پنجشنبه ۶۶/۱۰/۳
صبح بیدار شدم و رفتم شیر خریدم و لوازم صبحانه را آماده کردم و شاهده را بیدار کردم امروز تشییع جنازه مهدی ناصری و برادرسید حسن موسوی فرمانده سپاه بود که من نتوانستم بروم . ظهر برای ناهار رفتیم خانه آقای شایان و بعد از ظهر بچه را پیش حاج خانم گذاشتیم و با شاهده به گلزار شهدا رفتیم در آنجا پیش حاج یاری پدر شهید مرتضی یاری رفتم و دیده بوسی کرد و من را که دید گریه اش گرفت و از من حلالیت خواست و بعد از چندی آمدیم خانه . نزدیک غروب بود ساعت ۷ شب بود که علی خبر داد که مینی بوسی از اهواز به طرف ساوه می آمده برای شرکت در مراسم تشییع جنازه فرمانده سپاه که در راه تصادف کرده است و گویی اسماعیل آقا شوهر طیبه خانم هم داخل آن بوده . چند نفر زخمی و چند نفر کشته شده اند و از اسماعیل آقا خبری نیست و من از ناراحتی تا صبح خواب به چشمانم نیامد
پ . ن . اسماعیل آقا باجناق شهیدپیرونظر و برادر شهید محمد یادگاری هستن. و علی برادر خانم شهید می باشد .
شهید مرتضی یاری همسایه علی آقا بود .
#شهید_علی_پیرونظر
@sharikerah
#خداے_مـن
✏️ می گویند ڪه ابتدای صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی?
میـشود رزق من امـروز #رفاقتی باشـد...
از جنـس شھیدان...
با عطـر شھـادت...
🌷 تصویر مبارک سردار رشید اسلام حاج #احمدکاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف در دوران پر افتخار هشت سال #دفاع_مقدس
#صبح_بخیر
#یادشهداباصلوات