#امام_حسن
روزه بودی و همسرت ایکاش
با تو روراست بود و می شد قهر
تا مگر کینۂ پدر وَ جمل-
را نمی ریخت در پیالۂ زهر
جعده(لع) بد وعده داشت با ابلیس
کرَمت را چطور بُرد از یاد؟!
تشنه بودی و جای آبِ خنک
آتش ِ زهر را به خوردت داد
رنگت از رخ پرید و افتادی
همسرت داشت هلهله میکرد
جگرت سوخت! با پریشانی-
خواهرت رفت و تشت را آورد
گریه میکرد و سینه ات شد تنگ
جان او بسته بود بر جانت
بر گلوی حسین(ع) خیره شدی
اشک جاری شد از دو چشمانت
درد پیچیده بود دورِ تنت
لااقل کاش میزدی فریاد
زنده شد در مقابل چشمت
خاطراتِ بدی که دقّ ات داد
بغض کردی و بعدِ چندین سال
بر دلت مانده بود تأثیرش
بعدِ مسجد؛ مقابلت قنفذ(لع)
بوسه زد بر غلافِ شمشیرش
داغ مادر، مزارِ بی زائر
از تمام مدینه سیرت کرد
تکیه زد بر ورودیِ کوچه
خنده های مغیره(لع) پیرت کرد!
مرضیه عاطفی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن
کسی که غرق خدا شد به یم نیاز ندارد
رواق و صحن و چراغ و خَدَم نیاز ندارد
سخای بیشتر ازحد مجتباست دلیلش
نیازمند اگرکه به کم نیاز ندارد
زبانزد است دل مهربان و پاک و رئوفش
به معجزات زبان و قلم نیاز ندارد
ویطعمون الطعامش هنوز در جریان است
گدا برای گرفتن قسم نیاز ندارد
نفس بهانۀ از او سرودن است همیشه
دمی که گفت حسن بازدم نیاز ندارد
زمین کرببلا طرحی از بهشت بقیع اش
حرم برای خودش که حرم نیاز ندارد
کتیبه های محرم کبود غربت او شد
بیان درد دلش محتشم نیاز ندارد
نوشت با خط خون تیر روی چوبه تابوت
شهید آتش کوچه که سم نیاز ندارد
علی شکاری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
یکهزار و چارصد بهار
در بغل گرفته است
خاک، زیر پوستش
ردّ پای این دو را هنوز
مثلِ خون تازه حفظ کرده است
اوّلین مسافران اربعین هنوز هم
در کنارِ ما پیاده سیر میکنند
از عطیّه در خیال خود سؤال میکنم:
«جابرِ هزار و چارصد بهار پیش
مدفن غریب و بینشان دوست را
بی فروغ دیدهاش، چگونه یافت؟
با کدام سوی چشم
بیامان به سوی کربلا شتافت؟»
پاسخ عطیّه یک کلام بود:
«بوی تربت حسین»
📝 #سیدمهدی_موسوی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹چراغ ماه🔹
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفتهاند به پای پیادهام
یا نیست باورم که در این خاک خفتهای
یا بر مزار باور خود ایستادهام
بارانم و ز بام خرابه چکیدهام
شرمندهٔ سهسالهٔ از دست دادهام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفتهام
بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهادهام
دل میزدم به آب و به آتش برای تو
از خیمهها بپرس که پروانه زادهام
چون ابر آب میشدم از آفتاب شام
تا ذرهای خلل نرسد بر ارادهام
📝 #سیدرضا_جعفری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مثنوی
🔹چهل منزل🔹
باز آمدم، از آن سفر مشکل آمدم
با پای خود نرفتم اگر، با دل آمدم
باز آمدم، اگرچه پناهم نمیشود
سرشار از تو شوق نگاهم نمیشود
این سرزمین که جلوهای از محنت من است
حس کردهام خمیدهتر از قامت من است
این دشت پاره پاره پر از بوی آشناست
تنها لباس یوسف این خاک بوریاست
یک روز میهمان همین سرزمین شدیم
هر یک برای حلقهٔ خاکی نگین شدیم
این سرزمین که حرمت مهمان نمیشناخت
این سرزمین که جمع عزیزان نمیشناخت
این سرزمین حکایت حالی غریب داشت
حال و هوای غمزدهای بیشکیب داشت
در باد وحشتی ابدی زوزه میکشید
گیسوی نخلها همه آشفته میوزید
با بادهای اوجنشین ضجه میزدند
انگار آسمان و زمین ضجه میزدند
شوم و غریب بود صدا در گلوی آب
آشفته و تنیده به خون بود بوی آب
در کامها فقط عطش و زخم تیر بود
در جامها سکوت سراب و کویر بود...
هر نیزهای که رفت به آغوش آسمان
یک کوه درد بود که بر دوش آسمان...
دیدی که دل نمیکنم و با سر آمدی
با سر به دستگیری از خواهر آمدی
من روی ناقه و سر تو بر فراز نی
دیدی چه رفت بر سرم از اهتزاز نی
من خطبه خواندم و سر تو در میان تشت
من زخم خوردم و سر تو بر فراز دشت
من خطبه خواندم و به نگاهت نگاه من
تو کهف خواندی و شدی آنجا پناه من
روی لب تو نور و به کف، شام سنگ داشت
با روشنی، سیاهی از آغاز جنگ داشت
تا آیهای شکفت و به روی لبت نشست
دندان تو به سنگترین کینهها شکست
با کاروان خسته چهل منزل آمدی
با موجهای تبزده تا ساحل آمدی
این خاک داغدیده کسی را پناه نیست
باید به حال و روز همین خاک هم گریست...
این خاک زخمهای تنت را شمرده است
این خاک مثل پیکر تو زخم خورده است
داغی نشسته بر دلش از ماجرای تو
خون گریه کرده وحش و طیور از برای تو
این خاک با تو همدم و مأنوس گشته است
این خاک با تو مأمن صدا فرشته است
بگذار شرح خاطره را مختصر کنم
این بار هم بدون تو قصد سفر کنم
اینک منم سفیر تو ای پیکر عزیز
این من سفیر قصهٔ تو ای سر عزیز
دیگر برای قافله وقتی نمانده است
از سرزمین پاک تو باید کشید دست...
من میروم که قافله را رهبری کنم
در شرح ماجرای تو پیغمبری کنم
📝 #شهربانو_طوسی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹غوغای محشر🔹
پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
صبح فردا پابهپای اشک بانوی دمشق
زخمی و رنجور... پابوس برادر میرسی
ای دل بیتاب من! آرامشت را حفظ کن
شک نکن فردا به آن غوغای محشر میرسی
چشم گریانم! صبوری کن که پیش از آفتاب
روبروی صحن گلهای معطر میرسی
چشم در چشم هزار آیینۀ بیرق به دوش
وقت ندبه، در حرمهای مطهر میرسی...
یک قدم باقیست تا آن اجتماع قلبها
میرسی ای دیده! با شور مکرر میرسی...
رود رود گریه و لبیک و بیرقهای سرخ
یک ستون مانده... به آن دریای احمر میرسی
کربلا... وقت اذان ظهر... روز اربعین
لحظۀ ذکر مصیبتهای خواهر میرسی
عطر یاس دلنشینی میوزد در بادها
پای من! روزی به خاک پاک مادر میرسی
صبح نزدیک است... آری... صبح موعود عزیز
حتم دارم که به آن روز مقدر میرسی
📝 #مریم_سقلاطونی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
گزارش #حضرت_زینب و یادآوری وقایع
#اربعین
روزی که اومدیم این جا یادته ؟
توی این غربت صحرا یادته؟
گفتی و تموم اهل قافله
خیمه هاشون شد همین جا یادته؟
دل من شور می زد و گفتی به من
خواهرم صبر داشته باشو یادته ؟
دیدی که به پیش پای محملم
عباست گذاشته پاشو یادته؟
لحظه های این بیابون یادمه
خیمه های این بیابون یادمه
اون طرف شریعه بود و این طرف
تشنه های این بیابون یادمه
لشگر و نیزه و شمشیر یادمه
بعد تو خنده و تحقیر یادمه
باز شد آب و بعدِتو دستای من
بسته شد تُ غل و زنجیر یادمه
وقتی که زمین می لرزید یادمه
دشمنت به ما می خندید یادمه
وقتی که نشسته بود رو سینتو
رأس پاکت و می برّید یادمه
وقتی که خیمه ها می سوخت یادمه
دامن بچه ها می سوخت یادمه
تُ هجوم پنجه ها به باغ تو
برگای لاله ها می سوخت یادمه
یادمه روی زمین افتادنت
زیر تیغ بی جیا جون دادنت
یادمه انگشت و انگشتر تو
حتی غارت شدن پیراهنت
لحظه های بی قراری یادمه
تو و اون زخمای کاری یادمه
جلوی چشمای من با نعل نو
رو تنت مرکب سواری یادمه
هر نفس دردای تازه یا مه
سر تو به روی نیزه یادمه
حمله سمت خیمه ی بی سایبون
جای تشییع جنازه یادمه
بعد تو وادی به وادی یادمه
بعد تو صحرا نوردی یادمه
تُ هجوم چشم هیز کوفیا
به خدا کوچه گردی یادمه
نِمیره از نظر من بخدا
خاطرات سفر کرببلا
رأس خونین تو بین تشت زر
خیزرون می خورد به روی دندونا
لحظه های تلخ هجرون یادمه
بی تو ، تُ دشت و بیابون یادمه
نیمه شب مرگ گل سه سالَتو
توی تاریکی ویرون یادمه
#محمد_مبشری
.👇
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
کربلا یعنی...
#اربعین
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
کربلا آیینه ی تصویرِ ذاتِ کبریاست
روی عالم روشن از خونِ حسینِ سرجداست
کربلا تصویری از زیبایی و شیدایی است
آنچه بینی در نگاهش جلوه ی روی خداست
پس بیا از جان بخوانی دفترِ اسرارِ عشق
بهترین مصداقِ عرفان سرزمینِ کربلاست
ای که روی آشنایت قبله گاهِ عاشقان
گنبد و گلدسته ات آیینه ی سرِِّ بقاست
کربلا ای مقتلِ پاکِ شهیدانِ خدا
خاکِ پاکت توتیای چشمهای اولیاست
غرق در عرفان شدیم از تابشِ انوارِ تو
چون که آن سرخیِ رویت روشنیِ دیده هاست
تا ابد سوزد چراغِ پر فروغ خونِ تو
تابش آن پرتوِ تو در جهان بی انتهاست
جامه ی احرام بر تن کن، طوافش کن به جان
این دیار از اولین دارالقرارِ انبیاست
سجده گاهِ اولیا و انبیاءِ مرسل است
عطرِ پاکش بر دلِ غمدیده مانندِ شفاست
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#زیارت_اربعین
#غزل #اربعین
🔹فرصت نیست🔹
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفتهست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهست، کمسعادت نیست...
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
📝 #مریم_کرباسی
.
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
۱۶
#نوحه
#زمزمه
#شهات_امام_رضا
#سبک_گل_مینوی_علی
#حاج_رضا_یعقوبیان
ای امام مهربان،ای مرا روح و روان
هستی یا موسی الرضا،شیعه را تاب و توان۲
تو امید دل ما داروی درد همه ای
تو گل مهر و محبت پسر فاطمه ای
علی موسی الرضا یا مولی یا مولی۲
دستگیر خاکیان،زایرت افلاکیان
سایل کویت رضا،مقتدای شیعیان۲
زایر کوی رضا زایر و مهمان خداست
حرم پاک رضا چون حرم کرب و بلاست
علی موسی الرضا یا مولی یا مولی۲
بر گدای روسیاه،یا رضا بنما نگاه
بی تو یا مولای من،حاصل عمرم تباه۲
با وجود بدی هام دل به تو بستم مولی
هرچه هستم ولی پابست تو هستم مولی
علی موسی الرضا یا مولی یا مولی۲
یا امام هشتمین،رهبر دنیا و دین
کشت از جور و جفا،دشمنت با زهر کین۲
با وجودی که تویی یار و مددکار همه
دشمنت کشت تو را نوگل باغ فاطمه
علی موسی الرضا یا مولی یا مولی۲
پاره ی قلب نبی،آمده از ره تقی
جان دهی در حجره ات،چون حسین ابن علی۲
همه اسرار امامت به جوادت دادی
سر خود را به روی دامن او بنهادی
یاعلی موسی الرضا یا مولی یا مولی۲
#مشهد_مقدس
#امام_رضا_ع
.
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#نوحه #جدید #حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#حاج_رضا_یعقوبیان
هشتم گل، گلشن دین
فخر دین را، دُرّ ثمین
هستی مولا، امام رضا
شیعه را تا محشر حبل المتین
تو امام هشتمی، پناه مردمی2
بر گدای کوی خود، نما ترحمی2
یا علی موسی الرضا،علی موسی الرضا2
هستی امام، مهربان
در کرامت، زهرا نشان
باشد رضا، بهر مردم
حریمت در عالم دارالامان
یا معین الضعفا، بده جواب ما2
یا غریب الغربا، بده جواب ما2
یا علی موسی الرضا،علی موسی الرضا2
گرچه مولا، بی مایه ام
مهر شما، پیرایه ام
ای نور چشم پیغمبر
مهرت در سینه ام سرمایه ام
ای به هر عصر و زمان، تو لطف بیکران2
مهر و حُبّت ارمغان، بوَد در این جهان2
یا علی موسی الرضا،علی موسی الرضا2
بر تو گشته، ظلم افزون
قاتل تو، گشته مأمون
مولای عالم، یا رضا
از ظلم و کینه اش شد دلت خون
یاس بی قرینه ای، گل مدینه ای
در ره خدای خود، شهید کینه ای2
یا علی موسی الرضا،علی موسی الرضا2
قصر مأمون، قتلگاهت
فدای ناله و آهت
منتظرِ، جواد خود
بر درِ حجره بوده نگاهت
وای امام بی قرین، دلم گشته غمین2
کشته در راه خدا، شدی ز زهر کین2
یا علی موسی الرضا،علی موسی الرضا2
#نوحه_شهادت_آقاعلی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#شهات_امام_رضا
#مشهد_مقدس
.
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
۱
#نوحه
#زمزمه
#شهات_امام_رضا
#حاج_رضا_یعقوبیان
ای پاره ی قلب نبی اکرم
رضاجان رضاجان
از داغ تو دل ها گرفته ماتم
رضاجان رضاجان
شهر خراسان در عزا نشسته
رضاجان رضاجان
زین غم قلوب شیعیان شکسته
رضاجان رضاجان
خون کرد دلت را آن خبیث ملعون
رضاجان رضاجان
قلبت شکست از کینه های مأمون
رضاجان رضاجان
مأمون دون آتش زده به جانت
رضاجان رضاجان
زهر ستم برده ز تن توانت
رضاجان رضاجان
قصر عدو گردیده قتلگاهت
رضاجان رضاجان
در حجره ات بر در بود نگاهت
رضاجان رضاجان
گویی به زیر لب بیا جوادم
رضاجان رضاجان
در این دم آخر برس به دادم
رضاجان رضاجان
آمده است از راه دور جوادت
رضاجان رضاجان
با گریه از شما کند عیادت
رضاجان رضاجان
گشتی در آغوش پسر تو خاموش
رضاجان رضاجان
عالم شده از داغ تو سیه پوش
رضاجان رضاجان
حق پیمبر خدا ادا شد
رضاجان رضاجان
جانت به راه دین حق فدا شد
رضاجان رضاجان
غربت ببین سوزانده حاصل تو
رضاجان رضاجان
کند برایت گریه قاتل تو
رضاجان رضاجان
با احترام جسمت به دوش یاران
رضاجان رضاجان
جسم حسین پامال سم اسبان
رضاجان رضاجان
گل ریختند بر روی پیکر تو
رضاجان رضاجان
سیلی نزد کسی به خواهر تو
رضاجان رضاجان
جسم تو را بردند عاشقانه
رضاجان رضاجان
نخورده دختر تو تازیانه
رضاجان رضاجان
گرچه شدی شهید زهر عدوان
رضاجان رضاجان
نخورد به لب های تو چوب خزران
رضاجان رضاجان
#سبک_طفل_یتیمی_ز_حسین_گمشده
#مشهد_مقدس
#امام_رضا_ع
.
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزال پیوسته - شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
این روزهایِ آخر
دارد دلِ ما میتپد با روضههای مادر
این روزهای آخر
در بسترش میگوید از دیوار و در پیمبر
تب کرده است بابا
میسوزد امشب مثلِ آتش در تبِ تو زهرا
راحت شدم من امّا...
دارد سقیفه نقشهیِ شومی برای کوثر
یک عمر زحمتِ من
مُزدش همین باشد شود اَجرِ رسالتِ من
این زهرِ کینِ دشمن
آن ضربهیِ سنگین به بازوی نگارِ حیدر
آرامشِ وجودم
ای ماهِ نیلی کوثرِ زخمی گلِ کبودم
من روضهخوانِ دودم
افتادم از پا تا بیفتد شعله روی معجر
زخمِ زبان مرا کشت
نادانی و کجفهمیِ این دوستان مرا کشت
دنیایتان مرا کشت
گفتید هَذیان گفتهام این حرفتان مرا کشت
دندانِ من شکسته
خاکسترِ طعنه به دَستارِ سرم نشسته
هستم غریب و خسته
این ماجرای چاه و آهِ بیکَسان مرا کشت
ای اهلِ فتنه وَالله
صبر و صلاحِ دینِ من بسته یدِ یَدالله
بِالله قسم وَ تَاالله
ضربِ غلافِ قُنقدِ نامهربان مرا کشت
گلبرگِ گل لطیف است
تنها جوابِ خوبیِ من فتنهیِ سقیفهَست
این قصّه که حریف است...
گردانِ رزمی با زنی قامتکمان مرا کشت
ختمِ رسولِ دین است
اَفکارِ شوم و ناگواری در سرِ مدینهَست
وای از هجومِ آتش
وای از لگدهایی که سهمِ دندههایِ سینهَست
مردِ نبرد و پیکار
در خانهیِ خود می کند بِیتوته... میزند زار
بر روی درب و دیوار
خون لختههایِ زخمهای یارِ نازنین است
بغضِ حسن مُدام است
کاریتر از سیلیِ کوچه خنده و سلام است
هر جا که اِزدحام است
یادِ زمین افتادنِ یاسِ جوانِ دین است
یک پیرهن گرفته
زینب همین جا ختمِ یارِ بیکفن گرفته
یابنالحسن کجایی؟!
ذکرِ لبِ کربوبلا و نوحهیِ مدینهَست
#محرم #صفر #آخر_ماه_صفر
#شهادت
#حضرت_رسول_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#مدینه #کربلا
#یارسول_الله
#سفرهی_روضهی_این_هفته_نمکدارتر_است
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل_مدح و مرثیه امام حسن علیه السلام (حرم)
امشب تصوّر میکنم آقا حرم دارد
شاید خیال این غصّه را از سینه بَردارد
بستم دو چشمَم را دو تا گلدسته میبینم
با گنبدی که سوی آن مادر نظر دارد
هر کس که آمد در حرم میگفت یاحیدر
هر روضهای حتماً گریزِ میخِ در دارد
دارد اَذانِ خانهها ذکرِ علی مولا
دارد حسن هر سَرسرایی که پسر دارد
دیگر به روی مادری سیلی نخواهد خورد
اسم حسن در رسمِ این مردم اثر دارد
سیلی زدن از روضههایت حذف پس دیگر...
طفلی نباید از زمین آویزه بردارد
هرگز به دیوار و دری صورت نخواهد خورد
تا که نبینی یاس دستی بر کمر دارد
با ذکر جانم مجتبی کربوبلایی شو
بر سینهزن های حسن دلبر نظر دارد
#محرم #صفر #آخر_ماه_صفر
#شهادت #تخریب_بقیع
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#بقیع #مدینه
#سفرهی_روضهی_این_هفته_نمکدارتر_است
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ذکر خیر تو
ذکر خیر تو رسیدست به هر انجمنی
به همه گفته ام از خلق عظیمت علنی
`اَبَوا هذه الامه” به دلم قاب شده
شدم از روز ازل هم نجفی هم مدنی
من ندیده شده ام عاشق تو! یادم کن
عجمی هستم و شاگرد اویس قرنی
لافتی مال علی بود ولی گفت علی
نیست مانند پیمبر به خدا صف شکنی
برو به خانه زهرا که خدا هم آنجاست
بروی جمع بینداز کسای یمنی
همه دیدند به زهرا چقدر حساسی
خم شدی بوسه به آن دست مبارک بزنی
میرسی آخر معراج دوباره به علی
میروی پیش خدا با علی ات هم سخنی
مثل هرروز حسین آمده در آغوشت
بازهم خیره به آن حنجره و پیرهنی
حسن امشب ز غمت بر سر و بر سینه زده
تو خودت سینه زن ذکر حسن یا حسنی!
سید پوریا هاشمی
#شعر_شهادت_پیامبر_اکرم #شعر_شهادت_حضرت_ختمی_مرتبت
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خاتم پیغمبران
از بس نبی به شخص علی التفات داشت
حتی در احتضار هم از این صفات داشت
خود چشمۀ حیات ولی تشنۀ علی است
گویی از او ارادۀ آب حیات داشت
بوی علی شفای غم و درد مصطفاست
ورنه رسول ، پیش از اینها وفات داشت
سینه به سینه اش دَم آخر نهاد و گفت:
هر کس که حیدریست در عالم نجات داشت
هذیان نداشت خاتم پیغمبران به لب
ذکر علی در آن قلم و آن دوات داشت
محراب را چو غیرِ علی دید در نماز
او را به غِیظ بر حذر از آن صلات داشت
محراب را به شأنِ علی دیده بود و بس
آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت
چون گفت راز خود درِ گوشی بفاطمه
زهرای خسته ، خنده ز شوق ممات داشت
آغوش می گشود برای دو نور عین
از بس به بوسۀ حسنین التفات داشت
با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای
امّا نگاه زینب کبری نکات داشت
تا آخرین نفس نگران حسین بود
گاهی گریز روضۀ آب فرات داشت
در روزهای آخر عمرش ، بقیع را
آگاه از مصائب بعد از وفات داشت
تازه غم و مصائب زهرا شروع شد
آنکه به زیر سایه تمام کُرات داشت
فرمود : دخترم ، بخدا می برم پناه
زان فتنه گر که نقشۀ سیلی برات داشت
تو بازوی علی و علی بازوی خداست
از بازوی شکستۀ تو دین ثبات داشت
محمود ژولیده
#شعر_فراق_امام_زمان
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رحمت اللعالمین
فلک امشب نشان داده ست روی دیگر خود را
که پس می گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را
محمد آخرین برگ نبوت بود از این دفتر
خدا می بندد از این لحظه دیگر دفتر خود را
فلک می ریزد امشب بر سر خود خاک عالم را
ملک بر اشک چشمش می کشد بال و پر خود را
یکی اناالیه راجعون روی لبش جاری ست
یکی با گریه می گیرد سر زانو سر خود را
تمام عمر رو به قبله بود و حال می خواهد
بچرخاند به سمت قبله، حتی بستر خود را
بزرگان گرد او هستند و می چرخد سرش سمتی
که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را
علی ماند و فلانی با فلانی رفت، پیغمبر
به دوش این و آن نگذاشت حتی پیکر خود را
محمد حسین ملکیان
#دهه_آخر_صفر #شعر_شهادت_پیامبر_اکرم #شعر_شهادت_حضرت_ختمی_مرتبت
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن
آری یک عمر دلش غرق عزاداری بود
تا چهل سال، فقط کار حسن زاری بود
از همان کوچکی اش کوچه گرفتارش کرد
جگر خون شده اش حامل اسراری بود
دمبدم تکیه به دیوار غریبی می داد
آنکه بر مادر خود فکر عصا داری بود
هفت بار از اثر زهر بخود پیچیده
بارها این جگرش صید جفاکاری بود
آخرین بار که زهر از گلویش پایین رفت
روزه بود و بخدا لحظۀافطاری بود
از همان روز که در خانۀآقا آمد
نقشۀجعدۀ ملعونه جگر خواری بود
زیر لب زمزمۀواحسنا زینب داشت
خواهری که همه جا در صدد یاری بود
ناگهان دید به احوال تعجب زینب
طشت رنگین شده و لَخت جگر جاری بود
با خبر کرد در آن حال برادرها را
باز هم دخت علی فکر پرستاری بود
بی خبر بود ز آثار هَلاهل ، ای وای
اثر سودۀالماس عجب کاری بود
قاسمش در بغل حضرت عباس گریست
کار عبداللَهِ دردانۀ او زاری بود
با وجودی که خودش حال عجیبی دارد
همه جا ام مصائب، پِی دلداری بود
آنکه در طشتِ بلا پاره جگر دید، همان
دید در طشتِ طلا اوج گرفتاری بود
«خیزران بود و لب قاری قرآن در طشت»
غرق در خون، دهن و لعلِ لب قاری بود
سرخ چشمی پی اظهار کنیزی خندید
شاهد خندۀاو گریۀخونباری بود
محمود ژوليده
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته
سجادهاش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبیاش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری میکند از هر شکسته
تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر
راحت شد این آئینهیِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچهی باریک و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُنبست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت
میخواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربهاش را
رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته
از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمیداشت
پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته
در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد
فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته
لایوم کَ یومک حسینم گریه کم کن
تنها نه من ، از گریهات خواهر شکسته
میبینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لابهلایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش میشد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته
حسن لطفی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن
روزه بودی و همسرت ایکاش
با تو روراست بود و می شد قهر
تا مگر کینۂ پدر وَ جمل-
را نمی ریخت در پیالۂ زهر
جعده(لع) بد وعده داشت با ابلیس
کرَمت را چطور بُرد از یاد؟!
تشنه بودی و جای آبِ خنک
آتش ِ زهر را به خوردت داد
رنگت از رخ پرید و افتادی
همسرت داشت هلهله میکرد
جگرت سوخت! با پریشانی-
خواهرت رفت و تشت را آورد
گریه میکرد و سینه ات شد تنگ
جان او بسته بود بر جانت
بر گلوی حسین(ع) خیره شدی
اشک جاری شد از دو چشمانت
درد پیچیده بود دورِ تنت
لااقل کاش میزدی فریاد
زنده شد در مقابل چشمت
خاطراتِ بدی که دقّ ات داد
بغض کردی و بعدِ چندین سال
بر دلت مانده بود تأثیرش
بعدِ مسجد؛ مقابلت قنفذ(لع)
بوسه زد بر غلافِ شمشیرش
داغ مادر، مزارِ بی زائر
از تمام مدینه سیرت کرد
تکیه زد بر ورودیِ کوچه
خنده های مغیره(لع) پیرت کرد!
مرضیه عاطفی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مرثیه_امام_رضا
امان نداد مرا این غم و به جان افتاد
میان سینهام این درد بی امان افتاد
چنان به سینۀ خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد
#حسن_لطفی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#رسول_اکرم #مرثیه_رسول_اکرم
دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید
بالینِ من حسین و حسن را بیاورید
این شرحِ صدر، مرهمِ جان کَندَنِ من است
از سینه ام حسینِ مرا از چه می برید؟
ای نور دیدگانِ من این گونه بی قرار
امروز بر رسول گریبان چه می درید؟
روزی رسد که هر دو جگر پاره می شوید
با این که در بهشت شما هر دو سرورید
بوسه اگر به روی لبان شما زنم
روزی ز تشتِ خون، جگر، سر بر آورید
زهرای من! تو اِذنِ دخولِ اَجَل بده
زیرا خدا به غیر تو کوثر نیافرید
او که دری به غیرِ درِ خانه اَت نزد
داند خدا مرا به ولای تو پَروَرید
تا می شود، حبیبۀ من پشت در نرو!
زود است، استغاثه کنان پشت این درید
ای دشمنان فاطمه از من حیا کنید!
بعد از پدر چه بر سر این دختر آورید
دور مرا کسا، بگیرید دخترم!
آخر شما تمامِ امید پیمبرید
بنشین علی! که خوب به رویت نظر کنم
آری خدا جمال تو از خویش آفرید
نعش مرا شبانه چو غسل و کفن کنی
مخفی ز بی کفن کَفَنم را بیاورید
حالا که من وصیّت یک عمر می کنم
کاغذ قَلم برای نوشتن بیاورید
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
_______________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7