قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم...؟
که شرحِ بیکسیام در خطوط پیشانیست...!
#حسین_دهلوی
من هوا را بی نفسهای "تو"
حاشا می کنم
تار و پود عشق را
در "تو" تماشا می کنم
بیقراری دل من
خنده ی شیرین "تو"....
بیستون سهل است
من فرهاد رسوا می کنم
دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت
می شود شاعرو دیوانه وشیدا چه کنم؟
همه را از دل من عشق تو بیرون کرده
مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟
می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما
تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟
خسته ام جزتو دگرازهمه چیزو همه کس
تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم
#یابن_الحسن_آقا
رو به غروب میرود جمعه انتظار من
رحم نمیکند خدا به صبر بی قرار من
ندبه به ندبه بی اثر سمت سمات میرود
کی به سمات میرسد ندبه انتظار من
شبان آهسته میگریم
ڪه شاید ڪم شود دردم
تحمل میرود اما شب_غم سر نمیآید
#مهدی_اخوان_ثالث
دوستان اهل دل
شبتــون مزین ب شعر مستانہ
💞
دیوانه ام
یا اینکه شاید عاشق....!
نمی دانم
اما با اینکه می دانم
سهم رویای من نیستی
حتی از دورترین فاصله ها
دیوانه وار دوستت دارم ...
میان دلتنگی هایم
چه قلب جاویدی دارد دلتنگی تو
با نبض قلب من می تپد و
و در انتهای بودنم دوباره آغاز می شود
با یاد تو...
آغوش تو و عشق من و نغمهی سازم
دریا و گُهر باشد و... غوغایِ نیازم
باید به نفسهای تو آرام بگیرم
با زَخمهی چشمت، دل و جان را بنوازم
وقت است که ای نابترین سمفونی عشق
از خلوتِ بِکرِ بدنت شعر بسازم
در شهر دلم ولوله افتاده، بیا که...
چشمان غزلریز تو شد محرم رازم
دلتنگ شدم... کاش پیامی بفرستی
پایان بده این دلهره و سوز و گدازم
در من فوران میکند احساس تو، بنشین
تا با نفست یک غزل تازه بسازم
#هاله_محمودی
عجیبه که چطور دو نفر که همدیگه رو دوست دارن میتونن خیلی بیشتر از دو تا دشمن همدیگه رو آزار بدن....
#متفاوت