#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
به باغ صورتم هر روز دستی لاله می کارد
که با هر رعد و برقش ابر چشمم اشک می بارد
مکافاتی شده سر درد این شبهای بارانی
نمی دانم چرا دست از سر من بر نمی دارد
#یاسر_رحمانی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
با تو بگویم امشب شرح اسیری ام را
در کودکی دلیل اینگونه پیری را
لکنت گرفته طفل شیرین زبانت آخر
با ضربه ای شکستند دندان شیری ام را
#یاسر_رحمانی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم
#غزل_مرثیه
هر چه عمه منتظر ماندم ! چرا بابا نیامد
تا سحر بیدار بودم بین راه اما نیامد
آن که عمری می گرفت از لطف دست ناتوان را
پس چرا حالا که من افتاده ام از پا نیامد
راستی آیا ! عمو عباس هم در کربلا ماند!
از علی اکبر خبر داری؟ چرا با ما نیامد؟
گوش من سنگین و چشمم تار شد حالا بگو که
خون گوش پاره من بند آمد یا نیامد
آن شبی که در بیابان گم شدم یادت می آید
هیچ می دانی چرا حالم پس از آن جا نیامد
آنقدر با کینه زهرا لگد بر پهلویم زد
استخوانم خورد شد دیگر نفس بالا نیامد
هر زمان از داغ دلتنگی بابا گریه کردم
حرمله آمد به سوی من ولی تنها نیامد
گفته بودی از سفر بابا می آید مثل یوسف
منکه هر چه گریه کردم یوسف زهرا نیامد
#یاسر_رحمانی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
پایش ز دست آبله آزار می کشد
از احتیاط دست به دیوار می کشد
درگوشه ی خرابه کنار فرشته ها
“با ناخنی شکسته ز پا خار میکشد”
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدار می کشد
او هرچه میکشد به خدای یتیم ها
از چشم های مردم بازار می کشد
گیرم برای خانه تان هم کنیز شد
آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟
چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟
نقشی که میکشد همه را تار می کشد
لب های بی تحرک او با چه زحمتی
خود را به سمت کنج لب یار می کشد
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
تازه می فهمم الف چون دال می ریزد چرا
از دل این بیتها جنجال میریزد چرا
خواب میبینم تویی و خاک داغ کربلا
آه اما بر سر اطفال می ریزد چرا
غالبا گودال در خود آب می گیرد ولی
تشنگی دارد در این گودال می ریزد چرا
بخت دنیا مثل عمر من اگر کوتاه نیست
برگ آه از شاخه اقبال می ریزد چرا
من هنوز از هفت سالم مانده اما مانده ام
اینکه دندانهای من امسال میریزد چرا
بر لب نی بین تشت و بر سر زانوی من
خون لبهای تو در هر حال می ریزد چرا
زود می بینم که می پرسند اطفال حرم
عمه جان اشک زن غسال می ریزد چرا
#سید_ابوالفضل_مبارز
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مدح_مرثیه
#مربع_ترکیب
نامش چقَدْر در دلم اعجاز میکند
پا بر زمین نَهَد ، که زمین ناز میکند
عشقش دوباره بندگی آغاز میکند
راهِ بهشت را ، نفسش باز میکند
رجعت نموده حضرتِ زهرا ، قیام کن
برخیز ، بر سُلاله ی او احترام کن
بر جنّ و انس و حوریه ، سَرور رقیه است
بر خانه ی حسین ، کبوتر رقیه است
ساقی عموی اوست ، که کوثر رقیه است
واللّه ناجیِ صفِ محشر رقیه است
جان میدهم تصدّقِ یک تارِ موی او
عالم گرفته روحِ خدایی ، ز روی او
سائل تر از همیشه و لبریزِ حاجتم
دستم به روی سینه و غرقِ ارادتم
مشتاقِ جان سپاری و فیضِ شهادتم
من از بزرگواریِ ایشان ، بد عادتم
با دست های کوچک و مشکل گشای خود
بابُ المراد گشته برای گدای خود
لطفش همیشه شاملِ احوالِ عالم است
هرچه بگویم از سَرِ الطافِ او کم است
آری… رقیه ، بانیِ ماهِ محرّم است
بی عشقِ او زمین و زمان سخت درهم است
بانوی بی مثالِ مدینه رقیه است
نورِ دلِ رباب و سکینه رقیه است
چشمش همیشه مثلِ گُلِ یاس بود و بس
هر خنده اش تبلورِ احساس بود و بس
از کودکی به معجرش حسّاس بود و بس
جایش به روی شانه ی عبّاس بود و بس
همبازیِ همیشه ی سقّای کربلا
«سوزِ جگر کشیده»ی فردای کربلا
روزی رسد که ساکنِ ویرانه میشود
مویش به دستِ باد …چه بَد ، شانه میشود
دیدن برای چشمِ او افسانه میشود
دورِ سرِ حسین ، چو پروانه میشود
بانو فدای آن جگرِ پاره ات شوم
قربان عمه زینبِ آواره ات شَوَم
#پوریا_باقری
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله
#مرثیه
#غزل
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمی شود
شأن نزول رأس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود
بی شانه نیز می شود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وانمی شود
بیهوده زیر منت مرحم نمی روم
این پا برای دختر تو پا نمی شود
صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمی شود
کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر
این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود
#محمد_سهرابی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#غزل
#مرثیه
وقتي كه آمدي به برم نور ديده ام
گفتم كه بازهم نكند خواب ديده ام
بابا منم شكوفه سيب سه ساله ات
حالا ببين چه سرخ و سياه و رسيده ام
خيلي ميان راه اذيت شدم ولي
رنج سفر به شوق وصالت كشيده ام
اينرا بدان كه بين تو و تازيانه ها
نام تو را به قيمت سيلي خريده ام
در بين اين مسير پر از غصه بارها
از آسمان ناقه چو باران چكيده ام
پايم سرم تمام تنم درد مي كند
از بس كه زجر در دل صحرا كشيده ام
كم سو شده دو چشم من از ضربه هاي او
حتي به زور صوت رسا را شنيده ام
از راه رفتنم تعجب نكن كه من
طعم بد شكستن پهلو چشيده ام
پاهاي من همه پر طاول شده ببين
خيلي به روي خار بيابان دويده ام
چادر ز عمه قرض گرفتم كه زير آن
پنهان كنم ز روي تو گوش دريده ام
بشنو تمام خواهش اين پير كودكت
من را ببر كه جان تو ديگر بريده ام
عمه كه پاسخي به سؤالم نمي دهد
آيا شبيه مادر قامت خميده ام؟
پاهاي من همه پر طاول شده ز بس
از ترس او ميان بيابان دويده ام
#محمد_بیابانی
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#غزل
#مرثیه
باوجودی که پدرجان گله خیلی دارم
نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم
وسط آن همه اسباب جسارت برما
نفرت ازسلسله و هلهله خیلی دارم
قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی
دیدم ازگونه ی تو فاصله خیلی دارم
عقب افتادنم ازقافله زجرآور شد
گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم
باعث زحمت جمع اسرا من بودم
خجلت ازعمه دراین قافله خیلی دارم
با وجودی که سراز پیکر تو شمر برید
من شکایت ولی ازحرمله خیلی دارم
#محسن_صرامی
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها
هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر
هر قدر از دست تازیانه اش کردم فرار
آن سیاهی باز می آمد,به سویم بیشتر
هر چه کمتر گریه کردم هرچه کمتر گم شدم
هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر
از همان عصری که دیدم خیمه ها آتش گرفت
با همه قهرم ولیکن,با عمویم بیشتر
بعد از آن روزی که من از قافله جا مانده ام
عمه دقت میکند هر شب به مویم بیشتر
از همان روز است که قطره به قطره جای آب
لخته لخته می چکد خون از وضویم بیشتر
عمه می داند ولیکن من نمی دانم چرا
درد دارد زخم گوشم از گلویم بیشتر؟
او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده ام
من تو را از عمه جان باید بجویم بیشتر
#مهدی_رحیمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
همه امید بچه ها ...عمه
نشد از ما دمی جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد اباالفضل خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هر طرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا: عمه!
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ... کجا عمه؟
شبی از ناقه تا که افتادم
ناله کردم بیا بیــــا عمه ....
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه است یا عمه؟
هر کجا تازیانه بالا رفت
زود تر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدهام شد طفلی
داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
که مگر نیست احترام یتیم
آیه ی مصحف خدا عمه؟
پس چرا اهل شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه؟
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه!
راستی مرگ خود طلب کردی
من بمیرم.... شما چرا عمه؟
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
مهربان مادربزرگ آرام جان مادربزرگ
هم نفس، همراه، همدل، هم زبان مادر بزرگ
مثل من ذکر همه "یافاطمه یافاطمه" است
بهترین سنگ صبور کاروان مادربزرگ
پهلوی آزرده ی ما سهم الارث مادری ست
در حمایت از "ولی" الگوی مان مادربزرگ
از روی ناقه شبی گرچه زمین خوردم ولی
من خودم دیدم رسید از آسمان مادربزرگ
از غم تنهایی ام صحرا به حالم گریه کرد
بس که خواندم زیر لب " پیشم بمان مادربزرگ ! "
از رقیه زجر، زهرای سه ساله ساخته
با رخ نیلی شدم آخر چنان مادربزرگ
تازیانه خورده و خود را تسلی داده ام
با توسل به بزرگ خاندان مادر بزرگ
در میان کوچه دختربچه ها سنگم زدند
پیش چشمان عموجان ، عمه جان ، مادربزرگ
درک خوبی دارد از دردی که دارم می کشم
با همان درد شدید استخوان مادربزرگ
دست بر پهلو گرفتم خاطراتش زنده شد
حرف دارد از هجوم ناگهان مادربزرگ
حک شده بر طالع این خانواده از نخست
هم نواده قدکمان هم قدکمان مادربزرگ
باعصا و بی عصا همواره کوثر کوثر است
من همان آیینه هستم او همان مادربزرگ
نه فقط باباست مهمانم در این ویران سرا
می رسد همراه اشک بی امان مادربزرگ
تا همین کنج خرابه هرکجا پر کرده است
جای خالی پدر را هر زمان مادربزرگ
تا که دستم را نهد در دست بابای گلم
به دلم افتاده می آید الان مادربزرگ
دل پریش و مو پریشان مثل من بابای من
مثل عمه مو کنان مویه کنان مادربزرگ
تا خرابه من شدم مرثیه خوان قافله
تا مدینه می شود مرثیه خوان مادربزرگ
#علیرضا_خاکساری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
پدرم را گرفته ام به بغل دختری باز مادری کرده
نیست در باورم که یک خنجر پدرم را فقط سری کرده
زخم های لب تو را دیدم یاد آن حرف عمه افتادم
که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده
راستی معجرم که یادت هست سوخت وقتی که خیمه ها میسوخت
بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده
رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد می کشد بابا
زجر هجری کشیده ام که مپرس هجر تو زجر را جری کرده
تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار می کنم مثلا
داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده
تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جای تان برای همه
با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده
من که در خواب هم نمی دیدم مثل زهرا شوم ولی انگار
بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده
#احمد_حیدری_قرا
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
دل كباب كه ديگر شرر نميخواهد
انيس غصه و غم چشم تر نمي خواهد
كبوتري كه قفس را مزار ميداند
براي زندگي اش بال و پر نميخواهد
يكي بپرسد از اين قوم بي حيا كه مگر
سه ساله دختر تنها پدر نميخواهد؟
اگر بهانه بابا گرفت دختركي
به غير مرحمتي مختصر نميخواهد
يكي به عمه بگويد به من سپر نشود
شكسته دستم و ديگر سپر نميخواهد
بهانه جويي من مشكل خرابه شده
در اين خرابه كسي دردسر نميخواهد
#مصطفی_متولی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
به اميدي كه بيايي سحري در بر من
خاك ويرانه شده سرمه چشم تر من
مدتي ميشود از حال لبت بي خبرم
چند وقت است صدايم نزدي: دختر من
من همان لاله افروخته خون جگرم
كه همين لخته فقط مانده به خاكستر من
شب اين شام چه سرماي عجيبي دارد
تب اين سوز كجا و بدن لاغر من
دارم از درد مچِ دست به خود ميپيچم
ظاهراً خرد شده ساقه نيلوفر من
چادرم پاره شد از بسكه كشيدند مرا
لحظه اي وا نشد اما گره از معجر من
موي من دست نخورده است خيالت راحت
معجر سوخته چسبيده به زخم سر من
كاشكي زود بيايي و به دادم برسي
تا كه در سينه نمانَد نفس آخر من
#مصطفی_متولی
#صلوات
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینب اند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشم هاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش …
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب
#مرثیه
#غزل
روی من و دو " پا به رکاب" ام حساب کن
ما را مدافع حرم خود خطاب کن
تا پیش مرگ حاجی شش ماهه ات شوند
این دو جوان قافله را انتخاب کن
دلواپس تو و غم تنهایی توام
فکری به حال این دل پر التهاب کن
در سوختن به راه تو اجری عظیم هست
لیلا که سوخت قلب مرا هم کباب کن
پنجاه سال رو نزدم نزد تو فقط
این بار التماس مرا مستجاب کن
بگذار پای مادرمان را وسط کشم
راضی نشد دلت همه مان را جواب کن
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
رخصت بده به خاطر زینب شتاب کن
من خیمه می نشینم و تنها خودت برو
هر مصحف ورق ورق ام را کتاب کن
دلواپس من و جگر خون من نباش
فکری برای اصغر و یک جرعه آب کن
ناموس مرتضی علی و معرض خطر؟
فکری به حال ذریه ی بوتراب کن
#علیرضا_خاکساری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#اصحاب_الحسین
#مرثیه
#غزل
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشاندهای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
#قاسم_صرافان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#طفلان_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
باید که راه بر دل تو واکنم حسین
تا کِی به غربت تو مُدارا کنم حسین
یک گوشه مینشینم و هِی گریه میکنم
شاید میان قلب تو غوغا کنم حسین
حالا که از غم علیاکبر تو تا شدی
باید به محضر تو کمر تا کنم حسین
موی سفید بعد علی در سرت نماند
هر غصّه تو را به دلم جا کنم حسین
پیش زنان و اهل حرم خجلتم نده
پیش تو من چقدر تقلّا کنم حسین
من حاضرم به جای تلافی خنده ها
با خون دوای غربتت امضا کنم حسین
طفلان خانه زاد مرا هم قبول کن
خواهم که سر به پیش تو بالا کنم حسین
*" وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست"
مجبورم اینکه صحبت زهرا کنم حسین
راضی مشو که همره طفلان بیایم و...
در زیر سنگ جسم تو پیدا کنم حسین
راضی مشو که ببینند بر سرت
با قاتلان مست تو دعوا کنم حسین
راضی به مو کشیدن من پیش شان مشو
دیگر چگونه درد خود افشا کنم حسین
پیش پسر کشیده به مادر زدن رواست؟
آیا دوباره فاشِ مُعمّا کنم حسین
#مجتبی_صمدی_شهاب
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی🔹️
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#حضرت_حُرّ_علیه_السلام
#غزل
حُرمت گذاشت هر که به زهرا بزرگ شد
اندازهی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآنکه قدم گذاشت
قطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماند
مجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاست
سَر خَم نمود حضرتِ حُر تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبلهی خود را عوض نمود
تیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه را
در پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شد
حُرّ پیر وادی همهی اهل توبه است
بر اهل توبه مُرشد و بابابزرگ شد
آزاده بود و رفت و به آزادهها رسید
با یک نگاهِ بهتر از امضا بزرگ شد
ترسید اگر چه اهل حرم از اُبُهتش
کوچک شد و به اذن مسیحا بزرگ شد
امّا نبود تا که ببیند که کربلا
داغش برای زینب کبری بزرگ شد
گرچه سرش شکست ولی سر جُدا نشد
نیزه فرو که رفت گلوها بزرگ شد
در بین آن همه سرِ بر نیزه روضهی
نیزه به گوش رفتن سقّا بزرگ شد
#مجتبی_صمدی_شهاب
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹️
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#مثنوی
ديد زينب چو برادر تنهاست
بهر ياري ز برادر بر خواست
دو جگر گوشه ي خود را طلبيد
بر موي هر دو پسر شانه کشيد
روي بر حجت داور آورد
هر دو را نزد برادر آورد
از تو سر در ره حق باختن است
سهم من سوختن و ساختن است
دو جگر گوشه ي من منتظرند
خبر از ما سوي مادر ببرند
اي برادر تو جواب ده دردم
به چه روئي به حرم برگردم
اين دو گل هست به دوران ثمرم
هديه بفرست به سوي پدرم
گر چه از سوز تو جانم بر لب است
اين دو گل هم برگ سبز زينب است
اي فداي هستي تو هست من
گر بگيري اين دو گل از دست من
تا ابد مديون تو خواهر شود
مفتخر در نزد پيغمبر شود
چشم مولا تا که بر گلها فتاد
سر به روي شانه ي خواهر نهاد
باغبان گيسوي گلها تاب داد
لاله ها را از سرشکش آب داد
گفت اي خواهر غمپرور من
بس بود داغ علي اکبر من
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#مثنوی
ما فدائيهاي دين و مذهبيم
آبروي خواهر تو زينبيم
خواهرت موهاي ما را شانه کرد
هر دومان را سائل اين خانه کرد
جام عشقت را به ما نوشانده است
جوشني بر جسم ما پوشانده است
دست ما در دست يکديگر نهاد
بهر ما يک جام کوثر وعده داد
گفت اکنون موقع رزم شماست
کربلا ميخانه ي بزم شماست
زود برخيزيد اي مه پاره ها
بهر ياري غريب کربلا
مادر ما گفت با ياريتان
دائي خود را نمائيد شادمان
هر دويِ ما شير زينب خورده ايم
اين شهامت ارث از او برده ايم
خون ما رنگين تر از اکبر که نيست
سنّ ما کوچکتر از اصغر که نيست
جان آن مردي که در خانه نشست
جان آن مادر که پهلويش شکست
جان زلف پر ز پيچ اکبرت
جان گيسوي سپيد خواهرت
يک نظر کن بر دو خواهر زاده ات
بر دو خواهر زاده ي آماده ات
بر تن بي تاب ما جاني بده
خيز بر ما اذن ميداني بده
ما دو هديه بهر تو از مادريم
تشنه ي روي تو همچون اکبريم
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
اي فداي دل منورتان
اي بقربان چشم کوثرتان
واي بر حال جبرئيل او را
گر برانيد روزي از درتان
تو سليمان و موري آمده است
تا مشرف شود به محضرتان
کودکانم چه ارزشي دارند؟
جان عالم تصدق سرتان
کرده ام پيش تو دو آئينه
نذر چشم علي اصغرتان
ظهر ديدي چگونه خوش بودند
در صفوف نماز آخرتان
به اميدي بزرگشان کردم
تا که روزي شوند پرپرتان
گر بگويي بمير مي ميرند
دست در سينه اند و نوکرتان
تا که راضي شوي و اذن دهي
پر بگيرند در برابرتان
يادشان داده ام قسم بدهند
به دو چشم کبود مادرتان
بگذار اينکه ذبحشان سازم
پاي رگهاي سرخ حنجرتان
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
گيرم كه رد كني دل ما را خدا كه هست
باشد محل نده قسم مرتضي كه هست
وقتي قسم به معجر زينب قبول نيست
چادر نماز حضرت خير النسا كه هست
يك گوشه مي نشينم و حرفي نمي زنم
بيرون مكن مرا تو از اين خانه جا كه هست
از درد گريه تكيه نده سر به نيزه ات
زينب نمرده شانه دارالشفا كه هست
قربانيان خواهر خود را قبول كن
گيرم كه نيست اكبر تو طفل ما كه هست
گفتي كه زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بيا كه هست
خون را بيا به دست دو قرباني ام بكش
تو خون مكش به دست عزيزم حنا كه هست
گفتي مجال خدمتشان بعد از اين دهم
از سر مرا تو باز مكن كربلا كه هست
گفتي كه بي تو سر نكنم خوب! نمي كنم
بعد از تو راه كوفه و شام بلا كه هست
#محمد_سهرابی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#چهارپاره
چه وداعي، چقدر جانسوز است!
کربلا؛ «کربِ وَ البُکاء» شده است
مادري پشت پرده ي خيمه
دست بر دامن دعا شده است
*****
گريه هاي حرم سوالي شد
راستي بانوي قبيله کجاست!؟
شيرمردان زينب کبري
کمي آهسته، پس عقيله کجاست!؟
*****
سخت از پير خيمه دل کنديد
بال پروازتان تقلا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
*****
گرگ هاي گرسنه ي اين دشت
در کمينند، با خبر باشيد
اين خليفه پرست هاي حسود
لاله چينند، با خبر باشيد
*****
نوه ي مرتضي شدن جرم است
خون تان را حلال مي بينند
تازه! اسلام نابتان را هم
زير تيغ سئوال مي بينند
*****
شعله هاي نفاق اين مردم
از سقيفه زبانه مي گيرد
جان زهرا به فکر خود باشيد
پهلوها را نشانه مي گيرند
*****
خونِ دل روزيِ علي کردند
پشت پا مي زنند اين مردم
کوفه را با مدينه فرقي نيست
بي هوا مي زنند اين مردم
*****
کوچه وا مي کنند با حيله
کينه فتواي لاله کوبي داد
تجربه گفت اولين کوچه
در مدينه جواب خوبي داد
*****
اصل اين جنگ بر سر فدک است
کوچه راهي به کربلا دارد
بيشتر فکر دستتان باشيد
شمر نقش مغيره را دارد
*****
راستي سمتِ حرمله نرويد
شرح اين درد مو به مو مانده
به خدا حيفِ چشم هاي شماست
چند تيري براي او مانده
*****
کاش مي شد که از دلِ زينب
هجرتان مِهر مادري ببرد
چشم خولي به دست تقدير است
منتظر مانده تا سري ببرد
*****
#وحید_قاسمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7