رحلت حضرت رسول (ص)
#پادشاه_انبیا
لشکر اسلام را ، ماتم گرفت
بغض راه سینه را محکم گرفت
ابرِ غم ، گویی ز چشم آسمان
میچکد با ناله و آه و فغان
خاتم دین، پادشاه انبیا (ص)
رخت میبندد از این دار فنا
آیه ی « انا الیه راجعون »...
میشود معنا به لوح یسطرون
برترین مخلوق خالق ، ناگهان
میرود با قلب خونین از جهان
از نهاد غافلان بینوا...
که ندانستند قدر مصطفا ـ
ناله ی «یا لَیتنا کُنت مَعک»
میرود از سینه تا اوج فلک
گرچه با او دشمنیها کردهاند
خارزار جهل را ، پروَردهاند
ساحرش خواندند از نابخردی
غافل از اسرار حیّ سرمدی
هر طرف بانگ عزا آید به گوش
هست واویلا و فریاد و خروش
خیمه زد غم در بلاد مسلمین
شعله میخیزد ز ذرات زمین
خلق بر تن میکند رخت سیاه
میگدازد سینه ها را ، سوزِ آه
بلبل از دوری گل گشته خموش
گلشن از باد خزان شد زردپوش
جغدِ غم بنشست بر بام جهان
ناله ی شومش رسد بر آسمان
عرش تا فرش جهان را غم گرفت
زین مصیبت ، عالمی ماتم گرفت
(ساقی) مِحنت ، ز جام شوکران
ریخت در کام نبوت(ص) ناگهان
شوکرانی که نبی را ، شهد بود
سرکشید و لحظهای دیگر نبود
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1397
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#یا_رسول_الله
ای دریغا...! روح ختم المرسلین
کرد رجعت سوی فردوس برین
عالَم ِ اسلام ، گشته داغ دار
مسلمین را کرده خاکسترنشین
#یا_خاتمالانبیا
بال و پر بگشود تا سوی خدا
سید و سالار و ختم الانبیا
حضرت زهرا شده ماتم نشین
خم شده پشت امیر اتقیا
#یا_کریم_اهلبیت
مظلومترین خلق خدا را کشتند
فرزند علی مرتضی را کشتند
از بخل معاویه ی ملعون و پلید
افسوس! امام مجتبی را کشتند
#یا_امام_مجتبی
آوخا ، دردا ، گُل گلزار باغ مصطفی(ص)
مَظهر حُسن خداوندی ، امامِ مجتبی(ع)
شد شهید زَهر ِکینِ همسری پست و پلید
کآتشی زد زین مصیبت ، بر نهاد ماسوا
#یا_امام_رضا
ریخت تا زهر جفا مأمون دون در ساغرت
از شرار کینه ؛ آتش زد به نخل پیکرت
گرد ظلمت ، بر فراز آسمان پیچیده است
از همان دم که عبایت را کشیدی بر سرت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
(فرق میکند)
هرگز گمان مکن که کمان فرق میکند
تیری که بگذرد ز نشان فرق میکند
بیچاره ملتی که گمان کرده شیخ شهر
چون شارعاست با دگران فرق میکند
وقتیکه سنگ گشته دلِ خلق روزگار
دلهای خلق و صخره چهسان فرق میکند؟
وقتیکه نیست تابش خورشید زندگی
آیا بهار و فصل خزان، فرق میکند؟
وقتیکه خالی است دل از شادی و امید
آیا مگر نهان و عیان فرق میکند؟
وقتی عقیم گشته درختان آرزو...
کِی زندگی پیر و جوان فرق میکند؟
وقتیکه دخل و خرج، برابر نمیشود
آیا چگونه سود و زیان فرق میکند؟
وقتیکه نیست پول سیاهی به جیبمان
ارزانمتاع و جنس گران، فرق میکند؟
وقتیکه گوشها شده بسته بهروی خلق
کِی ناله یا که داد و فغان فرق میکند؟
بر گوش آنکه نیست دلش با خدا مگر
ناقوس دیر و بانگ اذان فرق میکند؟
وقتیکه زرد گشته رخ از رنج روزگار
اصلاً مگر که با یرقان فرق میکند؟
وقتیکه نیست مِهر و وفا و صداقتی
یاری و دشمنی نه گمان فرق میکند
وقتی خبر، شکاف دهد سینه را ز غم
کِی پیکِ مرگ و نامهرسان فرق میکند؟
وقتیکه قفل گشته دهان سخنوران
آیا دهان، بدون زبان، فرق میکند؟
وقتیکه نیست ساغر (ساقی) دوای درد
کِی جام زهر و رطل گران، فرق میکند؟
آید مگر ز پَرده برون آن امید ِ جان
وآنگه امور خلق جهان فرق میکند.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1392
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#ماه_ربیع
مژده ایدوست! که ماه غم و ماتم طی شد
ماه غمبار صفر، بعد مُحرّم طی شد
شد حلول مَه نو، ماه ربیعِ اول
ماه دلخون شدن حضرت خاتم طی شد
ماه جانبازی و شوریدگی و شیدایی
ماه اندوه خداوند معظّم طی شد
ماه سقای علمدار شکسته پر و بال
که شد از زین به زمین قامت او خم طی شد
ماه هفتاد و دو پروانهی آغشته به خون
گِرد سالار شهیدان مُحرّم طی شد
ماه قرآن به سر نیزه تلاوت کردن
که نخواندهست کسی در همه عالم طی شد
ماه جاری شدن خون خدا ، ثارالله
خونبهایی خداوند مکرّم طی شد
ماه آوارگی آل علی (ع) در رهِ شام
که به لب آمده جان، از ستم و غم طی شد
ماه بیداد یزید و عمَر و ابن زیاد
که جهیدند به غرقاب جهنم طی شد
ماه سنگیندلی شِمر و سَنان و خولی
آن سه بیرحم و سه ملعون مجسّم طی شد
بسکه غم دید رسول از صفر و ماه حرام
مژدهاش باد که غمهای دمادم طی شد
(ساقیا)! ماه ربیع است، بده جام مراد
که دگر، ماه غم و غصه و ماتم طی شد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1382
#شمس_ساقی
@shamssaghi
"السلام عليك يا اباصالح المهدی"
#جام_وصال
صنما چهره ی گلروی تو دیدن دارد
گلِ صد برگِ گلستان تو چیدن دارد
تپش ثانیهها برده قرار از دل اگر
نبض عشقاست که در سینه تپیدن دارد
ز همه دست کشیدم که تو باشی همهام
با تو بودن ز همه، دست کشیدن دارد
دال گردیده اگر که الف ِ قامت من
بار سنگین فراق است؛ خمیدن دارد
گر نشستم به ره آمدنت در همه عمر
دل به آغوش تنت شوق رسیدن دارد
نغمهی جامهدران میرسد از دور بهگوش
لحظهی دیدن تو ، جامه دریدن دارد
شهد روی تو مرا قوتِ تن و قوّت جان
شهد دیدارِ جمال تو ، چشیدن دارد
مرغ دل در قفس سینه به تنگ آمده چون
به هوای تو بهسر، شوقِ پریدن دارد
(ساقیا) هر که بگیرد ز کفت جام وصال
کی دگر میل می و، باده کشیدن دارد .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1380
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
تبـــر، افتــاده بـر جـــان اقــاقـی
ا࿐❈❁࿐✿✿࿐❈❁࿐ا
#تیـــغ_گـــرانــی
نمــیدانـــم بگـــریــم یـــا بخنــــدم؟
که درمــاندم میــان شــادی و غــــم
بـه یـــارانـه شـوم دلخـوش خـــدایا
کنـــم یـا بـا گــــرانــیهــا ، مــــدارا؟
بـــه اســـم بــــرقــــــراری تعــــــادل
شــــده دارایــــی ملــت ، چپــــــاول
گــرانــی گرچـه بـاشد گــاه و بیگــاه
گــرانــیهـــای اصلــی هسـت در راه
بـه چنــدرغـــاز یــــارانـــه کـه دادند
ســـواره بــــاز بــــر اسـب مـــــرادند
چهـــل سـالاست با تـوجیــه واهـی
شده ایـــرانزمیـن ، غـــرق تبـــاهـی
چهـــل سالاست دستِ شـوم دولـت
بـــوَد بــا حقّــــههــا در جیــب ملـت
اگرچــه رفتــه مــــال مــا بـه یغمـــا
نــه اهـــل اغتـشاشــیم و نــه بلـــوا
فقــط گوییــم، از وضــــع کنـــونــی
ز اوضــــاع گـــــرانــــی و زبــــونــی
به وقت جنـگ ، ما از خـود گذشتـیم
ولـی امــروزه ، خـود نـابـود گشتـیم
نـدانســتــیم فـــرق دوغ و دوشــاب
سـراب محــض را دیــدیـم چـون آب
شعــــــار انقــــــلاب ، از اول کــــــار
عـــدالـت بـود ، نـه این وضع غمبـــار
چـــرا که از هـــدفهـا دور گشـتـیم؟
گــرفتــــار شــبی دیجـــور گشـتـیم؟
چــرا کـه اختـــلاس و رانـتخــواری
نشــانـده ملـت مــا را بـــه خـــواری؟
چـه کس مسـؤول این بیــداد باشد؟
چــــــرا دزد ِ وطـــــــن ، آزاد باشد؟
کـه پاسخگــو بـوَد اکنــون بـه ملت؟
کـه میفهمــد غــم و رنــج و مذلت؟
تــلاش از مــا ولـی حـاصــل ندیدیم
بــه زیــر بــــار غفلــتهـا خمیـــدیم
نصیـب مـا بــوَد افسـوس و حسرت
قــریـن گشـتـیم بـا رنـــج و مــذلـت
رفـــاه اکنـــون ، از آنِ دیگـــران شـد
نصیـب مــا غـــم و آه و فغــــان شـد
مـُــرفـَـــه درد ِ مسکیـــن را نفهمــــد
ســر ِ بــر خشـتبــالیـــن را نفهمــــد
گـــرســـنـهحــالــی مـــا را نـــدانــــد
کتــــاب غصـــهی مــا را نخـــوانــــد
بـوَد سرگرم عیش و نـوش و مسـتی
به دور از قیــل و قـــال مُلکِ هسـتی
بیـــا ای همـــوطـن! هشــیار گــردیم
ازین خــواب فنـــا ، بیــــدار گــردیم
که تا خـوابیـم مـال ما به یغــماست
چهــل سـال گذشــته نیـز گـویـاست
بـرفتــیم از همـان روزی که در صـف
رفــــاه خــویـش را ، دادیـــم از کـف
بـزن ای همـوطـن! بـَرهـم تو صـف را
بـه خـود آی و ببــین : عمـــر تـلف را
که جز فقر و نداری چیست؟ حاصل
به غیر از آه و زاری چیست؟ حاصل
نــدارد روضـهخـوانی هیچ جز غـــم
نگــــردد ذرهای از غصــــههـــا کــــم
سکـــوت مــا بـــوَد یعنـی: رضــایـت
بــه اوضـــاع کنــــونــی و جنـــایـت
اگـر داری رضــایـت بـاش خــامـوش
نمــا با صــبر بر این رنــج، سـرپـوش
بِــده گــردن، بـه تیـــغ ایـن گـــرانــی
نشـان دِه! در تقــــابـــل ، نــاتــوانــی
که هر قومی مُحـِـقِ فعـل خویشاند
اگر سرخـوش، وَ یـا که دلپـریشاند
نبـــین کـه عـــدهای پــا در رکـــابنــد
کـه ایشان دور از رنـــج و عـــذابنــد
کسی که جیب او خالی چو ما نیست
کسی که غــرق بدحالی چو ما نیست
کسی کـه خـــانـــهاش آبــــاد بـــاشد
ز رنــــج و غصــــههـــا ، آزاد بـــاشد
نفهمــــد غصـــهی بیچـــــارگـــــان را
نـــــدارد درک ِ رنـــــج کـــــــاروان را
بساطش بیگمان، پـر از طعــام است
کجــا آگــاه ، از حــال عــــوام است؟!
نــدارد غصـــه و کِیفــش بــوَد کــوک
نمـــیفهمــــد گــــرفتـــــاری مفـــلوک
خـدا داند که دینـــداری چنـین نیست
مسلمــانی که میگوینــد، ایـن نیست!
چگــونه سر شـود بـا ایـن ریـاضــات؟
نگوییــد اغتـشاش است اعتــراضـات
اگـــر تبعیــض ، در کشــور نمــیبـــود
اگـــر کــه دزد ، سرلشکـــر نمــیبـــود
اگـــر بــرخــورد میشــد بــا گنهکـــار
اگـــر بودیم بــا هـم یـــار و غمخـــوار
چه کس با دشمنــان همدست میشد؟
چه کس اغفـــال هر بد مست میشد؟
اگـــر که پـــایبنـــــد ایــن نظـــامیــم
مـُــریـــد رهبـــــر و اهــــل مـَــرامیــم
بیــاب این نکتــه را از شعر (سـاقـی)
تبــــر، افتـــاده بـــر جــــان اقـــاقـی
بیــا و ایــن تبـــر... از ریشـه بــــردار
گلســتان را بــه تیـــغ غـــم، میـــازار
کــه مــا گــلهــای بـــاغ انقــــلابیــم
ولی پــژمـــرده از رنــج و عـــذابیــم.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/02/24
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
« شب دیجور »
یادم آمد ز دوره ی بیداد...
که نبود آن زمان کسی آزاد
قیرِ شب بود و ظلمتی دیجور
چه بگویم از آن زمان، ای داد
خیمهی اجنبی به سرها بود
سایهافکن ز ظلم و استبداد
دین و آزادگی و اندیشه...
بود در چنگ ِ لشکر بیداد
خفه میگشت در رحِم هر دم
کودکِ اختراع و استعداد
کام شکوت چو باز ميگردید
بسته میشد به خنجر جلاد
همه جا بود، آتش ِ نمرود
همه جا بود، عرصهٔ شدّاد
بود مغرور کسوت شاهی...
«عاری از مهر» بی بن و بنیاد
ظاهراً بود یاور مردم
باطناً بود خصم مادرزاد
خفقان بود اگرچه در ایران
ناله ها گشت عاقبت، فریاد
دست حق شد از آستین بیرون
تا «خمینی» ، چو کاوهی حدّاد
دستِ دشمن ز مُلک، کوته خواست
در هیاهوی «نیمهی خرداد»
مشتِ محکم به یک سخنرانی
بر لبِ خائنان زد از پولاد
گشت تبعید، آن زعیمِ بزرگ
بر نجف تا که شَه شود آزاد
از پس پانزده خزان بلند
طاقت ملّت از توان افتاد
انقلابی دگر به پا گردید
سال پنجاه و شش ز ظلم زیاد
رودی از خون مردم مظلوم
گشت جاری ز جور استبداد
عاقبت، آن شکوه پوشالی
دود گردید و رفت همره باد
رهبر انقلابِ اسلامی...
گشت وارد به کشور از رهِ داد
مَهد اسلام، از کف دشمن...
بر همه مسلمین شد استرداد
ملّتی که اسیر دشمن بود
با قیامی عظیم ، شد آزاد
اَسفا ، آوخا که امروزه...
رفته آن شورِ انقلاب از یاد
آرمان امام و خون شهید
شده پامالِ حیلتِ زهّاد
زاهدانِ ریایی ِ مطلق...
ظاهراً مؤمنان سست نهاد
بینمازان جازده خود را
در صفوف جماعت عبٌاد
دم زنند از برادری با خلق
البته در عمل به رسم شغاد
ای دریغا که ظالم از تزویر
میرود منبر و کند ارشاد
گوید از عفت و حیا و حجاب
کم ندارد ولیکن از قوّاد
در سخن پیرو حسین شهید
در عمل، هم_تراز ابن زیاد
میخورد خون ملتِ ناچار
میزند دم ولی ز روز معاد
اختلاس این بلای محنتزا
سایه افکنده در همه ابعاد
هست بازار دینفروشی، گرم
گرچه بازار خلق، هست کساد
کیست مسؤول این قصور عظیم
کیست مسؤولِ این همه بیداد ؟
چه شد آن نغمههای استقلال
چه شد آن همدلی مادرزاد ؟
دشمنان در لباس دوست زدند
تکیه بر کرسی وطن چون باد
چون بصیرت نداشتیم افسوس
چنگ بر دی زدیم در مرداد
زَمهریر است زندگی، اکنون
در دلِ تیر، یا که در خرداد
نیست فرقی میان شادی و غم
که یکی گشته مرگ، با میلاد
از وفور ِ تورم ِ جانکاه...
سفره خالی و شد تهی از زاد
پدر خانواده، شرمنده...
از گرانی به محضر اولاد
میچکد اشکِ غم ز چشم عروس
شده خم پشتِ نوجوان_داماد
روح رفته ز پیکر از مِحنت
چه طلب میکنیم از اجساد
از انرژی تهی شدیم اکنون
گرچه بودیم منبع فاراد
چه شد آن وعدههای پوشالی
از که باید کنیم استمداد ؟
انقلابی دوباره باید کرد
تا که ویران ما شود آباد
فقر و فسق ِ فجور و بیکاری
هر کجا بنگری شدهست زیاد
مؤمنی که نماز شب میخواند
ای دریغا... فتاده در اِلحاد
از میان رفته خوی همدردی
نیست دستی دگر پی امداد
هر که بینی ز محضِ ناچاری
با تحسّر، ز شَه نماید یاد
لحظهای کن درنگ دولت وقت!
که مپویی تو راهِ استبداد
گوییا خصم خلق ایرانی
خلق گردیدہ صید و تو صیاد
ظاهراً چون شبان شیدایی
گرگ خویی اگرچه مادرزاد
سرنگونی بوَد تو را که چنین
میروی راهِ شاهِ بی بنیاد
خلقی آزرده شد ز «تدبیرت»
طاقت ملت از توان افتاد
که بگوش آید اینزمان از غم
مرگ بر دولتی که اینسان باد
ای امید و مراد و رهبر ما
که خوری غم ز فرقهی شیاد
حکم فرما به دفع ظلم و ستم
ملتی را به وحدت آحاد
اجنبی را کشد به زیر لگام
تا شود سرنگون ز اسب مراد
پاک سازد بدون منت و مزد
این وطن را، ز اختلاس و فساد
خار و خاشاک را که قدری نیست
تا بوَد سایه بر سر از شمشاد
پیرو مکتب «علی» هستیم
مثل سلمان و بوذر و مقداد
داری اکنون هزارها عمار
ای علیِ زمان! برس بر داد
این وطن خاک رادمردان است
ما مرید تو ای همیشه مراد
قلب (ساقی) تپد به سینهٔ شوق
تا شود این وطن ز غم، آزاد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1395
#شمس_ساقی
http://eitaa.com/shamssaghi
(عید غدیر مبارک باد)
#مدح
#عید_ولایت
#عید_غدیر_خم
#امیرالمؤمنین
#ولی_الله
جهان، شورآفرین و دلپذیر است
کلید عشق، در دست امیـر است
به فرمان خدا بعد از محمد (ص)
علی شاه ولایـت، از غـدیر است.
سید محمّدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(عید غدیر مبارک باد.)
#ولی_الله
#عید_غدیر_خم
#امیرالمؤمنین
ایـن رایــت " لا اله الاّ اللّه " است
بر دستِ مُحمّـــد رسول اللّه است
گفتا به (غـدیـر خـم) رسول خاتم:
بر خلقِ جهان علی، ولیُ اللّه است
سید محمّدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi