eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
24.9هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 💚 💝 سلام می ڪنم بہ تو، توئی ڪہ نور دیده اے توئی ڪہ سالها ز من، بہ جز بدے ندیده اے سلام می ڪنم بہ تو، غریب غائب از نظر توئی ڪہ وقٺ بی ڪسی، بہ داد من رسیده اے ‎‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 مۇمنِ خالص از منظرِ قرآن دارد که عبارتند از : 🔹۱. از یادِ خدا غافل نمی‌شود: "رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ..." (سوره نور، ۳۷) 🔹۲. از غیرِخدا نمی‌ترسد: "... وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ..." ( سوره الاحزاب، ۳۹) 🔹۳. محبوبِ اصلیِ او خداست: "... وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ..." (سوره بقره، ۱۶۵) 🔹۴. جز خدا و رضای خدا هیچ‌چیز برایش مهم نیست: "... قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ" (سوره انعام، ۹۱) 🔹۵. از غیرِخدا انتظارِ اجر ندارد: "... إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" (سوره یونس، ۷۲) 🔹۶. توقّعِ تشکّر ندارد: "إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا" (سوره انسان، ۹) 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
☝️ ۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 22 آذر ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:35 ☀️طلوع آفتاب: 07:05 🌝اذان ظهر: 11:58 🌑غروب آفتاب: 16:52 🌖اذان مغرب: 17:12 🌓نیمه شب شرعی: 23:13
beynotoloein.mp3
3.1M
‍ 👌 بیداری بین‌الطُّلوعین را از دست ندهید ☀️ فوق‌العادگی تراکم ملائکۀ شب و روز ☀️ فضای خارق‌العاده برای تجربه‌های معنوی و عرفانی ☀️ سایه‌ای از حقیقت بین‌الطُّلوعینِ سیر باطنی سالک 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
یـا رب العـالمیــــن... شنبــه... صـدمرتبـه... ⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ😍👌 شگفتیهای خلقت 😍 سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ🙏 🌐
🍱صبحانه ی عالی برای افزایش حافظه ! 🍯یکی از بهترین مواد طبیعی برای افزایش حافظه و تمرکز، ترکیب عسل و گردوست + همچنین این ترکیب برای از بین بردن غم و رکود روحی نیز بسیار مناسب است برای عزیزانتون بفرستید❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع هفته تون عالی 🌺🍃 درشروع هفته بهترین ها را براتون آرزو مندم بهترین هفته بهترین ایام بهترین لحظه ها بهترین کسب و کار بهترین پیشرفت ها و بهترین زندگی را روزتون زیبا و در پناه خدا🌸🍃
📝 🖌 این ختم را رو باید هر روز صبح انجام بدید به این طریق که در سوره یس هفت مبین قرار داده شده و هر مبین برای یکی از روزهای هفته هست: در روز شنبه از اول یس تا مبین اول بخوانید ( از آیه اول تا آیه 12) در روزی یک شنبه از اول یس تا مبین دوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 17 ) در روز دوشنبه از اول یس تا مبین سوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 24 ) در روز سه شنبه از اول یس تا مبین چهارم بخوانید ( از آیه اول تا ایه 47 ) در روز چهارشنبه از اول یس تا مبین پنجم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 60 ) در روز پنج شنبه از اول یس تا مبین ششم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 69 ) در روز جمعه از اول یس تا مبین هفتم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 77 )
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدلیل انبارگردانی تمامی پالتوها پارسالی حراج خورد 💯💯💯💯💯💯💯💯💯 تمامی قیمت ها 😳😍 😍 😋 قیمتهای ازما گفتن بود🤦‍♀🤦‍♀🆘🆘👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/1728380966Cf1dc55ef07 بدو تا هودی ها تموم نشدن😍☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏡❤️برای افزایش مشتری و پیشرفت در کسب و کار و بطور کلی زیاد شدن رزق و روزی ، دعای شریف ذیل را در کاغذ بدون خط بنویسد و با خود به همراه داشته باشد : ✨یاالله یا رَبِ یاحیُّ یاقَیوم یاذَالجلالِ والإکرام اَسئلُکَ بِاسمکَ اَلعَظیم اَلاعظَم اَن تَرزُقَنی رَزقاً حلالاً طَیِّباً✨ دوستانتون رو هم دعوت کنین ناامید وارد شدن ممنوع ⛔️
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هفتم ✍ بخش اول 🌸یک شب دورهم توی حال نشسته بودیم …. تلویزیون بدون صدا روشن بود و کسی به اون نگاه نمی کرد … اون روزا بیشتر برای اخبار و موقع برنامه ی کودک روشنش می کردیم ، دخترا اونقدر حرف می زدن که سرما رو گرم می کردن……. ایرج خیلی با اونا صمیمی بود که گاهی به خودشون اجازه می دادن اونو ایرج صدا کنن و چون خودش حرفی نداشت تلاش من برای اصلاح این کار فایده ای نداشت …. و قرار بود که از فردا هر دوی اونا برن کلاس اول و بحث اون شب ما هم بیشتر سر همین موضوع بود ترانه اصرار داشت مامان شکوه فردا همراه اونا برن مدرسه و عمه هم با اینکه قرار بود این کارو بکنه ، هی سر به سرشون می گذاشت… 🌸گاهی می گفت میام و گاهی می گفت پشیمون شدم .. و دخترا با هم از سر و کولش بالا می رفتن و خواهش و تمنا که مامان شکوه تو رو خدا بیا ……….. من نمی تونستم چون باید قبل از هفت سر کارم باشم عمل های دکتر معمولا ساعت هشت بود و من باید مریض رو قبل از اون آماده می کردم و می بردم توی اتاق عمل ، پس ایرج و عمه بچه ها رو می بردن مدرسه……. 🌸مرضیه یک سینی چایی آورد و ما مشغول خوردن شده بودیم … که یک مرتبه ماشین تورج جلوی پله ها وایستاد دخترا که عاشق و شیدای تورج بودن و خوب همین طور مینا و بچه ها با خوشحالی دویدن بیرون ، اول تورج پیاده شد و تا مینا داشت خودشو جمع و جور می کرد بیاد پایین ، تورج دست مریم رو گرفت و زودتر اومد تو ….. و به من گفت : سلام به همگی خوبی مامان ؟ چطوری حاج آقا … دادش جان تو چطوری ؟ رویا بیا تو آشپز خونه کارت دارم از حالت سراسیمه و آشفته ی اون ترسیدم نگاهی به ایرج کردم و دنبالش رفتم …… 🌸من از ترس حساسیت ایرج و شاید مینا هیچوقت بیشتر از چند کلمه با تورج حرف نمی زدم ….. ولی در اون شرایط دلواپس شدم نکنه اتفاقی افتاده باشه … 🌸اول که فکر کردم با مینا دعوا کرده …. و خودمو آماده کردم که همون شب آشتی شون بدم تورج به جای آشپز خونه رفت تو اتاق علیرضا خان و منم دنبالش رفتم …. پرسیدم چی شده اتفاقی افتاده ؟….گفت : رویا نگو اتفاق بدی افتاده …. عراق به ایران حمله کرده آماده باش دادن من به مینا نگفتم اوضاع خیلی خرابه ، ازم خواستن زود برم و نمی دونم کی بر می گردم ، ولی تو باید مواظب مینا و بچه ها باشی جون تو جون اونا اگر من چیزیم شد زن و بچه ی من امانت تو …. پرسیدم تو الان دیگه داری میری جنگ ؟ 🌸گفت : خوب آره در واقع هنوز خودمم نمی دونم دارم کجا میرم و چی می خواد بشه …. ولی این خبر ها رو بابا باید یواش یواش بشنوه می خواستم با این حالت بهش نگم ….. و نمی خواستم بچه ها وحشت کنن ، مریم رو همین جوری یک سره داشت گریه می کرد…… احساس کردم کسی پشت دره و شاید می شد حدس زد که کیه ، گفتم پس به ایرج بگو کجا داری میری اون بدونه بهتره ، باشه من مراقب زن و بچه ی تو هستم ولی مطمئن باش ایرج از خودت بهتر ازشون مراقبت می کنه انشالله توام زودتر بر می گردی …… 🌸بعد ایرج زد به در و اومد تو که چی شده تورج جان ؟ گفت : جنگ شده….آماده باش دادن و من دارم میرم ….. نگران زن و بچه ام هستم اونا رو سپردم به تو و رویا ….. ایرج با حیرت به اون نگاه می کرد پرسید … چی میگی ؟ جنگ چیه ؟ کی با کی جنگ می کنه ؟ گفت : عراق به ایران حمله کرده هنوز چیزی معلوم نیست …. من برم ببینم چه خبره شما هم تلویزیون رو روشن نگه دارید …………. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○