💠بسم الله الرحمن الرحیم 💠
کانال شعر و ادب ایرانی اسلامی با امید به فضل پروردگار عالم و توجهات حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ایجاد شد 🤲
امید است که بتوانیم شعر و ادب ایرانی اسلامی را معرفی کنیم و اندکی در ترجمه و تفسیر اشعار شعرای قدیم بکوشیم .✅
"مکتب ادبی، (به انگلیسی: Literary school) بهمعنای مجموعهٔ جنبشها، سنتها، هنجارها، اندیشهها، نظریهها و ویژگیهایی است که به دلیلهای اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در دورهای خاص در ادبیات یک یا چند کشور نمود پیدا کردهاند. مکتب ادبی معمولاً در آثار گروهی از نویسندگان و شاعران رخ میدهد و باعث تمایز آنها در سبک، از شاعران و نویسندگان دیگر میشود. هر مکتب با پیروانی که برای خود مییابد دورهای ویژه (کوتاه یا بلند) را میپیماید و سپس بازمیایستد. معمولاً پایهگذاران هر مکتب خودشان نیز از مشخصههای آثارشان آگاه نیستند و دیگران شیوههای هنری آنان را مشخص و معرفی میکنند. البته این اصل شامل همه مکتبها نمیشود زیرا مکتبهایی هم بودهاند که بنیانگذاران آنها دانسته و با تصمیمی آگاهانه بیانیهای دربارهٔ مکتب خود صادر کردهاند؛ پیش از آنکه شیوهای تازه در نگارش آثار ادبی در پیش گیرند؛ مانند سوررئالیستها و دادائیستها.
باید توجه کرده که نباید مکتب را با سبک اشتباه گرفت؛ مکتب باید دارای ایده و اندیشه نو، بکر و اصلی باشد، اندیشهای که صاحبنظر آن فقط بنیانگذار مکتب باشد، نه اینکه از مکاتب پیشین خود بهگونه آشکار تقلید کند، یا اینکه مکاتب پیشین را احیا کند. اما اندیشه در سبک میتواند پیرو اندیشههای گذشته باشد و از آنها تقلید کند یا آنها را احیا کند.
ویژگیهای هر مکتب ادبی، رفتهرفته در آثار ادبی مربوط به آن مکتب نمود پیدا میکند. هر مکتب ادبی شکل دگرگونیافته مکتب پیش از خود (ابداع) یا واکنش و طغیانی در برابر آن است (بدعت)؛ از همین رو، میتوان گفت که هیچ مکتبی بدون مقدمه پیدا نمیشود و ردّی از ویژگیهای بیشتر مکتبهای ادبی را در آثار ادبی پیش از آن میتوان یافت. مهمترین عامل پیدایش هر مکتب ادبی، نوع نگرشی است که ادیبان هر دوره به زندگی و دنیای پیرامون خویش دارند. در نتیجهٔ همین نگرش است که بیان هنری، شکلهای گوناگونی مییابد و تغییرهایی در بهکارگیری زبان و شیوهٔ کاربرد واژگان پیش میآید.
شرایط و اوضاع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی در ایجاد یا تغییر مکتبهای ادبی تأثیر غیرقابل انکاری دارند. مکتبهایی کاملاً متفاوت و تقریباً همزمان با هم سر برآوردهاند و در کنار یکدیگر رشد کردهاند؛ مانند سمبولیسم (نمادگرایی) و رئالیسم (واقعگرایی). به همین دلیل است که گاه هم نسبت دادن کامل یک شاعر یا نویسنده به مکتبی خاص، دشوار و تا حدی ناممکن است.
شاعران و نویسندگانی بوده و هستند که در دورهٔ فعالیتهای ادبی، گرایشهای گوناگون به مکتبهای مختلف داشتهاند، مانند ولفگانگ گوته، نویسنده و شاعر آلمانی؛ (۱۷۹۴ – ۱۸۳۲) که میتوان او را هم در شمار رمانتیکها دانست و هم در زمرهٔ کلاسیکها». (انوشه: ۱۳۷۶: ص ۱۲۶۵)
از اواخر سدهٔ نوزدهم میلادی اثرگذاری و اثرپذیریهای ادبی سرعت زیادی یافتهاست و علت این امر را میتوان در چند مورد جستجو کرد: توسعهٔ روابط فرهنگی – اجتماعی، گسترش شتابندهٔ افکار و اندیشههای اجتماعی – سیاسی و آشنایی روزافزون ملتها با زبان و ادبیات یکدیگر؛ که این امر باعث کوتاهی عمر مکتبهای ادبی و آمیختن آنها با یکدیگر شدهاست؛ اما رگههایی از اینگونه مکتبها را در مکتبهایی که سالها پس از آنها سر برآوردهاند، میتوان مشاهده کرد."
https://eitaa.com/shear_va_adabe_irani_eslami
تک بیت :
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت می کند
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
اولین بیت مثنوی از جلال الدین بلخی مولوی 💠💠
https://eitaa.com/shear_va_adabe_irani_eslami
💠🔻🔻🔻🔻به عقیده خیلی از بزرگان این <نی> در اشعار مولوی یعنی انسان کامل
که از جایگاه اصلی خود که بهشت برین هست دور افتاده 💠💠💠💠💠
ولی نظر حقیر چیز دیگریست که در جلسات آینده عرض خواهم کرد ✅☝️
شعر وادب ایرانی اسلامی|عضو شوید👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/shear_va_adabe_irani_eslami
تک بیت :
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها🔻🔻
اولين بیت دیوان لسان الغیب خواجه شیرازی متخلص به حافظ 💠💠💠
شعر وادب ایرانی اسلامی |عضو شوید👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/shear_va_adabe_irani_eslami
"كلاسيسيم
(Classicisme)
اين سبك به ادبياتي گفته مي شود كه پيش از پيدايش مكتب هاي ديگر و در فاصله قرن هاي ۱۵ و ۱۷ در اروپا وجود داشت كه خود از هنر يونان و روم قديم تقليد شده بود .
در واقع هنر كلاسيك اصلي همان هنر يونان و روم قديم است و مهمترين قانون در نوشته و يا اثر كلاسيك تقليد از طبيعت است . اما نبايد از اين غافل بود كه پيروان مكتب هاي ديگر نيز خود را مهم از طبيعت مي دانند .
در مكتب كلاسيك انواع آثار ادبي مانند طبقه هاي اجتماع با سلسله مراتب طبقه بندي شده است .
۱- حماسه و رمان :
مشخصات حماسه عبارتست از عظمت و شكوه جنگجويانه آن و برجستگي موضوع و قهرمانان آن . در حماسه ؛ قهرمانان ملي را به عظمت مي رسانند . آنها از هر لحاظ كامل - دلاور - شجاع - با عزت نفس - پاكدامن ... مي باشند و خطا هاي آنان نيز خالي از جنبه قهرماني نيست .
شاهنامه فردوسي ؛ ايلياد هومر در اوج اين داستان ها قرار دارند و وقتي داستان به جاي شعر به صورت نثر بيان شود رمان به وجود مي آيد . در رمان نيز همان اصول حماسي بكار مي رود با اين تفاوت كه در حماسه جنگ و در رمان عشق مقام نخست را به عهده دارد .
۲ - تراژدي:
ارسطو در تعريف تراژدي مي گويد : تراژدي عبارتست از تقليد يك حادثه جدي و كامل و داراي وسعت معين ؛ با بياني زيبا كه زيبايي آن در تمام قسمت ها به يك اندازه باشد ؛ و داراي شكل نمايشي باشد نه داستان و حكايت ؛ و با استفاده از وحشت و ترحم ؛ عواطف مردم را پاك و منزه سازد . قهرمان تراژدي نبايد جنايتكار باشد ؛ ضمنا بسيار پرهيزكار و درست كردار نيز نبايد باشد ؛ (( بايد از خوشبختي به تيره روزي افتاده باشد اما نه بر اثر جنايت بلكه بر اثر اشتباه )) . همچنين قهرمان تراژدي بايد با اشخاصي كه طرف مقابل او را در تراژدي تشكيل مي دهند رابطه خانوادگي و يا حسي داشته باشد .
۳- كمدي :
كمدي عبارتست از يك اثر نمايشي جالب كه اشخاص آنرا شخصيت هاي پايين تري نسبت به تراژدي تشكيل مي دهند و حوادث آن از زندگي روزمره گرفته مي شود . در كمدي اصيل ( حقيقت نمايي ) بايد بيشتر از موارد ديگر لحاظ شود و بايد پايان خوشي داشته باشد و حادثه آن نيز جنبه ابتكاري داشته باشد .
اصول و قواعد كلي اين سبك به شرح زير ميباشد :
تقليد و نمايش از طبيعت : هنرمند كلاسيست بيش از هر چيز بايد سازنده (خوبي )باشد .
توجه و تقليد از قدما : نگريستن و پرواي بي اندازه به خداوندان ذوق و هنر باستان و يافتن بهترين و برجسته ترين قالب هاي هنري گذشتگان .
اصل عقل : تاثيرات در اين مكتب بايد موافق با اصول عقلي باشد .
حقيقت نمايي : قهرمانان اين مكتب آنچه را نيك است دارا مي باشند"
برای آشنایی با ادبیات جهان و ایران عضو شوید 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/shear_va_adabe_irani_eslami
بحر طویل خیلی زیباست 👇👇👇👇👇از شاعر جوان سید حمید رضا برقعی
"عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است ؟چرا آب به گلدان نرسیده است ؟چرا لحظه ی باران نرسیده است ؟و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است ؟به ایمان نرسیده است و غم عششق به پایان نرسیده است ؟بگوحافظ دل خسته زشیراز بیایدبنویسد .که هنوزم که هنوزاست چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است ؟دل عشق ترک خورد :گل زخم نمک خورد :زمین مرد:زمین مرد :خداوند گواه است. دلم چشم به راه است و در حسرت یک پلک نگاه است.ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی: برسد کاش صدایم به صدایی
عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس .تو کجایی گل نرگس ؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم .زده آتش به دل آدم و عالم .مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم که به جای نم شبنم بچکد خون جگر از عمق نگاهت .نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت .به فدای نخ آن شال سیاهت .به فدای رخت ای ماه ! بیا .صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک الله عزیز دو جهان .یوسف در چاه .دلم سوخته از آه نفسش های غریبت .دل من بال کبوتر شده .خاکستر پرپر شده .همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی .و سپس رفته به اقلیم رهایی :به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت .زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی .:به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد .نگهم خواب ندارد .قلمم گوشه ی دفتر .غزل ناب ندارد .شب من روزن مهتاب ندارد .
همه گویند به انگشت اشاره :مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد ؟و کجایی ؟تو کجایی شده ام باز هوایی .شده ام باز هوایی ....
گریه کن گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه زمقتل بنویسم .و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است .به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است .و ببخشید اگر این مخمل خون بر تن تب دار حروف است .که این روضه ی مکشوف لهوف است .عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است .و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است : ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است .ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که الشمر ....خدایا چه بگویم ؟که شکستند سبو را و بریدند...
دلت تاب ندارد به خدا با خبرم .میگذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی .تو خودت کرب و بلایی .قسمت میدهم آقابه همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی ؟تو کجایی ؟"
https://eitaa.com/shear_va_adabe_irani_eslami