#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
"بنام خداوند جان آفرين"
همان خالق آسمان و زمين
به نام نبي و به نام ولي
به جاه محمّد به شأن علي
به نام پُـر آوازه ي فاطمه
كه باشد به عرش خدا قائمه
به نام حسين و به نام حسن
كه از روز اوّل شدند عشق من
قسم مي خورم به شكوه عَلَم
كه در هردو عالم اباالفضلي ام
شده چارم ماه و ماه آمده
به مُلك ادب پادشاه آمده
امير دلير سپاه حسين
علمدار و پشت و پناه حسين
جَنَم دار و پُر جُرأت و با جگر
فراتر ز درك و شعور بشر
تمام وفا و وفاي تمام
ابوالفضل العباس عليه السلام
سرشتش ز جنس سرشت علي ست
ابوالفضل ما رونوشت علي ست
از او تا خدا يك قدم فاصله ست
ابوالقربه است و ابوفاضل است
سَلامٌ عَليٰ العشق في عالمِين
ابوالفضل العبّاس ذُخرُ الحسين
يد الله مبسوطه شير خدا
نشانده ست بر دست او بوسه ها
دميده ست گُل از سراپاي او
ز بس بوسه اش داده باباي او
براي نوشتن جنون لازم است
ز طفلي كه ماه بني هاشم است
من امروز مجنونترين مي شوم
سگ شير امّ البنين مي شوم
ابوالفضل يكتاست مثل علي
جوانمرد دنياست مثل علي
ابوالفضل مرد خطربوده است
كه شاگرد رزم پدر بوده است
به چشم عدو آسمان تيره شد
به صفّينيان دفعتاً چيره شد
سر از گردن خصم مي زد چنان
كه تيغ از پي ضربه هوهوكُنان
خودش را رها كرد و فرياد زد
بنازم به بازوت ؛ شِبلُ الاَسد
بنازم كه در شانزده سالگي
نشان دادي آن طور مردانگي
تو از ابتدا نذر زهرا شدي
به ميل خودت بود سقّا شدي
تو آن قدر خوش قدّ وبالا شدي
كه طوبيترين نخل دنيا شدي
ولي چشم خوردي تو در كربلا
چه ها كرد با قامتت تيرها !!!
سه شعبه كجا!نرگس مست تو
ز ساعد جدا شد دوتا دست تو
اميد تو شد ناگهان نا اميد
كه مشك تورا تير دشمن دريد
عمود آنچان سمت فرقت شتافت
كه تا بين ابرو سرت را شكافت
#محمد_قاسمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
لب تشنه ی تو همیشه دریای فرات
نام تو به هر درد و بلا حرز نجات
حیدر صفتی و غیرت اللهی تو
ای شیر علی به روی ماهت صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#دوبیتی
#رباعی
لب تشنه ی تو همیشه دریای فرات
نام تو به هر درد و بلا حرز نجات
حیدر صفتی و غیرت اللهی تو
ای شیر علی به روی ماهت صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
دمیده ماه ، ولی جای شب سحر شده است
ابوتراب از امشب اباالقمر شده است
نبود شاد چنین بعد فاطمه مولا
بگو به قاتل محسن ، علی پدر شده است
نوشت ام بنین گشت مادر و خواندیم
نصیب حضرت صدیقه یک پسر شده است
چه هیبتی چه شکوهی چه زور بازویی
هراس دشمن از این قوم بیشتر شده است
ازین به بعد خیال نگاه چپ کردن
به آل حیدر کرار درد سر شده است
بگو به اخم نگاهش ، نگاه اندازد
کسی ز جان و سر خویش سیر اگر شده است
چه شد جناب ید الله دست او بوسید
#محمد_حسین_رحیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_مدح #حضرت_اباالفضل_ولادت
روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود
هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون
مطئمناً يا برآورده شده يا ميشود
عالم الغیبی و بی شک مصلحت دانسته ای
حاجتی گاهی اگر امروز و فردا میشود
درب های عرش هم بسته است تا آن لحظه که
روی زائر هایتان باب الحرم وا میشود
هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با گوشه ی چشمی مداوا میشود
مشکلت را هرکجا بردی نشد , اینجا بیا
با کریمان کار مشکل نیست ، اینجا میشود
از همه دنیا دلت سیر است ؟ پس با من بگو
"یا ابوفاضل مدد" قطعا دلت وا میشود
مشهدم را داده و ماندست تنها کربلا
کربلا هم شاید اصلا مشهد امضا میشود
#حمیدرضا_محسنات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
مُرشِدَم گفت كه امروز طرب بايد داشت
مثل تسبيح فقط ذكر به لب بايد داشت
نرسی پای پياده نفسی تا معراج
رهرو راهِ خدا مركب شب بايد داشت
ای كه سلمان شده و در پی مِنّا شدنی
بر سر سفره ات از يار رطب بايد داشت
سائلی بر در اين خانه تفاوت دارد
پيش ارباب كرم دست طلب بايد داشت
از مقامات ابالفضل چنين دانستم
پيش از هرچه در اين راه ادب بايد داشت
هركه از سيره ی سقا خبری داشت پريد
هركه از راهِ ادب بال و پری داشت پريد
دل من حرف به اندازه ی دنيا دارد
هر چه امروز قلم حرف زند جا دارد
چشم طبعم به قد و قامت سروی خورده
كه چنين قامت شعرم قد و بالا دارد
يا الهی به ابالفضل شده مشق شبم
لفظ بی صحبت از دوست چه معنا دارد
بين خورشيدترين های دو عالم امشب
ماهی از راه رسيده كه تماشا دارد
شوق بانوی كلابيّه عظيم است كه حال
تُحفه ای پيشكش حضرت زهرا دارد
جان به قربان كسی كه ز امامش حكم
انّ العباس دَقّ العلم و دَقّا دارد
پرورش يافته ي آل عبا عباس است
عالِم غير معلم به خدا عباس است
از دلِ تو به خدا نيست دلی درياتر
از دو چشم تو نديده ست كسی گيراتر
به خدا ماهِ شب چهاردهم مُعتَرف است
نيست از ماهِ بنی هاشميان زيباتر
در دلِ جنگ چنانی كه همه ميگويند
بعد مولا نبُوَد از تو كسی مولاتر
آن كه گفته رفع الله به ما فهمانده
نيست از رايت عباس علمی بالاتر
گرچه سيراب دهد آب به تشنه ساقی
آنكه لب تشنه دهد آب بُوَد سقاتر
شب ميلاد تو با حالِ خراب آمده ام
با لب تشنه پی ِجرعه ی آب آمده ام
دلِ من جز تو نبوده است گرفتار كسی
نه گرفتار كسی نه پی ِديدار كسی
مرغ باغ ملكوتِ توام و ننشينم
غير ديوار تو يک لحظه به ديوار كسی
جز سر كوی تو جايی خبری نيست كه نيست
مشتری ات نرود بر سر بازار كسی
سر سال آمده و آمده ام محضر تو
راه انداختن ِمن ، نبُوَد كار كسی
زير دِين احدی نيستم الّا عباس
نشوم غير تو يک لحظه بدهكار كسی
دلم از بس كه نديده است تورا سنگ شده
به هوای حرم علقمه دلتنگ شده
علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد
ياد لبهای علی اصغر و دريا افتاد
علقمه گفتم و ديدم كه سواری بی دست
تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد
علقمه گفتم و ديدم كه عمودی آمد
ناگهان در وسط معركه سقا افتاد
شيری افتاد ز پا و همگی شير شدند
گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد
وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان
ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد
روضه ی دست بريده وسط علقمه بود
روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود
#محسن_عرب_خالقی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
جهان شد غرق نور از طلعت پرنور یک دلبر
که او از دلربایان دو عالم برده دل ، یکسر
عجب نوری خدا بخشیده بر این قرص نورانی
که شد شرمنده روی منیرش ، خسرو خاور
عجب بوی دلاویزی گل امّ البنین دارد،
که عطر آگین فضای عشق شد زین بوی جان پرور
زمین گویا صفای جنّت الفردوس بگرفته
شکوفا تا که این گل گشت در گلخانه حیدر
به پاس جشن میلاد همایون ابو فاضل
گرفته عرش و فرش و کرسی و لوح و قلم زیور
برای عرض تبریک ولادت ، جانب یثرب
گشوده با دو صد شوق و شعف جبریل بال و پر
علی بگرفته در آغوش جان قنداقه ی او را
بگیرد بوسه ها از دست او با چشم پرگوهر
علی داند که در راه حسین این دست ها از تن
جدا گردد ز تیغ خصم سفّاک ستم گستر
از آن روزی که از مادر ولادت یافت تا آخر
بود او وقف یاری حسین فرزند پیغمبر
مطیع محض فرمان حسین بن علی آمد
بود در محضر سالار خود چون عبد فرمانبر
اگر چه بهر این گوهر صدف ام البنین باشد
ولی زهرای اطهر خوانده خود را بهر او مادر
عیان شد شیرزادی از درون بیشه ی قدرت
که دارد بهره های وافری از حیدر صفدر
خطیب کعبه آمد تا که با یک خطبه ی غرّا
به هم ریزد بساط ظلم و جور خصم بد اختر
علمدار حسین آمد که تا در کربلا او را
بود درگیرو دارنیزه و شمشیروخون ، یاور
به دنیا آمد آن جنگاور غرّان که در میدان
فقط از یک نهیب او بلرزد پیکر لشکر
خدای صولت و قدرت که در میدان خونریزی
ندارد خوفی از شمشیر و تیر و نیزه و خنجر
اگر اذنش دهد در عرصه پیکار مولایش
به جا ماند ز برق تیغ او صد تل خاکستر
بود این نازنین سقّای طفلان پریشانی
که از سوز عطش افتد به جسم و جانشان آذر
بود سقّای دشت نینوا اما چه سقّایی
که خود ازتشنه کامی پای تاسرمی شود اخگر
نظر کن دفتر عشّاق سالار شهیدان را
ببین نام ابالفضلش بود در صدر آن دفتر
نه تنها نخل دین از خون او سیراب میگردد
که باغ عشق از او می شود بسیار بار آور
نگاه لطف او سازد تمام خلق را سلمان
مپندار این که سلمان است از عبّاس والاتر
به قول حضرت سجّاد ؛ بر قدر و جلال او
یقیناً هر شهیدی غبطه خواهد خورد در محشر
شود کار خدایی از گل امّ البنین ظاهر
مگر او قدرت ذات الهی را بود مظهر؟!
به دست آوردم از گفتار نغز آل پیغمبر
که اسرار الهی در دل پاکش بود مضمر
ندیده چشم گردون همچو او جان برکفی صادق،
نبوده مثل او فانی کسی در حجّت داور
بود بر حلقه فضل و کمال و معرفت ، مرکز
بلی گردونه ی عشق و وفا را بهترین محور
سر تعظیم بر درگاه آن سرور فرود آرد
صفا و مروه و بیت و منا و زمزم و مشعر
بود این نازنین دلبر همای تیز پروازی
که بگشاید فراز قلّه قاف ادب ، شهپر
ندارد در وفاداری و ایثار و ادب ، همتا
نباشد غیر اهل البیت از او هیچ کس ، بهتر
جوانمردی ، شرافت ، فضل و احسان را پدر باشد
نزاید مادر هستی اباالفضلی چو او ، دیگر
به گوش جانم از پیر خرد اکنون ندا آمد
مشو ای عاشق عبّاس غافل از علی اکبر
بماند شرح اوصافش که از دید ولیّ الله
بود ممسوس با ذات الهی آن گل احمر
بخوان عبّاس را باب المراد هر گرفتاری
چرا چون نا امید از او نگردد مؤمن و کافر
نه تنها پیروان راستین عترت طاها
که هر کس میزند چون حلقه بر درگاه لطفش سر
توسّل بر ابوفاضل بود اکسیر ذواالقدری
که جان مرده را القا نماید باز در پیکر
یقیناً وا شود هر عقده ی سر در گم از کارش
اگر گردد دخیل حضرتش هر بنده ی مضطر
یهود و گبر و زرتشتی و آسوری و نصرانی
زند از تربت پاکش به فرق جان خود ، افسر
به روز حشر از بهر شفاعت از گنهکاران
دو دست نازنین اوست با صدّیقه اطهر
برای شیعیان ای "ملتجی" عبّاس در محشر
به فرمان پدر از حوض کوثر پر کند ساغر
#علیاصغر_یونسیان #ملتجی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
اگر نقطهی با تنزُّل نمیکرد
اگر اسمِ اعظم تغزل نمیکرد
اگر بر ظهورش تفَئُل نمیکرد
دو عالم نبود و جهان گُل نمیکرد
علی بود و خلقت سراسر علی دید
خدا عکسِ خود را فقط در علی دید
علی با خدا رمز و رازش یکی بود
علی ذوالفقار و نمازش یکی بود
علی جبهه و جانمازش یکی بود
علی گریه و رویِ بازش یکی بود
خدا شد علی و پیمبر علی شد
علی در علی در علی در علی شد
که هست اینکه حق غَرقِ اوقاتِ او شد
خدا جلوههای مناجاتِ او شد
همینکه زمانِ ملاقاتِ او شد
خدا ماتِ او شد علی ماتِ او شد
دلم بُرد و هربار گفتم اباالفضل
صد و سی و سه بار گفتم ابالفضل
ببین بند آمد نفسها سخنها
ببین بازمانده نظرها دهنها
از این پس تمام است این در زدنها
نیازی نباشد به این آمدنها
که میبیند امشب دلم پر زدن را
که میبینم امشب دوباره حسن را
اگر آبِ دریا مرَّکب شود باز
زمین از غزلها لباب شود باز
ادب پیشِ مدحش مودب شود باز
رسیده است جا پایِ زینب شود - باز
که زینب بگوید که ای جان من تو
که باب الحسین و که بابُ الحسن تو
دعا کرد میدان علَم برندارد
در این معرکه یک قدم برندارد
دعا کرد تیغ دو دَم برندارد
که لشگر سر از خاکِ غم برندارد
فقط یال و کوپال یکسر بریزد
فقط سر بریزد فقط سر بریزد
علی بین میدان که تصویر میشد
چنان ضربههای تو تکثیر میشد
زمان فرارِ همه دیر میشد
که لشگر به خاکت زمین گیر میشد
پناه حرم دست آب آورِ توست
دعاهایِ زینب به پشتِ سرِ توست
خدا این حرم را عجب دیدنی گرد
پُر از دست خالی پر از ارمنی کرد
وَ لطف تو درد مرا گفتنی کرد
دلم را به زلف تو پیوستنی کرد
مرا دست خالی رها میکنی نه
مرا دور از کربلا میکنی نه
تو نور قمرهای امالبَنینی
دعای سحرهای امالبَنینی
تو شاه پسرهای امالبَنینی
یل شیرِ نرهای امالبَنینی
فقط بوسه زد روی بالت عزیزم
فقط گفت شیرم حالت عزیزم
نظر میخوری رویِ خود را بپوشان
از این تیر اَبروی خود را بپوشان
از این نیزه پهلوی خود را بپوشان
از این تیع بازوی خود را بپوشان
زمین میخورم تا زمین میخوری
به روی زمین با جبین میخوری
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
شاه صفین اگر مالک اشتر دارد
خسرو ماریه عباس دلاور دارد
حمزه گر شیر نبی بود و علی شیر خدا
او هژبری چو ابوالفضل غضنفر دارد
با ابوالفضل،حسین ابن علی دانی کیست؟
مصطفایی ست که خود حیدر دیگر دارد
قد اگر راست کند در فلک عشق و جمال
روی خورشید به یک جلوه مُزَعفر1 دارد
دلِ عیّوق نسوزد دگر از سوز عطش
به لبش ساقیِ لب تشنه چو ساغر دارد
دانش آموز دبستان علی بود عبّاس
درس آزادگی از خواجۀ قنبر دارد
مادرش امبنین شیرزن شیر خداست
آفرین باد صدف را که چه گوهر دارد
چشم بد دور از آن چهرۀ چون قرص قمر
که ز خال لبش اسپند به مجمر دارد
آسمان گر نگرد ماه بنی هاشم را
به نثارش بکند هر چه که اختر دارد
جان فدایش که در آن معرکۀ عشق و وفا
حملۀ حیدریاش صولت صفدر دارد
با ابوالفضل چه غم خسرو بیلشکر را
که حسینبن علی یک تنه لشکر دارد
تیغ شمشیر وی از صاعقه سوزانتر بود
خاصه بر خرمن قومی که سَرِ شر دارد
دست او دست خدا بود و خدا میداند
که بر آن دست خدا، بوسه پیمبر دارد
وصف عباس جز عباس نباشد آری
زآنکه الماس جز الماس چه جوهر دارد
آه از آن ساعت جانسوز که در راه حرم
زخم صد ناوک دلدوز به پیکر دارد
نه به رُخ چشم، که راهی به مقابل سپرد
نه به تن دست، که بر چهره برابر دارد
آنکه شه را همۀ عمر نمیخواند اخا
دانی آن لحظه چرا بانگ برادر دارد؟
مادرش امبنین را به دلش میطلبید
دید در کربوبلا مادر دیگر دارد
دستش از تن یله در علقمه افتاد و نخواست
دست از تن قلم از دامن شه بردارد
گفت هرکس که در آغوش حسینش میدید
آه از این شمع که پروانۀ بیپر دارد
خامه اندر کف من لنگزنان است «یتیم»!
بسکه شعر تو بیاض و رقم تر دارد
1: زرد رنگ
#مرتضی_جام_آبادی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ماه بنی هاشمی
ماه کجا روی دل آرای تو
سرو کجا قامت رعنای تو
ماه و درخشنده تر از آفتاب
مطلع تو جان وتن بوتراب
هم قدم قافله سالار عشق
ساقی عشّاق و علم دار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عمّ امام و اَخ و ابن امام
حضرت عبّاس علیه السّلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فُرات از ادب توست مات
موج زند اشک به چشم فُرات
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیدۀ طفلان او
تشنه برون آمده از موج آب
ای جگر آب برایت کباب
ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقّایی کرب و بلاست
مشک پر از آب حیاتت به دوش
طفل حقیقت ز کفت آب نوش
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردیّ و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
چون نهم ماه محّرم رسید
کار بدان جا که نباید کشید
از عقب خیمۀ صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز، ترا، زد صدا
گفت کجایید بَنُو اُختنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خطّ امان نامهات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیافتاد بر اعضای تو
من به امان باشم وجان جهان
از دم شمشیر و سنان بی امان
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لافتی
خطّ تو شد خطّ امان خدا
پنج امامی که ترا دیدهاند
دست علم گیر تو بوسیدهاند
طفل بدی مادر والاگهر
برد ترا، ساحت قُدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو بزد مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیدهاش
بوسه بزد با لب خشکیدهاش
حضرت سجّاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
حضرت باقر به صفّ کربلا
بوسه به دست تو بزد بارها
کای تو به اطفال حرم غمگسار
جان ز عطش در تب و دل بی قرار
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر
سوم این ماه چو نور امید
شعشعۀ صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علم دار اوست
شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فدای تو باد
شه چو به قربان برادر رود
کیست «ریاضی» که فدایت شود
#ریاضی_یزدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
جبریل آمده خبر داده
به همه مژده سحر داده
خبر از فیض مستمر داده
نغمه ای عاشقانه سر داده
که خدا رزق بیشتر داده
(نخل ام البنین ثمر داده)
نسل عشق است و پا به پای ادب
مادرش هم شده خدای ادب
روشنی بخش کوچه های ادب
(پسر کعبه) نا خدای ادب
ماه شب های عشق آمده است
پاسدار دمشق آمده است
هر کسی بوسه از لبش می چید
در نگاهش حسین را می دید
بغل شاه لافتی که رسید
دست و بازوش را علی بوسید
مادرش گفت او فدای حسین
پسرم نذر بچه های حسین
عبد صالح شد و خدایی شد
بس که مشغول دلربایی شد
روی خورشید از او طلایی شد
سبک جنگش که مجتبایی شد
با حسن گشت و عاقبت یل شد
کسب بازار عشق مختل شد
خطبه ای خوانده در سفر با عشق
از کلامش رسیده ام تا عشق
پای وعظش نشسته حالا عشق
عشق هم داد میزند: یا... عشق!
باب نه، نه، نه، که بیت حاجاتی
تو مفاتیحی از مناجاتی
بیکرانی شبیه دریایی
خوش قد و قامتی و بالایی
قبله گاه هزار لیلایی
در نمازت عجیب شیدایی
درس غیرت به آب میدادی
آب را پیچ و تاب میدادی
جرعه جرعه حیات می ریزد
یک نظر... کائنات می ریزد
پای مشکت فرات می ریزد
از نگاهت صفات می ریزد
باد و باران مسخّرت هستند
جمله سرباز لشگرت هستند
تو که بازوی حیدری داری
وای اگر تیغ و نیزه برداری
نیزه را توی خال می کاری
تو تگرگی که سخت میباری
دشمنان از تو سخت میترسند
پیش تو مثل بید میلرزند
یاعلی یاعلی رجز خواندی
جای شمشیر چشم چرخاندی
خیل سگ های کوفه را راندی
برنگشتی و علقمه ماندی
خواستی از همه جدا بشوی
منشی صحن کربلا بشوی
روز آخر رسیده... بیماری
حال عشق و تب سفر داری
توی خیمه نگاه تر داری
می روی تا که مشک برداری
جای دستت دو بال میخواهی
رخصت اتصال میخواهی
بر تن تو برو بیا شده است
جای شمشیر و نیزه ها شده است
دشمن تو چه بی حیا شده است
قصد اصلیش خیمه ها شده است
فصل عشق و جنون سرازیر است
از نگاه تو خون سرازیر است
#ایمان_کریمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
خندیدی و لطافت باران درست شد
یک گوشه از طراوت ایمان درست شد
سلمان در این مقایسه بی آبرو شده است
پلکی زدی و حضرت سلمان درست شد
صد ارمنی شده است مسلمان لطف تو
با عشق تو هزار مسلمان درست شد
تا چشم روزگار ببیند قیامتت
حیدر شدی، برای تو میدان درست شد
این شیوه ی نبرد، همان شیوه ی علی است
از باد رقص تیغ تو طوفان درست شد
باب الحوائجی و برای فقیرها
با دست های تو چِقَدَر نان درست شد
یا کاشف الکروب، ابالفضل مرتضی
خورشید بی غروب، ابالفضل مرتضی
ای بنده ی خدا علمت تا ابد بلند
امید خیمه ها علمت تا ابد بلند
دستم گرفتی از سر لطفت رها مکن
بی دست کربلا علمت تا ابد بلند
لبخند های تو سبب خنده ی حسین
به به از صدا ... علمت تا ابد بلند
خون علی و فاطمه جاریست در رگت
ای شیر مرتضی علمت تا ابد بلند
بی اذن شاه تشنه نخوردی تو آب را
سقای با وفا علمت تا ابد بلند
از او جدا نمی شوی حتی اگر شود
دستت ز تن جدا، علمت تا ابد بلند
یا کاشف الکروب، ابالفضل مرتضی
خورشید بی غروب، ابالفضل مرتضی
#وحید_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
امشب از بخت خوشم شانه ز سر می افتد
بس که در آینه ام عکس قمر می افتد
چرخه ی عشق علی چرخ زد و فهمیدیم
قرعه ی ام بنین است،پسر می افتد
این پسر کیست که دل می برد از اهل ولا
با خم ابرویش از خصم جگر می افتد
ذکر تکبیر علی و حسنین است بلند
به قد و قامت او تا که نظر می افتد
مدعی دور شو این معرکه جای پشه نیست
چون ز سیمرغ در این معرکه پر می افتد
آتش خشم اباالفضل بسی سوزان است
هر که با شعله در افتد به سقر می افتد
پرچم زینب کبراست به دست عباس
علم از دست علمدار مگر می افتد
#امیر_عظیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
خورشيد هم امشب به اين درگاه مي آيد
زيرا خبر پيچيده هر جا ، ماه مي آيد
امشب خيال حضرت ارباب آسوده ست
دارد كفـــيل زينبـش از راه مي آيد
سلطان عشّاق دو عالم جشن مي گيرد
وقتي وزيرش مثـل شاهنشاه مي آيد
با دست و پاي غرق گِل از سمت نخلستان
با سر به ديدارش ، ولي الله مي آيد
جانها فداي عاشقي كز شوق وصل او
معشوق،سويش مثل خاطرخواه مي آيد
عبّاس يعني عاشق صادق كه بي ارباب
او را ز هست و نيستش ، اكراه مي آيد
با جرعه ي آبي هدايت ميشود قطعاً
در آستانش هر كسي گمراه مي آيد
طوبي به جنّت نغمه سرداده ست با احساس
جانم فداي قامتت يا حضرت عبّاس
گفتند اهل دل ، دل امّ البنين روشن
حالا كه شد چشم اميرالمؤمنين روشن
آن قدر او ماه است كه، از نور رُخسارش
چون ماه كامل مي شود كلّ زمين روشن
دنيا و ما فيها نه تنها بلكه از نورش
در ديده ي ما ميشود تا...(نقطه چين) روشن
هر چند خاموشي در آنجا هست بي معنا
از او شده سرتاسر عرش برين روشن
وقتي نوشتم "ياابوفاضل مدد"ديدم
در حلقه ي انگشتر من شد نگين روشن
در صحن او بر خاك افتاديم و فهميديم
عشّاق عالم را چگونه شد جبين روشن
عبّاس نه ، عابس شدن را درك خواهي كرد
وقتي تورا شد سرّ دستورات دين روشن
هركس به او وارد شد و از خويش خارج شد
ذكرش تمام عمر يا باب الحوائج شد
فريادِ ما تا صبح محشر يااباالفضل است
يعـني كه تا آخر دل ما با اباالفضـل است
دلمُرده ي مَحضيم آنجايي كه ساقي نيست
هستيم غرق دلخوشي هرجا اباالفضل است
هرچيز را مقياس و معياري ست درعالَم
معيار در بحث ادب تنها اباالفضل است
از ادّعاي با وفايي دور باش اي دوست
گر در وفاداري تو را مبنا اباالفضل است
پايين تر از پايين من و امثال من هستند
وقتي فقط بالاتر از بالا اباالفضل است
بايدكه گرد و خاك پاي "تاويه"* باشيم
وقتي فداي زاده ي زهرا اباالفضل است
با ديدن دستـش نه تنها ذكر ما ، بلكه
ذكر خدا در محشر كبريٰ اباالفضل است
ديدم تو محبوب القلوبي يا ابوفاضل
الحق ، تو كَشّافُ الكرُوبي ، يا ابوفاضل
اي أحسنُ الحالم ببين حال خرابم را
آرام كن اين سينه ي پُر التهابم را
از بسكه زير دِيْنِ تو بودن بزرگم كرد
تسويه كردم با همه جز تو حسابم را
تا كه تمام عمر را عطشان تو باشم
بشكن به دست خويشتن جام شرابم را
حتّي شب ميلاد تو ، فكر مصيبت هات
آقاي من ، مي گيرد از دل صبر و تابم را
ارباب هم مي گفت : ميفهمند رفتي تو
هر كس ببيند صورتِ از خون خضابم را
عباس من ياد لب خُشك تو اُفتادم
وقتي كه بوسيدم لب طفل ربابم را
تو رفتي و هر بار بعدت العطش گفتم
داده ست با تير و سنان دشمن جوابم را
فرقت كه تا بين دو ابرو باز شد عباس
فصل اسيري حرم آغاز شد عباس
*تاويه : اسم مركب حضرت
#محمد_قاسمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_ولادت
صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است
غم جگر دارد بیاید گفتهام در هر غمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد میکند
کربلا را قسمت ما راهِ مشهد میکند
یک دوراهی هست ما را هِی مُردد میکند
در میانِ دو حرم دل رفت آمد میکند
مثل اینکه شهریار آنجاست میخواند : هَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟
حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست
تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست
جان عزائیل در دست علمدار علیست
بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی
یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تا زره را میکشد بر شانه مُحکم میکند
تا که اَبرو را زمان رزم در هم میکند
چیست لشکر کوه از هولش کمر خم میکند
یا که عزرائیل را پیشش مجسم میکند
آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
یک قدم کوبیدی و هفت آسمانها ریختند
یک علم کوبیدی و هِی کهکشانها ریختند
ضرب شصت توست یا آتشفشانها ریختند
مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنانها ریختند
این به مولارفته دارد ضربه های محکمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
جذب تو جبریل تا شد شهپرش بر باد رفت
خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت
هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...
یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت
شاهباز کربلایی شهریار علقمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی
شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی
بِرکهای رفتی و عکست را به آب انداختی
یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی
ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
شانهات نازم که جایِ دستهای زینب است
تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است
روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است
هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است
کور میسازد نگاهت چشم هر نامحرمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد
کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد
بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد
فاطمه هست حسن شد فاطمه هست تو شد
از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود
قبلهی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود
گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود
قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود
تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
ناز مجنون را اگر در کوی لیلا میکِشند
ناز دستان تو را دستان زهرا میکِشند
آش نذری تو را هم ارمنیها میکِشند
در جوارت منتِ بیچارهها را میکِشند
دل ، ابالفضلی نمیماند برایش ماتمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
مَشک وقتی میچکد تقدیر میریزد بِهم
دست وقتی نیست در تَن شیر میریزد بِهم
حق بده این چشها را تیر میریزد بِهَم
دختران را بعدِ تو زنجیر میریزد بِهَم
بر زمین اُفتادهای بد جور آقا درهَمی...
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7