#شکر_نعمت
شکر نعمت کن که نعمت را فراوان میکند
خاک را حاصل، فراوان، آبِ باران میکند
نور اگر تابد درون آینه، آیینه هم ـ
بازتابش کار خورشید درخشان میکند
رشتهی الفت شود محکم چو دانی لطف یار
قدردانی، مهربانی را دوچندان میکند
پاس باید داشت نعمت را و باید شکر گفت
ناسپاسی، اهل احسان را پشیمان میکند
میدهد رونق خدا بر روزی آن بندهای
که نماز شکر، بر درگاه ِ یزدان میکند
بندهای که کفر نعمت میکند، پروردگار
عاقبت او را دچار رنج و حرمان میکند
حق شناسی خصلت نیکوی انسانی بوَد ـ
که محبت را به هر تقدیر جبران میکند
(ساقیا) کن سجده بر درگاه رحمانی که او
مشکلات زندگی را بر تو آسان میکند .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/02/03
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#رفیق_شفیق
نه هر که دم ز صداقت زند بوَد صادق
نه هر که دم زند از عاشقی بوَد عاشق
نه هرکه با تو نشیند شود برایت دوست
که گه حکایت این دوستی چو سنگ و سبوست
نیازموده مده دست خود به هر دستی
وگرنه در همه ـ عمرت، دچار بنبستی
اگر که طالب فیضی ره سعادت پوی
کن اجتناب ز یاران جاهل و بدخوی
که "همنشین تو باید که از تو بهْ باشد"
وگرنه منزلت و عزتت ز هم پاشد
بجو "رفیق شفیق و درست پیمان باش"
ز یکدلی شود او پیکر و تواش جان باش
که آدمی به جهان، باید آبرو یابد
رفیق یکدل و یکرنگ و نکتهگو یابد
کسی که صحبت او عزت و وقار آرد
برای دوست در این عالم اعتبار آرد
که گر به کوی امیران رَوَد شهش خوانند
میان ظلمت شب، پرتو ِ مَهش دانند
ولی کسی که شود با سیه دلان همراه
بهدست خویش کند گوهر وجود، تباه
نه عزتی به جهان بیند و نه عافیتی
نه ابتدایی دارد، نه نیز عاقبتی
شود مَلول، ز عمر گران، ز ناکامی
به شعله پخته نگردد سرشت، از خامی
زمانه زرگر ایام و... آدمی زر ِ ناب!
به شرط آنکه بپوید همیشه راه صواب
بهگوشِ جان شنو از (ساقی) این سخن ای دوست!
که حُسن عاقبت آدمی به خوی نکوست.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/04/21
#شمس_ساقی
@shamssaghi
(الحسود لایسود)
کسی کــه دیـــدهی بیـــنـا نـــدارد
تمـیـــز زشــت ، از زیـبــــا نـــدارد
دلـت را پــاک کــن از گـــرد کیـــنه
حسـادت در هـنـــر ، معنـــا نـــدارد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#حسادت
مثل حِــربــا باش تا بیـنی رخ خورشید را
نه چو خفــاشـان ببندی روز روشن دید را
شبپره از بس حسادت میکند با روشنی
تا کنون هرگز ندیده ، پــرتــو خورشـید را
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(اندوهِ مسلمان)
چو دریایی که خشکی بیابان را نمیفهمد
کویر تشنهلب ، معنای باران را نمیفهمد
کسیکه سفرهاش رنگین شده از خون محرومان
گرسنهحالیِ درماندهی نان را نمیفهمد
نگر بر چهرهی محتاجِ قوتِ لایموتی که
ز رنج زندگانی، خوانِ الوان را نمیفهمد
دلی که نیست پابند صداقت از ریاکاری
خلوص باطن و ایمان و ایقان را نمیفهمد
همیشهسرخوش ِ آسوده از رنج و گرفتاری
غم درماندگان و چشم گریان را نمیفهمد
تنآسانی که لم داده به زیر سقف آسایش
تب و تاب اسیر سقف ویران را نمیفهمد
تبهکار ستمپیشه ز خلق و خوی حیوانی
هراسِ بیگناهان ِ پریشان را نمیفهمد
ز کاخِ خود بزن بیرون و بر بیچارگان بنگر
که مستغنی، غم بیسرپناهان را نمیفهمد
اگر که قافیه شد شایگان هرگز مکن عیبم
که مضمون سخن، اینگونه عنوان را نمیفهمد
زمستاناست و گرگ و گوسپند و راهِ ناهموار
کسی هم حالِ چوپان در زمستان را نمیفهمد
مزن داد از رهِ مردمفریبی ، از مسلمانی...
که کافِر ، درد و اندوهِ مسلمان را نمیفهمد
دلیکه روشن از نور خدا شد در تمام عمر
ندای باطل و فریادِ شیطان را نمیفهمد
چو یوسف آنکه بر عشق حقیقی مبتلا گردد
دگر عشق ِ زلیخای هوسران را نمیفهمد
بظاهر چون ابوسفیان مسلمان شد بناچاری
ز خبثِ ذاتِ خود اسلام و قرآن را نمیفهمد
مخوان بر گوش محتاجان احادیث کذایی را
دلِ خالی ز نان، حرفِ سخنران را نمیفهمد
به چشم مستِ مِیخواران، بیابان هم گلستان است
خمارآلوده ، عیش باغ و بستان را نمیفهمد
مکن وا سفرهی دل را به نزد هر کسی زیرا
دل بی ݟم ، ݟمِ در سینه پنهان را نمیفهمد
مخواه از اهرمن همدردی و همخویی و رأفت
که رنج و محنت و خواری انسان را نمیفهمد
به شعرِ (ساقی) دلخون نگر با دیدهی مجنون
که لیلی ، بینوایی در بیابان را نمیفهمد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1396
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(حکایت دل)
اگر به گوشه نشینی هماره خو کردیم
تمام عمر ، فقط فکر آبرو کردیم
به جلد میش ، چو گرگ درنده را دیدیم
به حکم عقل و خرد دوری از عدو کردیم
نشد به کوی محبت که دل به دست آریم
اگر چه در همه ی شهر ، جستجو کردیم
لباس فقر به تن ، پاره پاره شد اما
به تار محنت و پود غنا ، رفو کردیم
چه زخمها که به دل ماند از لغاز عوام
حذر ، اگر چه از افراد یاوه گو کردیم
نماز عشق بخواندیم و شکر حق گفتیم
ولی به خون دل خویشتن وضو کردیم
نشد غبار غم از چهره پاک اگر روزی...
به اشک، گرد غم از دیده شستشو کردیم
شکست شیشهی دل گر ز سنگ بیخردان
ز حق ، سعادت این قوم ، آرزو کردیم
مرید (ساقی) و ساغر شدیم و گوشه نشین
حکایت دل غمدیده ، با سبو کردیم .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1385
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi