eitaa logo
شمس (ساقی)
482 دنبال‌کننده
183 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
😭😭😭 بـار سفــر را بست از دنیـا چو مـــادر در پنجــم آبـــان، بــزد بــر قلبـــم آذر از بعـــدِ مــرگ او شــده ورد زبــانــم: نفرین به این دنیا و این چرخ ستمگر سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
(ای وای... مادرم!) امـروز اگـر کـه خســته و زار و مشـوّشـم ای زنـدگـی!... گــــدازه‌ای از کــــوه آتشـم مــن پــاکبــــاز عشـق و وفـــا بوده‌ام ولی اکنون میان شعله‌ی غـــم چون سـیاوشـم مــن آن ســتاره‌سوختــه‌ی زندگی که غـم بـــر لــوح درد و رنـــج ، نمـــوده مُنقشـم امّیــد من بـرفـت و مــرا کــرد نــا امـیــد چون دست سرنوشت رقـم زد : بـَلاکشـم مـادر که رفـت ، روح مـرا بـُـرد با خودش ای وای، مـادرم! که نـدانـی چـه می‌کشـم؟ ای «زهـره‌ی» به ابر بلا گشته در خسوف! «شمسم» اگرچه بی رخ تو ، رفته تـابشـم رفتـی و روزگــار مــن اکنــون ســیاه شد ای مــادر، ای فــروغ دلــم، ای پـری‌وَشـم! (ساقی) مـن تـو بـودی و مســتانگـی مـن سـنگ اجــل شکست تو را جـام بی‌غشـم! سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌‌یـک ســالِ پـُـر از حسـرت و انــدوه گذشت ‌ ‌دردی‌ که به جان نشسته چون کـوه گذشت ‌ ‌یک ســال ، اگــر ز مـــرگ تــو شـد ســـپری ‌ ‌هـر لحظـــه‌ی آن ، بـا غــــم انبـــوه گذشت ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا ‌‌‌‌آن مــادری که در همه عــالــم ، یگــانه بود در جمــع ما چــراغ صفــابخش خــانه بود ‌‌‌ آن "زهــــره" ی منــیر سمـــاوات معـــرفت در آسمـــان خـــانه ، فــروغــی یگــانه بود ‌‌دنیـــا بـــرای روح بلنـــدش صفـــا نداشـت سوی بهشـت پـــر زد و مُـــردن بهـــانه بود ‌‌ ‌‌مــادر برفت و مِهر و وفایش به جای، ماند چون بحــر مِهــر و الفـت او بـی‌کــرانه بود ‌‌ ‌‌تنهـــا نبـــود مـــــادر دلسـوز و مهــــربـــان در همسری ز لطــف و محبـت ، یگــانه بود ‌‌فــرهیـختـــه معلـــم و آمـــوزگـــار مهــــر تــدریـس او بلیـــغ‌‌تــریــن عـــارفـــانه بود ‌ ‌مــا را اگر نصیـب شـده قــدر و جــایگــاه مـرهـون لطف اوست که یک پشتوانه بود ‌ ‌تـوفیـق مـا به لطف خــداونــد ذوالجــلال از سجـــده‌گــاه مـــادر و ذکـر شبـــانه بود ‌‌درد و دریـــغ و آه کــه بـــاد خــــزان وزید بُـرد آن گلــی که در دل خـــانه نشـانه بود ‌‌بـا درد همنشین شد و بــا درد خـــو گرفت شاکر ز لطف حضرت حـق خـاضعـــانه بود ‌‌تــاریک گشـته محفـــل‌مــان بـی‌حضـور او چون شمـعِ شـب‌فــروز شبستانِ خــانه بود ‌‌ ‌در گوشِ جـان ، طنین نوایش نوازشی‌ست آن مــادری کـه زمــزمــه‌اش عاشقــانه بود ‌‌داغی‌ بوَد به دل که ز جان شعــله می‌کشد زآن رفتــنی کــه بــر دل مــا تــازیــانه بود ‌‌مــادر بخواب! خوش که ز دل‌هــا نمی‌روی از بـس‌ محبـتـت بــه همــــه دلبــــرانه بود‌ ‌‌(سـاقی) سـرود مــرثیــــه‌ای در فـــراق او آری کـه شعـــر او سخنـی صـــادقـــانه بود سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(میلاد امام حسن عسکری مبارک) تافت تا روی زمین ، روی چو ماهِ عسکری ماه شد ماتِ شعاعش گشت او را مشتری تیر و کیوان از تحیّر در سما سوسو کنان خیره بر انوار قدسی امامِ عسکری ‌همنوا با زهره آن خنیاگر چرخ فلک می‌نوازند اختران گنبدِ نیلوفری قدسیان در عرش اعلیٰ در سُرورند و سماع در حلول ماه‌رویی از تبار حیدری فرشیان در پای‌کوبی و نشاط و هلهله در مدینه گوییا روییده گلبرگِ طری بلبلان چهچه‌زنان بر شاخ چون فصل بهار در هوای شهر در پرواز... کبکان دری شد مدینه غرق بحر شادمانی و سُرور چون برون شد از صدف دردانه‌‌ای با دلبری بر دهُم شاه ولایت شد عطا از سوی حق ماه‌رویی تا کند بر شیعیان روشنگری دَه امامِ قبل؛ دَه انگشت و او انگشتر است همچنین پورش نگین حلقه‌ی انگشتری دل‌سیه کی می‌کند درک، این شب فرخنده را «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» هست مولود امامی که بوَد فرزند او : حضرت مهدی که بر عالم نماید سَروری آن امامی که دهد پایان به تیغ مَعدلت ظلم و بیداد و جفا و سرکشی و کافری... در حکومت بی بدیل و در عدالت بی‌قرین پادشاهان را سزد نزدش به امر چاکری (ساقیا) زآن راح روح افزای روحانی بریز در شبِ میلادِ مسعود امام عسکری (ع) سید محمدرضا شمس (ساقی) 1399 eitaa.com/shamssaghi
عِطر گندم‌زارها از نفخه‌ی خوشبوی توست پیچ نیلوفر، نماد طره‌ی گیسوی توست آسمان با آن بزرگی رنگ بازد پیش تو آبی هفت آسمان از آبی مینوی توست عارفی گفتا که در مسجد به هنگام نماز : قبله‌ی محراب، مایل بر خم ابروی توست چون زلیخا می‌کند افسون، نگاه مست تو یوسف کنعان اسیر نرگس جادوی توست جَعد گیسویت ز غنچه بُرده دل در بوستان چشم نرگس، مات آن زلفین تو در توی توست لعل لب ‌هایت گرفته باج، از رنگ شراب سرخی آلاله ها از سرخی گلروی توست سَروْ اگر سر می‌کشد هر دم به سوی آسمان طالب روی تو و آن قامت دلجوی توست تُرک چین با آن همه رعنایی و افسونگری محو زیبایی روی و دیده‌ی هندوی توست لیلی و شیرین و عَذرا و زلیخا هر یکی... در سپاه گیسوی تو کمتر از یک موی توست گردش چشمان تو چون گردش جام شراب (ساقی) میخانه، دستان تو و بازوی توست سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشق به‌راه عشق، مُرَدّد نمی‌شود اصل حلال، کافر و مُرتد نمی‌شود اسلام دین همدلی و مهربانی است مؤمن کسی بوَد که مردد نمی‌شود دشت کویر سینه، گلستان شود ولی رحمت، اگر به سینه نبارد نمی‌شود دل را بده بدون ریا بر خدا ببین : غافل ز بنده، حضرت ایزد نمی‌شود حق را بجوی در همه عالم به چشم دل پیدا خدا فقط که به معبد نمی‌شود آنکس که هست پیرو پندار اهل‌بیت با مردم زمانه‌ی خود، بد نمی‌شود وآنکس که عِرض مَردم مظلوم می‌بَرد از شیعیان آل محمد (ص) نمی‌شود میزانٍ عدل و داد، علی‌ است آل او عادل ز راه عدلِ علی، رد نمی‌شود کِی دست کس رسد به مقام علی و آل خرمهره، هم‌_تراز ِ زبرجد نمی‌شود هرکس که کوه طور روَد نیست مَرد حق هر رهروی که موسیِ امجد نمی‌شود وقتی که ضابطه، شود افضل ز رابطه هر زیرِ دست، یک شبه ارشد نمی‌شود داری اگر هدف، مشو غافل از اهتمام فایق، کسی که نیست مُقیّد نمی‌شود تقصیر خود حواله‌ی تقدیر حق مدان! طالع، جز اختیار، مسوّد نمی‌شود گِرد گنه مپیچ و مبر آبروی خویش نامت به غیر ننگ، زبانزد نمی‌شود با کاکل دو روزه، مکن ناز و دلبری هر کاکلی، که زلف مُجَعد نمی‌شود با همت و تلاش به رفعت توان رسید نابرده رنج، صاحبِ مَسند نمی‌شود بگذار پا به پله‌ی اول، صعود کن! یک یک اگر گذر نکنی صد نمی‌شود راه سفر بپوی، به آرامش خیال بی‌حوصله موفق مقصد نمی‌شود عاقل، اگر رها شود از بند مشکلات در بندِ مشکلاتِ مجدد نمی‌شود رفتی گر اشتباه رهی را ، بزن برون! جز خود کسی به پیش رهت سد نمی‌شود از جاهلانِ محض حذر کن که تا ابد دانا، کسی که هیچ نداند نمی‌شود از خودزده به خواب جهالت عبور کن بیدار، هرگز آن که نخواهد نمی‌شود بدخواه کس مباش! که شیرین به روزگار کام کسی که بخل بورزد نمی‌شود اهل ادب به درک و تدابیر شهره‌اند همراه، با جماعتِ اَحرَد نمی‌شود گویی اگر سخن، به‌صداقت زبان گشای شاعر، کسی که یاوه سُراید نمی‌شود از خود گذشته‌اند بزرگان، تمام عمر بیهوده کس شهیر و سرآمد نمی‌شود (ساقی) به‌وقت باده به رسم گذشتگان تا جرعه‌‌ای به خاک نریزد نمی‌شود این جرعه را ، نثار سفرکردگان کند این رسم کهنه تا به ابد، بد نمی‌شود. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi اَحرد : بخیل، لئیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمــــری‌سـت اســـير دل زنـــدانی خویشم آســوده در ایــن ملــک سلیمــــانی خویشم از هـرچـه زلیخــاست ، بـــرى گشـته‌ام امـا محكـــوم‌تــريــن یوسـف زنـــدانی خویشم طــالـب بـه رمــوز عقـــلايـم ولی افسوس! ســر در گــم اســـرار ، ز نـــــادانی خویشم بیــــزار ز تـــزویـــر و ریــــاکــــاری‌ام امـــاا خشـنود ز کــــردار و مسلمــــانــی خویشم بـر اهـــل جهــان تكیــه نكـردم به همه عمر سـرشــار ازیـن خصــلت انســـانی خویشم چشـمی نگشــایــم بـه روی مــاه شب تــار تــا در طــلب آن مـَـــه کنعــــــانی خویشم دریــاسـت اگـرچــه متـــلاطــم گـه و بیگاه آســوده درین كـشـتی طـــوفــانی خویشم ساكن به كــویـر "قمَـم" و قسمتم این‌ است قـــانـــع بـه هــــوای دل بـــــارانی خویشم هرچنـــد کـه آواره‌‌تـــریــن سـاکـن شهـــرم راضی ولی از بـی‌سـرو ســامــانی خویشم در شهـــر ، یكی نيست كه مــا را بشــناسد چون گمشده‌ی شهــر غـزل‌خوانی خویشم از نــام و نشــانــم خبـــرى نيسـت ولیكــن مشهـــور بـه القــــابِ پـــریشــانی خویشم چون حسرت گل‌هاى اقاقی به سرم نيست عمــری‌ست كه سرگرم گل افشانی خویشم از خویش بـريـدم كه به خویشان رسم امـا در مسلخ خويش‌است كه قـربـانی خویشم اين پـاسخ آن شعر "امیـن" است كه گوید: "دلبسـته ى یــــاران خـــراســانی خویشم" (ساقی) بـده جـامی كه سر از تـن نشناسم هرچنـد كه مسـتِ مِـیِ عـــرفــانی خويشم سید محمدرضا شمس (ساقی) 1387 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا