eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
983 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
طاووس بهشتی سامرا ازبس که زیبا شد شب میلاد تو آسمان غرق تماشا شد شب میلاد تو با طلوع نورت ای خورشیدایمان، شور عشق در دل هر ذره پیدا شد شب میلاد تو ای گل نرگس که از دامان نرگس آمدی گلشن هستی مصفا شد شب میلاد تو بعد دیدار جمال تو امام عسکری گرم شکر حق تعالی شد شب میلاد تو تا خبر آمد که طاووس بهشتی آمده است آفرینش باز زیبا شد شد شب میلاد تو تا که با یک گل بهار آمد، سروش غیب گفت روز رستاخیز گل ها شد شب میلاد تو چون تو را سوی خدا می برد جبریل امین مرغ دل ها عرش پیما شد شب میلاد تو حاکی ازآن بود دین با سعی تو احیا شود عهد وپیمانی که امضا شد شب میلاد تو عطر ایمان درفضا پیچید ازبشکفتنت گلبن تقوا شکوفا شد شب میلاد تو عطر بیداری زتو پاشید در آفاق دوست چشم صبح آرزو وا شد شب میلاد تو ازدل زمزم به جای آ ب می جوشید عشق کعبه با مروه هم آوا شد شب میلاد تو یابن طاها، یابن یاسین، نورآیات مبین آیه های نور معنا شد شب میلاد تو گه زمین از سجده ی نورانیت پرنور شد گه فلک بهرت مصلا شد شب میلاد تو تاکه روزی از نفس هایت مدد پیدا کند شادمان قلب مسیحا شد شب میلاد تو موسی ازطورش دگر حرفی نزدوقتی شنید آسمان غرق تجلا شد شب میلاد تو عدل وایمان وشرف درانتظار تو نشست منتظر بر صبح فردا شد شب میلاد تو برظهور تو دعا می کرد با سوز درون هرکه درهرجا لبش وا شد شب میلاد تو ساقی جام محبت ،تشنه ی مهر توام صحبت ازجام تولا شد شب میلاد تو روشنی بخشید برجان «وفایی» مهرتو گرکه طبعش باز گویا شد شب میلاد تو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدیه با لطف اله ، گل به مهدی بدهید با نور پگاه ، گل به مهدی بدهید خواهید که هدیه ای حضورش ببرید با ترک گناه ، گل به مهدی بدهید #_حاج_سید_هاشم_وفایی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شادی ای دوست شکوفه ها همه می خندند درشادی وشور و زمزمه می خندند امشب که امام عسکری شاد بود بنگر که علی  و فاطمه می خندند @sheareaeini
بسم‌الله الرحمن الرحیم منم اهلِ آبادیِ آب‌ها منم خانه بر دوشِ گرداب‌ها به چشمم ببین خانه‌ی خویش را بنا کرده‌ام رویِ سیلاب‌ها من از اهِل دریایم و میشوم بدونِ تو مانند مُرداب‌ها خیالِ تماشای آبادی‌ات ربوده زِ چشمانِ من خواب‌ها نوای نِی اَم ، آتشین‌تر شدم که می‌سوزم از آهِ بیتاب‌ها بیا تا که از طرحِ اَبروی تو بسازیم تا کعبه محراب‌ها - - کجایی که جامِ محبت زدیم همه رویِ دل طاقِ نصرت زدیم قدم زن، دلم جمکرانی شده قنوتِ زمین آسمانی شده و در مسجد کوفه‌یِ قلبِ من دوباره به پا ندبه خوانی شده بدون تو در کوچه‌های بهشت تمامیِ گُل‌ها خزانی شده نصیبِ دلی که به دنبالِ توست فقط حسرتی جاودانی شده نگاهت چرا در پسِ اَبرهاست نشانت چرا بی نشانی شده در این جامِ خالی شرابی بریز که هنگامه‌ی سر گِرانی شده - - به آئینه بندانِ چشمم بیا قدم زن به دامانِ چشمم بیا  قسم بر نگاهت ، دلم دستِ توست خداوندیِ این حرم دستِ توست نوشتم رویِ كعبه‌ی سینه‌ام اگر اذن باشد عَلَم دستِ توست مرا می‌نویسی فدایت شوم که از روزِ اول قلم دستِ توست در این ازدحامِ گدا آمدیم که  آئینه‌هایِ کَرَم دستِ توست تبِ جزر و مدِّ زمین و زمان تمنایِ هر زیر و بَم دستِ توست طپش‌های قلبِ خدا هم تویی ظهور و وجود و عدم دستِ توست - - تو را خوانده‌ام تا حسابم کنی مبادا که روزی جوابم کنی علی چهره‌ای بس که حیدر شدی که آئینه‌دارِ پیمبر شدی دو رکعت به پشتِ سَرَت خواندنی است که با زلفِ خود سایه گستر شدی حسینی و دل می بَری از همه حسن هستی و مجتبیٰ تر شدی تو زیباترین عشقِ پروردگار تو گیراترین جامِ کوثر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی در این فصلِ پاییزیِ بی کسی تو خورشیدِ گُلهای پَرپر شدی شبِ ما زمستانی و سردِ سرد بهشتم ! به گُلخانه‌ات باز گرد بزن آتشم شعله‌ات پا گرفت که کارِ من و عشق بالا گرفت بزن آتشم نازِ چشمت که چشم به دنبالِ تو راهِ دریا گرفت چه گُلهای یاسی که مجنون عشق فقط محضِ لبخندِ لیلا گرفت به نامت سلیمانِ دل سکه زد شفا را زِ دستت مسیحا گرفت برای تماشای اعجازِ تو پرِ دامنت دستِ موسیٰ گرفت نداریم ظرفیتت را که حق تو را بینِ قاب معما گرفت منم بغضِ سر در گُمیِ شما مرا کُشتی از قبل ، کجایی بیا http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم‌الله الرحمن الرحیم پریشان نوشته‌ای برای امام زمان‌عجل الله ايليائيم از دهات شما از تبارِ ترنُمات شما آسمانها هميشه گُم بودند پایِ هر سبزه‌ی حيات شما روزگارم گذشته شُكرِ خدا در جوار لبِ فرات شما كوزه‌ام را دوباره پُر كردم از سرِ چشمه‌ی نجات شما زندگیِ مرا چه شيرين كرد نفَس شاخه‌ی نبات شما سفره‌ام پَهن خانه‌ام سرسبز بركت دارد از زكات شما آب و نانم رسيده از آن روز... كه نشستم سرِ بساطِ شما پنج نوبت به پشتتان هستیم وقتِ حی علی الصلوة شما باغ ما میوه‌های فطرت داد محضِ رویِ توجّهات شما الغرض داده است بر دستم با دو دستش خدا براتِ شما تا قيامت فرشته باران باد سر هر ريشه‌ی قمات شما - - شُکر از ايل كربلا هستيم ما زمين خورده‌ی شما هستيم به سمرقند یا بخارایی یا به شن‌زارهای صحرایی محملت بی غبار و راهت سبز خوش نشین بر بُراقِ زیبایی سرِ راهت قبیله‌ی مجنون پشتِ سر چشمهای لیلایی آی بالا بلندِ کشمیری کِی به این آب و خاک می‌آیی لهجه‌ات هاشمی و زینب وار مثل نهج‌البلاغه شیوایی تا بدین ناز میروی آقا می‌بَری از خدا شکیبایی صید کردی نگاه آهو را یعنی آقا زِ نسلِ زهرایی کاروان را شبی بیار این سو تا که چشم مرا بیارایی - - به هوایت پریدنم عشقست به رهت سر بُریدنم عشقست نامتان رنگِ كيميا دارد ريشه در باورِ خدا دارد نامتان از كجا تَراوش كرد كه چنين حسِ ربنا دارد بر عقيقِ دلش نوشته خدا چقدر نامتان صفا دارد سرگذشت من و شما زيباست چهارده قرن ماجرا دارد چهارده قرن نه پيش از عشق پيش از پيش ابتدا دارد جبرئيل از شعاعِ تو دانست كه خدا جلوه تا كجا دارد چهارده تن ميان يك قاب‌اند كه در آن عكسی از شما دارد - - بِاَبی انتَ سيد و السادات بر تو و خاندان تو صلوات دور آخر به مِی كشان اُفتاد ساقيا مطلعت مبارک‌باد خوش بحال كسی كه بر چشمش چشم تو فرصت تماشا داد مژه‌ها را بگو مرا گيرند ناز دارد نگاه اين صياد گرچه اينسان خرابمان كردی نَفَست گرم و خانه‌ات آباد دل زِ شوقت به سينه می‌كوبد مثلِ تيشه به بيستون فرهاد لا به لبهای ماست الا انت تب ديوانگيست بادا باد ميدهد طعم شير مادرمان نظرت ، با من است مادر زاد ميزنم نعره هر طپش يا عشق ميكشم سمتِ خيمه‌ات فرياد - - گره‌ی بسته ی مرا واكن روی قلبم دوباره امضا كن خانه لبریز بوی اسفند است غرق گلهای سرخ الوند است پای دیوار بین شب بوها لاله‌ی دامن دماوند است شب عید است حاجتش بدهید پشت در یوسف آرزومند است زود معراج می‌رود یعنی نازِ این طفل با خداوند است پدرت سیر می‌شود   هرگز لبِ تو کهکشانی از قند است از نگاه علی و زهرا باز سهمِ نرگس همیشه لبخند است - - دلِ ما بندِ توست با عباس نقش سربند توست یا عباس برف بودیم و آبمان کردی بِینِ سرما مُذابمان کردی ریختی بِینِ قالبِ عشقت عاقبت مستجابمان کردی گرچه در پشتِ ابرها بودی چشمه‌ی آفتابمان کردی تا نویسیم سر گذشتت را سینه سینه کتابمان کردی تکه سنگی رها و گُم بودیم خط کشیدی شهابمان کردی با سرِ انگشت آسمانی خود كوزه‌های شرابمان كردی يك شقايق به جای دل دادی مثل آئینه قابمان كردی هرچه مردم جوابمان كردند با نگاهت حسابمان كردی - - گوشه چشمی بلند مرتبه‌ام آشنایم گدای هر شبه‌ام عرش خود را در این سرا گُم کرد کنج ایوان سامرا گُم کرد بسکه چرخید در مدارِ شما که زمین خطِ استوا گُم کرد آسمان با درخششِ چشمت ماه را با ستاره‌ها گُم کرد بُرد خورشید را زِ محضرتان در نواحیِ ناکجا گُم کرد بازهم در هجوم مشتاقان نوح آمد ولی ردا گُم کرد هفت پشتِ بهشت می‌لرزد که تو را دید دست و پا گُم کرد خوش به چشمی که با تماشایت بِینِ محراب قبله را گُم کرد - - با غمت خاک سرشته بیا روی پیشانی‌ام نوشته بیا آتش سینه‌ی نِیستانی که مناجاتِ ماه شعبانی جمکرانِ دلم گرفته ببین میروم بی تو رو به ویرانی ما قنوتی تَرک تَرک خورده تو زلالی شبیهِ بارانی از شما...بر بهشت می‌ارزد کاسه‌ی آبی و خُرده‌ی نانی باز باران گرفته تا دَمِ صبح در قنوتت مگر چه میخوانی جمعه‌ای باز هم گذشت و نشد که رهایم کنی زِ حیرانی جمعه‌هایی که دیر می‌آیند جمعه‌هایی عجیب طولانی می‌کُند سردیِ جدایی تو روزهایِ مرا زمستانی راستی در کجایِ این خاکی کربلا یا که در خراسانی بادها می‌وزند و می‌گویند شاید امشب بقیع می‌مانی گاهی از بوی سیب می‌فهمم علقمه رفته‌ای به مهمانی شاید امشب مدینه‌ای شاید یا که شاید دمشق ، می‌دانی هرکجا‌یی همیشه قلبت شاد هرکجایی سرت سلامت باد   http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بحرطویل روحی فداه زمين مست ، زمان مست ، يقين مست ، گمان مست جهان مست و زمان مست و زبان مست و بيان مست همه كون ومكان مست *** شب پانزدهم از مه شعبان لبم گشته غزل خوان غزل خوان رخ خسرو خوبان هماني كه شده محو رخش يوسف كنعان هماني كه بود روي مهش مظهر يزدان دلش مصحف ايمان صفا بخش بهاران بود روي لبش آيه ي قرآن كه باشد نوه ي گل پسر شاه خراسان بر او باد درود همه عشاق فراوان *** رسيد از طرف عرش صدايي ، نوايي كه الا اي دل شيدا و خدايي شده موسم پرواز و رهايي اگر اهل ولايي بشنو نغمه ي خوش لحن ندايي – *** كه صدا مي زند اينگونه الا اي همه دنيا همه عالم بالا همه اهل زمانها همه ارض وسما ، خلق خدا ، تا به ثريّا بگوش اي همه دلها ، همه جانها شده محشر شده غوغا شده هستي همه زيبا كه نرگس شده مادر وگرفته به روي دست كسي را كه بود خلقاً و خُلقاً خود طاها ، خود حيدر ، خود زهرا *** ببين ماه رسيده ببين شاه رسيده ببين يوسف بي چاه رسيده ببين خاتمه بر هر غم جانكاه رسيده قرار دل آگاه رسيده ببين وارث تيغ علي و ناصر دين نبي و دلبر الله رسيده اباصالح از راه رسيده *** گل ياس رسيده و الماس رسيده خداوند جمال و شرف ناس رسيده ببين مالك دلهاي جهان خالق احساس رسيده پي خادمي اش حضرت الياس رسيده رخش بسكه قشنگ است ملائك همه گويند به حيرت نكند بار دگر حضرت عباس رسيده *** نظر كن به چنين گل گل سوسن و سنبل كه از شوق رخش مست و غزلخوان شده بلبل زده رايحه اش طعنه به هر گل و با آمدنش دين خدا گشته تكامل و با بانگ انا المهدي او عالم در حال تحوّل گرفته است مرا شور تغزّل سوي سامره از قلب ملولم زده ام پل به وجد آمدم از اين همه احساس تجمّل كه زده فُلك و فَلَك ، مُلك و مَلَك پيرو جوان ، خلق جهان بر گل گهوار ه ي او دست توسّل *** جهان نوكر مهدي دلم در بر مهدي لبم تشنه لب كوثر مهدي همه روزي عشاق به دست پدر و مادر مهدي و سرچشمه ي پاكي جهان پيكر مهدي ملائك همه حيران ، ودشمن همه نالان جهان چاك گريبان به هنگام ظهور است ز يك نغمه ي يا حيدر مهدي http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثنوی : روحی فداه: دار د صداي ثانيه ها تند مي شود شمشير ظلم اهرمنان كند مي شود دارد صداي پاي غريب آشناي شهر مي آيد از فراسوي بي انتهاي شهر دارد زمين مفاخره بر اهل آسمان خورشيد را گرفته در آغوش مثل جان حوران از آسمان به زمين پل كشيده اند در اين مسير باغ گلايل كشيده اند انگار اتّفاق عجيبي فتاده است گرودون تعادلش به كل از دست داده است گويا تمام عشق به يكباره مي رسد آري امام عشق به يكباره مي رسد من ساده حرف مي زنم و ساده نيستم اصلاً براي شاعري آماده نيستم آمد صداي صوت مهيبي به ناگهان يكدم بايست از حركت چرخ كهكشان ديگر صداي ثانيه افتاد از تپش جنبنده ها همه متوقف زهر جهش شد لحظه ي شگرف و اهورايي زمان پيچيد اين نواي دل انگيز در جهان فلك نجات پاي به دريا گذاشته موعود آخرين به زمين پا گذاشته ياران زمان ناب خوش عهدي رسيده است هنگامه ي ولادت مهدي رسيده است من ساده حرف ميزنم وساده میشوم حالا براي شاعري آماده مي شوم اي ميوه ي رسيده نزول شما به خير معشوق نو رسيده نزول شما به خير http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❁﷽❁ ای باد صبـا بوی حیــات آوردی روحی به تمــام کـائنـات آوردی درسـامره از گلشن نرگس ،بر ما عطـر دگـری از صلــوات آوردی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
والصبح اذاتنفس ای نورسلام معنای قشنگ وتر موتور سلام ای آیه ی تطهیردلم یامهدی تقدیم نگاه پاکت ازدورسلام #عالیه_رجبی @sheareaeini 💦 🍃🌺 🌺🍃💦
*استقبال ازشعر کاظم بهمنی* پرده افتاد و جهان دید خداوندش را نه خداوند که تصویر همانندش را خیره در صورت تصویر ستایش میکرد قدرت لایتناهی هنرمندش را دختر قیصر روم آمده تعبیر کند در شب سامره ،رویای خوشایندش را پرشداز "نورُ عَلیٰ نور" زبان ملکوت تابغل کرد حسن کودک دلبندش را دور گهواره به جبریل سفارش بدهید که پر از دود کند آتش اسپندش را این نهالی که معطرشده عالم با او دارد ازشاخه ی طوبی رگ وپیوندش را رفت ؛اما همه گفتند که برمیگردد اوکه عمری دلمان"لک زده لبخندش را" فاطمه چشم به راهست وهمه میدانیم علت غیبت طولانی فرزندش را http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غزلی تقدیم به ساحت مقدس منجی موعود سلام الله علیه و علی آبائه و امهاته ---- جامي ز لعل شکّرت از هر شراب؛به شرح حديث حسن تو از هر ثواب؛به موي کمند و عنبرت از شب سياهتر ماه جمال دلکشت از آفتاب؛به تفسير آيه هاي جمال خدا رخت تشبيه حسن و دلبريت بي جواب؛به بر مرغ دل به روز نبودت قفس روا تقدير گل به شام فراقت گلاب؛به صحرا نشيني و سر افکنده در غمت چون( لاله واژگون)۱و به دل خون ناب؛به هر سر در اوست غير هوايت نصيب باد هردل نگشت خانه عشقت خراب؛به هر کس که غير راه تو پويند فناش نوش هر نقشه غير وصل تو نقش بر آب؛به دستي که نيست لايق دامانتان قلم چشمي که نيست لايق نَظّاره خواب؛به يک گوشه چشم فاصله بين من و شماست آقا اشاره ات زخطاب و عتاب؛به ۱-(لاله واژگون)نوعی لاله صحرایی است ✍️: http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
السلام علیک یاصاحب الزمان(ع) سلام نازترین مطلع تغزل ها سلام بازترین سفرة توسل ها سلام واسطة فیض، بین ما و خدا سلام تکیة مستحکم ِ توکل ها شبیه طور ، ظهورِ تو ظرف می خواهد عروسِ فاطمه دارد از این تحمل ها تو یک شبه به تکامل رسی میانِ رَحِم هنوز غرق تَحَیُر همه تعَقُل ها به غمزة تو گره وا شود زکارِگدا کریم نیست مُقَصِر در این تعلُل ها زیاس هایِ بهشتی به دستِ خود زهرا درست کرده برایِ تو تاجی از گُل ها شبیه ِ ماه، در این شامِ تار تابیدی به رویِ دامن نرجس چه ناز خوابیدی تکانِ پلک تو دل می برد ز دلبرها مقابل قدمت خاک می شود سرها فدای خندة بابای تو پدرهامان فدایِ مادرِ پاکت تمام مادرها ز «کاخِ روم » رسید و عروسِ زهرا شد نتیجه میدهد آخر عفاف ِ دخترها برایِ خواستِگاری زچادرش زهرا قواره کرد،برایِ عروس،معجرها از آن به بعد ملائک شدند خادمِ او به پیش مقدمش انداختند شهپرها رسید مژده عقیق یمن شدی نرجس تو انتخاب برای حسن شدی نرجس تمام دار وندارِ پیمبری مهدی ز انبیای الهی تو برتری مهدی به رویِ بازوی تو حک شده ست جاء الحق شبیه ِ آیة قرآن مطهری مهدی مگر نگفته ای الگویِ توست مادرِ تو بدونِ شک تو از او ارث میبری مهدی به ذوالفقار قسم وقت انتقام رِسَد تمامِ خلق ببینند حیدری مهدی ز ابروانِ بلندت وقار میریزد چنان عمویِ رشیدت دلاوری مهدی همینکه چشم تو شد باز ، فاطمه خندید خوش آمدی گل زیبایِ عسگری مهدی و ان یکاد بخوانید ماه آمده است تمام هستی زهرا ز راه آمده است زدستِ ناز تو ای ناز دار من چه کنم برای وصل توام بیقرار من چه کنم چقدر منتظرانِ تو در دلِ خاکند به طول اگر بکشد انتظار من چه کنم برایِ آمدنِ تو نکرده ام کاری برای آمدنت ای نگار من چه کنم ز بسکه دست گرفتی بدعادتم کردی زدستِ لطف توای سفره دار من چه کنم دلم هوای تورا کرده و زتو دورم به غیرِ گریة بی اختیار من چه کنم هزار بار زدم زیرِ عهدِ خود با تو ندارد عهدم اگر اعتبار من چه کنم رسیده نیمة شعبان چرا نمی آیی نموده ایم چراغان چرا نمی آیی بیا که گنبدِ خضراست دیده بر راهت بیا که حیدرِ تنهاست دیده بر راهت چقدر منتظران تو بیصدا رفتند نگاهِ مضطرب ماست دیده بر راهت قسم به خاکِ نشسته به چادرِ مادر سکوتِ غربتِ دنیاست دیده بر راهت هنوز نالة مادر به گوش می آید بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت میانِ کوچه به دنبالِ گوشواره حسن شهیدِ سیلیِ اعداست دیده بر راهت میانِ گودی ِ مقتل حسین افتاده هنوز زیرِ لگد هاست دیده بر راهت برویِ نیزه به فرقی که واشده ازهم نگاهِ حضرتِ سقاست دیده برراهت میانِ بزمِ شراب و کنارِ تشت طلا هنوز زینب کبراست دیده بر راهت هنوز ِ یادِ گلویِ بریدة اصغر رباب ،در دلِ صحراست دیده بر راهت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ترکیب بند میلاد امام زمان عجل الله تا که گردیدم آشنای سحر شددلم وادی صفای سحر بین سجاده تربتم گل شد بانم اشک وگریه های سحر دست خالی نمی رود هرگز آن کسیکه شده گدای سحر تو امام شکسته دلهایی صاحب سفره عطای سحر بوی وصل تو میکنم احساس از نفسهای جان فزای سحر چشم امید ما گنه کاران بوده بر سوز یک دعای سحر ریشه مشکلات ما این است دلمان نیست مبتلای سحر گره از کار واکند بی شک ناله های گره گشای سحر شب شب همزبانی یار است درد ما غفلت از تو دلدار است بی جهت نیست درنوایی تو ماچه کردیم ؟ تا بیایی تو این نشد رسم انتظار فقط نعره ها میزنم کجایی تو تو زاجداد خود غریب تری بیکس و یار و آشنایی تو بارها سرزدی به غفلت ما شاهد کوه ادعایی تو دست مارا گرفتی و رفتی چون کریم و گره گشایی تو همچونان مادرت تمام شب تاسحر دست بردعایی تو بر گنه کارها دعا کردی بسکه آقا و با وفایی تو شک ندارم که هر شب نیمه زائر دشت کربلایی تو تحت قبه چه ناله ها بکنی خودبرای فرج دعا بکنی جلوات پیمبری داری ازهمه خلق برتری داری بین اولاد حضرت زهرا دلربایی دیگری داری نقش بازوی توست جاءالحق تابگویی چه محوری داری ذوالفقار از تو جان بگیر باز چون تجلی حیدری داری کرم تو گدا نواز بود دست اکرام مادری داری ازتمام پیمبران خدا یک نشان بهر رهبری داری از همه برگزیدگان خلق در رکابت تو لشگری داری تو کجا و عزیز مصر کجا چون خداوند مشتری داری تویی حسن ختام اهل بیت دست بوست تمام اهل بیت سامرا از تو آبرو دارد حرف ناگفته در گلو دارد درودیوار خلوت سرداب با نم اشک تو وضو دارد کاسه چشم مانده بر راهت باده ای ناب در سبو دارد تو گل نرگسی و عرش دلم با نفسهات رنگ وبو دارد چه کنم ؟ این دل گرفتارم دیدن رویت آرزو دارد بین محراب نیمه های شب دل من با تو گفتگو دارد نیمه شد ماه ، ماه من برگرد رحم بنما به آه من برگرد پسر ناز حضرت نرجس قبله راز حضرت نرجس روزی خویش بردم عمری از سفره باز حضرت نرجس ذکر تسبیحتان به گهواره بال پرواز حضرت نرجس بارها دیده ام به زندگی ام دست اعجاز حضرت نرجس خواستگاری فاطمه سندی است بهر اعجاز حضرت نرجس آمد از عرش تک کنیز خدا تاکشد ناز حضرت نرجس روح توحید جلوه ای بنمود گاه ابراز حضرت نرجس مادرت همردیف لیلا شد آخرین نوعروس زهرا شد نیمه شب بود یا که وقت سحر مادر آمد به دیدگان تر چند روزیست گشته مانوس لب گرم تو سینه مادر امد و دید بین گهواره جای تو خالی است ای دلبر روبه سوی امام کرده و گفت : پسرم نیست چاره ای آخر پاسخ امد که غم مخور نرجس گشته مهمان حضرت داور بال جبریل بالش سر اوست در طوافش ملائکه یک سر جای او امن و کام او پر شیر االسلام علی «علی اصغر» مادری بین خیمه می چرخید دست برروی سر دل مضطر هاجر کربلا چه چاره کند سینه بی شیر...انتظار پسر ناگهان در حرم به خود لرزید میکند از چه هلهله لشگر چونکه هر بار هلهله کردند به هدف خورده تیر های سه پر دختری زد صدا رباب بیا پشت خیمه به پاشده محشر وقتی آمد که قبر حاضر بود غرق خون طفل روی دست پدر http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یاصاحب الزمان عج ترکیب بند ولادت دمی که سیر وجودم الی السما می شد تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد گمان کنم خبر از یار می رسد امشب که باب فیض الهی به سینه وا می شد به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر نگاه مرحمت دلبری دوا می شد چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم که بند بند وجودم زهم جدا می شد کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد به هر نسیم که در زلف یار می پیچد به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد در این زمانه که مردم همه غریبه شدند در این سکوت کسی با من آشنا می شد چه بیقرار دلم میل سامرا کرده خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده حریم کوچک سرداب ، عرش اعلا شد نگار آمد و لبخندها شکوفا شد سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد به ریسمان محبت اسیر آقا شد خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود ز راه دور رسید و عروس زهرا شد عروس خانه غریب و امام خانه غریب چقدر شادی این خانواده زیبا شد نشسته یک پدری در کنار گهواره ترنم لب او نغمه های لالا شد شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد همه ذخیره ی حق در میان گهواره است عصا بدست نگهبان خانه موسی شد صدا صدای رسول خداست می آید طنین یارب او مثل پور لیلا شد ستاره ی سحر خانواده سر زده است خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟ خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟ نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر تمام عمر غم انتظار یعنی چه ؟ بدست باد سحر بوی پیرهن آید نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟ فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه ؟ ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟ کسی که طعم وصالت چشیده می داند نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟ بگفت سید بحرالعلوم کی دانید بغل گرفتن قد نگار یعنی چه دگر برای وصالت بهانه میگیرم اگر که دیر بیایی زغصه میمیرم ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم خوشم اگرچه غریبم ولی تو را دارم تمام سوز دل من زناله های شماست ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم گدایی در این خانه آرزوی من است زنام توست اگر زره ای بها دارم الا امیر سحر ای مسافر زهرا امید وصل ترا بین هر دعا دارم بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن که بر جبین عرق شرم از شما دارم به کام خویش چشیدم غم جدایی را امید رحمتی از یار آشنا دارم بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست اگر زبان مناجات با خدا دارم قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو قسم به خون روی دستمال اشک تو برای روضه دلم را جسور کردی تو شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا ز کو چه های مدینه عبور کردی تو در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین دل شکسته مادر صبور کردی تو لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو پی سری که بهم ریخته است ترکیب اش لسان عمه ی خود را شکور کردی تو میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی چه گریه ها که کنار تنور کردی تو تمام حاجتم این است با دلی پر درد ترا به حق اسیری عمه ات برگرد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
*در ولادت حضرت بقیّة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر وز زمزمه‌ام بر دل ماند اثری دیگر در سامره می‌بینم قرص قمری دیگر وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر از نسل علی آمد خیر البشری دیگر یا آمنه آورده پیغامبری دیگر -طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده -چشم همگان روشن نرجس پسر آورده من رحمت بیحد را در سامره می‌بینم من خلد مخلّد را در سامره می‌بینم من جلوه‌ی سرمد را در سامره می‌بینم من عبد مؤیّد را در سامره می‌بینم من طلعت احمد را در سامره می‌بینم من حسن محمّد را در سامره می‌بینم -ای منتظران خیزید با خصم درآویزید -در مقدم مهدی گل از پارۀ دل ریزید ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین آیینه شو و آنگه آئینه‌ی یکتا بین رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین هم موسی عمران را در وادی سینا بین -در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را -خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس برگرد گل روی دلجوی گل نرگس خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس دل گشته بهشت گل از لوی گل نرگس -ای دسته گل نرگس از مات سلام ﷲ -ای زینت هر مجلس از مات سلام ﷲ پیوسته درود از ما بر نرجس و مولودش بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش بر مهدی موعودش بر حجّت معبودش بر حجّت معبودش بر مقصد و مقصودش بر مقصد و مقصودش بر سیرت محمودش بر سیرت محمودش لطف و کرم و جودش -لطف و کرم و جودش حکم و سخن و عزمش -حکم و سخن و عزمش تیغ و عَلَم و رزمش مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید -در طلعت او دیدند آئینه‌ی احمد را -مانند علی می‌خواند قرآن محمّد را اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت هم آیه‌ی قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت از ظاهر و باطم گفت از اوّل و آخر گفت آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت -من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم -من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم من طوطی گویای گلزار شهیدانم من روشنی چشم بیدار شهیدانم من آینه سرخ رخسار شهیدانم من محیی ایثار و آثار شهیدانم من وارث مظلوم انصار شهیدانم من منتقم خون سالار شهیدانم -گلواژه‌ی جاء الحق بر دست جهانگیرم -نقش زهق الباطل بر تیغه‌ی شمشیرم حق وعده به من داده تا ملک جهان گیرم بر دوست امان بخشم از خصم امان گیرم مهر آرم و خشم آرم جان بخشم و جان گیرم یار همگان باشم داد همگان گیرم در سلک شبان آیم در کعبه مکان گیرم حلقوم ستمگر را در پنجه چنان گیرم -تا نقش زمین گردد اهریمن خود کامی -وز ظلم و ستم هرگز باقی نبود نامی ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران ای کار تو پنهانی یاری ز همه یاران بشکفته دل از نامت چون لاله که در باران از جام تولاّیت سر مستی هوشیاران باز آکه بر اندازی بنیاد ستکاران با تیغ تو ریزد خون از سینۀ خونخواران -خورشید رخت در ابر پوشیده چرا مهدی -ای کعبۀ دل رویت از کعبه درآ مهدی ای با همگان مونس ای در همه جا تنها ای بی تو ز خون دل دریا شده دامن‌ها تا چند زمام دین در سلطه‌ی رهزنها تا چند جهان لبریز از گریه و شیون‌ها تا چند خزان حاکم در دامن گلشن‌ها تا چند بود قرآن بر نیزه‌ی دشمن‌ها -ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی -ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی باز آی که بنمائی بر ما رخ زیبا را باز آ که کنی از عدل پُر عرصه‌ی دنیا را باز آ که همه بینند آن روی دل آرا را باز آ که کنی پیدا دو گمشدۀ ما را هم تربت محسن را هم تربت زهرا را حیف است نبیند عبد رخسار تو مولا را -من «میثم»این کویم اوصاف تو را گویم -اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثنوی نیمه شعبان از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها اثر مجتبی صمدی شهاب اهل عالم من دلیل خلقتم گوهر بی مثل و والا عصمتم از عقول ماسوا بالاترم پاره جان رسول آخرم من سراپا خیر و مهر و رحمتم دین حق را مایه ی هر عزّتم نام من گردیده حک بر نه فلک خاکبوس خانه ام باشد ملک من به دنیا رنگ و رو بخشیده ام من به هستی آبرو بخشیده ام آفرینش هر چه دارد از من است جنّت از یمن حضورم گلشن است همسر شاه دو عالم حیدرم فاطمه خاتون روز محشرم مهر در ذات خداداد من است پادشاهی دست اولاد من است عالم از اولاد من دارد شرف هستی یکسو باغ من هم یکطرف کلّ فرزندان من ماهند ماه بر زمین و آسمان شاهند شاه آسمانها گرد زیر گامشان حق تجلّی میکند در نامشان هستی هستی بود از هستشان حکمرانی جهان در دستشان یازده گل یازده نور حقند بر همه بی شک ولی مطلقند هرکه شد پابست آنها برد کرد در حقیقت ظالمان را خُرد کرد یازده نورٌ علی نوراند و بس یازده موسای در طورند و بس یازده بنیانگر روح اند روح موج غم را ناجی و نوح اند نوح یازده آئینه ربّ جلیل بت شکنهایی قوی تر از خلیل یازده فیض مسیحایی نفس یازده منجی روح از هر قفس یک یک اولاد من نام آورند از تمام اهل عالم برترند الغرض دنیا وفاداری نکرد از خزان شد رنگ باغم رنگ زرد دو محمّد سه علی و دو حسن یک حسین و جعفر و موسای من جملگی قربانی اعدا شدند نوگلان پرپر زهرا شدند لیک یک گل مانده من را در زمین گل نه دلداری عزیز و مه جبین او گل دردانه اهل ولاست بهترین سرمایه آل کَساست تا نگردد این گلم مجروح خار زامر هستی آفرین پروردگار گشته غایب از تمام دیده ها تا که آید موعد امر خدا اوتمام عشق و امّید من است وارث آئین جاوید من است او گل زیبا و مه روی من است مرهم و داروی پهلوی من است ذوالفقار شوهر من یار اوست انتقام محسن من کار اوست او به زخم نور عین من شفاست یکّه خونخواه حسین و کربلاست فکر خونخواهی ز دشمن آه اوست زینبم چشم انتظار راه اوست او گل زیبای احساس من است فکر خونخواهی عباس من است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم زیباترین بهانه برای سرودنی تنها دلیل خلقت بود و نبودنی با تو شروع میشود این بار شعرمن زیرا فقط تویی تو هوادار شعر من گلواژه ی تمام غزل ها قصیده ها سبک جدید گویش و طراح ایده ها پایان خواب های دروغین به دست توست جان دوباره دادن بر دین به دست توست میخوانمت به نام خودت آسمان عشق سوگندمیخورم به تویعنی به جان عشق از سختی تمامی دوران دلم گرفت از این همه گناه فراوان دلم گرفت ازاین همه دورویی وبی مهری و نفاق از قحطی و نبودن ایمان دلم گرفت نوری که بی تو جلوه کند تار می شود حتی بهشت بی تو همان نار می شود بی سمت وسوترازهمه ی بادهای شهر حرف رسیدن تو چه تکرار می شود این روزها بدون تو شب جلوه میکنند این آسمان بدون تو آوار می شود باید بیایی از سفر ای سایه ی سپید خورشید از نبودن تو تار می شود دنیا مرابه غیرتو مشغول کرده ست در غرب ضدِّ آمدنت کار می شود تو نیستی و این همه بغض ترک ترک دارد به روی سینه تلمبار می شود پس زودتر بیا ز سفر ای صبور من آخر شکست پای ظهورت غرور من برگرد تا که آینه ها بی تو نشکنند آیینه ها حکایت جان و دل منند برگرد تا که خنده شودگریه های ما پیش خدا رود نفس " ای خدای ما " برگرد ای طراوت سرسبز باغ ها پایان بده به عمر دراز فراق ها برگرد اصل مطلب و خاطر نشان عشق سوگند میخورم به تویعنی به جان عشق ما هر چه می کنیم که آدم نمیشویم بر خیمه گاه سبز تو محرم نمیشویم تقصیر ماست این همه دوری و انتظار ما حق مان همیشه خزان است نه بهار ما عاشقیم و هیچ دعایی نمی کنیم ما فکر می کنیم ریایی نمی کنیم ما بیخودی به نام تو سوگند میخوریم وقتی که از گناه و جهالت همه پُریم ما که لیاقت تو و عشقت نداشتیم بیخود به روی نام خود"عاشق"گذاشتیم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم‌الله الرحمن الرحیم بيشتر از بيشتر از بيشتر میشود از عشق دلم ريشتر من كه اويسم ز قَرَن آمدم وقت ندارم به خدا بيشتر ليله‌ى قدرِ حسنِ عسکرى كاش قرارِ تو شود پيشتر ناوَکِ مژگانِ تو و جانِ ما خونِ همه گردن آن نيشتر - واى كه ديوانه شدم يک كلام سوره‌ى والعصر علیک السلام همسفرِ هر سحرِ سامرا اى پسرِ خوش‌خبرِ سامرا اى نوه‌ى حضرت هادى سلام حصن تو در دور و بر سامرا در حرم تازه‌ى باباى تو جامعه خوانديم درِ سامرا كارگری‌اش كه نشد قسمتم رُفته‌گرم رُفته‌گرِ سامرا - آمده‌ام تا بزنم يک دو جام سوره‌ى والعصر علیک السلام تا كه پدر بر لبِ تو بوسه داد بوى گلِ نرگسى آورد باد در شبِ ميلادِ تو جودت شكُفت لطفِ تو شد از سرِ عالم زياد دَم پرِ جبريل شدم بال زد بال زدم از درِ بابُ الجواد بُرد مرا اولِ شب كاظمين بُرد مرا كرب و بلا بامداد - اى عَلوى جود و جوادى مرام سوره‌ى والعصر علیک السلام "آمدم اى شاه پناهم بده خط امانى زِ گناهم بده" پنجره فولاد مرا راه داد جانِ رضا خوانده و راهم بده ماه مبارک من و دست تُهى سوزِ جگر آتش آهم بده كنجِ حرم يا دَمِ پايين پا باز از آن لطف نگاهم بده - میرسد عطرِ رضوى بر مشام سوره‌ى والعصر علیک السلام كعبه‌ى هفتم شد و حاجات داد بابِ حوائج شد و خيرات داد مادر من سفره‌ى نذرش گرفت حاجت ما اكثرِ اوقات داد ندبه‌ى تعجيلِ فرج رزق ما با نَفَسِ جده‌ى سادات داد اَفضَل اعمال بُوَد انتظار ذكر فرج حالِ مناجات داد - من به مناجاتِ توأم مستدام سوره‌ى والعصر علیک السلام كاش كه مردانِ ظهورت شويم صاحبِ يک سيرت و صورت شويم كاش كه در غيبت تو استوار مثل زمان‌هاى حضورت شويم حضرت صادق تويى و كاش ما شيعه‌ى تو مَردِ تنورت شويم گفت كه دربانىِ تو مى‌كند كاش كه ما خاک عبورت شويم - تو خودِ معراجى و ما زيرِ گام سوره‌ى والعصر علیک السلام با قدمت عِلم تناور شود عِلم و عمل ريشه‌ى باور شود شام غم جهل و خرافات‌ها با نَفَس باقرى‌ات سر شود فصل شكوفايى عقل است و دل جاى رواياتِ پيمبر شود نور زمين ، نور زمان ، سايه نور خاک از اين معجزه‌ها زر شود - لحظه شماريم براى قيام سوره‌ى والعصر علیک السلام دستِ من و بركتِ آبادى‌ات از پَرِ سجاده‌ى سجادى‌ات لطفِ دعاى تو شده مستدام بر سرِ ما سايه‌ى شمشادى‌ات مثل على ابن حسينى تو و میرسد آوازه‌ى آزادى‌ات فخر خدا میكند از سجده‌ات كاش شوم مُحرِم اين وادى‌ات - رو به تو شد سجده‌ى بيت الحرام سوره‌ى والعصر علیک السلام چشم تو در كارِ حسين است و بس كارِ تو تكرارِ حسين است و بس بيرقِ سنگينِ تو وقتِ قيام دستِ علمدار حسين است و بس قلب تو انگار گرفتارِ اوست هركه گرفتارِ حسين است و بس پرده گشا ديدنِ روى شما لحظه‌ى ديدار حسين است و بس - رو به دلِ زينبى‌ات صبح و شام سوره‌ى والعصر علیک السلام زائرِ هم سفره‌ى غم‌ها حسن عشقِ تو آقاى كَرَم‌ها حسن روزِ ظهورِ تو مهم است چون دارد از آن روز حرم‌ها حسن میرسد آن روز كه ببينيم ما بينِ بقيع نقشِ عَلم‌ها حسن روى ضريحى كه تماشايى است نقش نمايند قلم‌ها حسن - اى حَسنى جلوه و حُسن ختام سور‌ه‌ى والعصر علیک السلام جاىِ حرم غربتِ زهرا كه هست يك نفر از عترتِ زهرا كه هست گرچه گره در گره‌ام ، نيست غم دستِ شما تربتِ زهرا كه هست پيشِ تو گيريم نداريم جاى خُب قسمِ حضرتِ زهرا كه هست ما كه نباشيم چه غم ؟ تو بيا ديدن تو قسمت زهرا كه هست - روز تقاص است و تويى انتقام سوره‌ى والعصر علیک السلام هيبت تو رفته به مولا على حيدرى و محوِ تماشا على میرسد از شش جهتِ ذوالفقار لات و هُبَل را بشكن ياعلى خاطره‌ى رزمِ على در نبرد مثل تو مى‌گشت مُهيا على نيست تو را قبله‌اى الا حسين نيست تو را كعبه‌اى الا على - روز تقاص است و تويى انتقام سوره‌ى والعصر علیک السلام جلوه گرِ حضرت ختمى مآب حضرتِ خورشيد محمد بتاب خاتم انگشترىِ خاتمى جذبه‌ى فيزوره‌ى احمد ركاب جاذبه‌ى گنبد خضرا بيا تا بدرد سينه‌ى خود آفتاب اى شرف و الشمس پيمبر لبت راز مسلمانىِ اهل كتاب - ذكر سلام و صلواتم مدام سوره‌ى والعصر علیک السلام http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بازهم صبح شدو عرض ارادت دارم باسلامی به شماقصد زیارت دارم تاسلامت ندهم زندگی ام تعطیل است به گداییِ درِ خانه ات عادت دارم #نعم_الامیرم❤️ #عالیه_رجبی @sheareaeini 💦 🍃🌺 🌺🍃💦
والصبح اذاتنفس ای نورسلام معنای قشنگ وتر موتور سلام ای آیه ی تطهیردلم یامهدی تقدیم نگاه پاکت ازدورسلام #عالیه_رجبی @sheareaeini 💦 🍃🌺 🌺🍃💦
علیه‌السلام 🔹ستارۀ موعود🔹 اگر چه غايبى، امّا حضورِ تو پيداست چه غيبتى‌ست؟ كه عطرِ عبور تو پيداست مقام گلشنِ اشراق، نافه‌خيز از توست بلى! شفاعت انسان به رستخيز از توست... تو كيستى كه قيامت، قيامتِ كبرا‌ست تو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداست تو كيستى كه «يدالله» در تنت جارى‌ست زبان قاطع شمشير عدل تو كارى‌ست نگاه منتظرانت هنوز مانده به راه سپيد شد ز فراق تو سنگ‌فرشِ پگاه خدا به دست تو داده‌ست عدل عالم را سپرده نيز به دستت حساب آدم را ز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانند تويى كه قائم آل محمدت خوانند ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد كه در ضمير تمامى مردگان جان داد اَلا ستارۀ موعودِ گرم و عالمتاب! به دشت تيرۀ هستى چو آفتاب بتاب بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار ز گرده‌‌هاى بشر تازيانه را بردار 📝 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد روز تولد تو سپردم به دست باد ای باد! راه خانۀ موعودمان کجاست ای رودهای گمشده! مقصودمان کجاست ای کاش باد بود و غزل بود و جاده‌ها می‌آمدیم سوی تو ما پا پیاده‌ها می‌آمدیم و عرض ادب، عرض احترام تبریک عید و گفتن لبیک یا امام می‌آمدیم و هدیه ناقابلی... که نیست با چشم‌های منتظر و با دلی که نیست روز تولد تو زمین مهربان‌تر است خورشید شاد‌تر شده گویا جوان‌تر است کوچه به کوچه زمزمۀ طاق نصرت است عید است و جمکران تو امشب قیامت است چشمم به سمت آینه‌های مقابلت قلبی شکسته دارم و شعری که مایلت دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست بودن فقط منوط به شرط ظهور نیست مادربزرگ گفت که او، حَیّ و حاضر است بر هر چه می‌کنیم نگهبان و ناظر است دستش گره‌گشاست، نگاهش گره‌گشاست یک خنده روی صورت ماهش گره‌گشاست ای دل چرا شکسته و ساکت نشسته‌ای چیزی بگو که ندبه و آهش گره‌گشاست شعبان کرامت است و شفاعت علی‌الخصوص ماه تمام نیمۀ ماهش گره‌گشاست شب پشت شب گره به گلوی غزل زده حلقه به حلقه زلف سیاهش گره‌گشاست حلقه به حلقه در زده تبریک گفته‌ام نام تو را درین شب تاریک گفته‌ام نام تو روشنایی صبح است و راز عشق خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق روز تولد است و سلام و ارادتی دادم به دست باد به شوق زیارتی 📝 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد در آسمان مدینه ستاره پیدا شد همینکه غنچه‌ی یاسی دگر شکوفا شد خبر رسید دوباره حسین بابا شد سحر شد و شرف‌الشمسی از سما آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد عروس فاطمه این بار دختر آورده برای حضرت صدیقه کوثر آورده چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده برای حضرت ارباب، نوبر آورده دهید مژده که نوری ز کبریا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد لباس پولکیِ این بنفشه الماس است و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است شبیه فاطمه این نازدانه حساس است و در شگفتی‌اش این بس، عموش عباس است بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد کبوتری به مناره شد و ترنم کرد فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد حسین را گلی از باغ هل‌اتی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کشیده پای لبش قطره قطره دریا را اسیر خویش نموده وجود سقا را نوشته‌اند به پایش نگاه زهرا را و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد نگینِ شمسیِ انگشتر علمدار است کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است جمال حضرت زهرا در او پدیدار است ستاره‌ی شب تاریک نینوا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد چه قدر غنچه‌ی لبهای او عسل دارد گرفته شاخه‌ای از یاس و در بغل دارد که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟ به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد کسی به شکل بشر با فرشته‌ها آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش همیشه و همه جا بوده عمه هم‌رازش حسین، از دل و جان می‌خرد به دل نازش به روی دوش ابالفضل اوج پروازش بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد؟ رقیه دختر سلطان کربلا آمد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کشیده از همان آغاز، نرجس انتظارش را نه چندین روز و شب، نُه ماه خالص انتظارش را ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را اگر شب منتظر باشی برای دیدن خورشید یقین اینگونه بهتر می‌کنی حس انتظارش را فقط فصل بهار و فصل تابستان نشو خیره مکش ای پنجره اینگونه ناقص انتظارش را پرانده با شمیم خویش شب بو عطر نامش را کشیده با همان یک چشم نرگس انتظارش را مفاتیح الجنان صد جلد دیگر داشت در توشیح اگر می‌گفت مرحوم محدث انتظارش را نه تنها آل یاسین و سمات از او نشان دارند نوشته در امین‌الله و وارث انتظارش را شده کرب و بلا آیینه‌ای از مُنتظرها پس کشیده موقع جان دادن عابس انتظارش را منم من روضه‌ی عباس تا اینکه بیاید او کشیدم در خودم مجلس به مجلس انتظارش را شاعر: http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🌷 یا صاحب الزمان (عج) ... 🍃 در صحن طبعم واژه‌ها هم بیقرارند انگار حسّ و حال شعری تازه دارند وقتی که حرف از مُنتَظَر شد بغض کردند گفتند یک عمر است که چشم انتظارند بارانی از مضمون چکید از چشمِ خودکار تا ابرهای کاغذی قدری ببارند دیدم کمال همنشینی هم اثر کرد کاغذ ؛ قلم ؛ واژه ؛ به حال من دچارند تسبیحی از جنس هِجاها ساختم چون دیدم تمام حرف‌ها لحظه شمارند پس بی درنگ از دلبرِ دلخواه گفتم یک یا علی هم بعدِ بسم الله گفتم سُستم ولی از عشق ، محکم می‌نویسم از عرش می‌گویند و من هم می‌نویسم در آینه‌بندان صیقل خورده‌ی شعر با چشمِ طبعم هر چه دیدم می‌نویسم قنداقه‌ای در دستِ نوری می‌درخشید پس دارم از خورشید عالم می‌نویسم از قطره‌اشکِ شوقِ بابایی خدایی از خنده‌های آب زمزم می‌نویسم آنقدر محوم که قلم از دستم افتاد پس بیشتر می‌بینم و کم می‌نویسم از روی دستِ شاعرِ مطلق نوشتم گفتند جاءالعشق ، جاء‌الحق نوشتم آمد کسی که با همه توفیر دارد او که نگاهش لطفِ عالم‌گیر دارد آمد طبیب حاذق دردِ جدایی هر چند که دردِ غمش واگیر دارد گفتند «اَشِدّاءُ‌عَلیَ‌الْکُفّار» ؛ هر چند در دست او شمشیر هم تدبیر دارد مانند جدش چشم او حُر آفرین است از بس نگاه نافذش تاثیر دارد با اینکه او در مهربانی بی‌نظیر است اما برای دشمنش شمشیر دارد آمد کسی که در زمستان هم بهار است او وارث اصلی تیغ ذوالفقار است باید که ما هم در سپاهش یار باشیم اما نه اینکه روی دوشش بار باشیم باید بصیرت داشت و از حق سخن گفت صفین اگر تکرار شد عمّار باشیم باید که پای عشق ، تا آخر بمانیم یا پای دارش میثم تمّار باشیم وقتی که آمد گفت وقت انتقام است باید خروشِ غیرت مختار باشیم باید برای یا لَثارات الحسینش از بغضِ خونخواهی حق سرشار باشیم باید فدک را از سقیفه پس بگیریم حق علی را از خلیفه پس بگیریم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7