eitaa logo
صوت های خانم شاملو
908 دنبال‌کننده
53 عکس
10 ویدیو
5 فایل
لینک صوتهای لحظه ای درنگ eitaa.com/shamloo/661 لینک مهارت نشاط در زندگی eitaa.com/shamloo/925 لینک نسل توحیدی eitaa.com/shamloo/1610 لینک صوتهای زن کامل eitaa.com/shamloo/1773 لینک انتخاب‌ عاقلانه‌ زندگی‌ عاشقانه eitaa.com/shamloo/2040
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم اللّه الرّحمن الّرحیم 🌹اللهم صل علی محمّد و آل محمّد🌹 ⁉️چگونه میتونیم راست و دروغ طرف مقابل را بفهمیم و صفاتش را تشخیص دهیم؟ هرچقدر خود ما آدم راست تری باشیم، توان تشخیص مان بالاتر خواهد بود. اگر آدم باخدا حسابش صاف ترو درست باشد، این درستی در عملش دیده میشود و ملائکه هم جوابها را به او میرسانند. چه جوری؟!.. اینجوری که از خدا میپرسیم. به هر اندازه با خدا بیشتر دوست باشیم، با مردم دوست باشیم، به مردم خیر برسانیم، ملائکه هم بیشتر به ما جوابها رو میگویند. 🔄🔄🔄🔄🔄 از خدا میخواهیم : خدا خودت کاری کن که همه چیز آشکار باشد. آدمی که در گفتارها و رفتارها صاف و صادق نیست بدون اینکه خودش متوجه باشد، تضاد و تناقضها از او سر میزند . چگونگی تشخیص صفات: صفتها را نمی شود مستقیما پرسید، باید از روی نشانه هایشان آنها راتشخیص داد. تشخیص صفتی مثل بُخل یا دست و دلباز بودن: 1- سوال از نوع خرید کردن و اینکه معمولا چه چیزهایی را میخرد؟ 2- هدیه گرفتن: اینکه برای چه کسانی هدیه میگیرد. در چه سطحی و چه چیزهایی را معمولا خریداری کرده است. 3- پرداختهای واجب و مسنحب: خمس و صدقات را در چه حد انجام میدهد؟ آیا اصلا آشنایی دارد و خودش را مکلف به آن میداند؟ اگر آری با طیب خاطر به آن میپردازد یا رفع تکلیف و... سوالات این حوزه را با ابتکار خود بسط دهید. 4- چه دعاها و آرزوهایی دارد؟ آدمی که بخیل باشد دلش و نگاهش تنگ است و افق دیدش وسیع نیست. آیا همه همتش این است که نانی در بیاورد و بخورد تا کار کند و باز کار کند تا نان در بیاورد؟ یا به سطوح بالاتر از دعاها و خواسته های انسانی و معنوی دست یافته است؟ برای رشد خود و دغدغه دیگران، تا چه حد دعا میکند؟ در حوزه اخلاق و رفتار و خوش خلقی- و نشانه های آن 1- به کسی خوش خلق گفته میشود که بتواند با افراد از گروه های مختلف دوستی کند. 2-آیا تحمل نقد دارد؟ 3- باپدرومادر چطور تعامل میکنند؟ با کدامیک نزدیکترند؟ چرا؟ 🔔نکته طلائی🔔 افرادیکه در جلسه خواستگاری خیلی چکشی حرف میزنند و حقایق را خیلی خشک وجدی مطرح میکنند "فرصت ازدواج" را از دست میدهند , اینکه هرکاری لابه لای یک حُسنی و یک قشنگی ائی میتواند مطرح شود همین هم نکته حائذ اهمیتی ست. نباید اینجور بپرسیم که : شما اعتقاد به آزادی، حقوق بشر، حقوق زن و ... دارید؟! 👒خانم م: ادیب 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
طرف جا دارد همان جلسه فرار کرده و برود. به قول دکتر افروز: ما حق خوشبختی داریم. حق طلاق هم شد حق؟!..حق بدبختی هم شد حق؟!..که من حق داشته باشم؟ اینکه همین الآن بنویسید که من باید کار کنم. آیا کار کردن در شرکتها و ادارات شد امتیاز؟ همش خستگی کشیدن و وظیفه امرار معاش به گردن کشیدن اینم شد هنر؟ که اینها را به عنوان حق و حقوق از الآن بخواهیم مطالبه کنیم؟! بنویسید منزلم باید دم منزل مادرم اینها باشد که از شهر بیرون نرویم. اینها شد امتیاز برای یک زن؟ که بلد نباشد هرجای کره زمین زندگی کند. این حرفها فقط اعصاب خردمیکند و نشانه رشد نیافته بودن و ناتوانی در زندگی است. پس کسی که از اول حواسش به این باشد که من قرارهست طلاق بگیرم حقش رو بمن بده این زندگی بکن نیست. این که در جلسه بله برون دایی و خاله و عمو و عمه نشسته اند میگوید که یه مهریه ای بده پس فردا بتواند یک خانه ای بخرد, زندگی بکن نیست. ✅ مهریه هدیه ای هست که مرد باصداقتش تقدیم زن میکند. اگر مرد مینویسد ۵۰۰تاسکه یعنی دروغ، یعنی مهم نیست; بگذار بنویسم شرّش تموم بشه اگر نتوانستم زندگی کنم کاری کنم که خودش پابگذارد به فرار🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️ اما مردیکه میگوید من توانم در حد ۵۰ تا ۱۰۰ سکه هست، قیمتی تر است و بعد از عقد میخواهد همان را هم تقدیم کند چون دستور اسلام همین است. _در 📖 قرآن صدق چیست؟ صدق تطابق با حق است. نه اینکه هر راستی را هر جایی بگویی. بر اساس حق گفتن و عمل کردن و زندگی کردن است. راست و هموار زندگی کردن است. النِجاةُ فِي الصِّدق: نجات در صدق است. اینکه از همسرت تعریف کنی , تعریفی که نشاط انگیز باشد تا او هر روز بهتر و بهتر شود. به همسرت بگوئی بهتر از تو ندیدم در عمرم، درتمام دنیا هم مردها باید مهربانی را از تو یاد بگیرند، این دروغی هست که هیچ حقیقتی بهتر و شیرین تر ازآن وجود ندارد. و دین اجازه میدهد که محبت کنی به همسرت حتی اگر ظاهرا راست نباشد. 📌نکته📌 در خواستگاری ها اینقدر سوتی ندهیم 🚫_سوتی های خواستگاری🚫 در جلسات خواستگاری بهترین رفتار و پاسخ و پذیرایی مان را انجام دهیم و نکات زیر را مدنظر داشته باشیم. مثلا استکان چای یا شربت تمیز باشد و چای نیمه ریخته و ... نباشد. - در گوشه و کنار اتاق یا مهمانخانه لباس شخصی و اضافه نیفتاده باشد. - سوالاتی راکه میشود از طریق تلفن از شخص مقابل پرسید و اطلاع گرفت (به جای ایجاد مزاحمت کردن) با تلفن بپرسیم، چون خانواده مقابل برای همین چند سوال ساده مجبور به خانه تکانی و خرید انواع گل و میوه و شیرینی و... میشوند و کلی جزئیات را باید سروسامان بدهند که ما با یک تلفن کردن ساده میتوانیم حدود 40 دقیقه حرف بزنیم و همه چیز را بپرسیم. - اگر خانواده داماد به توافق نرسیدند یا پسند هم نشدند (✅حتماحتماحتما✅) مادر ایشان با یک تماس تلفنی مثلا فردای خواستگاری از این بازدید و جلسه خواستگاری تشکر تلفنی به عمل بیاورند و برایشان آرزوی خوشبختی کنند. منتظر گذاشتن مردم کار بسیار بدی است. 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- مسائل ظاهری را فورا جدی نگیرید. و از انسانیت یک انسان پرسش ها بکنید تا درون او برایتان آشکار شود. - مواقعی (نه بخاطر ظواهر داماد و عروس بلکه بخاطر بعضی موارد دیگر مثل عقاید که در جلسه خواستگاری براورده نمیشود) از طرف مقابل خوشمان نیامده، لازم نیست خیلی خوب و جذاب صحبت کنیم تا طرف مقابل جذب مان بشود، با صحبتهای خلاصه تر و سردتر می شود گفتگو را خلاصه کرد. - از همان جلسه اول، خواستگاران همراه با اقا داماد تشریف بیاورند تا در رفت و امدها صرفه جویی شده و یک حق مشترک برای دو طرف قائل شوند تا هر دو خانواده عروس و داماد را ببینند. اشتباه است که اول ما برویم بپسندیم بعدا اگر به سلیقه ما بود و ظواهر را دوست داشتیم حالا داماد بیاید. بگذارید خودشان بیایند و صحبت کنند و تصمیم بگیرند. و بدون گفتگو با دختر و خبر یافتن از درونش، بخاطر ظواهر زندگی و قیافه مجلس را ترک نکنید. خدا را خوش نمیاید. - بعضی والدین، علیرغم تحصیلات عالیه مانع حضور خواستگار در منزل هستند و مایلند جوانها به کافه یا رستوران بروند. درست و منطقیِ این هست که پدر یا مادر دختر خانم از خانواده داماد درخواست کنند که جوانها با مادرهایشان در یک دفتر کار یا یک فرهنگسرا یا حداقل پارک با رعایت فاصله در نشستن و احترام با همدیگر ملاقات داشته باشند تا شأن دو طرف رعایت شود. - برای افرادیکه پرسشگری را بلدند و وقت صرف میکنند و در هر بابی سوالات مناسب و پیگیرانه و سپس تحقیق میکنند، نیاز جدی به مراجعه به مشاور وجود ندارد. ⌛️نکته پایانی⌛️ هرچقدر ما ارتباط خوبی با خداوند داشته باشیم، سطح لیاقت مان را بالا میبریم .اگر همسر مؤمن و چشم پاک و نمازشب خوان بخواهیم باید سطح خودمان را بالا ببریم و اینطور باشیم. هر روز با قرآن و اهل بیت و امام زمان گفت و شنود بکنیم. آن وقت آنها هستند که میگویند چکار بکنیم و چکار نکنیم. و در نهایت توکل مان به خدا باشد و از خدا بخواهیم فهم مان را باز کند. با همه این حرف ها باز هم راهی جز کمک خواستن از خدا و صاف کردن رابطه مان با او و اولویت دادن به نماز و انجام واجبات نداریم، تا تقدیرات بهتری برای ما نوشته شود. به قول استاد پناهیان ما نیستیم که همسر انتخاب میکنیم، بلکه زندگی که میکنیم برایمان آنچه لازم و درست است را رقم میرند و لازم نیست بعد از ازدواج فکر کنیم آنچه فکر میکردم درست در آمد یا نه. هر چه لازم داریم بر اساس رفتارها و نیتهایمان برایمان مقدر میشود و باعث رشد ما می شود. تصور اینه زندگی بدون مشکل خواهد بود را نکنیم و در بهترین حالتها 70 درصد اوضاع مطلوب است و همیشه حداقل 30 درصد هم مسائل دور و بر هست که باید قوی و راحت و اهل ایمان باشیم تا خوب زندگی کنیم. دعا و دو رکعت نماز حاجت در مسجد و حدیث کساء و ذکر های دیگر خیلی موثرهست اما میشود به نیت حدیث کساء فوری حتی در جلسات خواستگاری صلوات فرستاد . 💎امام رضا علیه السلام میفرماید: هرکه میخواهدازدواج کند ٢ رکعت نماز استخاره بخواند و بعد از آن دعا کند: خدایا من در اندیشه ازدواجم، خودت همسری پاک، شایسته، مؤمن، پاکدامن، نگهدار مال، آبرو و فرزندآور نصیب من بفرما.💎 حدیث قدسی است که: ✨💎خداوند میفرماید: هرکه خواسته ای داشته باشد وضوی پاکیزه ای نگیرد بمن جفا کرده، اگر بگیرد و به مسجد نرود بمن جفا کرده، اگر برود و ٢ رکعت نماز حاجت نگزارد بمن جفا کرده, اگر بخواند و من حاجت اورا ندهم من به او جفا کرده ام💎✨ حاجت روا باشید و برای ظهور زودتر امام زمان عج و رفع مشکلات خوبان عالم و انتخاب اصلح و خوشبختی همه جوانها و خانواده ها نماز بخوانید و دعا و صلوات. 🌹اللهم صل علی محمّد و آل محمّد🌹 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم 🌹اللهم صل علی محمّد و آل محمّد🌹 جهت حفظ شادابی بدن در طی زندگی بخصوص در ماه مبارک رمضان خیلی مفید و مؤثر هست که به یک پزشک طب سنتی مراجعه کنیم و از مزاج غالب بدن مان مطلع باشیم و طبق دستور او و طبق مزاج تغذیه کنیم و این ایام باقیمانده تا ماه مبارک از شربت "اخلاط ثلاثه" جهت تقویت بدن از عطاریهای بزرگ یا مراکز طب سنتی معروف تهیه کنیم و طبق دستور مصرف کنیم تا ان شاء اللّه با قوّت عالی وارد ماه مبارک رمضان شویم. ازدواج آسان است اگر بدانیم: ۱.درد ما چیست و چه کسی به دردما میخورد؟! ٢.من کی هستم؟(چه صفاتی دارم,صفات مثبت من چیست؟چه صفات لازم به تغییری دارم؟)معمولا در ٢مقطع افراد نیاز به تغییر احساس میکنند ; پیش از ازدواج💑 پیش از فرزند دار شدن👶 ٣.اگر بیایم کسی راکه می پسندم. ۴.از تعریف زندگی بتوانیم برسیم به تعریف صحیحی از "خوشبختی". اگر موفق بشویم که از میان انواع فکرها و ذهنیت ها تعریف صحیحی از خوشبختی را پیدا کنیم کم کم می بینیم که افراد زیادی خودشان را محدود کرده اند در اینکه: درس بخوانیم و مدرک دانشگاهی بگیریم, کار پیدا کرده و پول دربیاوریم, همسریابی کنیم, بعد فرزند داشته باشیم....تا نهایتاً ازدنیا برویم. اما در بین راه توجهی نشد(!) به اینکه: چقدر فرصت داریم.اگر آخرین فرصت ما فقط یکسال دیگر باشد یا ۶ ماه یا فقط دو هفته دیگر; میتوانم با خوشبختی زندگی کنم؟ یا فقط در پِی لیست کردن برنامه ها و آمال و ارزوها هستم؟ غافل ازینکه اگر صدسال هم عمر کنم درنهایت چیزی از مدرک و مال و خانه وفرزند باخودم نمیبرم!!! ۵.اگر خودم و نیازهایم را بشناسم. احتمال دارد کم یا زیاد باشد. سقف آن چقدر است؟بدانیم که آمدنی چه داشتیم و رفتنی چه چیزها با خودمان خواهیم برد و جواب این نوع سؤالات را داشته باشیم. توجه به این آیه مبارکه در سوره نوح: 📖مالَكُم وَ لا تَرجونَ للّهِ وَقارا📖 چرا خدائی را نمیپرستید که خیلی بزرگ است و خیلی کار ازو برمیاید و صاحب وقار است. چرا خدای بی دست و پای کوچک را می پرستید؟ با تعقل در این آیه توجه میکنیم به اینکه بخاطر اذیتهائی که در دنیا شدیم پاداشهای بزرگی در انتظارما خواهد بود چراکه با خداوند طرف معامله هستیم. ۶.ازدواج هدف است یا وسیله؟! 💎حدیث نبوی:انسانها خوابند. وقتی مُردند بیدار میشوند.💎 انسان خواب توانها, امکانات, نیازهای واقعی خود را نمی بیند. خطرات اطرافش را نمیشناسد.نیازهائی مثل : همدم, خوشبختی و اما تیپ , قیافه, مهریه بالا, عروسی در تالار, پُز دادن , حق طلاق نیاز "نیستند". (باید بین نیاز و توهم بتوانیم فرق قائل بشویم.) 💫ازدواج آسان است اگر چرائی و چگونگی آنرا بدانیم و بفهمیم.💫 👒 خانم م:ادیب 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
٧. ازدواج باعث بروز صفات والای انسانی ست ازجمله: حمایت کردن: در بگومگو های بین همسر و مادرمان ولو اینکه تظاهر بکنیم باید طرف همسرمان را بگیریم. از او حمایت بکنیم بخصوص در خلوت های زن و شوهری. محبت کردن:احتمال دارد برای متدینین این تصوّر پیش بیاید که حالا که من ازدواج کرده ام چرا اینقدر همسرم را دوست دارم؟ مبادا خلاف دین ام عمل میکنم؟ خِیر این محبت همراستا و در جهت عشق الهی ست و این عشق ورزی "ظرف محبتی" آدمی را بزرگ و بزرگتر میکند و به این واسطه ما خدا را بیشتر دوست میداریم و خواهیم داشت. توانائی کمک کردن توانائی دوست داشتن و دوست داشته شدن: اگر کسی باشد که ما اورا دوست بداریم و محبت و علاقه و کلام زیبای خودمان را صرف او کنیم , مدام و آن به آن دوست داشتنی تر می شویم. دوست می داریم و دوست داشته می شویم. صبور بودن اگر برای خودتان چارچوب هائی بگذارید وخودتان را به آنها مقید کنید, تحت هیچ عنوان از آن چارچوب ها تخطی نکنید ولو اینکه کل جمع یا جامعه به یک سمت بروند شما سمت تان را عوض نمی کنید, یعنی شما یک ثابتی داشته باشید که تغییر نکند, ولو اینکه مهمترین روز زندگیتان 👰 بهترین یا بدترین حرفها را تحویل شما بدهند باز رفتار شما ثابت میماند. _حرفهای خداوند همان ثابت هائی ست که با کل وجود باید به آن یقین داشته باشیم: 📖قَد جَعَلَ اللّه ُ لِكُلِ شَيٍ قَدراً📖 خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده. فردی که زخم زبان میزده از یک زمانی به بعد لال شد ; چراکه زخم زبان زدن حدّی دارد.... ر.ک به 📚داستان های شگفت انگیز تألیف شهید دستغیب. ٨.عاقبت اندیشی در زندگی مشترک باید این تدبیر و درایت را به کار برد که حتما پیش بینی و پیشگیری کرد. مثلا در مورد انتخاب مسکن یا حدِّ معاشرت با خوش خلقی و خوش روئی با طرف مقابل صحبت کنیم و محل زندگی را با فاصله معقولی از والدین انتخاب کنیم و بعدها به امیدخدا با آنها همسایه خواهیم شد. کاری کنیم که پشیمانی نداشته باشد. 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
هرچه بیشتر در قرآن مطالعه وتفکر کنیم و از آن کمک بگیریم و بدانیم که : وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقين در قرآن اِنَّ , مَن , قَد , لَقَد ... تا جائیکه میرسیم به واژگانی مثل عزیزِ رحیم قانون های کلی هستند, اینها را در درون مان ثبت و ضبط کنیم و یقین کنیم که خدا می بیند و می شنود ; اگر غیر این رفتار کردیم بخاطر این هست که برایمان یقین نشده است. ٩. ازدواج بهانه ای ست برای خود شکوفائی. ۱۰ . آیا من همسری شایسته خواهم بود؟ آیا من زندگی زیبائی خواهم ساخت؟ 🌷نکته🌷انسانها یا طفلند یا بالغ. خصیصه های طفل: نیازمند دریافت است. نگران وظیفه دیگران است. طلبکار است. پرتلاطم و هیجانی ست. حوصله ندارد. بدخلق و تنبل است. نه تشکر میکند و نه عذر خواهی. معمولا راضی نمیشود. کم پیش میاید که کاری برای کسی بکند چرا که تلقی اش این است که افراد " پر رو" میشوند. خصیصه های بالغ: نیازمند پرداخت است. وظیفه خودش را مرور میکند و مراقب وظیفه خودش است. دلگرم و آرام است. صبور است و زود راضی میشود. بدنبال خوشی های پایدار است. برنامه ریزی دارد و میکند. همه چیزش به اندازه است. خود مدیریتی دارد. با نشاط است. تشکر, عذرخواهی و جبران میکند. از درون خوشبخت است همیشه خوشبخت است و این خوشبختی منوط به روز و اتفاق خاصی نیست ; امروز و فردا و همیشه خوشبخت است چه مجرد و چه متاهل, با فرزند و ...) انسان بالغ ملاکش جامعه نیست , هر لحظه در حال خود شکوفائیست. ۱۱ . اهل درک باشیم همسر خوب اهل درک است و تفاوت های دیگران را درک میکند ( تفاوت های زن و مرد, لمسی , بصری و سمعی , تفاوت های مزاجی و طبعی , تفاوت های مکان جغرافیایی , ...) هرچه آدمی سعی کند در ارتباطاتش بذر خوبی بکارد اثرات خوب می بیند و بالعکس کسانیکه با گارد گرفتن ارتباط برقرار میکنند هیچ کس در دنیا از آنها خوشش نمی آید. همسر اهل درک ; درک میکند که زمان مناسب حرف چه زمانی ست , چه حرفی , با چه لحنی ; چه جوری گفته شود تا شیرین و خوشایند و اثرگذار شود. حرف در حد لزوم و خلاصه سازی شده , نه به محض ورود همسر و در اوج خستگی و کلافگی ایشان . همسراهل درک به عواقب امورتوجه میکند.🤔💔 او هم خودش را درک میکند و هم دیگران را. هم خودش را دوست می دارد و هم دیگران را. (در اینجا هوش هیجانی و بلوغ عاطفی منطبق اند) ۱٢. اهل فکر و درنگ باشیم اگر در زندگی سختی پیش بیاید من میتوانم از پس آن بربیایم. توان را هم از خدا میگیرم. چون خداوند رَبّ است و من روی توان او حساب باز کرده ام, و رَب برای بنده اش فقط خِیر و خوشبختی و بزرگی میخواهد. 📝خانم م:ادیب
💖بر اساس هر قلمی چیزی را سطر میکند. و اعمال و افکار و نیات ما سرنوشت ما را سطر میکنند و این قانون خداست. پس هر چه ما میخواهیم نمیشود. هر چه در سرنوشت خود مینویسیم و هر چه برای ما لازمتر است میشود. و این مقدر خداست.
سلام عزیز ,وقت بخیر به نظر شما برای آرایش عروس باید چکار کرد ؟اگرهزینه برای داماد سخت نباشه ,آرایشی که یک شب ۷۰۰تومان هست وبا کیفیت اما برای یه شب واقعا زیاد هست ,آیا خدا می پسنده, باوجود وسع مالی اینقدر هزینه کرد؟یا لباسی که کرایه یه شبش ۶۰۰هست انتخاب کرد ؟باتوجه به اینکه مومن هزینه ش کم هست 🌸🌐🌼 سلام. مومن زیرک هم هست. میشه لباس خوشگلی را سفارش بدی خیاط خودت بدوزه. بدون هزینه های وحشتناک. میشه مرکزی که لباسهای عروس مومنین را جمع کرده در هر شهری راه انداخت و ارزاااان استفاده کرد. میشه از دوستان و فامیل سراغ لباس گرفت. میشه به آرایشگر گفت آرایش عروس نمیخوام. یک جشن فامیلی را در نظر بگیر. منم که عروس تازه خانواده هستم میخوام شرکت کنم. خوشگل درست کن اما گریمهای عجیب و غریب نکن. اغلب عروسهای مومن لباسهای سنگین و باز و آرایشهای خیلی غلیظ و ناخن چسباندنی که اصلا به این سادگیها در نمیاد و ..نمیخوان. 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
_با مشکلات مختلف چگونه برخورد کنم؟! زندگی مجموعه ای از شدن ها و نشدن ها و نحوه درست برخورد با آنهاست. 💎امام حسین علیه السلام فرمود: اللهم اَغنِني به تدبيرِكَ لي عَن تدبيري و به اِختيارِكَ عن اِختيارى.💎 خدای من تو مرا بی نیاز کن و به جای من تدبیر کن و هرآنچه خِیر است برای من اختیار کن. چنین دعاهائی واقعا شرایط را مثبت میکند وقتی ما خودمان را به خدا میسپاریم و وظیفه های بندگی را به جا می آوریم. ⌛️نکته پایانی⌛️ به قول استاد رجبعلی برای خدا رجز بخوانید : بگویید : معلومه که من جز عبادت خدا چیزی را دوست ندارم معلومه که من از بهترین یاران امام زمانم هستم معلومه که من یک ازدواج خداپسندانه خواهم داشت معلومه که من ... نماز استخاره که در جلسه گذشته هم گفته شد و دعای امام رضا جهت ازدواج را فراموش نکنید. 🌹اللهم صل علی محمّد و آل محمّد🌹 🔅🔅🔅🔅🔅 ⚠️کپی بدون ذکر لینک ممنوع ⛔️👇 http://eitaa.com/joinchat/3652648963C329f2314e6
⁉️سلام. من خواستگارهامو بخاطر چهره رد میکنم. این یکی کمی به دلم نشسته اما باز میترسم بعد ازدواج نظرم عوض بشه جه کنم؟ ✅سلام. با صحبت و ارتباط های بیشتر کم کم چهره بی اهمیت میشود و منش فرد در ذهن ما شکل میگیره. در زندگی هم اگر ارتباطمان با حرفهای شیطان عالی نباشه و عادت نکنیم هرررر چی میگه گوش بدیم این موضوع معمولا دیگه چندان برای کسی مطرح نمیشه الان اغلب دخترها و پسرها میدونن که همسر خوب عاقل بالغ با شخصیت سخت پیدا میشه اگر گاهی شیطون بیاد ویز ویز کنه محکم میزنن تو سرش. میگن یه عمر مجرد بمانیم خوبه؟ 😆 مگه همه بازیگر سینما اند که خوششگل باشن؟ خوشگلی مال خانومهاست. همه خانومها قشنگ اند. مرد باید عاقل باشه. و زن هم همینطور.
سلام. اظهارات استاد شهاب مرادی در پاسخ به دختر خانم مجردی که در سن بالاتری قرار گرفته اند و نگران ازدواجشان هستند: fararu.com/fa/news/150869/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7
☘سلام. این روزهای مرتبا دلتنگ میشوم. به فکر طرف مقابل هستم. میخواهد حرف بزنم. نمیدانم چه بگویم. نمیدانم چه میشود. ... چکار کنم؟ سلام مبارک باشد انشا الله😊🍰 محبت داشتن. عاشق بودن. دلتنگ شدن شروعش از الان است و همیشه باشد انشا الله. ما اگر کم صحبت کردید؛ تا فرصت هست بیشتر و بیشتر قرار بگذارید و صحبت کنید. یکسری حرفها میزنیم برای اینکه انتخاب کنیم و از 50 درصد مثبت بودن رد بشویم. همین که درصد مثبت میشود میشه ازدواج کرد ولی همیشه 30 درصد تفاوتها و کم و زیادیها هست. چون اینجا بعد ازین و قبل از عقد باید باز هم صحبت گرد برای گذاشتن قرار و مدارهای خوب آینده. برای خرج و مخارج مرتبا درخواست نیاز نباشد. یه فکری براش بکنند. برای اجازه گرفتن و رفت و آمدهاتون یه اجازه های کلی باشد. و بیشتر همدیگه رو در جریان بگذارید ... ✍برای این کار. برای اون برنامه... ارتباط بهتر با خانواده ها. کجاها کمتر برید. کجاها بیشتر بمونید. تا رفت و آمدها ایجاد مساله نکنند و کم کم قوت بگیرند و هدفمندتر بشوند. قرار نیست برای همه یک.اندازه هدیه خرید. منزل هر دو طرف یک اندازه رفت. تفاوتها وجود دارند و به مرور تشخیص میدین کجا کمتر. کجا بیشتر. ارتباط و اتصال با قرآن و جلسات معارف اهل بیت علیهم السلام و مطالعات دینی و شناخت احکام و دیدار و رفت و امد با خوبان به عنوان نفس زندگی و اولین واجب مطرح شود. و هر صحبت و درد دل دیگر... اینروزها حرفهایتان برای همدیگر است. اما برای باید و خلاصه تر. تا هیچوقت خسته کننده نشید. خصوصا تمرین کنید مفید تر و خلاصه تر صحبت کنید و یک حرف 3 جمله ای را در 6جمله نگویید. خیلی بحثهای غیر ضروری را نکنید. به هر موضوعی گیر ندهید. به بهانه اینکه بیا در مورد زندگیمان حرف بزنیم: یکجا نیم ساعت.. یکساعت حرف نزنیم. هر چیزی را نشانه بی محلی و بی محبتی نگیرید و بگذارید طرف راحت باشد. و با حسن ظن و احترام و مهربانی و کنار آمدن همیشگی رفتار کنید.😊
🌸2سال که از این نهال زندگی با اغماض و آسان گیری و و مراقبت کنید. ابراز محبت بکنید، اما ابراز مندی_مرتب از هر چیز نکنید، زندگیتان قوام پیدا میکند. به بلوغ های بالاتری میرسید و خود به خود خیلی از حرفهای کم اهمیت و اذیت کننده زندگی را دوستش نخواهید داشت و کمتر حرفش را میزنید. نخواهید مثل اکثریت باشید. بیکار و پر حرف و .. اگر میخواهید مرتبا اذیت نشوید، به جای اینکه به همدیگر نگاه کنید و فقط عیب و ایراد مرور کنید. کنار هم باشید و به پیش رو نگاه کنید. و برای شخص خودتان مقصد و برنامه های ارزشمند و زمان دار تعیین کنید. 📚کارهای کردنی. کتابهای خواندنی. سکره های یادگرفتنی. احادیث قیمتی. زیاد اند و هر قدر جلو بروید راههای نرفته هستند. پس با سرعت و تمرکز به مقاصد خودتان فکر کنید تا معطل این یکی و ان یکی و حرف و حدیثهای فامیل و مردم نشوید و برای حرفها و کارهای بیهوده بی خیال باشید. انوقت مشکلات خودشان تبدیل به شکلات میشوند. مثل 📌اسکرین سیوری که نگران کننده است اما چند دقیقه بعد که تکانش که میدهی تصویر دریا و ساحل میاید. فهم و شناخت بیشتر از دنیا و آخرت این توان را میدهد که خوشحال و خوشبخت زندگی کنیم ک در این مسافرخانه یک مسافر خوب باشیم. مسافری که زندگی اش هم شب دارد و هم روز. والضحی و اللیل اذا سجی ما ودعک ربک و ما قلی... اما هر دوش لازم ک قسم خوردنی است و باید از هر دو خوب پذیرایی کرد چون زود تمام میشوند و در هر دو خدا ما را رها نکرده و خشم نگرفته است. در دستان او هستیم و الله اکبر او خیلی بزرگ است. بزرگتر از همه نادانی ها و اشتباهات ما. او روی هر ایراد ما گیر نمیکند و نگاهش خیلی بلند است. ما هم با مرور الله اکبر بزرگتر میشیم. لذا اول با و کاستیهای خودمون رو می بخشیم و کرامت و ارزشمندی را حس میکنیم و بعدا به دیگران حس ارزشمندی میدهیم و به خوبیهایشان و توان خوبتر شدنشان به مروووووور و با گذشت سالیان مطمئن تر میشویم. 👒 خانم م: ادیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ▫️موضوع 👇 داستان زندگی احسان ♥️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🌹داستان زندگی احسان🌹 قسمت1⃣ 🍃🍃امشب قصه من از يه پسر شروع ميشه. يه پسر حدودا پانزده شانزده ساله که اسمش احسانه و تک فرزند يک خانواده پولدار. پدر و مادر احسان هر دو پزشک هستند، و هر دو پزشک جراح يکي جراح مغز و يکي جراح قلب. اين شرايط باعث شده بود احسان از بچگي توي ناز و نعمت بزرگ بشه خونه خيلي بزرگ توي بهترين جاي شهر بااستخر و همه امکانات که يه پسر نوجوون آرزوشو داره. شايد کسي نبود توي دبيرستان احسان که حسرتشو نخوره ⁉️اما.... اما يه چيزي توي زندگي احسان بود که خيلي رنجش ميداد. چيزي که تاحالا باکسي در ميونش نگذاشته بود. حتي خجالت ميکشيد گاهي دليلشو براي کسي بيان کنه. احسان قصه ما، خيلي خيلي تنها بود. پدر و مادر از صبح زود تا شب مشغول کار توي بيمارستان هاي مختلف بودند. و شبها تا نيمه شب خونه نميومدند. آخه تازه بعد از اينکه کارشون تموم ميشد، نوبت به مهموني ها و پارتي هاي شبانشون با همکارا مي رسيد. پنجشنبه ها و جمعه ها هم که اين مهمونيها ادامه داشت و احسان حتي اين زمان هم نميتونست مادر و پدرشو ببينه. شايد طول هفته که سپري ميشد، احسان بيشتر از يکي دوبار نميتونست مادر و پدرشو ببينه و اغلب اوقات مادرشو در حال آرايش کردن و آماده شدن براي شرکت توي مهمونيهاي مختلط مي ديد و پدرشم هم مشغول اصلاح و تماسهاي تلفني. تنها سوالاتي که پدر و مادر احسان ازش ميپرسيدند در مورد درسش بود و اينکه انتظار داشتند احسان با درس خوندنش آبروي اونارو حفظ کنه. ديگه مهم نبود احسان چي ميپوشه، چي ميخوره يا موهاشو چه مدلي ميزنه. هر موقع کوچکترين احتياجي داشت و می خواست با پدر و مادرش درميون بزاره، قبل از اينکه جملش تموم بشه يه دسته اسکناس بود که جلوش ميزاشتن و هيچ موقع وقت نميکردند حرفاي پسرشون رو کامل گوش بدن. چون يا عجله براي رفتن داشتند يا خسته از کار و مهموني به خونه برميگشتند. احسان قصه ما ديگه به اين شرايط عادت کرده بود. به خودش قبولونده بود که تنهايي جزئي از زندگيشه و بايد تمام تنهايي هاشو با کتاب و مدرسه پر کنه تا آبروي پدر ومادرش هم حفظ بشه. تحمل اين شرايط ديگه براي احسان عادت شده بود. اما ماجرا از اون زماني شروع شد که دخترخاله احسان توي کنکور دانشگاه قبول شد و از شهرستان به اونجا اومد... ماجرايي که تمام تنهايي هاي زندگي احسان باهاش رنگ ديگه اي گرفت... 👈👈ادامه دارد برگرفته از کانال ازدواج موفق 🔆🔆🔆🔅🔅🔅🔆🔆🔆   @Shamloo
ازدواج_موفق 🌹داستان زندگی احسان🌹 قسمت2⃣ 🍃🍃قصه ما به اونجايي رسيد که دختر خاله احسان که اسمش سارا بود، توي کنکور دانشگاه قبول شد و از شهرستان به تهران اومد. سارا دختري بود که زيبايي نسبي داشت اما بيش از همه خوش سر و زبون بود. احسان يادش ميومد که توي بچگي چقدر با دختر خالش بازي ميکرد و چقدر توي حياط خونشون با هم قايم باشک بازي ميکردند. اما خيلي وقت بود که ديگه خانواده خالش رو نديده رود. اونها چند سالي ميشد که به خاطر کار پدر سارا به شهر ديگه اي منتقل شده بودند. احسان پيش خودش فکر ميکرد يعني سارا الان چه شکلي شده. خوب ميدونست که ديگه مثل قبل با سارا راحت نيست چون هم اون بزرگ شده و هم سارا. البته سارا دوسالي از احسان بزرگتر بود اما قد احسان هميشه يه سر و گردن بلندتر از سارا بود. احسان از اينکه اين افکار به ذهنش ميومد احساس شرم ميکرد و گاهي حتي خجالت ميکشيد. براي همين سعي ميکرد افکارش رو روي درسش متمرکز کنه تا کمتر به فکر اومدن سارا به تهران بيفته. از خجالتي که توي وجودش بود خندش ميگرفت و خوشحال بود که ميتونه حتي سارا رو نبينه. بلاخره سارا بايد ميرفت خوابگاه دانشگاه و اگه گهگاهي هم ميخواست به خالش سر بزنه، احسان ميتونست به بهونه درس و کلاس از خونه بزنه بيرون و با اون روبرو نشه. ⁉️اصلا احسان علت اين حالت شرم و خجالت درونش رو نميفهميد. اونم در شرايطي که اکثر هم کلاسيهاش با دو سه تا دختر رابطه داشتند و هر روز از ماجراهاشون توي کلاس تعريف ميکردند. اما احسان نه تنها تا بحال با هيچ دختري رابطه نداشته بلکه از فکر کردن به دخترها هم خجالت ميکشيد. براي همين هميشه سعي ميکرد از موقعيت هايي که اونو اذيت ميکنه فرار کنه. شايد علت اينکه هيچ موقع پدر و مادر احسان اونو با خودشون به مهمونيهاي مختلط نميبردند هم همين بود. احسان پسري بود که از بودن يه دختر کنارش واقعا احساس شرم ميکرد و حتي اذيت ميشد. براي همين هربار که پدر و مادرش ميخواستند اونو به مهموني ببرند يه بهونه اي مياورد و پدر و مادر هم بعد از چند بار اصرار، وقتي ديدند پسرشون علاقه اي به حضور توي پارتي هاي شبانه نداره، رهاش کرده بودند و فکر ميکردند علاقه زياد احسان به درس و مدرست که نميخواد با اونا همراه بشه. اما احسان خودش ميدونست که درس تنها بهونه ايه براي پر کردن تنهايي هاش. چند روزي از خبر قبولي سارا گذشته بود که يه خبر جديد تمام فکر احسان رو به خودش مشغول کرد. اون شب مادر احسان خبري جديد در مورد سارا بهش داد که تمام فکر احسان رو به خودش مشغول کرد و حتي براي يک لحظه هم نميتونست از فکر سارا بيرون بياد.... 🔅⚜🔅⚜🔅⚜🔅⚜ @shamloo
🏴 *السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)* 🔰 *مراسم احیای شب‌های قدر* 🎙 سخنران: استاد احمدرضا اخوت 🔹 ۲۲:۳۰ | قرائت قرآن و دعای افتتاح 🔸 ۲۲:۴۵ | قرائت دعای جوشن کبیر 🔹 ۰۰:۰۰ | سخنرانی 🔸 حوالی ۰۱:۴۵ بامداد | دعا و به سرگرفتن قرآن‌کریم ⏰ *زمان:* از ساعت *۲۲:۳۰* تا حوالی *۲:۳۰* بامداد 📍 *مکان:* میدان انقلاب اسلامی | خیابان کارگر شمالی | بعد از کوچه فروزانفر | پلاک ۱۴۳۷ | مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) ▪️ نشانی اسکای‌روم : skyroom.online/ch/elmshahr/jalasatheyat ▪️ نشانی آپارات: aparat.com/zihejr/live 🔻با ما همراه باشید: @RahbareNojavan RahbareNojavan.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹داستان زندگی احسان🌹 قسمت3⃣ 🍃🍃 احسان باورش نميشد. شب دوشنبه بود و مادر احسان مثل هميشه خسته از بيرون اومد خونه. همينطور که داشت لباساي بيرونش رو درميوورد و نوشيدني از توي يخچال برميداشت، بدون اينکه به احسان نگاه کنه گفت: راستي يادته گفتم سارا کنکور قبول شده و قرار بود بياد تهران خوابگاه بگيره، اين ترم خوابگاه گيرش نيومده و خالت خواسته بياد خونه ما چند ماهي بمونه تا ترم آينده ببينه چي ميشه. آخر هفته ميادش. اتاق بالکني رو مرتب کن، رسيد بره اونجا. جمله آخر مادر با بيرون رفتنش از آشپزخانه همزمان شده بود، بدون اينکه حتي يه نگاه به احسان بندازه و چشم هاي گرد شده احسان رو ببينه و يا حتي نظرش رو در مورد اين موضوع بپرسه. مادر از آشپزخانه خارج شد و رفت تا مثل هر شب ماسک صورتش رو بزنه و بعد استحمام شبانه به رختخواب بره. گلوي احسان خشک شده بود و اونقدر توي فکر رفته بود که پنج دقيقه اي بود دهانش باز مونده بود. خشکي گلوش باعث شد سرفه اي کنه و به خودش بياد. افکارش که توي پنج دقيقه به صدجا خطور کرده بود رو متمرکز کرد. با وجود رخوتي که توي پاش احساس ميکرد، بلند شد و به سمت يخچال رفت تا نوشيدني بخوره و گلويي تازه کنه. ⁉️احسان باورش نميشد. اومدن سارا به خونه اونها!! اونم توي اتاق بالکني!!!..... يک ساعتي گذشت تا احسان تونست خودشو جمع و جور کنه. گوشه اتاق روي تخت کز کرده بود و به بالکن اتاقش خيره شده بود. مادر گفته بود بايد اتاق بالکني رو مرتب کنه تا آخر هفته سارا براي چند ماه بياد و اونجا ساکن بشه. يعني اتاقي که چسبيده به اتاق احسان بود و از بالکن بيرون به هم راه داشت. احسان توي ذهنش يه مروري روي کل خونه کرد تا ببينه ميتونه جاي ديگه اي رو براي سارا پيدا کنه؟ خونه اونها دو طبقه بود که با دوازده تا پله دو اتاق بالا و حمام و دستشويي که طبقه بالا بود، از اتاق هاي پايين جدا ميشد. طبقه پايين هم که علاوه بر سالن پذيراني و اتاق نشيمن دو اتاق خواب داشت. يکي اتاق خواب مادر و پدر احسان و يکي اتاق کار بابا. البته اسم اتاق کار رو بابا روي اتاق پاييني گذاشته بود. اما کاربرد اصليش براي موقع هايي بود که مامان و بابا با هم قهر ميکردند و بابا شبا اونجا ميخوابيد. احسان با خودش فکر کرد يقينا نميتونه پيشنهاد اتاق پاييني رو براي سارا بده. چون چند سالي بود دعواهاي مامان و بابا زياد شده بود و خيلي اتفاق ميفتاد که باهم قهرکنند و شبها توي دوتا اتاق جدا از هم بخوابند. اما آخه اتاق بالا هم واقعا گزينه مناسبي نبود. چون به راحتي ميشد از توي بالکن اتاق کناری بهش ديد داشت. اين باعث ميشد احسان ديگه توي اتاقش احساس راحتي نکنه و حتي ديگه نتونه مثل قبل از بالکن اتاقش استفاده کنه. آخه يکي از قفس هاي تنهايي احسان همين بالکن بود که وقتي ميخواست از سر و صداي دعواهاي مامان و بابا فرار کنه به اونجا پناه ميبرد و مثل بچه گي هاش دونه دونه ستاره هارو ميشمرد. اما برعکس . بچه گيها که هميشه بزرگترين ستاره رو مال خودش ميدونست، الان کوچيکترين ستاره آسمون رو احسان صدا ميکرد. يک ساعتي توي همين افکار بود که يه فکري به ذهنش خطور کرد.... فکري که شايد ميتونست بهش کمک کنه... 👈👈ادامه دارد. 🔅⚜🔅⚜🔅⚜🔅⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا