eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.3هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
۴ روز تا روز تجدید بیعت با امام زمان‌ ارواحنافداه #روز_شمار_عید_بزرگ_غدیر ۳ روز قبل از عید غدیر و ۱۲ روز بعد از عید غدیر را به جشن و شادی بپردازیم و این روز باعظمت را زنده نگه داریم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🖊 جهت وسعت رزق و توانگرے توسل به امام جواد (؏) به وسیله این دعا بسیار مجرب است @shamimrezvan ღگشا👆👆
《سوره یس》رابخواندوزمانے که به [سَلامٌ‌ قَولاًمِن‌رَبّ‌الرَحیم]رسید۷۳مرتبہ تڪرارکند وحاجت خویش راازخدابخواهد سپس سوره راتمام ڪند 📕منتخب الختوم۲۲و۲۱ @shamimrezvan ღگشا👆
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولودی بسیار زیبا در مورد عید بزرگ غدیر 🌸 شیعیان عیدتان مبارک اللهم عجل الولیک الفرج 💐 یاعلی مدد 💐 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒داستان واقعی و آموزنده بانام 👈 🍒 👈قسمت نهم اولش گفت خوب پسره خوبی هست زنش بشو، گفتم خفه شو مگه نگفتی زن خودت هستم، مگه نگفتی دوستم داری، گفت فردا دفتر حرف میزنیم، حالم خراب بود، عموم اینا اومدن، با چشم غره بابا نشسته بودم سر جام، ترسم از سهیل بود نکنه بزنه زیر همه چیز نکنه…… بغضم گرفت شیرینی مامان چرخوند صحبتا گذاشته شد برای ماه دیگه بعد محرم صفر، عموم گفت حالا خیالم راحت سودی مال ما هست، انشاالله بعد عزاداری ها مراسم شادی به پا میشه، تا صبح انقدر فکر کردم که سردرد گرفته بودم، خدایا غلط کردم، چی میشه.نکنه ولم کنه، نه !تو فامیل ابروم میره صبح داشتم حاضر میشدم مامانم گفت کجا؟ گفتم سر کار گفت لازم نکرده بابات گفته نه. داد زدم یعنی چی مگه زندان میخوام برم خستم کردید انقدر تصمیم چرت برام گرفتید، مامانم داد زد، لال شو ،ادم شده، باید بدبخت بری دنبال جهازت گریم گرفت گفتم بسه نمیخوام شوهر مامان اومد سمتم گفت امروز برو تسویه حساب کن برگرد حرف اضافه بزنی تو دهنت کوبیدم رفتم سهیل نشسته بود پشت مانیتور سرشو بلند هم نکرد گفت چرا دیر اومدی کجا بودی؟ با بغض گفتم مامان گفته تسویه حساب کنم سرش بلند کرد گفت چرا؟ گفتم نمیدونی ؟دیشب چی گفتم بهت رفتم جلو میزش دستمو کوبیدم به میز جلوش خم شدم گفتم سهیل میخوای چیکار کنی گفت نمیدونم کار زیاد داریم گفت سهیل کار مهمه؟ زندگیم داره خراب میشه من به مامانم میگم همه چیزو میگم کیفمو برداشتم برم مثل شیر پرید از پشت دستمو گرفت گفت کجا؟ چی میخوای بگی؟ ادای صدامو دراورد میخوای بگی مامی ما باهم رابطه داشتیم دیگه اشکام سرازیر شد نشستم جلو پاش گفتم پس یه غلطی کن گفت سودابه صبر کن حالیته من امادگی ندارم گفتم نداشتی پس چرا باهام رابطه داشتی مگه نگفتی,قصدت ازدواج بالا سرم ایستاده بود گفت مگه زورت کردم خودت راضی بودی بلند شدم گفتم خیلی پستی خیلی دستش تو جیب شلوارش بود گفت من نمیگم نمیگیرمت صبر کن دوسال دیگه گفتم بیا بگو به مامانم من صبر میکنم رفت دوباره پشت مانیتور گفت نه من بگم از یک ماه دیگه هی میگین چی شد عروسی چی شد شالمو رو سرم کشیدم از در رفتم بیرون.. ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ ====================== http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ======================
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
#سبک_زندگی #متاهلین #مجردا #تربیت_فرزند 🔴 زندگی مشترک به روی دو پایه #عشق_و_محبت و #رفع_نیاز بنا شده است با همسران بهشتی راه و روش زندگی عاشقانه را بباموزید http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 #همسران_بهشتی👆لطفا عضو بشین
💐دهیدمژده‌ڪه‌جان‌جهان‌رسیدازراه 💞ڪریمِ دست‌ودل بازمان‌رسیدازراه 💐دوباره موسم‌شادی‌شیعیان آمد 💞پدربزرگ #امام‌زمان رسیدازراه #ولادت_باسعادت_امام_علی_‌النقی_ع #مبارڪباد🎊🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
4_5870593696558219906.mp3
800.8K
💧 # 📍 #✍️ مرجع: # 🔻خواستم سوال كنم لباس يا چيز ديگری كه به عنوان هديه داده ميشه آيا خمس بهش تعلق مي گيره يا نه؟ @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
#هرروزیک_آیه ✨أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ ✨تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ✨لذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ﴿۱۶﴾ ✨آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند ✨هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ✨ياد خدا و آن حقيقتى كه ✨نازل شده نرم و فروتن گردد (۱۶) 📚سوره مبارکه الحدید ✍آیه۱۶ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂 دفع دشمن و حسود 🍃🍂 🖊 جهت دفع دشمنی که شرّش غیرمستقیم است مداومت بر ذکر شریف《یٰا حَسیب》نافع است Ⓜ️نجات بخش گرفتاران۲۸۴ ڪلیڪ ↩️
(هركي نخونه از دستش رفته ، واقعا از دستش رفته) روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند . پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند : چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد. امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند : پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد . و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد. مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت. پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور . حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند. خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند . خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند. در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟ رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ». فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یامحمد ، بعزّت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم تا قیامت می گویم علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت». خداوندا به حق علی علیه السلام گره از کار ما بگشا 📚جلاءالعیون علامه مجلسی http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
خوردن پنیر رابا گوجه وخیاریاهندوانه ▪️ام اس ▪️خواب آلودگی ▪️اختلالات عصبی 🔻اختلالات گوارشی و...میشود هر۳موردبشدت سردهستند🌿🍅 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh