺 که شروعش میلاد حضرت فاطمه (س) یکتا گُهر بحر رسالت زهر است محبوبه حق ظرف ولایت زهر است همتای علی نور دو چشم احمد سر چشمه دریای امامت زهر است میلاد حضرت فاطمه (س) روز زن و روز مادر مبارک❤🎊🎉 ‎‌‌‌‌‌‌
🍃🍂جهت گرفتن حاجات🍂🍃 🔰هر کس در هر روز این اذکار را بخواند و به حضرت امام محمد باقر علیه السلام هدیه کند به هر حاجتی که دارد نائل می گردد 1⃣👈شنبه هزار مرتبه  یا قَاضِيَ‏ الْحَاجَاتِ‏ 2⃣👈یک شنبه هزار مرتبه یا مفتاح الابواب 3⃣👈دوشنبه هزار مرتبه يَا مُسَبِّبَ‏ الْأَسْبَابِ‏ 4⃣👈سه شنبه هزار مرتبه يَا حَيُ‏ يَا قَيُّومُ‏ بِرَحْمَتِكَ‏ أَسْتَغِيثُ 5⃣👈چهارشنبه هزار مرتبه يَا بَدِيعَ‏ السَّمَوَاتِ‏ وَ الْأَرْضِ 6⃣👈پنج شنبه هزار مرتبه يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ 7⃣👈جمعه هزار مرتبه  لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ 💠و هر روز صد مرتبه بگوید : 💧اللَّهُمَ‏ صَلِ‏ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ‏ مُحَمَّدٍ به عدد اسماء الحسنی💧 📚 گلهای ارغوان ج ۱ ص ۳۸ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
👆 ✍🏼 مجرب است روز شنبه شروع کند تا ده روز هر روز ۱۲۰۰ بار بخواند حل میشود 📚 اسرار المقاصد ۱۳۸ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی پنجاه و سوم: ✍حمله چند جانبه ❤️ماجرا بدجور بالا گرفته بود… همه چیز به بدترین شکل ممکن دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه… دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم… اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن، و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت… نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن… . 🦋دانشگاه و بیمارستان، هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم… . هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم، فایده ای نداشت… چند هفته توی این شرایط گیر افتادم… شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت… ❤️وقتی برمی گشتم خونه تازه جنگ دیگه ای شروع می شد… مثل مرده ها روی تخت می افتادم… حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم… تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد و بدتر از همه شیطان… کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد… در دو جبهه می جنگیدم… درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد… 🦋نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون سخت تر و وحشتناک بود… یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت… دنیا هم با تمام جلوه اش جلوی چشمم بالا و پایین می رفت… می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم… ❤️حدود ساعت نه، باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم… پشت در ایستادم… چند لحظه چشم هام رو بستم… بسم الله الرحمن الرحیم، خدایا به فضل و امید تو … . در رو باز کردم و رفتم تو… گوش تا گوش، کل سالن کنفرانس پر از آدم بود… 🦋جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط… رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی پنجاه و چهارم:✍ پله اول . ❤️پشت سر هم حرف می زدن، یکی تندتر … یکی نرم تر… یکی فشار وارد می کرد… یکی چراغ سبز نشون می داد… همه شون با هم بهم حمله کرده بودن و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود… وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار، و هر لحظه شدیدتر از قبل… 🦋پلیس خوب و بد شده بودن و همه با یه هدف… یا باید از اینجا بری… یا باید شرایط رو بپذیری… من ساکت بودم ، اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم… به پشتی صندلی تکیه دادم… . – زینب! این کربلای توئه… چی کار می کنی؟ کربلائی میشی یا تسلیم؟ ❤️چشم هام رو بستم، بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا… – خدایا… به این بنده کوچیکت کمک کن… نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه… نزار حق در چشم من، باطل و باطل در نظرم حق جلوه کنه… خدایا! راضیم به رضای تو… با دیدن من توی اون حالت، با اون چشم های بسته و غرق فکر، همه شون ساکت شدن… سکوت کل سالن رو پر کرد… 🦋خدایا، به امید تو… بسم الله الرحمن الرحیم… و خیلی آروم و شمرده، شروع به صحبت کردم… – این همه امکانات بهم دادید که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید… حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم یا باید برم… امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید… ❤️فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ چند روز بعد هم لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم… . چشم هام رو باز کردم… – همیشه همه چیز با رفتن روی اون پله اول شروع میشه… . سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود … ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
✨أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ✨لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ﴿۱۶﴾ ✨ﺁﻳﺎ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ✨ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ✨ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ✨ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺎﺷﻊ ﮔﺮﺩﺩ(۱۶) 📚سوره مبارکه الحدید ✍آیه ۱۶