eitaa logo
شمس (ساقی)
505 دنبال‌کننده
189 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا ای جــان عــالمی ، بــه فــــدای لقـــای تو از کــودکــی شــدم بخـــدا ، مبـــتـلای تو هَل مِن مُعین تو به جهان شعله می‌کشید اُف بر دلــی که گــرم نگشـت از نــدای تو هرگه که دید روی تو را مصطفی گریست بــر انتهــــای تــو ، ز همـــان ابـتــــدای تو زیـرا چـو بود ، آگــه ازین ماجــرای شـوم می‌سوخـت دل بــرای تــو از ماجــرای تو کردی چو بر رضـای خـدا جان فـدای حق هستم رضـا که جــان بدهـم در رضـای تو ای قبــله‌گاہ و مــرکــز پــرگــارِ عـاشـقی! بـاشد حــریـم تو ، چو حــریـم خــدای تو "ای خــاک کــربــلای تو مُهـــر نمـــاز من" ای سجـده ‌گاہ اِنس و مَلَک ، کـربــلای تو آنـدم که شد به نیــزہ سرت از شرار غــم "بیگــانه سوخـت تا چه رسد آشــنای تو" نـالـد چو نــای نـی، دل خلقی به سینه‌ها هـــر دم که یـــاد مـی‌شـود از نیــنوای تو خـونت اگر به راہ خـــدا ریخـت بر زمین بـاشد به روز حشـر ، خــدا خـونبهــای تو تنهــا نـه ما ز داغ تو گــردیـدہ سـوکــوار زیـرا بــوَد خـــدای تو صـاحب عـــزای تو از خــونِ توسـت بیـــرقِ اســلام اسـتوار بــاشــد در اهتـــزاز ، همیــشه لــــوای تو جـان، بی بهـا شود چو بگردد فــدای غیر گیــرد ولـی بهـــا ، چو بگــردد فـــدای تو  چون کشتی نجــات و چـــراغ هـــدایتـی بی شک بوَد خــدای جهـان، نــاخــدای تو ای نـور چشم فاطمــه! ما را به روزِ حشر چشم عنـایتی‌ست به لطـف و عطـــای تو هـرگـز امیــد نیست کسی را که وا رَهَـــد در روز رســتـخـیــــــز ، بـــــدون ولای تو حاتم که هست شهرہ به انفـاق و مَکرمت امــا بــوَد ز عجـــز ، کهـیـــنه گـــــدای تو شــرح مقـــام تــو ، نبـُــوَد در تــــوان من آنجا که عـالمی‌ست به مــدح و ثنـــای تو ما عـاشـق تــوایـم و تویی عـاشـق خـــدا در راہ عــاشقی نـرسـد کـس بـه پـــای تو تو مست جــام بــاده ی (ساقی) کــوثـری مـا مستِ جــام بــادہ ی قــالـوا بـــلای تو سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلام علیك یا ایا عبدالله) حسین جان! ناله‌هایم را شنـیدی به جسم خسته‌ام روحی دمیـدی چو دیدی شوق تو دارم به سینه مرا با عشق، سوی خود کشـیدی. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلام علیك یا ثارالله وابن ثاره) صوت قرآن شد بلند این‌بار، روی نیزه‌ها تا که خلقی را کند بیدار، روی نیزه‌ها آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او رفت رأس خسرو احرار روی نیزه‌ها می‌دهد با خون خود پیغامی از آزادگی می‌کند بر گوش‌ها تکرار، روی نیز‌ها می‌تپد در لُجّه‌ای از خون، دلِ خونین‌دلان در وداعی سرخ و خونین‌بار، روی نیزه‌ها لاله‌های خسته‌دل را تا نیازاری صبا گام خود، آرام‌تر بگذار روی نیزه‌ها بر سرِ نی رفت هفده اختر خورشیدوار چون علمدار و سپهسالار، روی نیزه‌ها می‌کند بر کاروان خود نظر وقتی که رفت کاروان‌سالار، در انظار، روی نیزه‌ها رأس خونین حسین بن علی، آن شاه عشق می‌کند با دشمنان پیکار روی نیزه‌ها ناله از نی در زمین نینوا آمد به گوش دید تا هفتاد و دو دلدار، روی نیزه‌ها کرد نورانی جهان را همچو خورشید سپهر نور چشم حیدر کرّار، روی نیزه‌ها برترین تفسیر قرآن را به خون خود نوشت با گلویی از عطش، در کارزار نیزه‌ها از قیامش گشت روشن ظلمت روی زمین کرد چشم دشمنان را ، تار روی نیزه‌ها بر زمین افتاد اگر جسم شریف و اطهرش شد سرِ آن نازنین اما سوار نیزه‌ها نیزه‌ها سوزاند نه تنها دل اهل حرم... سوخت قلب و جان زهرا را شرار نیزه‌ها (ساقیا) در شام جانسوز غریبان حسین آسمان نور را ، بشمار روی نیزه‌ها سید محمدرضا شمس (ساقی) عاشورای حسینی 1402 ـ کربلا eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(أَلسّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الشّهیدِ بِکربلاء) آندم که راز خلقتِ ما را نوشته اند بر آدم و به دامن حوّا ، نوشته اند دیباچه‌‌ی رسالت حق را به کِلک عشق سربسته کاتبان، به تولّا نوشته اند ختم البیان لوح رسل را به خطّ نور کُتّاب حق، بر احمدِ والا نوشته اند شرحی ز درس عشق نوشتند بر علی شرح دگر، به دامن زهرا نوشته اند کِلکِ قضا به شرح علی بود از ازَل راز جهان به جوهر اعلا نوشته اند هر فصلِ این کتاب، حدیثی نوشته شد فصلی به ‌کوه طور، ز موسا نوشته اند فصل دگر، به دامن مریم نوشته شد کآن را به نام پاکِ مسیحا نوشته اند بعد از على به فصل ولایت رقم ز مهر بر دامن عفیفه‌‌ی حَورا نوشته اند اوّل حسن رقم زده شد بعد ازآن حسین نام دو گل ز گلشن مولا... نوشته اند نام حسین آمد و، در دشت نینوا داغی به برگِ لاله‌‌ی حَمرا نوشته اند اینجا قلم به‌ خون بِنِشست و حدیثِ عشق بر دشتِ خون، به خطّ مُعلّا نوشته اند اینجا قلم شکست چه‌ گویم که بعد از آن احوالِ عرشیان، به چه انشا نوشته اند؟ نور خدا که بر همه جا پرتو افکن است در این مکان، به کوری اعدا نوشته اند اینجا حریم سبطِ رسول خدا بُوَد که‌‌افلاکیان به زیوَر غبرا نوشته اند این خاک را به بال ملایک از آسمان چون نسخه‌‌ای، برای مداوا نوشته اند گردی ازین تراب که چون توتیاست را داروی درد دیده‌‌ی اعما نوشته اند خوش آن دلی که درک کند قدر این مقام کاو را ز خبث و کینه، مبرّا نوشته اند آن را که نیست معرفت درک این مکان وی را ز جمع شیعه، مُجزا نوشته اند این بارگاه عشق بُوَد در زمین ولی ـ عشقی که بر صحیفه‌ی دل‌ها نوشته اند راز بقای عشق، در این بارگاه را روز ازل، به شهپر عنقا نوشته اند این عشق را ز سوی خداوند ذوالجلال در لابلای سینه‌ی شیدا نوشته اند این خاکِ پُربها که بُوَد‌ قبله‌‌‌گاه عشق... بر عاشقان، به حکم مصلّا نوشته اند یوسف درین مکان بخدا سجده می‌کند گر عاشقی... به نام زلیخا نوشته اند زیرا مقام و منزلت این تراب را حتّیٰ برای اهل کِلیسا نوشته اند (ساقی) به شرح عشق چه ‌گویی که از اَزل سرمشق عشق را ، ز همین جا نوشته اند. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1386 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلام علیك یا ساقی عطاشی کربلاء) می‌خواستم که پر بکشم، پَر نداشتم پَر تا که پَر کشم سوی اصغر نداشتم می‌خواستم که آب برم سوی خیمه‌ها دستی دگر دریغ ، به پیکر نداشتم راهم ببست شمر لعین با سپاه کفر وقتی که یکّه بودم و لشکر نداشتم تا که شدم سوار بر اسبم به علقمه در پیش ، جز سپاهِ ستمگر نداشتم قصدم نبود جنگ و هدف مَشکِ آب بود فکری جز این وظیفه چو در سر نداشتم با تیر کین ز پشت هدف کرد دشمنم زیرا کسی حریف ، برابر نداشتم دستم جدا شد از تن و بی بال و پر شدم این صحنه را بدیدم و باور نداشتم بی دست، مَشک را به دهانم گره زدم جز این طریق ، چاره‌ی دیگر نداشتم بس‌ تیر کین به پیکر من از کمان گذشت دیگر توان چو بازوی حیدر نداشتم وقتی که مَشک، پاره شد از تیر کینه‌ها روی نگه به روی برادر نداشتم در لحظه‌های آخر عمرم به نینوا نایی دگر به سینه‌ی مضطر نداشتم می‌خواستم که مادر خود را صدا زنم او را ولی دریغ ، که در بر نداشتم گفتم که یا اخاکَ! به شرمندگی اگر لفظی ازین عبارت ، بهتر نداشتم تقدیر بود ، تا که نجنگم به نینوا... شام و عِراق اگر که مُسخّر نداشتم بغضم شکست و آه و فغانم به عرش رفت وقتی که جز سلام به داور نداشتم (ساقی) نینوایم و شرمنده‌ی حسین یک قطره‌ باده چونکه به ساغر نداشتم سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) تا که دست ساقی عطشان شد از پیکر جدا مَشک را از دست و دندان کرد یک لشکر جدا در میان تیر و نیزه ، عشق را معنا ‌نمود پیش چشم لشکر اعدا ، علی اکبر جدا نیست مَردی تا شود چیره بر او در کارزار تا شغالان می‌کنند این شیر ، از مادر جدا حرمله می‌خواست تا آتش زند قلب حسین بی‌مروّت کرد از دست پدر‌ ، اصغر جدا گشت جاری شطّ خون بر دست شاه نینوا این چه‌سان آیا بگویم شد رگِ حنجر جدا باد طوفان زا وزید و دامن گل را گرفت گل جدا ، گلبن جدا و غنچه‌ی پرپر جدا نبض هستی در تپش افتاد از آندم که دید کرد رأس شاه دین را از بدن ، خنجر جدا آسمان افتاد بر روی زمین و بعد از آن کرد قرآن را تلاوت ، رأسِ از پیکر جدا ناگهان زینب نظر انداخت بر دشت جنون دید هفتاد و دو تن بر خاک ، اما سر جدا وای ، از آن دَم که زیر سُمّ اسب ظالمان شرحه شرحه می‌شدند اجساد سرتاسر جدا وای، از آندم که بجدل آن خبیثِ دَدسرشت کرد با خنجر ز هم ، انگشت و انگشتر جدا اُف بر آن دنیاپرستانی که هر یک از جفا دشمنی کردند با اولاد پیغمبر (ص) جدا عاقبت بر خیمه های نینوا در ظهر خون آتش افکندند خیل اشقیا یکسر جدا دستِ حرمان نه فقط بر خیمه‌ها آتش کشید سوخت زن‌های حرم را چادر و مِعجر جدا ناله ی اهل حرم ، برخاست تا اوج فلک عرشیان هم نوحه‌گر گشتند تا محشر جدا سوخت جان عالمی را این شرار سینه سوز زین مصیبت سوخت حتّیٰ خالق اکبر جدا تا جهان باقی و تا ایزد ، خدایی می‌کند این نوا برپاست از هر مسجد و منبر جدا تا که این دل می‌تپد در سینه از عشق حسین کِی تواند کس کند این عشق را از سر جدا ؟ سینه ی (ساقی) عطشان شه عرش آشیان سوخت از آندم که دید افتاده از ساغر جدا ساغری که در حقیقت مَشک آب عشق بود مَشک هم ، آیینه_دار التهاب عشق بود . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1394 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا