هدایت شده از عزیزالله خذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃🌹🌹🍃🌼
هم اکنون دمشق
قیام مردم دمشق
انشاالله صدای قیام شیعیان بحرین رو هم به زودی بگوش خواهیم شنید
⭕️🖊حالا دیدید حق داشتیم از رهبر عزیزمون تعریف کنیم میبینید این مرد چقدر از زمان خودش جلو تر بود چقدر دقیق پیشبینی کرد ؟
🌼🍃🌹🌹🍃🌼
هدایت شده از عزیزالله خذری
1_13553918154.mp3
30.67M
فتنه بزرگ پیش رو در ایران که فتنه اکبر است.
حتماحتما هر کاری دارید بگذارید کنار و این صوت را تا آخر با سرعت ۱/۵گوش کنیدتا کمتر وقت شما گرفته شود.
گوش کردن این صوت تا به انتها واجب است.
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 از وطن رانده، در غربت مانده؛
روایت حمید فرخنژاد از طردشدگی
در غربت!
┄┄┅┅┅❅❀❥🇮🇷❥❀❅┅┅┅┄┄
خسرالدنیا ولآخرة
پزشکیان دعوتش کن بیچاره را به کشورش
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارواح مؤمنین #زیارت_عاشورا را بهترین عمل برای آخرت معرفی می کنند
کانال سرنوشت انسان: @sarneveshte_ensan
enc_17208295108431587125165.mp3
3.79M
شد شد نشد میرم کربلا...
محمدابراهیم_اصل
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دایه دایه وقت جنگه
با گویش زیبای لری در مقابل مقام معظم رهبری🌹❤️🌹
می دانستم آخرین باری است که مادر را می بینم!
برادر شهید حاج قاسم سلیمانی در ادامه روایتی از آخرین وداع حاجقاسم با مادر بزرگوارشان بیان و عنوان کرد: مادر در بستر بیماری بود، ایشان روانه سوریه بودند من هم شاهد و ناظر بودم. حاجقاسم آمد دو زانو در مقابل مادر نشست و گفت «من را حلال میکنی؟» مادرم گفت «بله مادر حلال کردم»، تا سه مرتبه این جمله را تکرار کرد و مادرم گفت «بله مادر، گفتم حلال کردم». حاجقاسم رفت دوباره برگشت و دست ایشان را بوسید و رفت دوباره برگشت، کار عجیبی کرد و به ما همه درس داد که مادر به چه معناست. رفت کف پای مادر را بوسید متوجه شدم این وداع آخرین است.
سلیمانی ادامه داد: زمانی که مادر به رحمت خدا رفتند، حاجقاسم در سوریه بودند، آقای قالیباف با ایشان تماس میگیرد و میگوید کار مهمی پیش آمده برگردید ایران، حاجقاسم هم میگوید «کار مهم میدانم چیست» و تأکید این بود ما جنازه را نگه داریم تا ایشان بیایند. وقتی آمد گفت «من میدانستم آخرین بار است که مادر را میبینم».
منبع: سایت دنیای اقتصاد
شادی روح شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#حاج_قاسم
#مادر
روایت مرد عاشقی که به معشوق رسید...
🔹️بسیـجی مجـروح بـا ناراحـتی و با چشمـانی پُـراز اشــک و صدایـی کـه هــرلحـظـه ضعیـف و ضعیف تر می شـد گفـت:
«چـرا سرم را بلند کردید؟! چرا نگذاشتید سرم همانجا باشد؟! سرم روی پای عزیز فاطمه(س) بود؛ سـرم روی پـای آقـام سیدالـشهدا(ع) بود. چـرا نگذاشتید همانجـا بمـانم؟»
🔹اشک در چشـم بچـه ها حلقـه زده بود و همه بی اختیار گریه میکردند و آقـا را صدا می زدند؛ هیچ کس حرفی برای گفتن نداشت.
🔹️بسیجی این را گـفت و در حالی که زبان خـود را برای سـلام بر حضـرت به زحمت حـرکت می داد به لقاء الله پیوست. چشمـانش نیمـه بـاز و برلبـان خونینش تبسمی شیرین نقش بسته بـود.
#شهادت
#شهید
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
برای ِ شـــھادت؛
تمام ِتعلقاترا بآید کنار گذاشت !
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
شهـادت یعنی نمیر حیف اسـت
بمان بساز ساخته شو و در کلام
آخر برای خدا شهید شو ..🕊"
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed