eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.4هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
987 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
 به گَرد پای من امروز لشگری نرسد به اوج بال و پرم هیچ شهپری نرسد سوار مرکب عشقم، رکاب یعنی چه؟ به این سواره، پیاده تکاوری نرسد به خویش گفتم: از این پس تو را نمی بخشم اگر ارادت تو داد دلبری نرسد منم که رهبر میدان نوجوانانم به این حضور حکیمانه رهبری نرسد میان مقتل مظلوم، یاری اش کردم به این مقام شریفم پیمبری نرسد به هیبت غضب مجتبایی ام سوگند سپاه کوفه به این رزم حیدری نرسد مرا بلندی شمشیر «خصم» مانع نیست به ضربه گیری دستم دلاوری نرسد مرا ز هول قیامت دگر نترسانید به این قیامت دشوار، محشری نرسد کمان حرمله با گودی گلویم گفت: به جز تو و علی اصغر به حنجری نرسد سر مرا به روی سینه ی عمو کندند مقام ذبح مرا در منا، سری نرسد تمام صورت من زیر دست و پا له شد به این کتاب زبان بسته دفتری نرسد منم که با تنم اندازه کرده ام لطفت به وسعت بدنم هیچ پیکری نرسد. به جان عمّه دعای عمو به گوشم گفت: که دست غارت دشمن به معجری نرسد منم که غوطه به دریای خون زدم، سر مست چنین به گودی مقتل شناوری نرسد شوند اهل یقین در بهشت مهمانم به سفره خانه ی من طول کشوری نرسد چراغ باغ جنان گوهر جمال من است به پرتو افکنی ام هیچ اختری نرسد ز عشق، سلطنت دهر، می رسد امّا به طعم ملک ری ما، ستمگری نرسد.   🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا که عمامه از سرت افتاد تیر خوردی و پیکرت افتاد یک سه شعبه دوباره حرمله زد تپش قلب اطهرت افتاد ای عمو جان تو رفتی از حال و بر سرم اشک خواهرت افتاد مثل اصغر سرت که بالا رفت نیزه ای زیر حنجرت افتاد نفست را گرفته این  نیزه آه آهِ مکررت افتاد صورتت تا به روی خاک آمد فاطمه در برابرت افتاد آمده مادری کند زهرا بر سر دامنش سرت افتاد در کنار نگاه تو دستِ یادگار برادرت افتاد با صدای شکستن دستم عمه ام یاد مادرت افتاد حنجر من شبیه اصغر شد سر من مثل اصغرت افتاد جان بابا قبول کن از من هدیه ای که به محضرت افتاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در سرش طرح معما می کرد با دل عمه مدارا می کرد فکر آن بود که می شد ای کاش رفع آزار از آقا می کرد به عمویش که نظر می انداخت یاد تنهایی بابا می کرد دم خیمه همه ی واقعه را داشت از دور تماشا می کرد چشم در چشم عزیز زهرا زیر لب داشت خدایا می کرد ناگهان دید عمو تا افتاد هر کسی نیزه مهیا می کرد نیزه ها بود که بالا می رفت سینه ای بود که جا وا می کرد کاش با نیزه زدن حل می شد نیزه را در بدنش تا می کرد لب گودال هجوم خنجر داشت عضوی ز تنش وا می کرد هر که نزدیک ترش می آمد نیزه ای در گلویش جا می کرد زود می آمد و می زد به حسین هر کسی هر چه که پیدا می کرد آن طرف هلهله بود و این سو ناله ها زینب کبری می کرد گفت ای کاش نمی دیدم من زخم هایت همه سر وا می کرد دست من باد بلا گردانت ذبح گشتم به روی دامانت 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک نفس آمده‌ام تا که عمو را نزنی که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی   ذکر لا حول و لا از دو لبش می‌بارد با چنین نیزۀ سر سخت به لب‌ها نزنی   عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ می‌شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟   نیزه‌‍ات را که زدی باز کشیدی بیرون می‌زنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟   من از این وادی خون زنده نباید بروم شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی   دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیه‌ ما صحن و سرای حسن است نهضت کرب و بلا تحت لوای حسن است گریه‌ی این دهه روزیش به پای حسن است کربلا آمده اند این دو به امضای حسن هرچه داریم به قربان پسر‌های حسن نوبت نوکری ساحت عبدالله است رحمت الله همان رحمت عبدالله است صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است ذکر لب‌ها مددی حضرت عبدالله است یازده ساله، ولی حافظ قرآن است این به سکوتش منگر غرش طوفان است این کربلایی مدنی بوده از اول نسبش این حسن زاده حسین است فقط روی لبش در حرم عبد حسین است همیشه لقبش نوجوانی علی زنده شده از ادبش این چه شانیست که هنگام بیانش شده است جان ناموس خدا حافظ جانش شده است باز انگار حسن دست به دست زهراست تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست بازهم حرف علی شد سر نامش دعواست ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست کوچه‌ی سنگی و گودال به هم پیوستند قنفذ و شمر در این فاجعه‌ها هم دستند روی تل بود دلش در وسط میدان بود به رویش گرچه نیاورد، ولی گریان بود عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد آمد و دید که غوغا شده دور پدرش یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش یک نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش ولی الله تنش زیر لگد‌ها مانده نیزه‌ بدقلقی در دهنش جا مانده حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و زینت دوش نبی زینت گودال شد و آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد‌ و تن پاکش وسط هلهله پامال شد و یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت دست خود را سپر بی کسی آقا کرد زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد و‌خودش را بغل زخم عمویش جا کرد گفت: هرچند عمو زخمی و درهم شده ام باز صد شکر فدایی امامم شده ام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میخواستم به جای پدر یاورت شوم جای عمو به اشک غم آب آورت شوم احلی من العسل نه فقط سهم قاسم است بگذار تا عمو غزل دیگرت شوم با بغض کوچه‌ها به هواخواهی آمدم میخواهم از خدا سپر حنجرت شوم گودال مثل کوچه و شمشیر آتش است وقتش شده فدای تو و مادرت شوم   دیدم که نیزه‌ها نفست را بریده اند دیگر نشد به خیمه تماشاگرت شوم هرگز مخواه بعد تو با چشم‌های خیس من شاهد اسارت این خواهرت شوم آغوش وا کن‌ای گل صد چاک زیر تیغ تا زائر ضریح تن اطهرت شوم دستم شکست و حرمله چشم انتظار من بگذار تا شبیه علی اصغرت شوم   🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در خیمه دیگر طاقت ماندن ندارم فرصت برای حرز گرداندن ندارم حتی دگر وقت رجز خواندن ندارم دست مرا در دستهایش داشت عمه هر قدر گفتم میروم نگذاشت عمه بغض زیادی از مدینه جمع کردم اندازه ده سال کینه جمع کردم هر چه نفس میشد به سینه جمع کردم سر میدهم امروز نام مادرم را میگیرم امروز انتقام مادرم را از دست‌های عمه دستم را کشیدم هرجور میشد از حرم بیرون دویدم شکر خدا انگار به موقع رسیدم چیزی نمانده بود جانت را بگیرد میخواست خیلی زود جانت را بگیرد از این طرف عمه صدایم کرد برگرد از آن طرف دشمن تو را از پا درآورد گفتم عمویم را نزن با نیزه نامرد من آخرین یار عمو در کربلایم دورت بگردم‌ای عمو دارم می‌آیم دشمن برای غارت خلخال رفته هرکس رسیده داخل گودال رفته آنقدر نیزه خورده که از حال رفته گفتم عمویم را رها کن دست از سرش بردار دستم را جدا کن گودال گیر انداخت در خود شیر‌ها را با سینه میگیرم جلوی تیر‌ها را پس میزنم با دست این شمشیر‌ها را این جان ناقابل به جان دوست بند است حالا دو تا دستم به یک مو پوست بند است تنگ است این گودال جای دو بدن نیست جا نیست اینجا جای دست و پا زدن نیست من پیش تو هستم اگر اینجا حسن نیست آرام سر بگذار روی دامن من شمشیر و تیر و سنگ و نیزه گردن من تیر سه شعبه قطع کرده گردنم را بردند مثل تو عمو پیراهنم را سم‌های مرکب‌ها لگد کرده تنم را این نعل‌ها من را در آغوش تو جا کرد شمر آمد و ما را ز یکدیگر جدا کرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آی لشگر منم آن یار اباعبدا…  عاشق و تشنه ی دیدار اباعبدا…  بس که میسوزم و تبدار اباعبدا…  یوسفم لیک خریدار اباعبدا…  باکلافی سر بازار اباعبدا…  ره گشایید که ظرف عسلی می آید  عاشق و تشنه ی خیر العملی می آید  پسر کوچک شیر جملی می آید  نوه ی حیدر کرار، علی می آید  هستم امروز سپه دار اباعبدا…  باد ها سوی مدینه خبرش را بردند  بر مشام همه بوی جگرش را بردند  هم کلاخود سرش هم سپرش را بردند  دیدم ای وای که شال کمرش را بردند  که کشیده ست کجا کار اباعبدا…  شده دعوا سرسکه، سر لقمه، سر نان  شده دعوا به سر غارت گل پیرهنان  به نیایش چوگشود آن شه مظلوم زبان  حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان  نیزه شد پاسخ هربار اباعبدا…  گرگها! پاره تن یوسف زهرا نکنید  اینقدر نیزه به پهلوی عمو جا نکنید  اینقدرحفره در این موم عسل وا نکنید  لااقل نیزه ی خود در تن او تا نکنید  مادرش آمده دیدار اباعبدا…  همه ی دشت شده ناله ی وا حزن و محن  مادرش آمده و عمه و بابام حسن  هی از این فاصله ی کم به لبش تیر نزن  دست من هست، نگو از سر معشوق سخن  دست من هست جلودار اباعبدا…  عاقبت ناله شدم در همه جا پیچیدم  بغل حضرت معشوق کمی خندیدم  یک کسی نیزه زد و من به عمو چسبیدم  دست من قطع که شد هیبت سقا دیدم  ای به قربان علمدار اباعبدا… 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است "ما همه بنده و این قوم خداوندانند" ما همه خاک  ولی عرشِ مُعلا حسن است عرش گفتیم و غلط بود نفهمیدیم که سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است نُه امامم حسنی اند و عمو جان گویند نسبت هشت امامم همگی تا حسن است من از این بندگی  و زندگی اش فهمیدم به خداوند   خداوندِ دو دنیا حسن است دَمِ ما هست حسن  بازدمِ ماست حسین دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است هر حُسینیه از اول حَسنیه بوده به حسن کار محرم همه‌اش با حسن است گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است بر عقیق یمنِ سرخِ علی ، جان حسن است نقشِ حکاکیِ فیروزه‌ی زهرا حسن است پسرانش همه در کرببلا می‌گفتند آی فرزندِ حسن نیز  سرا پا حسن است از غریبیِ حسن هیچ مگو پُر آه است میهمانِ حَسنیم و شبِ عبدالله است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
•﷽• چیزی نمانده از بدن او حیا کنید دست مرا به‌جای سَر او جدا کنید (ع)🌱 🌙| @sheareaeini