من امشب پشت پنجرهام شمع روشن میکنم 🕯
به امید رسیدن روزهای خوب، به امید فروپاشی این تاریکی، به امید سلامتی تمام آدمها و به امید طلوع آفتاب خوشبختی
من امشب پشت پنجرهام شمع روشن میکنم، به یاد انسانهای خوبی که برای نجات جان آدمها، از جهان رفتند و برای انسانهای خوبی که برای نجات جان آدمها در جهان ماندهاند😔
و دعا میکنم که بمانند و دعا میکنم این نوشدارو قبل از مرگ فرهادها برسد.
من امشب پشت پنجرهام شمع روشن میکنم و دعا میکنم تا رسیدن پادزهر این درد، قوی باشیم و حواسمان به هم باشد.
من امشب پشت پنجرهام شمع روشن میکنم 🕯
میخوانم
ای ایران ای مرز پر گهر، ای خاکت سرچشمهی هنر
دور از تو اندیشهی بدان، پاینده مانی و جاودان🇮🇷
من امشب پشت پنجرهام شمع روشن میکنم 🕯
شبتون در پناه خداوند متعال✨
#التماس_دعا_برای_بیماران🤲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
مطابق #محاسبات_نجومي
✴️ دوشنبه 👈 25 فروردین 1399
👈19 شعبان 1441👈13 آوریل 2020
🕌مناسبت های اسلامی.
🔥مرگ مغیره بن شعبه ملعون(50 هجری)
🔘آغاز غزوه بنی المصطلق(5یا6 هجری)
🌙🌟احکام اسلامی و دینی.
📛صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
❇️برای امور زیر نیک است.
✅برای اغاز تعلیم و تعلم.
✅نگارش کتاب و پایان نامه.
✅و ارسال نامه خوب است.
👶مناسب زایمان و نوزاد صالح و خیر از او انتظار می رود. ان شاءالله.
🤒بیمار امروز شفا یابد ان شاءالله.
🛫 مسافرت مکروه است اگر ضروری است همراه صدقه باشد.
👩❤️👩حکم مباشرت امشب.
مباشرت شب سه شنبه مستحب و فرزند ان دهانی خوشبو دارد نرم دل و پاک زبان است. ان شاءلله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓انجام اموری از قبیل:
✳️انجام عمل جراحی.
✳️زراعت و کشاورزی.
✳️و از شیر گرفتن کودک نیک است.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب و موجب توانگری است.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری،خوب و باعث رفع درد بدن است.
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز
مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از ایه 20سوره مبارکه طه است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی...
و از معنای ان استفاده می شود که دلیل محکمی در تصرف خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را پیش ببردِ شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
💫ذات الکرسی عمود ۱۰:۱۸
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #دوشنبه است
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما
تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بی درمان ترین دردهایم را همین
🌸 یک کلمه درمان می کند...
🌸💕 الله 💕🌸
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌸💕 الهی به امیدتو 💕🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 #سلام_امام_زمانم
🌸🍃بر چهــرہ پـر ز نـور مهدے صلواٺ
🌸🍃بر جان و دل صبور مهدے صلواٺ
🌸🍃تـا امـر فـرج شـود مهيـا بفـرسٺ
🌸🍃بهـر فـرج و ظهـور مهدے صلواٺ
💖شروع روزی پربرکت باعطر خوش صلوات
💚برحضرت محمد و خاندان مطهرش💚
💚اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و💖
💖َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز☝️ #سیره_نبوی☝️
🌏اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 25 فروردین ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:06
☀️طلوع آفتاب: 06:34
🌝اذان ظهر: 13:05
🌑غروب آفتاب: 19:36
🌖اذان مغرب: 19:55
🌓نیمه شب شرعی: 00:21
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#رزمایش☝️ #کمک_به_نیازمندان
#ذکرروز👆دوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتے
👌خواص مصرف گردو ➕ عسل در صبح
تقویت کننده اعصاب
کاهش کلسترول خون
کاهش بیماری های قلبی
از بین بردن رادیکال های آزاد توسط آنتی اکسیدان بالا و جلوگیری از آسیب به سلول های بدن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بیست و پنجمین روز از فروردین🌷
🌸 زندگیتون پراز:
💞 عشق
😉 شادی
🌸 زیبایی ...
🌸تقدیم به شما دوستان عزیز
🌸دوشنبه تون شادِشادِ شاد..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌷ختم مجرب امام جواد علیه السلام برای #شفای_مریض
برای شفاء هر مریضی دو رکعت نماز حاجت خوانده و متوسل به حضرت #جواد_الائمه شوید
سپس 《146》 مرتبه بگوید :
ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله
چنانچه در ساعتی که منسوب به آن حضرت است خوانده شود بسیار مفید است
❗️نکته : تمامی طول روز را چنانچه بر دوازده قسمت تقسیم گردد ساعت نهم متعلق به آن حضرت خواهد شد
📚منبع : دو هزار دستور العمل مجرب ص 357
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#ذکر_درمانے
#توانگر_شدن
#ویژه_درخواستی
🌸✨هرکس در روز دوشنبه
دورکعت نمازحاجت بگذارد
وپس ازنماز درسجده هفتاد
مرتبه《#الـوهاب》 بگوید
تـوانگـر شـود✨
📚صحیفه مهدیه ۱۴۰
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_چهل_ششم:
چشمانم را بستم.یک یکِ تصاویر ازفیلتر خاطراتم گذشت..خودش بود..شک نداشتم..اما اینجا..درایران چه میکرد..
وقتی چشمانم رابازکردم دیگرنبود..به دنبالش ازپله های آموزشگاه به بیرون دویدم..رفت،سواربرماشین وبه سرعت..
نمیدانستم بایدچیکارکنم آن هم درکشوری ترسناک وغریب..هراسان به داخل آموزشگاه رفتم وبدون صدور اجازه به اتاق مدیرداخل شدم. همان اتاقی که عطردانیال رامیداد.بدون گفتن سلام مقابل میزومردجوانی که باچشمانی متعجب پشتش نشسته بودایستادم.(اون آقایی که الان اینجابود..اسمش چیه؟ کجا رفت؟) تمام جملاتم انگلیسی فریادمیشد ومیترسیدم که زبانم رانفهمد.مردبه آرامش دعوتم کرداماکارازاین بازیها گذشته بود.دوباره باپرخاشگری، سوالم راتکرارکردم.
واوعصبی وحق به جانب جبهه گرفت(دوستم حسام.. اینکه کجا رفت هم فکر نکنم به شما ربطی داشته باشه..)خواستم شماره یا آدرسی از او به من بدهد که بی فایده بود و به هیچ عنوان قبول نکرد. گفتم با دوستت تماس بگیر و بگو تا به اینجا بیاید.. تماس گرفت.. چندین بار.. اما در دسترس نبود.
نمیدانستم باید به کدام بیابان سربگذارم. شماره ی تماسم را روی میزش گذاشتم و با کله شقی خواهش کردم تا آن را به دوستش بدهد. بدونِ آنکه یادم بیاید برای چه به آن آموزشگاه رفته بودم به خانه برگشتم. دوباره همان درد لعنتی به سراغِ معده ام آمد با تهوعی به مراتب سنگین تر.. باز هم صدای اذان مسلمان رویِ جاده ی خاکیِ افکارم قدم میزد و سوهانی میشد بر روحِ ترک خورده ام. جلوی چشمان نگرانِ پروین به اتاقم پناه بردم. مغزم فریاد میزد که خودش بود.. خوده خودش.. اما چرا اینجا..؟ چرا زندگیم را به بازی گرفت..؟
تمام شب، رختخواب عرصه ایی شد برای درد.. تهوع.. پیچیدن به خود.. جنگیدنِ افکار.. و باز صدای اذان بلند شد.. برای بستن و پنجره به رویِ الله اکبر مسلمانان از جایم برخواستم. چشمانم سیاهی رفت.. پاهایم سست شد.. و برخورد با زمین تنها منبع حسیم را پتک باران کرد.
صدای زمین خوردن آنقدر بلند بود که پروینِ نمازِ صبح خوان را به اتاقم بکشاند.. چیزی نمیدیم اما یا فاطمه ی زهرایش را میشنیدم.. تکانم داد.. صدایم زد.. توانی برایِ چرخاندن زبان نبود.. گوشی به دست، پتویی بر تنِ یخ زده ام کشید..
صدایش نگران بود و لرزان (الو.. سلام آقا حسام.. تو رو خدا پاشید بیاید اینجا.. سارا خانوم نقش زمین شده..)
حسام؟؟ در مورد کدام حسام حرف میزد..؟؟ حسامی که من امروز دیدمش؟ تهوع به وجودم هجوم آورد.. و من بالا آوردم تمام نداشته های معده ام را..
پیرزن با صدایی که سعی در کنترلش داشت فریاد زد (آقا حسام.. تو رو خدا بدو بیا مادر.. این دختر اصلاحالش خوب نیست.. داره خون بالا میاره.. من نمیدونم چه خاکی بر سرم بریزم..)
خون؟؟؟ کاش تمام زندگیم را بالا میآوردم..
به فاصله ایی کوتاه، زنگ خانه به صدا درآمد و پروین پیچیده شده در چادر نماز گلدارش به سمت در دوید..خوب شد قرصهای تجویزیِ یان، مادر را به خوابی زمستانی فرو میبرد..چشمانم تاره تار بود..آنقدر که فقط کلیتی از اجسام راتشخیص میدادم. مردی جوان با همان قد و هیکلِ حسامِ آموزشگاه، هراسان به همراه پروین وارداتاق شد(خب آخه چرابه آمبولانس زنگ نزدید..من الان تماس میگیرم..)پیرزن به سمت لباسهایم رفت(نه مادر..تا اونابیان این طفل معصوم ازدست رفته، منم ازبس دست پاچه شدم شماره امدادو یادم رفت.. بیاکمک کن یه چیزی سرش کنم.. خودت ببرش..)جوان باپتو بلندم کرد، بدون حتی کوچکترین تماسِ دست..انگار ازوجودم میترسید..مسلمانان حماقتشان ازگنج قارون هم فراتر بود..
پروین شال را روی سرم گذاشت. وجوان با گامهایی تند مرابه طرف ماشینش برد..همان عطر بود..عطردانیال..عطری که در آموزشگاه دنیا را جلوی چشمانم آورد..حالا دیگرمطمئن بودم خودش است.. همان حسام امروزی.. همان قاتل خوشبختی..
در ماشین تقریبا از حال رفتم و وقتی چشم باز کردم که روی تخت با دستانی سِرم بند مورد نوازشهای پروین چادرپوش قرار داشتم.. تمام اتاق را از نظر گذراندم.. حسام نبود.. آن مخل آسایش و مسلمانِ وحشی نبود.. لابد در پی طعمه ایی جدید، برادر معامله میکرد با خدایش..
خواستم سراغش را از پروین بگیرم اما یادم آمد که او زبانم را نمیفهمد.. بی قرار چشم به در دوختم.. چند ساعتی گذشت نیامد.. اما باید میآمد.. من کارها داشتم با او..خسته بودم.. بیشتر ازتنم، ذهنم درد میکرد..حالا سوالهایی جدید دانه دانه سر باز میکردند در حیاتِ فکریم..حسام، همان دوست مسلمان بود که تنهاشمع زندگیم راخاموش کرد..اماحالادرایران..درآن آموزشگاهی که یان معرفی کرد..درخانه ی ما،چه میکرد؟؟ پروین ازکجا او رامیشناخت؟؟ دوستِایرانی یان چه
کسی بود ؟؟ ترسیدم..باتک تک سلولهایم ترس رالمس کردم..اینجاپربودازسوالاتی که جوابش به وحشت میرسید.
بازهم دردصدایم زد وتهوع آشوبم کرد..بالاآوردم.. بازهم خون..وحالی که بی حال شد..
ادامه دارد.
#حدیث
💎امام حسین علیه السلام:
إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ
از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کنندهای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش
الكافی،جلد 2، صفحه331
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
💎امام حسن مجتبی(ع):
لاتُعاجِلِ الذّنبَ بِالعُقوبَهِ وَ اجعَلْ بَینهُما لِلاِعْتذارِ طَریقاً.
در عقوبت کسی که به تو بدی کرده عجله نکن و (با بزرگواری خود) یک راه پوزشی برای او باقی بگذار.
📚)بحار، ج ۷۸، ص ۱۱۳)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh