شهیدی که به جای کت و شلوار عروسی رخت شهادت به تن کرد
🔹مادر شهید کامران کرامت میگوید: " کامران را خیلی دوست داشتم، رفتن به خدمتش و دوریاش برایم تحملناپذیر بود. چون فرزند کوچکم بود ولی رفتن ابدیاش خیلی دردناکتر شد. خیلی به ایشان دلبسته بودم و همیشه ترس از دست دادنش را داشتم ولی میدانم خدا من را خیلی دوست دارد و کامرانم را خیلی دوست داشت و او را لایق شهادت دانست. من بابت این خیلی شکرگزارم، پسرم مجرد بود. وقتی راهیاش کردم اصلاً تصور نمیکردم قبل از پوشیدن لباس دامادی رخت شهادت به تن کند. همیشه میگفتم بعد لباسهای مرزبانی باید لباس دامادی تنت کنی. هرچند که برادر از خودش بزرگتر هم دارد که مجرد است ولی با پدرش حرف زده بود که بعد خدمت سربازی میخواهد ازدواج کند."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
#صحیفه_سجادیه
#دعا در طلب بخشش و آمرزش گناهان
يَا أُنْسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِيبٍ، وَ يَا فَرَجَ كُلِّ مَكْرُوبٍ كَئِيبٍ، وَ يَا غَوْثَ كُلِّ مَخْذُولٍ فَرِيدٍ، وَ يَا عَضُدَ كُلِّ مُحْتَاجٍ طَرِيدٍ
اى كه هر رميده دور از خانمان به تو الفت مى گيرد و هر اندوهگين دل شكسته، گشايش از تو مى خواهد و هر رانده بى كس و ياور را، تو فريادرسى و هر بينواى دور افتاده را تو مددكارى.
ِ🔲◾️▪️سه كفن را دادي و كردي وصيت (بيشتر)
زينبم باشد حواست به حسينم (بيشتر)
🔲◾️▪️من زمين خوردم ميان كوچه ها اما تورا
ميزنند در بين بازار بر زمين ها (بيشتر)
🔲◾️▪️من كه چادر از سرم، ذره اي تكان نخورد
اما تو باشد حواست به معجرها (بيشتر)
🔲◾️▪️در ميان كوچه آن روز چهل نفر بودند ولي
قتلگاه پر مي شود از حرامي ها (بيشتر)
🔲◾️▪️وقت رفتن سمت ميدان، زير گلويش را ببوس
همه جايش مي برند، اما گلو را (بيشتر)
🔲◾️▪️دوخته ام پيراهني، از براي محسن،ولي
به گمانم كه بيايد به اصغر، (بيشتر)
یک نفر ازسر گودال اشاره میکرد
که غروب است ....
بِبُرید دگر ... دیر شده ...😭
#وای_حسین
#وای_حسین
#بمیرم_برات😭
خدا کند...!
قد کمان نکند هیچ پدری،
بر سر بالینِ هیچ پسری...
#وداع_پدرانه
#شهید_عبدالواحد_محمدی
#علی_علیالدنیا_بعدک_العفا
بادها نوحهخوان
بیدها، دسته زنجیر زن
لالهها، سینهزنانِ حرمِ باغچه
بادها، در جنون
بیدها، لالهگون
لالهها، غرقِ خون
خیمه خورشید سوخت
برگها، گریهکنان ریختند
آسمان، کرده به تن پیرهن تعزیه
طبل عزا را بنواز ای فلک ...
#عاشورا
#محرم_در_جبهه
#رزمندگان_لشکر۳۱عاشورا
برای درد دل به مزارم بیایید، به لطف خدا حاضرم
🔹« #سجاد_زبرجدی »، شهید مدافع حرم در قسمتی از وصیتنامهاش آورده است: "اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم؛ به لطف خداوند حاضر هستم."
🔹برادر شهید روایت میکند: "مرتبه اول به من گفت که عازم کردستان است. بعد از بازگشت از مأموریت، به من گفت داداش حقیقتش این است که من به سوریه رفته بودم. خیلی از دستش ناراحت شدم و گفتم تو چرا به من نگفتی؟ گفت به خاطر اینکه ناراحت و نگران نشوی نگفتم. بعد از مأموریت اولش ۲۵ روز به مرخصی آمد که اواخر مرخصی به من گفت دارم برای مأموریتی به اصفهان میروم و هشت ماهی آنجا هستم. با خودم گفتم اینطوری سجاد تا هشت ماه دور و بر ما ماندگار است و به سوریه نمیرود اما دو روز قبل از اینکه به اصفهان برود. مأموریت پیش میآید و سجاد مجدداً داوطلبانه راهی سوریه میشود."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم