eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.6هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
17.9هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه رجب؛ ماه توحید وهم نشینی بامحبوب وموسم نجوا وعاشقی با حضرت دوست است. به امید ظهور مولایمان میخوانیم دعای را... 🌸 دعای ماه ☝️ 🌸 🌹 یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِی الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یامَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِالدُّنْیاوَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَة 🌹 وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی ایاک جَمیعَ شَر ِّالدُّنْیا وَ شَر ِّالاْخِرَهِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ و َزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ یا ذَاالْجَلالِ و َالاِْکْرامِ یا ذَا النَّعْماَّءِ و َالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتی عَلَی النّارِ.. 🌸 🌹دستهاتون پر از استجابت دعا 🌹التماس دعای خیر و فرج‌🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 هلال ماه رجب ناز کن به ماه تمام ز یازده مـه دیگر تو را سلام سلام سلام بر تو که در دامـن تو می‌تابد فروغ‌حسن خدا از جمال چار امام 🌸 ولادت دو محـــــــــمد 🌸ولادت دو علی کدام چنینش سـعادت است و مقـــام؟ 🌹حلول ماه مبارک ماه مـناجات و بندگـــــی و فــرخــنده امام محمد باقرعلیه‌ السلام مبارک باد. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مرحوم آیت‌الله سید علی آقای قاضی ، در آستانه‏ ی  ماه ‏های رجب ، شعبان و رمضان ، در نامه ‏ای خطاب به شاگردان می‏نویسد: ✍ «...هان ای برادران عزیز و گرامیم -كه خدای شما را در طاعت خود موفّق بدارد- آگاه باشید! 🔸 متوجّه و هشیار باشید كه ما در قرقگاه داخل شده ‏ایم و همان گونه كه در زمین‏های حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتكاب یك سلسله اعمالی كه در حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می‏ شود، در این ماه‏ها هم كه قرقگاه زمانی محسوب می‏شود چنین است 🔸و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو كه در قرق گاه مكانی كه حرم است ، انسان به كعبه نزدیك می ‏شود، در این ماه‏ها هم كه قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می‏ رسد. ❓ پس چقدر نعمت‏های پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟!  و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است. 🔸 پس حال كه چنین است ، قبل از هر چیز، آنچه كه بر ما واجب و لازم است، توبه ایست كه دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـــ🌸ــــلام آخرین شنبه بهمن‌ماه واولین شنبه ماه رجبتون عالی امروز از خدا برای تک تکون اینگونه دعا کردم.. الــــ🌸ـــــهی 🤲 همه چیزتون عالی باشه حس وحالتون عالی لحظه هاتون عالی و از همه مهمتر زندگیتون عـــالی باشه 🌸 شروع هفته تون عالی
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 7️⃣3️⃣ بیشتر مردم شاهین شهر مهاجر بودند. شرکت نفتی ها، از مسجد سلیمان امیدیه و اهواز، بعد از سال ها کار در مناطق گرم، برای بازنشستگی به آنجا مهاجرت می کردند. تعدادی از جنگ زده های خرمشهری و آبادانی هم بعد از جنگ به شاهین شهر رفتند. ظاهر شهر تمیز و مرتب بود، اما جو مذهبی و اسلامی نداشت. بچه ها را در مدرسه های شاهین شهر ثبت نام کردم. زینب کلاس اول دبیرستان بود. او تصمیم گرفت به رشته ی علوم انسانی برود. زینب قصد داشت در آینده به قم برود و درس حوزه ی علمیه بخواند و طلبه بشود. او انگیزه ی زیادی برای انجام کارهای فرهنگی در شاهین شهر داشت. چند ماهی از رفتنمان به شاهین شهر گذشت که بچه ها به مرخصی آمدند و ما باز دور هم جمع شدیم. با آمدن بچه ها خوشبختی دوباره به خانه برگشت. چند روزی که بچه ها پیش ما بودند، زینب مرتب می نشست و از آنها میخواست که از خاطرات مجروحین و شهدا برایش تعریف کنند؛ از لحظه ی شهادت شهدا، از وضعیت بیمارستان آبادان و حتی خانه مان در آبادان، در خانه ی جدید یک اتاق کوچک داشتیم که مادرم وسایلش را آنجا گذاشته بود و به اصطلاح اتاق او بود. زینب، مینا را که بیشتر حوصله ی حرف زدن داشت، آنجا می برد و با دقت به خاطراتش گوش می کرد. بعد همه ی حرفها را در دفترش جمله به جمله می نوشت. زینب در خانه که بود، یا میخواند و مینوشت یا کار می کرد. اصلاً اهل بیکار نشستن نبود. چند تا دفتر یادداشت داشت. از کلاسهای قرآن قبل از جنگش تا کلاسیهای اخلاق و نهج البلاغه در شهر رامهرمز و سخنرانی های امام و خطبه های نماز جمعه، همه را در دفترش می نوشت. خیلی وقتها هم خاطراتش را می نوشت، اما به ما نمی داد بخوانیم. برنامه ی خودسازی آقای مطهر را هم جدول بندی کرده بود و هنوز بعد از دو سال مو به مو انجام میداد. هر دوشنبه و پنجشنبه روزه می گرفت. ساده میخورد، ساده میپوشید و به مرگ فکر می کرد. بعضی وقتها بعضی چیزها را برای ما تعریف می کرد یا میخواند، گاهی هم هیج نمی گفت. به مهری و مینا می گفت: شما که در جبهه هستید، از خدا خواسته اید که شهید بشوید؟ آیا تا حالا از خدا طلب شهادت کرده اید؟ بعد از اینکه این سوال را می پرسید،خودش ادامه: البته اگر آدم برای رضای خدا کار کند، اگر در رختخواب هم بمیرد، شهید است. با اینکه تحمل دوری زینب را نداشتم، اما وقتی شوقش را برای رفتن به آبادان و کمک به مجروحین می دیدم، حاضر بودم که مینا و مهری او را با خودشان ببرند. اما آنها و همین طور مهران مخالف بودند و زینب را خیلی بچه می دانستند. در حالی که زینب اصلا بچه نبود و همیشه هم در کارهای خوب جلوتر از آنها بود. بعد از برگشتن بچه ها به جبهه، باز ما تنها شدیم. زینب در دبیرستان فعالیتش را از سر گرفت. به جامعه ی زنان و بسیج هم می رفت. بعضی از کلاس ها را با شهلا می رفتند. در مدرسه از همان ماه های اول، گروه سرود و تئاتر تشکیل داد: «گروه تئاتر زینب» ، «گروه سرود زینب». از زمان بچگی اش با من روضه ی امام حسین میئآمد و برای حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) خیلی گریه می کرد. از وقتی راهش را شناخت، از اسم میترا خوشش نمی آمد و بارها هم از مادربزرگش خرده گرفت که چرا اسمش را میترا گذاشته. دنبال فرصتی می گشت که اسمش را زینب بگذارد و دیگر کسی او را میترا صدا نزند. در دبیرستان با چند نفر دختر که همفکر خودش بودند، دوست شد. اکثر بچه های دبیرستان بی خیال و بی حجاب بودند. این چند نفر در دبیرستان فعالیت تربیتی می کردند و به کلاس های بسیج هم می رفتند. زینب یکی از روزهایی که روزه گرفته بود، دوست هایش را برای افطار دعوت کرد. من برای افطار چلو و خورش سبزی درست کرده بودم. قرار بود آن شب زینب و یکی دو تای دیگر از دخترها اسم هایشان را عوض کنند و اسم مذهبی بگذارند. دوست هایش بدقولی کردند و نیامدند. زینب خیلی ناراحت شد. به اش گفتم: مامان، چرا ناراحت شدی؟ خودت نیت کن و اسمت را عوض کن. آن شب زینب سر سفره ی افطار به جای چلو خورش سبزی، فقط نان و خرما و شیر گذاشت و حاضر نبود چیز دیگری بخورد. می گفت: افطار حضرت علی (ع) چیزی بیشتر از نان و خرما یا نان و نمک یا نان و شیر نبوده است.
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 8️⃣3️⃣ من نشستم و با هم نان و خرما و شیر خوردیم. همان شب زینب به همه ی ما گفت: از امشب به بعد، اسم من رسماً زینب است و هیچ کس حق ندارد مرا میترا صدا بزند. من و مادرم هم به خاطر تغییر اسمش به اش تبریک گفتیم. از آن شب به بعد، اگر بچه ها یا مادرم در خانه اشتباهی او را میترا صدا می کردند، زینب جواب نمی داد. آن شب بعد از حرفهای عادی گفت: مامان، من دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) در جوانی بمیرم. دوست ندارم پیر بشوم و بمیرم، یا آنقدر زنده بمانم که گناه کنم. آن شب زینب با اینکه از نیامدن دوستاهایش ناراحت بود، ولی خیالش راحت شد که تغییر اسمش را همه قبول کردیم و او دیگر میترا نبود؛ زینب بود. یعنی مثل زینب بود. بعد از چند ماه، هنوز به جو شاهین شهرعادت نکرده بودیم. هرهفته شب های جمعه من و مادرم و بچه ها برای دعای کمیل به گلزار شهدای اصفهان می رفتیم. مرتب سر قبر حمید یوسفیان می رفتیم و مادر حمید را می دیدیم. آنها هنوز در محله ی دستگرد بودند. از وقتی به اصفهان رفته بودیم، قد زینب خیلی بلند شده بود. چادرش را تنگ می گرفت. کفش رِوِن پایش می کرد و تند تند راه می رفت. دبیرستان زینب از خانه فاصله داشت. من هر ماه پولی بابت کرایه ی ماشین به او می دادم که با تاکسی رفت و آمد کند، اما زینب پیاده به مدرسه می رفت و با پولش کتاب برای مجروحین میخرید و هفته ای یکی دو بار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا می رفت و کتاب ها را به مجروحین هدیه می کرد. چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانش آموزان پخش کرد تا آنها بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمنده ها از آنها چه توقعی دارند؛ مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره ی حجاب پخش می کرد. آرزویم شده بود که زینب با پول هایش چیزی برای خودش بخرد. هر وقتی برای خرید لباس او را به بازار می بردم، ساده ترین و ارزان ترین لباس و کیف و کفش را انتخاب می کرد. خرید کردن برای زینب همیشه آسان ترین کار بود. در اولین مغازه ساده ترین چیز را انتخاب می کرد و می خرید. هروقت هم در خانه می گفتم: چه غذایی درست کنم؟ زینب می گفت: هر چیزی که ساده تر است و برای شما راحت تر است، درست کنید. یک شب یکی از همسایه ها ما را برای عروسی پسرش دعوت کرد. مادرم و شهلا نیامدند. زینب به خاطر اینکه من تنها نباشم، همراهم به عروسی آمد. آن روز زینب روزه بود. وقتی وارد خانه ی همسایه شدیم، هنوز اذان مغرب نشده بود. آنها با میوه و شیرینی از ما پذیرایی کردند. زینب از اول با من شرط کرد که جلوی میهمان ها طوری رفتار نکنم که آنها بفهمند زینب روزه است. من هم حرفی نزدم. وقت اذان که شد، زینب خیلی آرام و بی سروصدا برای خواندن نماز وافطار به خانه رفت. یک شب که هوا خیلی سرد بود، متوجه شدم که زینب در جایش نیست. آرام بلند شدم و دنبالش گشتم. وقتی پیدایش نکردم، سراغ اتاق خالی رفتم. در را باز کر دیدم زینب تمام قد با چادر سقید رو به قبله مشغول خواندن نماز شب است. اتاق آن قدر سرد بود که آدم لرزش می گرفت. منتظر ماندم تا نمازش تمام شد. می خواستم زینب را از آن اتاق سرد بیرون ببرم. تمام ترسم از این بود که زینب با آن جثه ی ضعیفش مریض شود. وقتی نمازش تمام شد و متوجه من شد، قبل از اینکه حرفی بزنم، با بغض به من نگاه کرد. دلش نمیخواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نماز خواندن آنقدر لذت ببرد. به خاطر روح پاکی که داشت، خواب های قشنگی می دید. زینب با دلش زندگی می کرد. به خاطر همین خیلی دوست داشتنی بود. او که علاقه مند به شرکت در کلاس های اعتقادی و اخلاقی بود، در کنار درس و مدرسه در کلاس های عقیدتی بسیج و جامعه ی زنان شرکت می کرد. جامعه ی زنان در خیابان فردوسی قرار داشت. استاد کلاسی اخلاق زینب، آقای هویدافر بود. ادامه دارد....
🌹پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله: 🌹خداوند متعال فرمود: 🌹محبّت‌ من براى كسانى حتمى‌است 🌹كه براى من با يكديگر پيوند 🌹و ارتباط برقرار كنند 📚 میزان الحکمه ج۲ ص۴۵۱
☑️ پرسش: زیور آلات زن ، اگر در معرض دید نامحرم باشد ، چه حکمی دارد ؟ ✅ پاسخ: آیات عظام ، ، ای ، و : باید از دید مرد نامحرم پوشانده شود ⭐️ آیت الله : پوشاندن پنهانی ( مانند دستبند ، النگو و گردن بند ) از دید نامحرم واجب است 🍀 آیت الله : پوشاندن گردن بند از دید واجب است ولی پوشاندن النگو ، دستبند حلقه ازدواج و انگشتر واجب نیست 🍀 آیات عظام و : پوشاندن زیورآلات پنهانی ( مانند دستبند ، النگو و گردن بند ) از دید نامحرم است ولی پوشاندن و انگشتر واجب نیست.
✨أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ✨لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ﴿۱۶﴾ ✨ﺁﻳﺎ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ✨ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ✨ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ✨ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺎﺷﻊ ﮔﺮﺩﺩ(۱۶) 📚سوره مبارکه الحدید ✍آیه ۱۶
💫تکرار ذکر لا اله الا الله جهت جمیع مطالب آزموده اند : ❣شنبه مرتبه ❣یک شنبه مرتبه ❣دوشنبه مرتبه ❣سه شنبه مرتبه ❣چهارشنبه مرتبه ❣پنج شنبه مرتبه ❣جمعه مرتبه ❣که جمعا مرتبه می شود انشاء الله مطلب روا شود ┅┄🍃┄┄💕💕┄┄🍃┄┅
هدایت شده از خانواده بهشتی
💑مطمئن باشید وقتی همسرتان را در اولویت قرار میدهید در واقع بخودتان بها دادید ... چون بازتاب این عمل بخودتان برمیگردد چون شما تنها کسانی هستید که قرار است تمام لحظات زندگی را در کنارهم باشید. @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
اگر کودک👶🏻 زیر سه سال کلمهٔ زشت به زبان آورد؛ ✅ در اکثر مواقع سعی کنید که نشنوید و خود را به نشنیدن بزنید.👌🏻😇 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌷🌷🌷 کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند بود. یک روز او از باتلاقی که نزدیک مزرعه‌اش بود صدای درخواست کمکی را شنید. فورا خود را به باتلاق رساند، پسری وحشت‌زده که تا کمر در باتلاق فرورفته بود فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خود را آزاد کند. کشاورز با تلاش زیاد به‌وسیله طناب و چوب او را از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد. فردای روز حادثه کالسکه‌ای مجلل جلوی منزل محقر کشاورز توقف کرد و مرد اشراف‌زاده‌ای از آن پیاده شد و به خانه پیرمرد رفت. او خود را پدر همان پسر معرفی کرد و پس از سپاسگزاری خواست که کار او را جبران کند، چون کشاورز زندگی تنها فرزندش را نجات داده بود. کشاورز اما قبول نکرد که پولی بگیرد. در همین موقع پسر کشاورز وارد خانه شد. اشراف‌زاده گفت:اجازه بدهید به منظور قدردانی، فرزندتان را همراه خود ببرم تا تحصیل کند اگر همانند خودت شرافتمند و نوعدوست باشد به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار می‌کنی. پس از سال‌ها پسر کشاورز از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شد و همین طور به تحصیل ادامه داد تا در سراسر جهان به‌عنوان الکساندر فلمینگ کاشف پنی‌سیلین مشهور شد. سال‌ها بعد پسر همان اشراف‌زاده به ذات‌الریه مبتلا شد و تنها چیزی که توانست برای بار دوم جان او را نجات دهد، داروی کشف شده توسط فرزند آن پیرمرد کشاورز بود.
✴️•⇦ اگر روزانه ۱۰ عدد مغز بادم پوست کنده را میل کنید برای تقویت اعصاب و افزایش حافظه مفید است 📝•⇦ همچنین باعث تسریع در رشد کودکان نیز می شود ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻🤔
✨﷽✨ ✨ نذارید‌ قهرهاتون طولانی بشه نذارید بغضهاتون طوفان بشه نذارید دلهاتون‌ احساسِ سنگینی کنه با حرفی آغوشی نگاهی یک نقطه‌ ی پایان بذارید ادامه دادن یعنی غرور و غرور تمرینِ جدایی میاره ┄❊○🍃❤️🍃○❊┄
حمد✨ توحید✨ فلق✨ ناس✨ فیل✨ آیه الکرسی✨ زلزله✨ الرحمن(آیه ۳۳)💥 جن(۵ آیه اول)💥 صافات(۱۰ آیه اول)💥 💯✍🏻هر ڪدام ده مرتبه بخوانید و به ظرف آب فوت کنید.و باهمان آب ۳ یا ۷ شب مداوم غسل ڪنید ب نیت رفع سحراین آب اگر به اطراف منزل،دربها،لباسها،داخل غذا ریخته شود اجنه هاے مزاحم را دور کرده و هنگام خواب آرامش بیشتری خواهید داشت. 💯✍🏻 زمانی که از مجالس مهمانی،عروسی،جشن،عزا یا هر مجلس شلوغ به منزل برگشتید با این آب صورت و دست و پا شسته شود یا بهتره وضو گرفته شود. اثر هر نوع چشم زخمی را از بین خواهد برد بهتر است هرشب قبل از خواب بر این سوره ها مداومت شود این عمل باعث میشود انرژیهای منفی که در طول روز دریافت کردید از شما دفع بشه آیه الکرسی✨حمد✨توحید✨فلق✨ناس هر کدام هفت مرتبه 📚قران درمانی
🍃 هر کس صد و یڪ بار اسم✨ مبارک 《 》 بگویــد و به درگـاه خداوند عــرض✨ حاجـت نماید، مأیـوس نگـردد...
🌸✨هر ڪس《سوره دخان》را بنویسد و در محل تجارت خود بگذارد ، بسیار سود برد✨ 📚 تفسیر نمونه ۱۴۴/۲۱ ڪلیڪ ڪنید↩️
🌸امام صادق ع ✨هرکس وقت خواب ۱۱مرتبه سوره توحیدبخواند 👈 خداوند ۱۱ فرشته محافظ بر اوقرار دهد وتاصبح او را از شرشیاطین👿 حفظ کنند💫 📚حلیه المتقین ، ص۱۸۸
🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 📅 ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ هجری شمسی دوم رجب ۱۴۴۲ هجری قمری ۱۴ فوریه ۲۰۲۱ میلادی 🌸 اذکار روز یکشنبه : - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت. 🌹ولادت امام هادی علیه السلام به روایتی 🌸 روز دوم ماه قمری برای کارهای زیر خوب است: 🔹ازدواج 🔹تجارت و خرید و فروش 🔹دید و بازدیدهای سیاسی 🔹شروع ساختمان سازی و امور خانه سازی 🔹امور کشاورزی 🔹دیدار بزرگان و علما 🔹طلب معاش و رفع حوائج 🔹معالجات و درمان 🔹جابجایی منزل و نقل و انتقالات 🔹مسافرت 🌹نوزادی که در این روز به دنیا آید مبارک و خوش قدم است و خوب تربیت گردد به امید خدا. 🌷️یکشنبه شب (یکشنبه که شب شد) مباشرت، و فرزند حاصل از آن گردد و به قسمت و سرنوشت خود راضی باشد ان شاءالله. ✂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، خوب است و باعث حاجت روایی می گردد. ♦ یا ، در این روز قمری نیست و باعث بیماری می شود . 💢️این یکشنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست. 🚫 یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 🚫 یکشنبه برای ، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. 💢 وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. : 🔹 اذان صبح: ۲۸ : ۵ 🔹طلوع آفتاب: ۵۲ :۰۶ 🔹اذان ظهر:: ۱۸: ۱۲ 🔹غروب آفتاب: ۴۵ : ۱۷ 🔹اذان مغرب: ۰۴ : ۱۸ 🔹نیمه شب شرعی: ۳۶ : ۲۳ 💫ذات الکرسی عمود ۱۲:۲۴ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین ، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و...تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌اَمَنْ یُجیبْ... حالِ دلم اضطراری است! در این دنیای شلوغ و هزار رنگ دل خوشم به بودنت... داشتنت... بـدم ... بـدم... بـد ! اما کنار تو آرام میشوم .. شبم را با یادت بخیر کن🌙 ‎‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌹🍃 یک روزدیگر☀️ یک برکت دیگر وفرصت دیگربراے زندگی خدایا❣ تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو با نام توآغازمی کنیم 🍃🌹خدایا به امیدخودت🌹🍃 ‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام آخرین یکشنبه بهمن ماه دهانمان را خوشبو کنیم به عطر دل نشین صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ و خاندان مطهرش 🌸🍃 ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ ‎‌‌‌‌‌‌‌
❤️ 💚 💝 نفس بده تا برایت نفس نفس بزنم نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم مرا اسیر خودکرده ای آقا دعایی کن که آخرین نفسم را در رکابت بزنم ❤️ اللّهمَّ‌_عَجِّلْ‌_لِوَلِیِّڪَ‌_الفَرَج❤️ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
! هر صبح سلامی به گل روی تو"ارباب" چون یادگل روی تو، یادآور عشق اســــــت أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ