eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.5هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 💰ختمی مجرب برای حصول 💰 ✨ویژه امروز ✨ 💎گویند برای حصول غنی و دولت و ثروت ، در روز سه شنبه این ختم را شروع نموده💎 🛡تا ده روز هر روز 1000 مرتبه : 🌛یا قَوِیُّ یا غَنِیُّ یا وَلِیُّ یا وَفِّیُّ🌜 🌀را بر مویز بخوانید و بخورید و در روز دهم نان و حلوا به مستحقان بدهید ✅ ان شاءالله موثر خواهد بود. 📚دعاهای سرازیرشدن رزق وروزی ص۱۲۵
💥شماهم مثل من تو ایام قرنطینه نابود شد؟😩🥺 فقط حسرت میخوردم و از طرفی نمیتونستم به دارو و رژیم ها دلخوش بشم تا یه بنده خدایی لینک این کانالو برام فرستاد🙊😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008 هنوز هیچی نشده کلی همه میکنن🙊👆😍 جووون و چهره زیبا دیگه نیست 👍👌 بلوری ...
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
شکمت شل و 😔 لباس میپوشی پهلوهات میزنه بیرون😒 مثل زن باردار دیده میشی🙈🙈 👈یا زایمان کردی هنوزشکم و آب نشده ⁉️ https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008 بیا تو کانال تا بگم چه جوری تخت کنی😍🖕👇 تا رسیدن به وزن ایده آل 👌 https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008 , , و....
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁 🍒 سرگذشتی واقعی و آموزنده با نام👈 💔 🍒 👈 قسمت دوم پدر آنقدر از زندگی با مادر زده شده بود که می گفت دیگر هرگز ازدواج نخواهد کرد. کوچکتر که بودم در دلم حق را به مادرم می دادم اما بزرگتر که شدم تازه فهمیدم که چرا مادر از پدر متنفر شد و دیگر نخواست با او زندگی کند. پدرم سال ها قبل بیش از نیمی از ارثیه اش را به خواهر کوچک و مجردش بخشیده بود در حالیکه مادر انتظار داشت این پول به او برسد تا بتواند شرکتش را گسترش بدهد. از آنجایی که مادر زنی مغرور و کینه توز بود این موضوع را به روی خودش نیاورد چون به قول خودش به پول گدا گشنه هایی چون پدرم و خانواده اش نیازی نداشت اما در دلش آتشی روشن شد که بعدها زندگی مان را شعله ور کرد و به خاکستر نشاند. مادر همیشه سعی می کرد این واقعیت را کتمان کند و طوری برخورد می کرد که من جرات نمی کردم این موضوع را پیش بکشم. او برای توجیه تنفرش از پدر دلایل همیشگی اش را ردیف می کرد و دلیل اصلی را به خاطر غرورش پنهان می کرد. با وجود تمام این حرفها من مادرم را عاشقانه دوست داشتم و ترجیح می دادم با او زندگی کنم و از او الگو بگیرم. با وجود اصرارهای پدرم درسم را تا  دیپلم بیشتر ادامه ندادم. ترجیح می دادم راحت زندگی کنم. هر چه دلم می خواهد بپوشم و هرکجا دوست دارم بروم و از زندگی لذت ببرم. هر چند روز یکبار به دیدن پدرم می رفتم و در همین رفت و آمدها بود که عاشق پسرعمه م شدم. او دو سال از من بزرگتر بود و در دانشگاه درس می خواند. پسر ساده و مهربانی بود که آینده ای درخشان انتظارش را می کشید. پدرم با ازدواج ما موافق بود. او می گفت: «من پسرخواهرم رو خوب می شناسم و می دونم که می تونه خوشبختت کنه اما حتم دارم که مادرت اجازه سرگرفتن این ازدواج رو نمیده. اون انتظارات دیگه ای از مرد زندگی داره!» حق با پدرم بود. مادرم به محض اینکه ماجرا را فهمید قشقرقی به پا کرد. تا به حال چنین اخلاق تندی از مادر ندیده بودم. با حالتی عصبی و وحشتناک به طرفم حمله کرد و در حالیکه مرا زیر بار کتک گرفته بود فریاد می زد: « اگه یه بار دیگه اسم فک و فامیل پدرت رو بیاری می کشمت. مگه من مرده باشم که اجازه بدم عاشق یه پسربچه گدا گشنه بشی که حتی نمی تونه آب دماغشو بالا بکشه چه برسه به اینکه بخواد مرد زندگی ت باشه. خوب گوشات رو باز کن دخترجون! تو دختر منی، دختر من! منی که یکه و تنها مثل یه مرد زندگی رو می چرخونم. شوهرت هم باید در حد و اندازه ما باشه!» بعد از اینکه مادر از کتک زدنم خسته شد داد و فریاد راه انداخت. صدایش هر لحظه اوج می گرفت و تا می توانست به پدر و بخت سیاهش فحش و لعنت می فرستاد. رفتارش درست شبیه مادری بود که به عزای دخترش نشسته. از رفتار مادر شوکه شده بودم. مات و مبهوت گوشه ای کز کرده و به او نگاه می کردم که زنگ در به صدا درآمد........ 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
💎امیرالمومنین علیه السلام : ❤️ هر روز که خدا را نافرمانى نشود، آن روز عید است 📚 ،حکمت ۴۲۸ 🌸🍃🌸🍃🌸 🌹 امام‌صادق‌علیه‌السلام: ⚠ از رفاقت و همبستگي سه گروه برحذر باش : ❌خائن ❌ ستمكار ❌ سخن ‌چين. 🔸كسي كه روزي به نفع تو میكند،روز ديگر به ضرر تو خيانت خواهدكرد. 🔸كسي كه براي تو به ديگري مینمايد،طولي نمی ‌كشد كه به شخص توستم می كند. 🔸كسي كه از ديگران نزد تو مي‌كند، به زودی زود از تونزد ديگران نمامي (سخن چینی) خواهدكرد. 📚الحديث/ج۲/ص۹۳ 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
✨اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ ✨بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ✨لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۷﴾ ✨بدانيد كه خدا زمين را پس از ✨مرگش زنده مى‏ گرداند به راستى ✨آيات خود را براى شما روشن گردانيده‏ ايم ✨باشد كه بينديشيد (۱۷) 📚سوره مبارکه الحديد ✍آیه۱۷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️کلیپ کوتاه 🌸 ⁉️یه سوالی شرعی که خیلی‌ها می‌پرسن و اتفاقا بسیار کاربردی هم هست👇👇 🔸فرشی که توسط بچه نجس شده یا اینکه خون روی آن ریخته چه طور پاک میشه؟ 💠 در کمتر از 2 دقیقه بیاموزید و برای دوستان‌تان بفرستید لطفا حداقل به یک نفر بفرستین☝️
💯✍🏻برای و که امر بر آنها شده است و با مواجه شده اند ختم شریفه ذیل که است و مدت آن یک هفته است پیشنهاد میشود: █🍃🌸هفتاد مرتبه آیه الکرسی بخواند. هفتاد مرتبه سوره اخلاص قرائت کند. هفتاد مرتبه سوره شریفه ناس را قرائت کند. هفتاد مرتبه سوره شریفه فلق را قرائت کند. هر کدام روزی 10 مرتبه به مدت یک هفته🌸🍃█ ✔️این ختم است و به اذن خداوند تبارک و تعالی دارد. 📚خواص الایات قران
این عیـد پی سبـزه قبـایی نرویم دیـــدار عزیــز و آشنـــایی نرویم تا پــاک شود ســال نـو از ناپاکی و به جایی نرویم   🍩☕️
هدایت شده از خانواده بهشتی
🔴 💠 در موقع گله‌گزاری همسرتان هنگامی كه او در مورد مطلبی می‌دهد، همه حواس خود را او كنید اینکار بسیار در انتقال به او کمک می‌کند و باعث می‌شود هنگام توضیحات شما نیز دقت کند! @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
وقتي آرام با فرزندتان حرف ميزنيد مغز او آرام ميگيرد و حرفهاي شما را مي شنود و مغزش زمان مرور و پردازش خواهد يافت. اما زماني كه داد ميزنيد مغز كودك وارد مرحله جنگ و گريز مي شود و ممكن است در ابتدا در اثر ترس كوتاه بيايد اما به مرور ديگر صداي شما را نخواهد شنيد. @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃 ننه كلاغه صاحب یك جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه كلاغ كمی بزرگتر شد . یك روز كه ننه كلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت : عزیزم تو هنوز پرواز كردن بلد نیستی نكنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری . و ننه كلاغه پرواز كرد و رفت .هنوز مدتی از رفتن ننه كلاغه نگذشته بود كه جوجه كلاغ بازیگوش با خودش فكر كرد كه می تواند پرواز كند و سعی كرد كه بپرد ولی نتوانست خوب بال وپر بزند و روی بوته های پایین درخت افتاد .همان موقع یك كلاغ از اونجا رد میشد ،چشمش به بچه كلاغه افتاد و متوجه شد كه بچه كلاغ نیاز به كمك دارد . او رفت كه بقیه را خبر كند و ازشان كمك بخواهد پنج كلاغ را دید كه روی شاخه ای نشسته اند گفت :” چرا نشسته اید كه جوجه كلاغه از بالای درخت افتاده.“ كلاغ ها هم پرواز كردند تا بقیه را خبر كنند …. تا اینكه كلاغ دهمی گفت : ” جوجه كلاغه از درخت افتاده و فكر كنم نوكش شكسته . “ و همینطور كلاغ ها رفتند تا به بقیه خبر بدهند …. كلاغ بیستمی گفت :” كمك كنید چون جوجه كلاغه از درخت افتاده و نوك و بالش شكسته .“همینطور كلاغ ها به هم خبر دادند تا به كلاغ چهلمی رسید و گفت :” ای داد وبیداد جوجه كلاغه از درخت افتاده و فكر كنم كه مرده .“همه با آه و زاری رفتند كه خانم كلاغه را دلداری بدهند . وقتی اونجا رسیدند ، دیدند ، ننه كلاغه تلاش میكند تا جوجه را از توی بوته ها بیرون آورد .كلاغ ها فهمیدند كه اشتباه كردند و قول دادند تا از این به بعد چیزی را كه ندیده اند باور نكنند .از اون به بعد این یك ضرب المثل شده و هرگاه یك خبر از افراد زیادی نقل شود بطوریكه به صورت نادرست در آید ، می گویند خبر كه یك كلاغ، چهل كلاغ شده است پس نباید به سخنی كه توسط افراد زیادی دهن به دهن گشته، اطمینان كرد زیرا ممكن است بعضی از حقایق از بین رفته باشد و چیزهای اشتباهی به آن اضافه شده باشد...