دِلْ به دِلَْبر دادم و ،دلدار ،دلْ را ، دلْ ندید
دلْ به دلبر دلْ سپرد ،دلدار ،پا از دلْ کشید
دلْ به دنبال دِلَشْ ،دلْ دلْ کنان ، دلْخونِ دل ْ
دلْ ز دلبر خواستم ، دلبر ،دلْ از این دلْ برید
دلْ شکست و ، تیره روزی شد ، نصیب دلْ ، دِلا
دلْ در آتش سوخت ،دلبر ، بی مهابا شد ، پرید
حالْ ، دِلْ ماند و ، غم دِلْدار و ، اینْ دِلْداده ، آهْ
داده دِلْ ، این دِلْ ، دِلِ دلْدار ، مُفتْ این دِلْ خرید
دل شکست ، دلبر بریدْ و ، دِلْ ز دلبر سوخت ، دلْ
دِلْ بماند و ، یاد دِلدار و ، دلِ بی دل ْ
دريا لب ساحل را ، هر ثانيه مى بوسد
اين سنت او عشقست،عشقى كه نمى پوسد
اما دل آدمها، اندازه دريا نيست ...
عشقى كه به هم دارند آنقدر شكوفا نيست
ما عاشق اگر بوديم ، بى واژه نمى مانديم
ديوانگى هم را بيهوده نمى خوانديم
اى كاش براى ما ،دريا شدن آسان بود
در سينه ما هر روز امواج خروشان بود
اى كاش كه آدمها دلتنگ نمى مردند
دلواپسى هم را از ياد نمى بردند
من قطره بارانم ، كافيست تو دريا شى !؟!
ساحل پر تنهاييست، عشقست اگر باشى !
✍فنجان طلای شعر ناب آوردم
چای گل سرخ با گلاب آوردم
برخیز و بنوش زندگی را از نو
در سینی صبح، آفتاب آوردم
صبحتان
سراسر سلامتی وشادکامی🌹
دارایـی مــن ناز نگاهـــی که تو داری
بیداد از آن چشـم سیاهی که تو داری
هر صبح ببوسم به خیالت لب خود را
دیوانه شدم از رخ ماهی که تـــو داری...
#احسان_حق_شناس
با دامنِ ترمـه، چیـن به چیـن می آید...🚶
با شُرشُرِ نـــــاب و دلنشین می آید...😍
از پله یِ آبشـــار در جنگلِ ابــــــر...👌
"صبح" است که دارد به زمین می آید...☺️😍
#شهراد_میدری 🍃💕💙 💕💙
کویر بی آب منم ، یکسرهِ در خواب منم
شاعر مهتاب منم ، حَضرت دلــدار تویی
از غم تـــو رام منم، فتــادهِ در دام منم
کوی تو گمنام منم ، حضرت دلدار تویی
عاشق خَمـار منم ، شکسته بــر دار منم
کنار گل خـار منم ، حضرت دلــدار تویی
ز کوی تو دور منم ، دیده ی بی نـور منم
زنده دَر این گور منم،حضرت دلدار تویی
غریب هر فوج منم ، فتادهِ از اُوج منم
تلاطم مُوج منم ، حضرت دلـدار تویی
بنده ی درگاه منم ، نشسته در چـاه منم
مؤنس هر آه منم ، حضــرت دلدار تویی
کوه پر از درد منم ، شکوفه ای زرد منم
خــزان دلسرد منم ، حضرت دلدار تویی
همـــسفر باد منم ، ناله و فریــــاد منم
رفته ز هر یاد منم، حضرت دلــدار تویی
راهی میخــانه منم ، همدم پیمانه منم
گرد تو پروانه منم، حضرت دلدار تویی
♥️🎶♥️
خندههایم را دوامی نیست وقتی نیستی
لحظههایم را مرامی نیست وقتی نیستی
میشود آرامشم میدانِ جنگِ خاطره
رشتههایم را کلامی نیست وقتی نیستی
میزند زیر تمام حرفهایش قولِ من
خشمهایم را نیامی نیست وقتی نیستی
میپَرَد بغضم میانِ گریههای خستهام
اخمهایم را سلامی نیست وقتی نیستی
میخزد لایِ سکوتم بیقراریهای من
اشکهایم را تمامی نیست وقتی نیستی
میشوم بدبین به دنیا، زندگی، خورشید و ماه
شعرهایم را قوامی نیست وقتی نیستی
ذوق بودن با تو دینم را به بُردن میدهد
گفتههایم را پیامی نیست وقتی نیستی
میکند در سرزمینِ قلبِ من شورش، تپش
دردها را التیامی نیست وقتی نیستی
انتظار...
که چیز بدی نیست،
روزنه امیدی ست در نا امیدی مطلق.
من انتظار را از خبر بد،بیشتر دوست دارم...
♥️
آمـد از شاخه فرود ،
بوسه زد برلب رود ؛
برگ عاشق شده بود ...
🍁🍂🍁
#علی_پرهوده
چو شمع بزم شاهان ستمسرمایه گریانم
به رنگ گیسوی معشوقگان عمری پریشانم
نپرس از علت باران شدنهایم که مدتهاست
دلیل اینهمه یکریزباری را نمیدانم
سرم بازار مسگرهای بلخ است ای اجل رحمی!
فراوان خسته از پیکار این تسلیم و عصیانم
به تاوان کدامین جرم خود اینگونه سر در جیب
به سجن گریه مسجون همچو پور سعد سلمانم
به چشمان تو ای یار نمیدانم کدامین مرد
جهان در کار آغاز است و من دلخوش به پایانم
تو دل با دیگری میبندی و از غصه میسوزد
دل دور از تو تا دنیاست دنیا درب و داغانم
مرا تردامنی چون کهنهشیخانِ ریایی نیست
که یکریز سرشک بیتویی تر کرده دامانم
نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن
«تلاش مطلب نایاب» بیدل را نمیمانم؟
منم چابکسوار خاک دامنگیر نومیدی
که سوی گور میتازم که سمت مرگ میرانم
دل از من بردی اما دل نمیبندی و میخندی
به تلخ گریهٔ بیاختیار روح ویرانم
حیای لعنتی نگذاشت بنویسم که دل میخواست
تو را در آتشینِ خواب ناب خود بخوابانم
به آغوش شفابخش تو تا هستم امیدی نیست
مگر شش قرن بعد از مرگ بشتابی به درمانم
چه با من کرد خاطرخواهیات ای دیر از من دور
که چون آهوی دشت وحشت از الفت گریزانم
سراسر نفرتم از ساز و کار موهن هستی
که آتش ریخت بر روحم که آفت ریخت بر جانم
ملالی نیست البته اگر هم هست حالی نیست
که بنویسم چها رفته است بر روح پریشانم
تو صوم و ذکر میگیری و میخوانی رهایم کن
که من دور از تو مدتهاست مغضوب خدایانم
رهایم کن برو حالت خوش و فالت خوشاخوشتر
من از کفرفتهام از رفتن و مفتن مترسانم
به رنگ گیسوی محبوبگان پخش پریشانی
شبیه دولت خودکامگانم رو به پایانم
چه خواهد شد سرانجام جنون جان من بی تو
نمیدانم نمیدانم نمیدانم نمیدانم
بـی مـن تـو
چگـونهای، نـدانـم؟ امـا
مـن بــی تـــو در آتشــم،
خـدا دانـد و مـن
#رهی_معیری
:
ظاهرا دختر همسایه حلیم آورده بود
باطنا یک کاسه شیطان رجیم آورده بود
نذر دارد یا نظر ، الله اعلم ، هرچه هست
بار کج را از صراط مستقیم آورده بود🙈😍🙈😍
❤️
طــو آدم نیستی،
این را خدا در گوش من گفته
ببین بیرون زده از زیر چادر،
بالِ پروازت ...!
❤️❤️❤️
#اميد_صباغ_نو
❤️
با
#طــو
حس شعـر
در من
بیشـتر گُل میکند
یاسَم و
باران ڪه میبارد
معطّـر میشوم ..
#مهدی_فرجی
:
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ قلیان ﺷﺪ!
ﺗﺎ ﮐﻪ ﻃﻌﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻃﻌﻢ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﮔﻔﺘﻦ:
ﺳﻮﺧﺖ،ﺑﺮﯾﻢ..
♥️
چند پنهان کنم
افسانه هجران از تو؟
حال من
بر همه پیداست
چه پنهان از تو؟ ...
#هلالی_جغتایی
❤
نوشداروی منی بعد از هزاران سال هم
چون بیایی زخم من فورا مداوا می شود!
#احمد_نعیمی
خودم هم قبول دارم
که کهنه شده ام
آنقدر کهنه که
میشود روی گرد خاک تنم یادگاری نوشت!
خیالی نیست
بنویس و برو
@shapark1
:
ﺗﻨــــــﻬﺎﯾﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ
ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﺸﻪ
ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﯾـــﺎﺭﻭ ﮔﻠﺪﻭﻥ ﺷﻤـــــﻌﺪﻭﻧﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺭﻭ ، ﺑﺎ ﮐﻞ
ﺩﻧﯿـــــــﺎ ﻫﻢ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ .. !