eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.3هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
@jomalate10rishteri @shamimerezvan 🍒داستان :براساس سرگذشت دختری بنام👈 " "🍒 👈 »کارتم روبگیر. شماره موبایلم روش هست. حتما بهم تلفن بزن! « نمی دانستم چه عکس العملی نشان بدهم. فوری کارت را گرفتم و به سمت خانه راه افتادم. همین که به خانه رسیدم پدر و مادرم، برادر تازه متولد شده ام را به مطب دکتر بردند و من در خانه تنها ماندم. پسرجوان حسابی ذهنم را درگیر کرده بود. وسوسه شده بودم که با او تماس بگیرم و حرف هایش را بشنوم اما جرات نمی کردم. اگر پدرم می فهمید دمار از روزگارم در می آورد. بلاخره آنقدردل دل کردم که تا به خودم آمدم دیدم گوشی کنار گوشم است و دارم با انگشتانی لرزان شماره او را می گیرم. از ترس عرق کرده بودم و صدایم می لرزید. بریده بریده گفتم: »من همون دختری هستم که امروز بهش کارتتون رو دادین! « پسرجوان خنده ایی کرد و گفت: »می دونستم زنگ میزنی. منتظرت بودم. راستی صدات چقدر قشنگه، درست مثل اون چشمای نازت!« پسرجوان که حالا می دانستم نامش»باربد« است، حرف های قشنگتری هم زد که برایم تازگی داشت. حرف ها و تعریف هایش بوی عشق و محبت می داد، بوی یکرنگی. حال و روزم در آن لحظات دیدنی بود. از اینکه پسری به زیبایی آن بازیگر در یک نگاه عاشقم شده بود به خودم افتخار می کردم. دوستی من و باربد از همان روز آغاز شد. با زمزمه های عاشقانه اش که »تو دختر رویاهای من هستی!« و یا »من عاشقت شدم چون تو تنها کسی هستی که می تونم کنارش خوشبخت بشم! « چنان آتشی به جانم انداخت که دیگر نمی توانستم خاموشش کنم. باربد وحرف هایش یک لحظه هم از ذهنم بیرون نمی رفتند. دیدارهایمان تکرار شد. باورم نمی شد که این قدر نترس شده باشم. من که از پدرم خیلی می ترسیدم حالا بی هیچ واهمه ایی به بهانه کلاس های فوق برنامه و کامپیوتر و...از خانه بیرون می رفتم و با باربد در جاهای مختلف قرار میگذاشتیم. ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 👇 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💚 امیرالمومنین علی (علیه السلام) : ☘️ چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند : 1️⃣ مال برای خرج ڪردن دراحتياجات زندگے ، نه براۍ نگهدارے 2️⃣ علم برای عمل ڪردن به آن ، نه جدال و ڪشمڪش و بحث 3️⃣ انسان برای بندگۍ و اطاعٺ از خدا ، نه خوشگذرانۍ و معصيٺ 4️⃣ دنيا برای جمع آورۍ توشه آخرٺ ، نه غفلت از آخرٺ و آباد ساختن دنيا 📚 نصايح صفحه 179 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔱أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ ⚜پيمانه را تمام دهيد 🔱 و از كم فروشان مباشيد 📚سوره مبارکه الشعراء ✍آیات ۱۸۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃هل 🍃خواب ‌آور و شادی ‌آور است بنابراین برای افرادی که دچار 🍃افسردگی 🍃خمودگی 🍃وکم خواب 🍃وغمگین هستند، مفید است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👈👇زن زنا کار و... در بنی اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می کشید، هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد! عابدی از آنجا می گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست  مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!. 📚عرفان اسلامی اثر استاد حسین انصاریان. http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
همسرتان رابرهمه مقدم بشمارید 💍وقتی ازدواج کردید،اولین و پراهمیت ترین شخص بعدازخودتان،همسرتان خواهد بود. ❌هیچکس وهیچ چیزحتی فرزندتان رابه او ترجیح ندهید @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
👨👩👦👦 کار خوب رو به فرزندتان بیاموزید فرزندتان را به اشتباهاتش نیاویزید با مجازات هیچکس تبدیل به انسان بهتری نخواهد شد. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸زلال باشید پرندگان به 🕊برکه های آرام پناه میبرند 🌸و انسان ها به دلهای پاک 🕊دل های پاک همچون 🌸برکه های آرام اند @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📌ويژه روز پنجشنبه و جمعه 💞جلب از راه دور💞 اگر کسی عاشق شده ونمی تواند به وصالش برسد روز پنج شنبه و جمعه بعد از نماز « صبح وعشاء»ابتداء صلوات بفرستد ،سپس 101 مرتبه اسم اعظم « »را تکرار کند .بعد از ان یک صلوات بفرستد. سپس چشمان خویش را بسته ودر خیال خود معشوق را تصورکند وظاهر نماید وبه سینه ی او بدمد ،بی شک معشوق او به او رجوع خواهد کرد ✅مجرب است. @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 تمام رازهایت را با سکوتِ شب در میان بگذار، برملا که نمیکند هیچ آرامشے عجیب می بخشد. شب رفیقی بی ادعاست. " آروم روياتون شيرين"✨🌙 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃آیت الله بهجت فرمودند: ✨سوره هایی که با 《 》 شروع میشود ( معوذتین ) در وقت خواب جهت رفع خوابهای بد و پریشان بخوانید✨ @shamimrezvan ღگشا👆