eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.6هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
17.9هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
⁣🔸هر وقتڪہ دستت از همہ جا ڪوتاہ شد،بگو 🔸وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَى اللَّـہِ ۚ إِنَّ اللَّـہَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَادِ 🔸ڪارم را بہ خدا می سپارم، خداوند بینای بہ بندگان است.
۰۰۰۰☝️ یــا قـاضی الحاجـات... دوشنبـــه... صدمرتبه... یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار
💖🌻💖🌻💖🌻💖🌻💖🌻 ✳️🔻توهّمِ تقوا🔻✳️ ✍ گاهی اوقات، نکردنِ ما، به خاطرِ تقوای ما نیست.. 👈به خاطر اینه که موقعیتِ فراهم نیست👉 😳 وقتی جریانِ یوسف و زلیخا در شهر پخش شد، سرزنش‌ها شروع شد: 🕋 قَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ (یوسف/۳۰) 💢 گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش [غلامش] را بسوی خود دعوت کرده است!! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده.. ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم!» امّا وقتی که همین زنها، در اون موقعیت قرار گرفتند، کم آوردند:👇 🕋 فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حَاشَ لِلهِ، مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ (یوسف/۳۱) 💢 هنگامی که زنان مصری، چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ و زیبا یافتند.. 💢 و بی‌اختیار دستهای خود را بریدند.. 💢 و گفتند: «منزّه است خدا! این بشر نیست؛ این یک فرشته بزرگوار است!» و بعد هم زلیخا به اونها طعنه زد:👇 🕋 قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ (یوسف/۳۲) 💢 زلیخا گفت: این همان کسی است که بخاطرِ عشقِ او، مرا سرزنش کردید! ✅ پس یاد بگیریم که در مسائل مختلف: دیگران رو .. دیگران رو .. 👈 از کجا معلوم⁉️ شاید اگر ما هم به جای اونها بودیم، بدتر از اونها می‌شدیم. ⚠ پس فکر نکنیم ما آدمهای خیلی خوبی هستیم. 👈 اگر آب باشه، خیلی‌ از ماها شناورهای خوبی هستیم. ❌توهّمِ نداشته باشیم❌ ، ، ، ، ، . ❣ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖🌻💖🌻💖🌻💖🌻💖🌻
⇩ ✍در روایت آمده است:کسی که سوره را بعد از یک بار بخواند و صورتش را مسح کند ایمن میشود از⇩ 🌸التهاب چشم 🌸میگرن 🌸سفیدی چشم و گری 🌸لکه‌های صورت و بدن 🌸خون دماغ 📖طب الصادق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به اولین دوشنبه آذرماه خوش آمديد۰ روزتون عالی🍃🌸 خدایا❣ بهترین هارا نصیب دوستانم کن🍃🌸 روزی فراوان برکتی عظیم دلخوشی بسیار🍃🌸 تقدیری قشنگ و عاقبت بخیرشان کن🍃🌸 آمین یا رب العالمین❣
4_5866356122910197318.mp3
10.23M
🌹🍃🍃🌹 ✨🌹از مرحوم میرداماد نقل است هرکس سوره یس را در هفت روز هر روزی سه مرتبه بخواند وبعد از قرائت سوره دعا معروف👇 🍃✨یا مَنْ تُحِلُّ بِه عَقْدِ الْمَکارِهِ ...(در مفاتیح الجنان متن این دعا ‌ذکر شده یا سرچ کنید در اینترنت) ✨🍃 را نیز یک مرتبه بخواند سریعاً دعایش به اجابت خواهد رسید.ان شاالله 👈اما شروع این ختم بستگی به نوع درخواست ‌آن شخص دارد 🔸روز یکشنبه برای طلب عـــــزت ومقام 🔹روز دوشنبه برای پیـــــروزی وظفر (بر مشکلات ودشمن) 🔸روز برای دفع شـــــر کسی که قصد او را کرده است و دفع شر دشمن 🔹روز پنج شنبه برای طلب رزق وروزی و وســـعت در ‌آن 🔸روز جمعه برای ازدواج (روز شنبه وچهارشنبه ‌ذکر نشده است) 📚گلهای ارغوان۱۴۹/۱; ختوم واذکار۱۵۲/۱; صحیفة المهدیه۳۹ 🌸 دعای «یا مَن ‌تُحَلُّ ‌بِهِ ‌عُقَدُ ‌المَکَارِهِ...» 🌹️دعای توحیدی عمیقی که هنگام مشکلات خوانده می‌شود. 🔹️سیّد ابن طاووس این دعا را براى ایمن شدن از ستم سلطان و نزول بلا و چیرگى دشمنان و ترس و تنگدستى و دل تنگى ذکر کرده، و آن از دعاهاى صحیفه سجّادیه است، پس هرگاه از زیان آنچه ذکر شد در هراس بودى آن را بخوان. 👤صوت استاد مهدی طیب
💠 سوره ی جهت رفع 📝هرکس حاجتی در دل دارد تا سه روز به نيت حاجت هفت بار سوره حمد 100 بار توحيد و هر يک از اسماء زير را 100 بار خواند بهتر است در روزهاي دوشنبه يا پنجشنبه يا جمعه بعد از نماز عصر انجام دهد و در صورت موفقيت و برآورده شدن حاجت قدري خرما يا شيريني بگذاردو مشک و عنبر دود کند وحمد و سه توحيد نثار روح استادان نقل کننده کند. 🌺يا قاضي الحاجات- يا کافي المهمات- يا رافع الدرجات- يا دافع البليات- يا مفتح الابواب- يا شافي الامراض- يا حلال المشکلات- يا مسبب الاسباب- يا مجيب الدعوات- يا الرحم الراحمين🌺 📚هزار و يک ختم آيت اله بروجردي
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش پنجم 🌸مادرم با اعتراض گفت : حرفا می زنی چیزی که مردم میگن باد هواس همه از خداشونو دخترشون رو بِدن به یک آدم با اصل و نسب شما داری بُهتون می زنی که چی ؟ میره برای خودش خانم میشه با بزرگون می شینه لباس های فاخر می پوشه ….دیگه چی می خوای ؟… آقام رفت تو فکر و گفت : اگر دیگه سراغ ما نیومد و ما رو آدم حساب نکرد چیکار کنیم …. مادرم گفت میکنه چرا نکنه شایدم کمک کرد یک خونه ی خوب بخریم؛؛ بچه مون پول دار میشه ….. 🌸من اونشب نفهمیدم که اونا چه تصمیمی گرفتن اونوقت ها عادت نداشتن از دختر بپرسن کسی رو می خوای یا نه …خودشون می بریدن و می دوختن ….. من از حرفای اونا متوجه شده بودم که باید خودش باشه …… و یک هفته بعد علیرضا با سه تا خواهرش اومدن به خواستگاری من …. یکی از خواهرهاش رفته بود امریکا و همون جا زندگی می کرد و من اصلا ندیدمش ……. 🌸اون موقع دو ؛سه سالی بود که کشف حجاب شده بود ولی زن ها با کلاه و روسری بیرون میرفتن اما اونا هر سه بی حجاب بودن با لباس های شیک طلا و جواهراتی که به خودشون آویزون کرده بودن …. از همون دم در همه چیز رو تحقیر کردن و رفتن جلو……. و دم آخر با غیض و تر از خونه ی ما رفتن ……. نه مادرم نه آقام نتونستن یک کلمه حرف بزنن ….. فقط مثل بدبخت ها اونا رو نگاه کردن …. علیرضا فقط دم در برگشت و به آقام گفت شرمنده عفو بفرمایید ….. 🌸در و که بستن آقام که مرد آروم و متینی بود، کنترل خودشو از دست داد و فحش رو کشید به جون مادرم که: باعث این کار تو بودی منو وادار کردی تن به این حقارت بدم …. منم که هنوز بچه بودم داشتم گریه می کردم، نمی خوام دوباره یادم بیاد که چی گفتن همین قدر کافیه که بگم دیگه حرف بدی نبود که نگفته باشن ….. اونشب تو خونه ی ما ، ماتم بود از اون همه توهین بی جواب و بی دلیل …… مادرم راه می رفت و حرفای اونا رو با عصبانیت تکرار می کرد …. 🌸زنیکه بیشعور میگه کثافت خونه؛؛ صورت خودش ندیده ؛؛ اگر اون همه بزک دوزک نداشت بهت می گفتم چه کثافت خونه ای هست پدر سگ ها انگار بچه ام سر راه افتاده بود که بدم به این آدمای از خدا بی خبرِ از خود راضی؛؛ برین خشتک هاتونو نگاه کنین ببینن کجا کثافته…… بی چاره مادرم داشت دق و دلیشو پشت سر اونا خالی می کرد و من یقین کردم که دیگه نه اونا بر می گردن و نه آقام دیگه راضی میشه منو بده به اونا …… 🌸ولی علیرضا ول نکرد اونقدر اومد و رفت و پافشاری کرد که آقام با شرط و شروط زیاد راضی شد…. من که حالیم نبود چی صلاحه چی نیست فقط می خواستم زن علیرضا بشم و بس ؛؛ البته کسی نظر منو هم نپرسید ….. شرط بابام این بود که علیرضا منو از خانوادش دور نگه داره و برای من خونه ی جدا بگیره ….. علیرضا وقتی موافقت بابامو گرفت رفت و پیشکش فرستاد……….. 🌸تو نمی دونی چیکار کرده بود همه ی محله ریخته بودن بیرون ساز دو دهل زن ها از جلو,, طبق کش ها پشت سر اومدن مگه یکی دوتا بود شاید بگم پنجاه تا طبق کش اومدن تو خونه ی ما …. از لباس عروس گرفته تا اونچه که فکر کنی آورده بود و دو سه روز بعدم منو تو خونه ی خودمون به عقد اون در آوردن ….. 🌸خیلی ساده و بی آلایش سر سفره ی ما نشست و شب رو هم با پر رویی همون جا موند و آقامم که ازش رو در واسی داشت نتونست چیزی بگه و همون شب ، شب زفاف من شد  ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش ششم 🌸یک ماهی همین طور میومد خونه ی ما و شب می موند تا اینکه صدای آقام در اومد و بهش گفت : پس کی زنتو می بری مردم حرف در میارن … ولی اون گفت : هنوز نتونسته خونه بخره ….تا اینکه من متوجه شدمم باردار هستم ….اونم گفت موقتی بریم خونه ی ما تا من بتونم خونه بگیرم و قول داد که نزاره کسی منو اذیت کنه … 🌸خیلی دوستم داشت و منم باورم شد و باهاش رفتم ….. دوتا صندوق؛ دوختی مادرم آماده کرده بود و چند تا فرش و لحاف و تشک و خرت و پرت با خودمون بار کردیم و رفتیم …….اینطور که به نظر می رسید همه منتظر ما بودن ….چشمت روز بد نبینه بزار برات تعریف کنم …. 🌸وارد یک باغ بزرگی شدیم که یک عمارت یک طبقه با ستون های بلند وسط اون بود …تا چشمم افتاد به اون عمارت و باغ دلم گرفت اونقدر که بغض کرده بودم وحشت کردم و به علیرضا چسبیدم اون به ملاحظه ی خواهر و برادرهاش هیچ عکس العملی نشون نداد ….. 🌸خواهر بزرگش که اون موقع علیرضا ازش حرف شنوی داشت دستور داد وسایل منو بزارن دم در و گفت : این آشغال ها رو نیارین تو خونه علیرضا گفت اونا رو می بریم تو اتاقمون …زرین خانم گفت درش باز کنین تا ببینم چیه توش و هر تیکه از اون چیزهایی که مادرم با هزار زحمت دوخته بود در آوردن و مسخره کردن و پرت کردن یک گوشه و آخر سر هم روی هم جمع کردن و دستور داد آتیش بزنن که نکنه شپش داشته باشه …. من فقط یک گوشه لرزیدم و گریه کردم 🌸….فقط علیرضا تونست فرش و قالیچه ها رو بیاره تو و بقیه توی آتیش جلوی چشم من سوخت .. اونا می سوختن و قلب من هم با اونا می سوخت …. زخم زبون های اونا تموم شدنی نبود…….. من شدم یک کلفت توی اون خونه البته تا علیرضا بود وضعم بهتر بود ولی در غیاب اون هر چی می تونستن منو آزار می دادن نه می گذاشتن پدر و مادرم رو ببینم نه اراده ای از خودم داشتم ……و حمیرا حاصل اون رنج منه چه موقعی که توی شکمم بود و چه وقتی اونو شیر می دادم …. 🌸تا دیگه همه ی خواهرهاش ازدواج کردن و علیرضا اوضاع زندگی دستش اومد و قرار شد خونه رو بفروشن هر کس سهم خودشو برداره که علیرضا هم این کارو کرد و اینجا رو خرید …. و من اینجا ایرج رو حامله شدم دوران خوشی من شروع شد به جز مواقعی که مجبور بودم خانواده اونو تحمل کنم؛؛ خوب و خوش بودم سری تو سرا در آوردم ولی این تا موقعی بود که تورج رو بار دار شدم که علیرضا وضع مالیش خیلی خوب شده بود و میرفت به عیاشی و دوباره دوره ی جدیدی از غم و عذاب من شروع شد …… 🌸ببین عزیزم اخلاق و کردار هر سه تای اونا حاصل اونچیزی بود که من به اونا دادم حمیرا عصبی و مریض و بد ببین ..و بد خلق ، ایرج آروم و صبور و همیشه خوشحال و تورج مهربون و با احساس ولی عصبی همیشه ناراضی …تو مراقب باش نزار کسی باعث ناراحتی تو بشه….. نه به خاطر من ، نه به خاطر کس دیگه اون بچه رو ناراحت نکن بی خود نیست که میگن اگر آدم زن حامله ای رو ناراحت کنه عرش خدا می لرزه پس مراقب خودت و بچه باش ….. 🌸بغلش کردم و سرمو گذاشتم توی سینه اش . اونم منو بغل کرد و باز احساس کردم در آغوش مادرم هستم …… ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام حسن مجتبی علیه السلام: 🌸هرکه به حُسن انتخاب خداوند تکیه کند، جز آن وضعی را که خدا برایش برگزیده است، آرزوی داشتن وضعی دیگر نکند۰ 📕میزان الحکمه ج 4 ص 473 ✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 💎از امام حسن (ع) سؤال‌ شد:  پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر . 📚(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228) 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 💎 امام حسین علیه السلام فرمودند : ✍ اوّل سلام بعد سخن، خدایت عافیت دهد، تا کسى سلام نکند اجازه ورود (یا سخن به او) ندهید. 📚 تحف العقول 246.
‼️ گوش دادن به خوانندگی زن 🔷س 3516: آیا گوش دادن به اشکال دارد؟ ✅ج: بطور کلی گوش دادن به اگر به صورت باشد یا موجب يا مستلزم ديگرى‌ شود، جايز نيست.‏
✨فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ✨وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ ﴿۶۰﴾ ✨پس صبر كن كه وعده خدا حق است ✨و زنهار تا كسانى كه يقين ندارند تو را ✨به سبكسرى واندارند (۶۰) 📚سوره مبارکه الروم ✍آیه ۶۰
🌹حــدیـث کســاء👆 📢کسی که ازدرد کمر بنالد100بار صلوات بفرستد وحدیث کساء را به مدت40شب بخواند. 📢کسی که ازسردرد بنالد7بارحمد وحدیث کساء رابخواند. 📢کسی که ازتنگی نفس بنالد سوره انشراح را3باروحدیث کساء رابخواند. 📢کسی که ازخوابهای آشفته بنالد قبل از خواب3بارسوره ناس وفلق وحدیث کساء رابخواند. 📢کسی که ازحسدبنالد هرشب بعداز مغرب خانه را اسپند دودکندوبرآن حدیث کساء به مدت40شب بخواند. 📢کسی که ازمشکلات زناشویی بنالد سوره صافات و یس و واقعه را بخواند. 📢برای بخت گشایی وازدواج بعداز نمازصبح دعای ربی لاتذرنی فردا وانت خیر الوارثین را 70باربخوانددست برسینه بگذاردوبخواند یافتاح یاعلیم را70بار 📢برای بچه دارشدن درهرشب2رکعت نمازهدیه به حضرت فاطمه(س)،وبگوید70باریافاطمه اغیثینی و70باراستغفارکند. 📢جوانان قبل ازرفتن به محل کار،دانشگاه وبرای هرکاری اگرسراغ شخص دیگری بروددورکعت نمازبخواند وتسبیحات حضرت زهرا ودرگوش سمت راست حدیث کساء رابخواند. 📢کسی که ازضعف بینایی بنالد سوره یس رابخواند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری راضی به همین چند قلم مال خودت باش دنبال کسی باش که دنبال تو باشد اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش پرواز قشنگ است ولی بی غم ومنت منت نکش از غیر وپر وبال خودت باش صد سال اگر زنده بمانی گذرانی پس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش .... 👤 اقبال لاهوری  🌹 آرامش مهمان همیشگی دل هاتون باشه...
🌷یــا قـاضی الحاجـات... 💗دل دوستانم را 🌷به تومی سپارم 💗شاید دلی تنگ 🌷شاید دلی پردرد 💗شاید دلی پرغم   🌷شاید دلی شکسته دارند 💗پس مرهمی باش برای 🌷دل تک تک دوستانم
هدایت شده از خانواده بهشتی
با همسرتان رفتاري داشته باشيد. اگر با وی مانند زوجي كه وجودش برايتان ندارد رفتار كنيد شما هم رفتار بي روح و خسته كننده ی او را تجربه خواهيد كرد. @zendegiasheghaneh💞 @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
به کودک؛ مدیریت زمـ🕒ـان رو یادبدین! اما ازکمبودوقت نترسونیدش! مثلابه جای جمله"وقت بازی داره تموم میشه"، 💢بگین: "هنوز10دقیقه،برای بازی فرصت هست" @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 🌸 🌸 یکی از عرب بنام (شَن) مدتی بود به دنبال عاقله‌ای می‌گشت تا هم شان او باشد. ولی موفق به یافتن چنان شخصی نمی شد. 🌸 در یکی از با مردی همراه شد در بین راه به او گفت : کجا میروی؟ مرد گفت : به محل . چون هر دو مشترک بود با هم به راه افتادند. مقداری راه که رفتند، از آن مرد پرسید : 🌸 تو حمل می کنی یا من تو را حمل کنم؟ آن مرد گفت : ای نادان من و تو هردو ایم‌ چگونه من تو را بردارم یا تو مرا؟ 🌸( شَن )چیزی نگفت و ساکت شد. در بین راه به روستائی رسیدند که از محصول درو شده در کنار آن به چشم می‌خورد! 🌸 مرد پرسید : به نظر تو این محصول شده یا نه؟ آن مرد گفت: عجب هستی !!! محصول شده را می‌بینی و می گوئی خورده شده یا نه ؟!! 🌸چیزی نگفت و به راه خود ادامه دادند. چون وارد روستا شدند ای را بر دوش مردم دیدند که به سوی می بردند. ( شَن )از دوستش پرسید: به نظرت او این مرده است یا زنده؟ 🌸 آن مرد گفت : من تر از تو ندیده‌ام!!!! مرده ای را روی مردم مشاهده می کنی و از حیات و ممات او سوال می کنی !؟ 🌸 مرد ساکت ماند. بالاخره به مقصد رسیدند و مرد عاقل کرد تا از دوست همسفرش جدا شود . اما او اجازه نداد و گفت : که باید به خانه ام بیائی و او را به خانه برد . 🌸چون به خانه رسید به دخترش که (طبقه) نام داشت گفت : بسیار نادانی با خود آورده‌ام که واقعاً احمقانه در بین راه مطرح می‌کرد!! 🌸 دختر گفت : چه سوال هایی می پرسید ؟ تمام سوالات آن مرد را بیان داشت . دختر گفت: ای پدر این تنها نیست بلکه بسیار عاقل است و سوالهای او را اینک برایت می گویم ... 🌸 اما اینکه پرسید: تو مرا بر یا من تورا منظورش این بود : که با من میزنی یا با تو حرف بزنم!؟ تا راه را متوجه نشویم! 🌸 اما این که پرسید: این محصول را فروخته و پول آنرا خورده اند یا نه ، منظورش این بود که آیا این محصول را فروش کرده اند یا نه؟ 🌸 و منظورش از سوال سوم این بود : که آیا این مرده است یا نه ، این بود که آیا این را هست که او را زنده دارد یا نه؟ 🌸 آن مرد نزد بازگشت و گفت: می‌خواهی جواب را بگویم ؟ 🌸آنگاه را مطرح کرد. گفت : این از تو نیست راستش را بگو که چه کسی این جوابها را داده؟ 🌸میزبان گفت : همانجا (شَن) گفت : آنچه خواستم اینک یافتم و رسماً از دخترت می کنم و همانجا آن دختر را به گرفت و به بازگشت....🌺 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
شوهرم شیفته روابطمون شده کلی سیاست زناشویی یادگرفتم😍 خیلی هم جذاب شدم👌 روابطم با فرزندم عااالی شده 👪 هر دومون عضو این کانال شدیم💑 شمام عضو بشین🏃🏃♀ همه روفقط مدیون این کانال هستم اینجاس👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
👨‍👩‍👧‍👦 ✨امام صادق ع حق همسران بر هم: عشق است و محبت؛ احترام است و عزت؛ پاکی است و عفت؛ شکرگزاری است و شفقت؛ ❤️حق گذار هم باشیم💖 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
👫 فرزندتان را تشویق کنید تا فهرستی از"وقتی حوصله ام سر رفت چه کاری انجام دهم"تهیه کند و آن را در جایی مناسب بچسباند. هر گاه حوصله اش سر رفت پیشنهاد کنید که به فهرست خودش مراجعه کند... @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مردی سگش را در خانه میگذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند و خودش برای شکار بیرون رفت و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس میکند و پنجه هایش خون آلود است. مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد، او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی ماندهٔ فرزندش را ببیند. زمانی که وارد شد دید که گرگی غرق در خون غلتیده و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است. قبل از اینکه عکس العملی نشان دهیدبه حرف های طرف مقابل گوش كنيد تا به دلیل قضاوت اشتباه تا آخر عمر گریان نباشید...🤞
نتایج بررسی های اخیر نشان می دهد مصرف روزی یک پیمانه انگور🍇 جریان خون به بافت های آسیب دیده کمر را بهبود می بخشد. بنابراین مصرف این میوه برای درمان بافت های آسیب دیده کمر لازم است.
✨﷽✨ ✨ برای رسیدن به آرامش دو چیز را ترک کن: یکی اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران قضاوت کنی یکی اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران باشی
✍🏻اگرسوره مبارڪہ« »را درهنگام شب بنویسی وآن را درپارچه حریر سبز پیچیده و همراه ڪسی نمایی ازخوردن خمر (مسکرات)خوددارے می نماید‌ 📚مصباح(شیخ کفعمی) 👆