eitaa logo
شرح سیب
99 دنبال‌کننده
2 عکس
9 ویدیو
0 فایل
شادی و غم ،بیم و امید، شرم و ترس ، عشق و نفرت ، حیرانی و شیدایی... شرح سیب فضایی است برای شرح این همه سیب آورده
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد که داغ سوختگان غمت شماره ندارد بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد رقیه آمده و گریه می کند بغل من بمیرمش که دگر گوش وگوشواره ندارد گلایه می کند از این که چادرش شده غارت به روی سر به جز این روسری پاره ندارد رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد @sharh_sib
نشد  پیاده بیاییم و بی قرار تو باشیم نشد که این شب جمعه حرم کنار تو باشیم نشد که دل بزداییم از تعلق دنیا نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم نشد پیاده بیاییم و از رقیه بخوانیم به پای آبله هم درد یادگار تو باشیم شبیه رود بیایم سوی پهنه ی دریا یکی ز خیل محبین بی‌شمار تو باشیم عمود تا به عمود از غم تو روضه بخوانیم تمام راه عزادار و اشکبار تو باشیم نشد که روضه بگیریم کنج صحن ابالفضل نشد که پیش علمدار داغدار تو باشیم قبول ،اینکه دل ما نبود لایقت اما قبول کن که در این شهر سوگوار تو باشیم @sharh_sib
ببر پیغام ما را ای صبا سمت عراقی ها بگو آماده ایم اینجا پذیرای شما باشیم @sharh_sib
میان چشم هایش عشق پاکی جاودانی داشت کسی که مثل پیغمبر وجودی آسمانی داشت به سوی کوچه ها می برد لبخند و کرامت را به روی دستهای خویش نور و مهربانی داشت فقیران و یتیمان و اسیران می شناسندش شبیه مادرش زهرا همیشه میهمانی داشت به هر کس هرچه را می خواست می بخشید بی منت اگر حتی به قدر خوردن خود لقمه نانی داشت مدینه خوب می دانست مرد کوچه گردش کیست کسی که بخششی شاهانه اما در نهانی داشت بمیرم آن همه احساس معصومانه را وقتی تمام عمر در تنهایی خود روضه خوانی داشت یقین دارم که می سازیم ما روزی بقیعش را ولی ای کاش تا آن روز قبرش سایبانی داشت @sharh_sib
کسی که پشت لبخندش غمی  آکنده از آه است مرور روز هایش روضه های تلخ و جانکاه است ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا اما مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه است برایش دشت ها صحن و تمام آسمان گنبد چراغ روشن  صحن و سرایش تا سحر ماه  است اگر مخفی است قبر فاطمه قبر حسن خاکی است عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه است به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری است که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه است جذامی‌ها کنار او نشستند و جهان فهمید کرامت ، گردی از دامان خاک آلود این شاه است برای شادی زهرا بگو ذکر حسن جان را  اگر توفیق می خواهی فقط راهش همین راه است به سمت روضه می گردد مسیر شعر و می دانم پریشان میشود قلبی که از این راز آگاه است نمی گویم که در کوچه چه پیش آمد تو هم بگذر فقط سر بسته می گویم که زهرا عصمت الله است مپرس از من چه دید آنجا فقط این درد  را بشنو سپیدی های موی او غم سیلی ناگاه است @sharh_sib
دردیم وجز به آه مداوا نمی‌شویم چون غنچه بسته ایم و شکوفا نمی شویم گلزخم حسرتیم و سراپایمان غم است با خنده های خون زده زیبا نمی شویم در کوچه های خواهش نفس زیاده خواه آنگونه گم شدیم که پیدا نمی شویم رودیم و ای دریغ به مرداب می رویم دردا به ما که راهی دریا نمی شویم ما را چه پیش آمده ای دل که سالهاست هم صحبت غریبی مولا نمی‌شویم سر گشته ی خودیم و به تکرار قانعیم در خواب غفلتیم و از آن پا نمی‌شویم شب را کشانده ایم به اندیشه های خویش بهر طلوع صبح مهیا نمی شویم آه ای امید گم شده ای واژه واژه درد بازا که ما بدون تو معنا نمی شویم @sharh_sib
تمام باور زینب حسین بود حسین همیشه یاور زینب حسین بود حسین چنانکه چشم به چشمش گشود در آغاز کلام آخر زینب حسین بود حسین عجب نبود اگر بی برادرش غم داشت که نیم دیگر زینب حسین بود حسین در آن خزان که  زمین غرق حسن یوسف بود گل معطر زینب حسین بود حسین کشید شعله آهی ز دامن محمل که در برابر زینب حسین بود حسین دلیل آنکه در آن ظهر پیش چشم خدا شکسته شد سر زینب حسین بود حسین به گوش کوفه ی نامرد در کشاکش درد خطاب منبر زینب حسین بود حسین @sharh_sib
خون ستاره بود که می ریخت بر زمین چشمان آفتاب هراسان ماه بود @sharh_sib
جهان شب زده بیدار می شود آن روز کویر پهنه ی گلزار می شود آن روز امام ما که بیاید زمانه خواهد دید محمد است که تکرار می شود آن روز https://eitaa.com/sharh_sib
کبوترم که غزل صحن آسمان من است کلام پهنه ی پرواز بی کران من است به عارفانه ترین اوجها رسیده پرم به عاشقانه ترین شعر ها نشان من است همیشه در پی توصیف عشق می گشتم که عشق نقطه آغاز داستان من است «همه قبیله ی من عالمان دین بودند» کنون ببین که جنون سهم دودمان من است به فکر واژه ای از جنس عاشقی بودم حسین گفتی و گفتم حسین جان من است حسین گفتی و آتش گرفت ابیاتم که یاد خون خدا آتش نهان من است شراره ای است که پنهان نمی شود در دل حرارتی است که در سینه میهمان من است قداستی است که در قلب می تپد شب و روز محبتی است که آیین خاندان من است در این زمانه که هر گوشه تیره گی چیره است چراغ روشن تاریکی جهان من است منم که فطرسم و نادم از گذشته ی خویش حسین پاسخ الغوث و الامان من است چگونه با تو بگویم من از حقیقت او حسین بغض فرو خورده ی بیان من است حسین نام بلندی که بعد نام خدا همیشه و همه جا بر سر زبان من است کسی که عبد خدا بوده است از آغاز یگانه ای است که مولای مهربان من است حسین گفتی و گفتم حسین یعنی عشق بلی حسین فقط عشق جاودان من است https://eitaa.com/sharh_sib
پسرها از پدرها یاد می گیرند بخشش را کرم کن باز هم بر ما تو را جان علی اکبر https://eitaa.com/sharh_sib
به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید؟! پدر ها خوب می فهمند این مضمون زیبا را https://eitaa.com/sharh_sib