eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️ ☝️ یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار
❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ # یادمان باشد : 👇 ❤️ مَعَکُم اَینَما کُنتُم با هر کجا که 👌 ❤️ نکنیم در انجام هر عملی خدا را بر خود بدانیم. ❤️ زمان زندگی ما تغییر خواهد کرد در اعمال و رفتار خود دقیق تر می شویم و از انجام بسیاری از کارها پرهیز می کنیم. با یاد آوری این آیه به خود ، هر لحظه و هر ثانیه از زندگی خود را با خدا سپری کنید. قطعا لحظات خوشی را پیش رو خواهید داشت ❤️اثرات زندگی با ایه ی شریفه : 👇 هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم او با شماست هر کجا که باشید 1⃣احساس دلگرمی 2⃣ توجه بیشتر به رفتار و اعمال 3⃣ خواندن نماز با توجه بیشتر 4⃣ غیبت نکردن 5⃣ رعایت بیشتر اصول اخلاقی 6⃣ ایجاد حس گذشت و از خود گذشتگی 7⃣ این آیه مانند ترمزی برای جلوگیری از گناه عمل می کند 8⃣ عدم احساس تنهایی 9⃣ دل به خدا دادن در مواقع سختی 0⃣1⃣محکم تر شدن حس توکل به خدا 1⃣1⃣ و در پایان حس به معبودی که بسیار مهربان است و بخشایندگی اش پایانی ندارد و دهها اثرات مطلوب دیگر 👌 دل را به خدا بسپاریم و خود را در گرم خدا رها کنیم. بی شک او از مادر به ما مهربان تر است. 😊 ☀️به ما بپیوندید👆
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهان هستی کتاب نمی نویسد و هیچ فرمانی نمی دهد. جهان هستی به تو نمی گوید که چه کاری بکن و چه کاری نکن. جهان هستی مطلقاٌ قضاوت نمیکند. جهان هستی همانقدر به یک گنه‌کار مهر میورزد که به یک قدیس مهر میورزد. برایش تفاوتی ندارد زیرا در چشمان جهان هستی، هرآنچه که طبیعی باشد زیباست. بعضی ازمردمان کسانی را که برخلاف طبیعت عمل می کنند مقدس می خوانند، طبیعت اما آرامشش را نثار کسانی میکند که طبیعی باشند.
✅هفته‌ای 2 بار صبحانه میوه بخورید، زیرا بهترين روش برای کوچک کردن شکم و پهلو است !🍎🍊🍇🍓🥒 ▫️خوردن میوه ها بخصوص میوه های کم قند و کم چرب بدلیل فیبر باعث کاهش چربی و کاهش وزن میشود + یک عدد سیب به همراه دو عدد خیارسبز ‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🤲 که امروز تون پر برکت 🌸🍃 کسب و کار ها تون پر رونق آرامش وسلامتی درزندگیتون جاری باشه🌸🍃 دوشنبه تون زیبا در پناه خداوند متعال💖 🤲
🌼دعایی برای از آیت الله بهجت(ره) از آیت الله بهجت(ره) پرسید:« دانشجو هستم و می خواهم دعایی به حقیر تعلیم نمایید تا ام قوی شود زیرا بسیار کار هستم؟» 🌹ایشان در پاسخ به این دانشجو فرمود:« برای در تحصیلات، ملتزم به دعای 🌹 "سبحان من لایعتدی علی أهل مملکته..."[1] بعد از هر فریضه[ واجب] باشید. متن چنین است : 👇 🌼« سبحان من لایعتدی علی أهل مملکته، سبحان من لا یأخذ اهل الارض بألوان العذاب، سبحان الرّوف الرحیم، اللّهم جعل لی فی قلبی نوراً و بصراً و فهماً و علماً ،انك علی كل شی قدیر». 📚مفاتیح الجنان 🔺 نشر _مطالب _صدقه جاریست 👆
✅برای اینکه در کارهایتان موفق باشید و گره از کارتان باز شود 🤲دعای زیر را بنویسید و همراه خودتان نگه دارید ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 💫اللهم انی اسئلک باسمک یا قریب الفتح و الفرج یا آله الفتح و الفرج یاعجل الفتح والفرج یا سهل الفتح و الفرج یا رب افتح والفرج یا فتاح الفتح و الفرج یامفتاح الفتح و الفرج یا فاتح الفتح و الفرج یا رازق الفتح و الفرج یا عالم الفتح و الفرج 📚جامع الفوائد ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت5️⃣1️⃣ فصل چهارم مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و دخترهایم لباس های راحتی خانه را می دوخت. برای چهارتا دخترم با یک رنگ، سری دوزی میکرد. بعدها مهری که بزرگترین دخترم بود و سلیقه ی خوبی داشت، پارچه انتخاب می کردو به سلیقه ی او، مادربزرگش لباس ها را می دوخت. مادرم خیلی به ما میرسید. هر چند روز یک بار به بازار لین 1 احمدآباد می رفت و زنبیل را پر از ماهی شوریده و میوه می کرد و به خانه ی ما می امد. او لر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت. دلش نمی آمد که چیزی بخورد و برای ما نیاورد. بابای مهران، پانزده روز یک بار از شرکت نفت حقوق می گرفت، حقوق را دست من می داد و من باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را می چرخاندم. از همین خرجی به مهران و مهرداد توجیبی میدادم. می گفتم این ها پسرندف توی کوچه و خیابان میروند، باید در جیب شان پول باشدکه خدای ناکرده به راه بدی نروند و گول کسی را نخورند. گاهی پس از یک هفته، خرجی تمام می شد و باید جواب بابای مهران را هم میدادم. مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران که خیلی میرسید. زینب هم که مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود، کنار مادرم می نشست و قصه های قرآنی و امامی را بادقت گوش می کرد و لذت می برد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود. هروقت مادرم به خانه ی ما می آمد، زینب دور و برش می چرخید تا خوب حرف های او را گوش کند. بابای بچه ها از ساعت 5 صبح از خانه بیرون می زد و 5 بعدازظهر برمی گشت.. روزهای پنجشنبه نیم روز بود، ظهر از سرکار برمی گشت. او در باغچه ی خانه، گوجه و بامیه و سبزی می کاشت. زمستان و تابستان، سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه می چیدیم و استفاده می کردیم. حیاط خانه ی ما سیمانی بود و ما شب ها در حیاط میخوابیدیم. تا بعد از به دنیا امدن شهرام، کولر نداشتیم. آبادان هم که تابستان هایش بالای چهل درجه بود. بعدازظهرها آب شط را توی حیاط باز میکردم، زیر در را هم میگرفتم؛ حیاط پر از آب می شد. این آب تا شب توی حیاط بود. بااین روش، زمین سیمانی حیاط خنک می شد. ادامه دارد...
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره5⃣1️⃣ 🔺
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 6️⃣1️⃣ فصل چهارم- خانه های شرکتی، دو شیر آب داشتند؛ شیر آب شهری که برای خوردن و پخت وپز بود و شیر آب شرکتی که برای شست و شوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود. گاهی هم شیرآب شط را باز می کردیم، همراه آب، یک عالمه گوش ماهی می آمد. دخترها هم ذوق می کردند و گوش ماهی ها را جمع می کردند. ظهرها هم هرکاری می کردم که بچه ها بخوابند، خوابشان نمی برد تا چشم من گرم می شد، می رفتند و توی آب ها بازی می کردند. کار هر روزمان این بود که حیاط سیسمانی را پر آب می کردیم و شب قبل از خواب، زیر در حیاط را که گرفته بودیم، برمیداشتیم و آب را بیرون می کردیم. این طوری سیمان ها خنک خنک می شد و ما می توانستیم تا اندازه ای گرمای هوا را تحمل کنیم و حداقل زمین زیر پایمان خنک باشد. شهرام چهارماهه بود که بابای مهران رفت و یک تلوزیون قرضی خرید. من به اش گفتم: مرد، ما بیشتر از تلوزیون به کولر احتیاج داریم. تلویزیون که واجب نبود. بابای مهعران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قرضی آورد. هرچند در اثر خوابیدن زیر کولر گازی و هوای شرجی آبادان، خودم بیماری آسم گرفتم، ولی بچه هایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند. به دخترها اجازه ی کوچه رفتن نمی دادم. می گفتم: خودتان چهارتا هستید؛ بنشینید و باهم بازی کنید. آنها هم توی حیاط کنار باغچه خاله بازی میکردند. مهری که از همه بزرگتر بود، مثل مادرشان بود. برای بچه ها دمپخت گوجه درست می کرد و می خوردند. ریگ بازی می کردند و صدایشان در نمی آمد. بچه ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ی ما نمی رسید که چیزهای گران بخریم. دخترها با کاغذ، عروسک کاغذی درست می کردند و رنگش میکردند. خیلی از همسایه ها نم یدانستند که من چهارتا دختر دارم. گاهی زینب و شهلا را دیده بودند، اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمیرفتند. من هرروز از ایستگاه 6 به ایستگاه 7 می رفتم. بازار ایستگاه 7 همه چیز داشت. حقوقمان کارگری بود و زندگی ساده ای داشتیم، اما سعی می کردم به بچه ها غذای خوب بدهم. هرروز بازار می رفتم و زنبیل راپر می کردم از جنس هایی که درحد توانم بود. زنبیل را روی کولم میگذاشتم و به خانه برمیگشتم. زمستان و تابستان، بار سنگین را به کولم می کشیدم. سیر کردن شکم هفت تا بچه که شوخی نیست. هرروز بازار می رفتم، اما تا شب هر چی بود و نبود می خوردند و تمام می شد و شب دنبال غذا میگشتند. ادامه دارد....
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره 6⃣1️⃣ 🔺
💎امام سجّاد علیه السلام: واما حق کسی که مشاور تو است و نظر مشورتی خود را در اختیارت قرار می‌دهد این است که او را در رای ناموافقی که هنگام مشاوره به تو دهد متهم نسازی، زیرا... ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 في حِكمَةِ آلِ داود : يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَكونَ مالِكا لِنَفسِهِ ، مُقبِلاً عَلى شَأنِهِ ، عارِفا بِأَهلِ زَمانِهِ . 🔹«در حكمت آل داوود عليه السلام آمده است : «مسلمان، بايد مالك نفس خويش باشد و به كار خويشتن بپردازد و مردم روزگارش را بشناسد» . 📚 الكافي : ج ٢ ص ٢٢٤ ح ١٠ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸مِن فَضلِ الرَّجُلِ عِندَ اللّهِ مَحَبَّتُهُ لِاءخوانِهِ . 🔹«يكى از امتيازات آدمى در نزد خداوند، مهرورزى او به برادرانش است.». 📚 ثواب الأعمال : ص ٢٢٠