(الحسود لایسود)
کسی کــه دیـــدهی بیـــنـا نـــدارد
تمـیـــز زشــت ، از زیـبــــا نـــدارد
دلـت را پــاک کــن از گـــرد کیـــنه
حسـادت در هـنـــر ، معنـــا نـــدارد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#حسادت
مثل حِــربــا باش تا بیـنی رخ خورشید را
نه چو خفــاشـان ببندی روز روشن دید را
شبپره از بس حسادت میکند با روشنی
تا کنون هرگز ندیده ، پــرتــو خورشـید را
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(اندوهِ مسلمان)
چو دریایی که خشکی بیابان را نمیفهمد
کویر تشنهلب ، معنای باران را نمیفهمد
کسیکه سفرهاش رنگین شده از خون محرومان
گرسنهحالیِ درماندهی نان را نمیفهمد
نگر بر چهرهی محتاجِ قوتِ لایموتی که
ز رنج زندگانی، خوانِ الوان را نمیفهمد
دلی که نیست پابند صداقت از ریاکاری
خلوص باطن و ایمان و ایقان را نمیفهمد
همیشهسرخوش ِ آسوده از رنج و گرفتاری
غم درماندگان و چشم گریان را نمیفهمد
تنآسانی که لم داده به زیر سقف آسایش
تب و تاب اسیر سقف ویران را نمیفهمد
تبهکار ستمپیشه ز خلق و خوی حیوانی
هراسِ بیگناهان ِ پریشان را نمیفهمد
ز کاخِ خود بزن بیرون و بر بیچارگان بنگر
که مستغنی، غم بیسرپناهان را نمیفهمد
اگر که قافیه شد شایگان هرگز مکن عیبم
که مضمون سخن، اینگونه عنوان را نمیفهمد
زمستاناست و گرگ و گوسپند و راهِ ناهموار
کسی هم حالِ چوپان در زمستان را نمیفهمد
مزن داد از رهِ مردمفریبی ، از مسلمانی...
که کافِر ، درد و اندوهِ مسلمان را نمیفهمد
دلیکه روشن از نور خدا شد در تمام عمر
ندای باطل و فریادِ شیطان را نمیفهمد
چو یوسف آنکه بر عشق حقیقی مبتلا گردد
دگر عشق ِ زلیخای هوسران را نمیفهمد
بظاهر چون ابوسفیان مسلمان شد بناچاری
ز خبثِ ذاتِ خود اسلام و قرآن را نمیفهمد
مخوان بر گوش محتاجان احادیث کذایی را
دلِ خالی ز نان، حرفِ سخنران را نمیفهمد
به چشم مستِ مِیخواران، بیابان هم گلستان است
خمارآلوده ، عیش باغ و بستان را نمیفهمد
مکن وا سفرهی دل را به نزد هر کسی زیرا
دل بی ݟم ، ݟمِ در سینه پنهان را نمیفهمد
مخواه از اهرمن همدردی و همخویی و رأفت
که رنج و محنت و خواری انسان را نمیفهمد
به شعرِ (ساقی) دلخون نگر با دیدهی مجنون
که لیلی ، بینوایی در بیابان را نمیفهمد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1396
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(حکایت دل)
اگر به گوشه نشینی هماره خو کردیم
تمام عمر ، فقط فکر آبرو کردیم
به جلد میش ، چو گرگ درنده را دیدیم
به حکم عقل و خرد دوری از عدو کردیم
نشد به کوی محبت که دل به دست آریم
اگر چه در همه ی شهر ، جستجو کردیم
لباس فقر به تن ، پاره پاره شد اما
به تار محنت و پود غنا ، رفو کردیم
چه زخمها که به دل ماند از لغاز عوام
حذر ، اگر چه از افراد یاوه گو کردیم
نماز عشق بخواندیم و شکر حق گفتیم
ولی به خون دل خویشتن وضو کردیم
نشد غبار غم از چهره پاک اگر روزی...
به اشک، گرد غم از دیده شستشو کردیم
شکست شیشهی دل گر ز سنگ بیخردان
ز حق ، سعادت این قوم ، آرزو کردیم
مرید (ساقی) و ساغر شدیم و گوشه نشین
حکایت دل غمدیده ، با سبو کردیم .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1385
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هر دستی که داده از همان دست
بگیرد هر که هر دسـتی که دادهست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
(اکسیر وجود)
آنکه از قافلهی عشق، جدا میگردد
مبتلا، بر غم و اندوه و بلا میگردد
میدهد عزت و قدر و شرف خود از کف
چون جدا از کرم و لطف خدا میگردد
عشق، اکسیر وجود است و گدازندهی قلب
که مِس سینه از آن نیز طلا میگردد
عشق هرچند ملال آور و جانکاه بوَد
عاشقان را مدد و راهنما میگردد
آنکه جز عشقِ خدا در دل خود جای نداد
«قبلهی حاجت و محراب دعا میگردد» ۱
میبَرد راه به سرچشمهی خورشید ز عشق
در دل ظلمت و مصباحِ هُدا میگردد
میدهد درس حقیقت به همه عالمیان
چونکه فارغ ز رَه خبط و خطا میگردد
مرتضیٰ محو خدا بود ز عشقی ازلی
بین چهسان بر همگان قبله نما میگردد؟
گشت مُنشق سر او در دل محراب نماز
که شهید از ستم قوم دغا میگردد
بارگاهش به نجف بوسهگه اهل ولاست
نام او نیز به هر درد، دوا میگردد
نظری کن به حسین بن علی و دریاب!
که به شوق کرمش شاه، گدا میگردد
در ره عشق فدا کرد خود و اهلِ عیال
اینچنین است که شاه شهدا میگردد
بود چون عاشق وارستهی درگاه خدا
عاقبت در ره این عشق، فدا میگردد
(ساقی) کرببلا مظهر عشق است و وفا
زینسبب، اسوهی ارباب وفا میگردد .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/10/20
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ صائب