eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
984 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
همدست شد مسمار با دیوار، با در در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر حال و هوای خانه یکباره عوض شد افتاد روی مادر ما بی‌هوا در باید بسوزد در هوای شمع اما... این بار سوزانده پَرِ پروانه را در در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در از آن زمان که مادر ما را زمین زد ما بچه‌های فاطمه قهریم با در از پا درآوردند آخر مرتضی را دیوار، آتش، کوچه و همسایه‌ها، در مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه در کربلا باقی چوبش شد عصا، در در کربلا زینب گلی گم کرده بود و می‌گشت در گودال دنبال برادر سروده گروه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جانِ علیِ مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سوره‌ی کوثر جدا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد، زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش! بسوزی در شرار قهر حق هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود؟! مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه فاطمه نه، بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود ✍استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صبحِ تقویم گفت: یا زهرا همه هستی‌م گفت: یا زهرا نور زهرا که در جهان پیچید هفت اقلیم گفت: یا زهرا آدم آموخت عِلم أسما را بعد تعلیم گفت: یا زهرا ملت انقلابی ایران وقت تحریم گفت: یا زهرا محشری شد شبی که فرمانده پشت بی‌سیم گفت: یا زهرا و اباالفضل دست‌هایش را کرد تقدیم گفت: یا زهرا هی امان‌نامه می‌فرستادند جای تسلیم گفت: یا زهرا عارفی سرّ عشق می‌دانست هرچه گفتیم گفت: یا زهرا ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این شهرِ بی‌وفا به «علی» مَرحمت نداشت این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت* دیوار‌های سنگی کوچه که جای خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالَم کنار من همه در امنیت ولی زهرا درون خانه‌ی من امنیت نداشت مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت یک‌بار هم برای شفایش دعا نکرد او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو همسایه‌ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر، خودم گریه می‌کنم از بسکه خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغِ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نه فقط عرش حصیرِ قَدَمِ فاطمه است علت خلق دوعالَم، عَلَمِ فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌ و بازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شأن ولایت برخاست خطبه‌ی فاطمه تیغِ دودم فاطمه است روی این نام همه اهل‌ِ کرم حساس‌اند استجابت به خدا در قَسَم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟! تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهراً خلوت‌ و خاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریحِ حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن‌روز که پایانِ غم فاطمه است ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بی‌تو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا وقت است که از رحمت، دستی ز علی گیری افتاده ز پا مولا، یا فاطمة الزهرا بعد از تو علی، از پای افتاد و به غم خو کرد با خانه‌نشینی‌ها، یا فاطمة الزهرا... چون محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید تنهاست علی، تنها، یا فاطمة الزهرا... بر خرمن جانِ او، چون شعله شرر می‌زد می‌ریخت چو آب اسما، یا فاطمة الزهرا... هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمة الزهرا ✍استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای خوش آن‌روزی که ما، در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی، ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم! کاش آن‌روزی که تنها مادر ما را زدند ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم! کاش محسن را نمی‏کشتند، تا ما غنچه‏‌ایی یادگار از آن گلِ رعنای پرپر داشتیم! کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم جای آغوشش به خاکِ تیره، بستر داشتیم! این در و دیوار می‏گرید به حال ما، که ما مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم! مادر ما، رفت از دنیا در آن‌حالی که ما گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم! (میثم) از دل می‏‌سراید شعرِ جان‌سوزش، بلی از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم ✍استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قرار من! چه کسی بعد تو قرار علی‌ست؟! پس از تو بانوی خانه! که خانه‌دار علی‌ست؟! تو جسم و جان منی، بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه، مزار علی‌ست دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق رویِ شرمسار علی‌ست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علی‌ست... پس از تو آنچه سپید است، گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است، روزگار علی‌ست غذای دیشب‌مان دست‌پخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علی‌ست دری که سوخته، دارد هنوز می‌سوزد چرا که مستمع روضه‌های یار علی‌ست ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خدا از خلقتت در عالَم هستی هدف دارد غبار پایتان بر کل این خلقت شرف دارد گران‌سنگ‌اند گوهرهای دامان عفافِ تو چه گوهرهای شهواری* خدا در این صدف دارد نسیم گلشن جنت خبر آورده بر مریم که از عطر عفاف تو شمیمی هرطرف دارد به دست ساقی کوثر شود سیراب در محشر کسی که رشته‌ای از چادر مهرت به کف دارد از آن روزی که فریادت میان آسمان پیچید مدینه بر لبانش از خجالت وا اسف دارد یقین دارم که خاک تربتت ای گوهر هستی! زقطره قطره‌ی اشک علی دُرّ نجف دارد * * اگر غمناله‌های «یا بُنَیَّ...» می‌زند مادر «حسینی بی سرافتاده» به روی خاکِ طف دارد «وفایی!» روز محشر فاطمه در محضر داور دلی پُر درد، از آن ظالمانِ ناخلف دارد ✍ *شهوار: شایسته و لایق 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای، او را این چنین انداخته مادری کرده برای بچه های فاطمه خویش را پای امیرالمومنین انداخته چار فرزند او فدای پنج تن آورده است سفرۀ نذری ست که ام البنین انداخته مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته مادر باب الحوائج دارد از دریا گله چون که دریا روی او را بر زمین انداخته عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد لالهْ عباسی او را لالهْ چین انداخته باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا پهلوان شهر را از روی زین انداخته او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش پوشیه بر صورتش با آستین انداخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست هر بار بی قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شد از شهر مادریش باید نوشت حرمت آل عبا شکست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چهار آینه آورده روبروی خودش چهار قبر کشیده است چهار سوی خودش چهار آینه اما مکعّب و خاکی برای روح پر از حجم و تو به توی خودش نشسته است دوباره به هم بیامیزد گلاب قمصر لاهوت را به بوی خودش ز هوش می رود آخر عبادتش دارد مقدمات خودش شیوه ی وضوی خودش اگر چه قبله شده در نماز گریه ولی نماز کعبه ادا می‌شود به سوی خودش چنان نسیم که در باغ می رود از خویش کسی نبود بیاید به جستجوی خودش زبان گرفته و با خویش شعر می‌خواند شبیه ناله ی برکه برای قوی خودش کنار مثنوی اش قطعه ی مُخَدَّره ای ست که آمده است سر تربت عموی خودش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خونه‌ی من که خونه‌ی مُراده خدا بهم اینجا علی رو داده چار تا غلام آوردم اینجا واسه دو تا خانوم و دو تا آقا زاده برا دو خورشیدش یه ماه آوردم برای خیمه تکیه‌گاه آوردم روزی که عباسم و دید علی گفت... برای دختراش سپاه آوردم اما زدند آینه رو شکستند دلای سنگی سرش و شکستند دلیل داره اگه زمین می‌خورم آخه عصای پیریم و شکستند میگن که خیمه‌ها کفن ها شدند با سیلی غرقِ خون دهن‌ها شدند یه چند تا دخترام رسیدن ولی دیدم شبیهِ پیر زن‌ها شدند اَمون از این موهای خاکستری از این همه گُلای نیلوفری عباسم و حسینم و گرفتند نه مادرم نه حتی نامادری دست رو دلم نذار دلم کبابه شبیه روی سوخته ی ربابه تا وقت مردنش همش می‌پرسید... چرا نذاشتن پسرم بخوابه ربابه و روضه‌ی ما سه شعبه میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟ فرقی داره شیر خواره با علمدار فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟ دست رو دلم نذار دلم شکسته رو مشکِ پاره لَخته‌خون نشسته خونَش خراب شه خونم و خراب کرد هرکی به نیزه‌ها سرت رو بسته غلام آقات شدی ابالفضل سایه سادات شدی ابالفضل هرکسی سهمی از تو رو کَند و برد بد جوری خیرات شدی ابالفضل تیر و چطور با زانوهات کشیدی فاطمه رو به قتلگات کشیدی چطور با دستی که نداشتی مادر چادرشو و روی چشات کشیدی عاقبت انتظار تو سر اومد سرت زمین نخورده مادر اومد نذاشت که روی نیلی رو ببینی تیری که از پشت سر تو اومد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثل شمعى كنارِ خانه‌ى خود همه دَم او خدا خدا مى‌كرد گريه هايش چه گريه آور بود تا كه عباس را صدا مى كرد روضه خوانىِ او كنار بقيع مى‌زد آتش همه جگرها را روضه وقتى از علقمه مى‌خواند چون شرر بود رهگذرها را روضه‌هاى خرابه را مى‌خواند تا غمِ شام روضه را مى‌بُرد بِينِ بازار خويش را مى‌ديد سنگ جاى رباب هم مى‌خورد آه از لحظه‌اى كه زينب گفت قصه‌ى آب و آب آور را قصه.ى تير و حنجر اصغر اضطرار حسينِ مضطر را از خدا خواست تا زِ داغ حسين قامتش بيشتر هلال كند ملتمس با سكينه او مى‌گفت تا اباالفضل را حلال كند... من بميرم براى اين خانم سرِ پيرى چه بى عصا مانده پسرانش همه شهيد شدند به دلش داغِ كربلا مانده كاش همراه با اباالفضلش راهىِ دشت كربلا مى‌شد مثلِ عباسِ خود براىِ حسين پاسبان بهر خيمه‌ها مى‌شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است تقرّبِ دل عاشق به آه شعله ور است چگونه مُرده بخوانیم آن کسی را که تمام عمر خودش با حسین همسفر است غبار معصیت از دامنش گرفته شود کسی که کاسه ی چشمش ز آبِ دیده ، تر است شبی که سرنشود باحسین وگریه براو همان شبی ست که فرموده اند بی سحر است نماز نافله ی شب بدون اشک حسین عبادتی ست که مانند نخل بی ثمر است فدای خانم محنت کشیده ای که هنوز بقیع از نفس روضه هاش خونجگر است هنوز امّ بنین ، مادر چهار یل است شبیه نجمه و لیلا اگرچه بی پسر است در آفتاب کنار رباب می سوزد شریک شرمِ به جا مانده در دل قمر است ز داغ ماه به ابروش خم نیاورده غم حسین کشیده که دست بر کمر است از آن چهار رشیدی که از کَفَش رفتند تمام دلخوشی اش تکّه های یک سپر است محمد قاسمی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نوکرای سادتیم ام البنین سر تا پا ارادتیم ام البنین بی بی جانم ما فقیرْ بیچاره ها وقفِ خانوادتیم ام البنین بانويِ خونه ي آقامون علی مَحرم مَحرمه غم هامون علی میتونیم شما رو مادر بخونیم اگه رخصت بده بابامون علی از همه غیر شما خسته شديم به اباالفضل تو وابسته شديم ما مثه عریضه های حاجتیم به پَر کبوترات بسته شديم از شما درس ولایت میگیریم رخصته عرض ارادت میگیریم تو گرفتاریامون برا شما سفره میندازیم و حاجت میگیریم خیلی زشته نوکرات کم بیارن یا توی نوکریشون کم بذارن هدیه میشن به شما تو مشکلات صلواتایی که رد خور ندارن به غم چشمای گریون حسین به دل ساقی دلخون حسین به امید ناامید شدش قسم رومونو نزن زمین جون حسین دلامون هزارتا درد و غم داره ولی باز امید به این علم داره برا کربلا ، گذرنامه ي ما مهر تأئید شما رو کم داره 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بعد زهرا برای اولادش همدم روزهای تنهایی تو برای غریبی مولا بهترین حس و حال "زهرایی" حس ناب تو حس مادر بود تکیه گاه علی شدی بانو مثل خورشید پشت ابری تو آمدی ، منجلی شدی بانو پر جبریل فرش پاهایت چقدر با وقار هستی تو روز محشر مقابل زهرا مایه ی افتخار هستی تو مادری کرده ای برای همه ولی اصلا به جای زهرا ، نه سال ها خانه ی علی بودی فکر "همتا" شدن به مولا ، نه اسوه ی کاملی پس از زهرا با وفا و سراسر از احساس ادب از ذات تو سرازیر است مثلا : یک نمونه اش "عباس" مدح تو کار هر زبانی نیست مگر اینکه چهارده معصوم گریه های همیشه جانسوزت منحصر شد به کشته ای "مظلوم" آه ... بر سینه میزدی هرشب از غم کشته های عاشورا روضه می خواندی و دلت پر بود گریه کردی برای عاشورا چشم ماها که جای خود دارد چشم هر دشمنی به آب افتاد هر زمان گریه کردی و هروقت چشم های تو بر رباب افتاد دائما سر به زیر و شرمنده فکر آن شاه سر جدا بودی روی لب های تو فقط این بود آه ، عباس ! پس کجا بودی با رباعی عشق و ایثارت کربلا را به نام خود کردی چهار مصرع سرودی و حالا "شعرا" را غلام خود کردی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد فقط عباس او کافی ست تا ام البنین باشد همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین آور فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد رباب و زینب کبری عروس و دخترش هستند که بعد از فاطمه او باید ام المؤمنین باشد به دور نام او از چار سو عمری پسرهایش رکاب از نام خود دارند تا این زن نگین باشد تمام بچه هایش بهترند از دیگران اما یکی این بین چون عباس باید بهترین باشد رباب و زینب از عباس می خواندند قبل از او که قطعا روضه خوانِ خبره باید آخرین باشد وَمادر روضه ی عباس را تا آب می خواند چرا که آخر این روضه باید نقطه چین باشد به سطح آب، عکس ماه می ریزد به هم گاهی ولی ماهش چگونه ارباًاربا بر زمین باشد حضور چار امام در بقیع و مادری یعنی؛ که بعد از مرگ هم باید که او ام البنین باشد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به تیغی حیف گیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند بهارم را چِسان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته تَرَک بر چهره‌ی آئینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند وای بر دل زندگی‌ام جمله یکجا سوخته کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته هرچه گشتم بِینِ‌شان شاید که بشناسم کسی هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق شانه‌ها از تازیانه خُرد حتی سوخته چشم‌ها از فرطِ سیلی سرخ و نابینا شده چهره‌ها لبریزِ تاول زیرِ گرما سوخته گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده‌‌اند تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست بِین‌ِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته گفتمش کو گیسوانِ زینبی‌ات گفت : آه شعله‌ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟ گفت دیدم چهره‌اش بر ریگِ صحرا سوخته شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه‌ها بِینِ آتش دختری دیدم که تنها سوخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضه خوان کربلا،ام البنین با وقار و با حیا،ام البنین همسر شیر خدا،ام البنین بحری از جود و سخا،ام البنین شافع روز جزا،ام البنین با غم عشق آشنا،ام البنین دستگیر هر گدا،ام البنین درد عالم را دوا،ام البنین بهر بیماران شفا،ام البنین مهربان و با وفا،ام البنین مادری مشکل گشا،ام البنین همصدا با مرتضی،ام البنین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر روز غروب توی بقیع می شكنه بغض آسمون ستاره ها داد می زنن ام البنین روضه نخوون هر روز صدای گریه هاش می رسه تا عرش خدا ازسوز روضه خوندنش قیامتی میشه به پا مدینه كربلا میشه شهر فرشته ها میشه آدم و یعقوبم میان مدینة البكاء میشه فرقی نمی كنه براش كسی نیاد تو روضه هاش عالمُ بر هم می زنه بغض نشسته تو صداش به سینه و سر می زنه بقیع باهاش نوحه گره دَم تمومِ نوحه هاش "حسین غریب مادره" 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7