eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.2هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
19.4هزار ویدیو
226 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بین نماز ظهر و عصر باخواندن بیست و یڪ مرتبہ سوره ےفیل از عالم غیب رزق و روزے می‌رسد بطوریڪہ فڪرش را هم نمی‌ڪند بسیار مجرب و تجربہ شدہ است.☄ 📚اسرار دعا http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ ‌
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((قبیله مغول)) 🌷حس فرزند بزرگ بودن و حمایت از خانواده، بعد از تموم شدن ساعت درسی، نگذاشت برای کلاس های فوق برنامه و تست مدرسه بمونم و سریع برگشتم. حدود سه و نیم، چهار بود که رسیدم خونه. 🌷چند بار زنگ در رو زدم اما خبری از باز شدن در نبود. خیلی تعجب کردم، مطمئن بودم خونه خالی نیست. از زیر در نگاه کردم، ماشین بابا توی حیاط بود. ـ نه مثل اینکه جدی جدی یه خبری هست. 🌷سریع کیفم رو از بالای در پرت کردم توی حیاط و از در رفتم بالا. رفتم سمت ساختمون، صدای داد و بیداد و دعوا تا وسط حیاط می رسید. مامان با دیدن من وسط هال جا خورد. 🌷انگار اصلا متوجه صدای زنگ نشده بودن. از روی نگاه مادرم، پدرم متوجه پشت سرش شد و با غیض چرخید سمت من. تا چشمش بهم افتاد، گر گرفتگی و خشمش چند برابر شد. ـ مرتیکه واسه من زبون در آوردی؟ حالا دیگه پای تلفن برای عمه ات زبون درازی می کنی؟ 🌷و محکم خوابوند توی گوشم، حالم خراب شده بود، اما نه از سیلی خوردن، از دیدن مادرم توی اون شرایط . صورت و چشم هام گر گرفته بود و پدرم بی وقفه سرم فریاد می زد. با رفتن پدر سر و صدا هم تموم شد. مادرم آشفته و بی حال، الهام و سعید هم بی سر و صدا توی اتاق شون و این تازه اولش بود. 🌷لشگر کشی ها شون شروع شد. مثل قبیله مغول به خونه حمله ور می شدن، مادرم رو دوره می کردن و از گفتن هیچ حرفی هم ابایی نداشتن. خورد شدنش رو می دیدم اما اجازه نمی داد توی هیچ چیزی دخالت کنم، یا حتی به کسی خبر بدم. 🌷ـ این حرف ها به تو ربطی نداره مهران، تو امسال فقط درست رو بخون. اما دیگه نمی تونستم. توی مدرسه یا کتابخونه، تمام فکرم توی خونه بود و توی خونه هم تقریبا روز آرومی وجود نداشت. به حدی حال و روزم بهم پیچیده بود که اصلا نمی فهمیدم زمان به چه شکل می گذشت. 🌷فایده نداشت، تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به دایی. دایی کسی بود که می تونست جلوی مادرم رو بگیره. مادرم برای دفاع از ما سپر شده بود و این چیزی بود که من، طاقت دیدنش رو نداشتم. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 (( کنکور )) 🌷حدود ساعت ۸ شب بود که صدای زنگ، بلند شد و جمله ی “دایی محمد اومد” فضای پر از تشنج رو به سکوت تبدیل کرد. سکوتی که هر لحظه در شرف انفجار بود. دایی محمد هیبت خاصی داشت، هیبتی که همیشه نفس پدرم رو می گرفت. 🌷با همون هیبت و نگاهی که ازش آتش می بارید، از در اومد تو. پدرم از جا بلند شد، اما قبل از اینکه کلمه ای دهانش خارج بشه، سیلی محکمی از دایی خورد. ـ صبح روز مراسم عقدکنون تون، بهت گفتم ازت خوشم نمیاد و وای به حالت اشک از چشم خواهرم بریزه. 🌷عمه سهیلا با حالت خاصی از جاش بلند شد و با عصبانیت به داییم نگاه کرد. ـ به به حاج آقا، عوض اینکه واسه اصلاح زندگی قدم جلو بزارید، توی خونه برادرم روش دست بلند می کنید. بعد هم می خواید از خونه خودش بندازیدش بیرون؟ وقاحت هم حدی داره. دایی زیرچشمی نگاهی بهش کرد. 🌷ـ مرد دو زنه رو میگن: خونه این زنش، خونه اون زنش. دیگه نمیگن خونه خودش. خونه اش رو به اسم زن هاش می شناسن. حالا هم بره اون خونه ای که انتخابش اونجاست. اصلاح رو هم همون قدر که توی این مدت، شما اصلاح و آباد کردید بسه. اصلاحی رو هم که شما بکنید عروس یا کور میشه یا کچل. 🌷عمه در حالی که غر غر می کرد از در بیرون رفت. پدر هم پشت سرش غر غر کردن، صفت مشترک همه شون بود و مادرم زیر چشمی به من نگاه می کرد. ـ اونطوری بهش نگاه نکن. به جای مهران تو باید به من زنگ می زدی. 🌷از اون شب، دیگه هیچ کدوم مزاحم آرامش ظاهری ما نشدن و خونه نسبت به قبل آرامش بیشتری پیدا کرد. آرامشی که با شروع فرآیند دادگاه، چندان طول نکشید. مادر به شدت درگیر شده بود و پدرم که با گرفتن یه حرفه ای و کار کشته، سعی در ضایع کردن تمام حقوق مادرم داشت. 🌷مادر دیگه وقت، قدرت و حوصله ای برای رسیدگی به سعید و الهام سیزده، چهارده ساله رو نداشت و این حداقل کاری بود که از دستم برمی اومد. زمانی که همه بچه ها فقط درس می خوندن، من، بیشتر کارهای خونه از گردگیری و جارو کردن تا خرید و حتی پختن غذاهای ساده تر رو انجام می دادم. الهام هم با وجود سنش، گاهی کمک می کرد. 🌷هر چند، مادرم سعی می کرد جو خونه آرام باشه، اما همه مون فشار عصبی شدیدی رو تحمل می کردیم و من، در چنین شرایطی بود که دادم. ✍ادامه دارد...... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺
💎مردی نزد امام سجاد(ع)آمد و گفت: «الان از مجلس "فلان" شخص می آیم. او درباره شما می گفت که (علی بن الحسین) شخصی گمراه و بدعت گذار است!» ✍️امام سجاد(ع) در پاسخ فرمودند: «حرف هایی که در مجلس خصوصی زده می شوند، امانت هستند و تو رعایت (حقّ مجلس) آن مرد را نکردی.و حقّ مرا نیز مراعات نکردی زیرا از (برادرم) مطلبی را به من رساندی که از آن خبر نداشتم!» 📚الاحتجاج طبرسی، ج ۲، ص۱۳۸ ❌ 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎 : 🔸 إنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ عَبدٌ وَصَفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ إلى غَيرِهِ. 🔹 حسرت‌مندترين مردم در روز قيامت، بنده اى است كه سخن از عدالت گويد و با ديگران خلاف آن عمل كند. 📚 بحارالأنوار: ص78، ص179 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام صادق(علیه السلام) شايسته نيست كه زن مسلمان،آن‏گاه كه ازخانه خويش بيرون مى‏ رود،لباس خودراوسيله جلب توجّه ديگران نمايد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔶 👈شرائط نذر چیست ؟ ▪▪▪▪▪▪▪▪ ⚠با شرائطی عمل به نذر واجب می شود: 1⃣ نذر كننده بالغ باشد، عاقل و با قصد و اختیار باشد. 2⃣انجام دادن آن ممكن باشد. 3⃣ انجام دادن نذر مطلوب شرع باشد. یعنی انجام دادنش بهتر باشد.(مانند نماز، روزه، قربانى كردن، كمك به دیگران، عیادت مریض و...). 4⃣ترك آنها مطلوب شرع باشد. (ترك حرام یا مكروه). 5⃣نذر کننده باید صیغه نذر را بخواند و در صیغه، نیت خود را بر زبان جارى کند و تصریح نماید که این عمل را براى رضاى خدا انجام مى دهم. ✔صیغه نذر شرعی آن است که به عربی یا فارسی بگوید: «برای خدا بر من است که … یا «للهِ علَیَّ أن …» اما با گفتن «نذر می کنم که اگر حاجتم برآورده شود یک روز روزه بگیرم» صیغه نذر خوانده نشده است و چیزی بر او واجب نیست. 📕احکام نذر توضیح المسائل مراجع 🍃🍂سایت اسک احکام @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ ✨كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ ✨إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۱۷﴾ ✨پس كيست ‏ستمكارتر از ✨آن كس كه دروغى بر خداى ✨بندد يا آيات او را تكذيب كند ✨به راستى مجرمان رستگار نمى ‏شوند (۱۷) 📚سوره مبارکه یونس ✍آیه ۱٧ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤عاشق کردن همسر در3روز❤ ✍🏻هرکس با ایمان سوره مبارکه "تحریم"را به نیت عاشق کردن همسر بد زبان و بد اخلاق بخواند مطیع گردد به نیت هر کسی خوانده شودمطیع شود. 📚خواص الایات، ص ۱۷۸ ‌http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
هدایت شده از خانواده بهشتی
#عکس_نوشته👆 دنبال همسر بی عیب گشتن خودش یک عیب بزرگ است ! @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرزند_داری 📽👆کلیپ آموزشی بخشش و گذشت @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
☑️عزرائیل نزد مردے ثروتمند آمد تاجانش را بگیرد. مرد،گریه وزارے ڪرد و مہلت خواست،اما عزرائیل نپذیرفت؛ گفت:همه دارایے ام را بگیر و فقط یڪ روز بہ من مہلت بده. باز هم فایده اے نداشت. مرد گفت: پس فقط بہ اندازۀ نوشتڹ یڪ جملہ بہ مڼ وقت بده. عزرائیل پذیرفت؛ او نوشت: مڹ خواستم "" "" عمرم را 300 هزار دینار بخرم، اما نشد!!! 🍃🌸شما قدر عمرتان را بدانید، چوڹ نہ فروختنے است و نہ خریدنے. وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ لاٰ يَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ يَسْتَقْدِمُونَ ﴿۳۴﴾اعراف. @tafakornab @shamimrezvan
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 شش ترفند سریع و آسان برای رفع سکسکه 🔺 گیف بالا را حتماً ببینید. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
272.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ ✨ اگر روزی به کسی محبت کردید. باور داشته باشید.. هرگز نخواهد توانست از یاد ببرد... «ماندگارترین اثر هنری انسان محبت است» 💖↝ ↜💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸يَا تَامُّ فَلَا تَصِفُ الْأَلْسُنُ كُنْهَ جَلَالِهِ وَ مُلْكِهِ وَ عِزِّهِ🔸 هر كه اين اسم را تا مدت دوازده روز هر روزي هزار بار بخواند عجايب بسيار بر وي كشف شود و در پيش بزرگان و مقامات عزيز و مقبول القول و با عزت گردد. 📚مهج الدعوات و منهج العنایات وکتاب ابن طاووس دارد.... http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️