eitaa logo
💕شــاپــــرڪ💕
721 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من به چشمان تو محتاج تر از نان شبم! عشق بر سفره بریزان، غم عاشق نان نیست!
ای زلف دانم از چه بدينسان خميده‌ای عمری به دوش، بار دل ما کشيده‌ای
یادت باشد هزار سال دیگر هم که بگذرد... این دنیا با همه ی وسعتش، یک بدهی بزرگ به من دارد و آن "تویی"
مهم نيس چه كسي از " ما " خوشش مياد ، ما بايد از " خودمون " خوشمون بياد ! خلاص !😍😅
🔻 قرص ماهی، شب به شب می بینمت اما چه سود؟ حسرتم شد دیدن‌ آن نیمه ی پنهان تو ...
آمدی پهلو بہ پهلویم نشستے بارها آمدم لمست ڪنم دیدم خیال است این خیال عزم خود را جزم کردم تا فراموشت کنم شب به خوابم آمدی گفتے محال است این محال
🔻 من در پناه شب دیوانه ‌وار فرو می‌ریزم با گیسوان سنگینم در دست‌های تو ... ♥️🍃✋🏻 ‌‌
🌷🍃 بسم الله النور مهربانان سلام صبح زیباتون بخیر صبحتون با نورخدا روشن و نور خدا بر قلبتون جاری صبحتون سرشار از انرژی های مثبت و اتفاق های بی نظیر و پر از خیر و برکت... 🌷🍃 امروزتون خالی از غم و پر از حس آرامش ‌
صبح یعنی : که تو اغازگر روز منی... بانی شور و شعف و شادی امروز منی...
اول صبح من از لحظہ ے بیدارے توسٺ ماه و خـــــــــورشید من اے حضرٺ معشوق سلام...
. صبح امده اے حضرت عشقم تــــــو ڪجایی؟.... باقورے دم ڪرده زمهر امده ام چشم گشایی..
در سینه‌ے من جز غمِ بسیار کسے نیست در شهر تو جز سایه و دیوار کسے نیست عاشق‌شدنم معنے آواره‌شدن داشت آواره‌تر از مرد گرفتار کسے نیست از قهوه‌ے چشم تو غلط بود سرودن در کافه‌ے بی‌ذوقِ تو انگار کسے نیست تنظیم نشد نبض من و شنبه‌ے بے تو جز جمعه در این مَردِ عزادار کسے نیست هے قافیه بر پیرهنت اشڪ بریزد دلتنگ بخوانے که کسے یار کسے نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃عمّـه مےگشتـــ،چو پروانه به گِرد دخترتـــ 🍂تا  نگوید ڪمتر از گل دشمنتـــ بر دلبرتـــ 🍃مثل شمعے اے پدر جان سوختم از هجـر تو 🍂حال باید ڪه بمیرم من به حال حنجرتــــ ⚫️ مظلومانه و غریبانه دردانۀ سیدالشهدا(ع) حضرتـــ رقیه خاتون(س) تسلیت و تعزیت باد🌹
امشب که در هوای تو پر می‌زند دلم ای مهربانِ من! تو کجایی و من کجا ...؟!
چگونه می توان پایـ🍁ـیز را بر شاخه های عریان تنهایی به آغوش باران کشید ...؟! آنگاه که در اندوه نبودنت پایـ🍁ـیز گمگشته ایست در تقویم باران خورده ی احساس ...
آن قدر ندارم كه سزاوار تو باشم آن بِه كه گرفتار ِ گرفتار تـــــــــــــــو باشم
محو چشمان تو بودم که به دام افتادم صید را زنده گرفتی و به کشتن دادی ... .
چه دور افتاده ایم از هم، من و تو در غبار اینجا و جاده مانده تنها تر بدون تک سوار اینجا دوباره چشم هایم در پی خورشید میگردد سراسر ظلمت است آن سو و تنها انتظار اینجا چه گلدان های بسیاری که در پاییز خشکیده دلم می خشکد از بی مهری سرد بهار اینجا پرنده با دلی گریان چه مشکل پرکشید اما شکوفه بر سر شاخه است در فکر فراراینجا به چشم آسمان انگار مشت محکمی خورده که مانده از کبود آن غروبی یادگار اینجا ! تو رفتی و خیالت بارها آمد به من سر زد؛ نمیدانم به دنبال چه بود آن بی قرار اینجا ! 🍂🍁🍂
شب بخیر نمیگویی و مانند بیماری که انتظارِ مرفین را میکشد...! کلافه ام خوابم نمیبَرَد!
... یک "شب بخیر" حال مرا خوب می کند آن را بگو .. و نسخه ی من را تمام کن ...
° شب بخیر ای مهربان دردانه ام راحت بخواب همچو خورشیدی به رخسارم سحرگاهان بتاب تاتو می تابی سپهرزندگانی روشن است بانگاهت ظلمت شبهام می گردد سراب
🍃صبح را آغاز مے ڪنیم 🍂با یگانه خدایے 🍃ڪه در دلهاے ماست 🍂و در اعماق وجودمان منزل دارد 🍃خداے عاشقے ڪه 🍂هر روز عشق را 🍃ترویج مے ڪند برڪل جهان 🍂
🍁عطـــــرافشان کرده اے ادینه را گلپــــــونه ام 🍁 مســت و لایعقــــل کند هردم مـــــرا این مے ناب
صبح آمد به غزل‌خوانی چشمان شما باد هم می‌گذرد از سر زلفان شما نرم نرمک بگشا پلک که خورشید تویی روز روشن شود از چهره‌ی تابان شما سلااام صبح بخیر