ما برای استقرار صلح،
جنگ میکنیم، و آنها
برای استمرار جنگ،
صلح را پیشنہاد میکنند.
#هفته_دفاع_مقدس 🤍
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ به یاد عاشقانه های شهدای جنگ تحمیلی
🌱 عشق من و این خاک همراهت ...
#هفته_دفاع_مقدس
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعری با قافیه «سَر» که با اشک رهبر انقلاب همراه شد💔
#شب_جمعه
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
انگار پای عقربه ها لنگ می شود
تکراری اند پنجره ها و ستاره ها
خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود
پیغام آشنا که ندارند بلبلان
هر ساز و هر ترانه بدآهنگ می شود
انگار بُعد فاصله ها بی نهایت است
انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود
باران بدون عاطفه خشکی می آورد
رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود
هر کس به جز عزیز دلت، یک غریبه است
وقتی دلت برای دلی تنگ می شود
در این دَرگَه کِه گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهای آگه...❤️
یا شهادت را بده یا مرگِ بینِ روضه را
مُردنِ در بین بستر را نمیخواهم حسین
#وعده_صادق
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
25.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 هماکنون؛ شعرخوانی آقای محمد رسولی در مراسم بزرگداشت مجاهد کبیر و پرچمدار مقاومت شهید سیدحسن نصرالله از سوی رهبر انقلاب اسلامی در مصلای امام خمینی(ره)
🔹️ #جمعه_نصر
📱پخش زنده از:
🖥 Farsi.Khamenei.ir/live
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
هرچند ڪه رسم است ، بگویند
تبریڪ پسر را به پدرهـا...
میلادِ پدر بر تو مبارڪ
ای آمدنت، رأسِ خبرهـا...💕
#میلاد_امام_حسن_عسکری
ما قاصریم وصف تو را؛ وقتی،
امثال مرعـشـی و بـروجـردی،
یک عُـمـر، روزههای مـعـطر را،
با بـوسـه بر ضـریـح تو وا کردند!
تکرارِ فـاطـمهست عبور تو؛
توصیفِ زیـنـب است مرور تو؛
«معصومه» نام داشت حضور تو؛
اما تـو را «کـریـمـه» صـدا کـردند...
ای تا همیشه کارِ تو کارستان!
اثبات کرده شـوکـتِ تو، هر آن،
هـرگـز نـکـردهاند هـمـه مـردان،
کـاری چـنان که فـاطـمهها کـردند...!
سید حمیدرضا برقعی
#حضرت_معصومه_س_شهادت
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
محملت خوش خرام میآمد
با شُکوه تمام میآمد
محملت بود و خیل استقبال
کم محلی نشد زبانم لال!
قم نگاهش لبالب از شرم است
شامِ ویران که نیست! خونگرم است
پاکی و حُجب، باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
تا توان داشت، احترام گذاشت
هرچه گُل داشت، روی بام گذاشت
دمِ قم گرم! سربلند شدیم
از دعایِ تو بهرهمند شدیم
چادرت ذرهای غبار ندید
آفتابی به نی، سوار ندید
با مَحارم به قم رسیدی شکر
سرِ دروازهای ندیدی شکر
گوشهی معجرت نمور نبود
خبرِ داغی از تنور نبود
قم کجا! کوفهی خراب کجا!
تو کجا! زینب و رباب کجا!
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرِ پای شمر نماند
چه بگویم؟ رسیده جان بر لب!
ای امان از غریبیِ زینب
دلش از دستِ روزگار گرفت
گوشهی دامنش به خار گرفت
به پَرِ چادرش شرار افتاد
صبرِ ایوب از عیار افتاد
وای از تشنگیِ شببوهاش
وای از هق هق النگوهاش
عمهات اشک ارغوان را دید
خندهی نحس خیزران را دید
کوفه را بی عصایِ پیری رفت
خاک عالم سرم! اسیری رفت
✍ #وحید_قاسمی
#حضرت_معصومه