eitaa logo
شعر هام :)
20 دنبال‌کننده
59 عکس
22 ویدیو
0 فایل
﷽ تا خدا هست به مخلوق دمی تکیه مکن که خدا کوه ثبات است و بشر، عین نیاز🍃🌸 https://harfeto.timefriend.net/16935219240050 بگوشیم📞
مشاهده در ایتا
دانلود
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعری با قافیه «سَر» که با اشک رهبر انقلاب همراه شد💔
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود انگار پای عقربه ها لنگ می شود تکراری اند پنجره ها و ستاره ها خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود پیغام آشنا که ندارند بلبلان هر ساز و هر ترانه بدآهنگ می شود انگار بُعد فاصله ها بی نهایت است انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود باران بدون عاطفه خشکی می آورد رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود هر کس به جز عزیز دلت، یک غریبه است وقتی دلت برای دلی تنگ می شود
در این دَرگَه کِه گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نه‌ای آگه...❤️
یا شهادت را بده یا مرگِ بینِ روضه را مُردنِ در بین بستر را نمیخواهم حسین
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
25.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 هم‌اکنون؛ شعرخوانی آقای محمد رسولی در مراسم بزرگداشت مجاهد کبیر و پرچمدار مقاومت شهید سیدحسن نصرالله از سوی رهبر انقلاب اسلامی در مصلای امام خمینی(ره) 🔹️ 📱پخش زنده از: 🖥 Farsi.Khamenei.ir/live
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
هرچند ڪه رسم است ، بگویند تبریڪ پسر را به پدرهـا... میلادِ پدر بر تو مبارڪ ای آمدنت، رأسِ خبرهـا...💕
همه‌ی زندگیم فدای شما اى‌همه‌ى‌زندگى‌امام‌رضـا(ع) (س)💔
‌ ‌ما قاصریم وصف تو را؛ وقتی، امثال مرعـشـی و بـروجـردی، یک عُـمـر، روزه‌های مـعـطر را، با بـوسـه بر ضـریـح تو وا کردند! تکرارِ فـاطـمه‌ست عبور تو؛ توصیفِ زیـنـب است مرور تو؛ «معصومه» نام داشت حضور تو؛ اما تـو را «کـریـمـه» صـدا کـردند... ای تا همیشه کارِ تو کارستان! اثبات کرده شـوکـتِ تو، هر آن، هـرگـز نـکـرده‌اند هـمـه مـردان، کـاری چـنان که فـاطـمه‌ها کـردند...! سید حمیدرضا برقعی ‌
محملت خوش خرام می‌آمد با شُکوه تمام می‌آمد محملت بود و خیل استقبال کم محلی نشد زبانم لال! قم نگاهش لبالب از شرم است شامِ ویران که نیست! خونگرم است پاکی و حُجب، باورِ چشمش قدم میهمان سرِ چشمش تا توان داشت، احترام گذاشت هرچه گُل داشت، روی بام گذاشت دمِ قم گرم! سربلند شدیم از دعایِ تو بهره‌مند شدیم چادرت ذره‌ای غبار ندید آفتابی به نی، سوار ندید با مَحارم به قم رسیدی شکر سرِ دروازه‌ای ندیدی شکر گوشه‌ی معجرت نمور نبود خبرِ داغی از تنور نبود قم کجا! کوفه‌ی خراب کجا! تو کجا! زینب و رباب کجا! ساربان محملت عجول نراند چادرت زیرِ پای شمر نماند چه بگویم؟ رسیده جان بر لب! ای امان از غریبیِ زینب دلش از دستِ روزگار گرفت گوشه‌ی دامنش به خار گرفت به پَرِ چادرش شرار افتاد صبرِ ایوب از عیار افتاد وای از تشنگیِ شب‌بوهاش وای از هق هق النگوهاش عمه‌ات اشک ارغوان را دید خنده‌ی نحس خیزران را دید کوفه را بی عصایِ پیری رفت خاک عالم سرم! اسیری رفت ✍
برای تشنه لبان باده را به خم آورد مزار مادر خود را به شهر قم آورد عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده که سنگ مادر سادات را به سینه زده چه باشکوه به دستان خود علم دارد از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد من فراری از این و آن بریده کجا پناه چادر سر تا فلک کشیده کجا مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست به مدح فاطمه ها بهتر از علی ها نیست تویی تو فاطمه مدح تو نیز قرآن است برادرت به حقیقت علی ایران است   مجید تال
آقا سلام خواهرتان روبراه نیست دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست وقتی به قم رسید خرابه نشین نشد آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست یک مرد هم نیامده نزدیک محملش شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان در قم محب فاطمه بودن گناه نیست دروازه را که دید به یاد رباب گفت در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست زینب کجا و محمل بی سایبان کجا بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا زهر فراغ خورد ولی دست و پا نزد معصومه ات بجز تو کسی را صدا نزد مسموم شد ولی به هوای زیارتت با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد میخواست تا شهیده شود مثل مادرش هرچند تازیانه به او بی حیا نزد از کوچه ای گذشت که نامحرمی نداشت اطراف او کسی سخن نابجا نزد آقا اجازه؟! فاطمه ی تو زمین نخورد اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد اصلا به جان فاطمه سوگند یارضا اورا کسی برای رضای خدا نزد اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را قم ,امن بود, فاطمه را بی هوا نزد این کوچه ها کجا؟! غم آن کوچه ها کجا زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا مجید تال آقا سلام خواهرتان روبراه نیست دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست وقتی به قم رسید خرابه نشین نشد آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست یک مرد هم نیامده نزدیک محملش شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان در قم محب فاطمه بودن گناه نیست دروازه را که دید به یاد رباب گفت در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست زینب کجا و محمل بی سایبان کجا بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا زهر فراغ خورد ولی دست و پا نزد معصومه ات بجز تو کسی را صدا نزد مسموم شد ولی به هوای زیارتت با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد میخواست تا شهیده شود مثل مادرش هرچند تازیانه به او بی حیا نزد از کوچه ای گذشت که نامحرمی نداشت اطراف او کسی سخن نابجا نزد آقا اجازه؟! فاطمه ی تو زمین نخورد اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد اصلا به جان فاطمه سوگند یارضا اورا کسی برای رضای خدا نزد اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را قم ,امن بود, فاطمه را بی هوا نزد این کوچه ها کجا؟! غم آن کوچه ها کجا زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا مجید تال
گـذرِ‌تک‌تکِ‌ثانیـه‌های‌عمـرم ، به‌قدیمی‌شدنِ‌نوکری‌ات‌می‌ارزد ...