آن غنچه که نشکفت ز حسرت دل ما بود
وان عقده که نگشود ز غم مشکل ما بود
مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است
در دشت جنون همسفر عاقل ما بود
گر دامن دل رنگ نبود از اثر خون
معلوم نمی شد دل ما قاتل ما بود
سرسبز نگردید هر آن دانه که کشتیم
پا بسته آفت زدگی حاصل ما بود
دردانه مه بود و جگر گوشه خورشید
این شمع شب افروز که در محفل ما بود
این سر که به دست غم هجر تو سپردیم
در پای غمت هدیه ناقابل ما بود
از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم
مستوره آئینه حق باطل ما بود
هدایت شده از مداحی هام:)🇵🇸
ما جامعه خواندیم و به این درک رسیدیم...
باید که امامان ز امامان بنویسند...🥀
#امام_هادی
میفرماید که:
در نسبت با مهدی عج مَثَل آن غلامی باش که نیمه شب آقایَش رفته،سپرده که کارِ کوچکی دارد و هَر آن بازمیگردد..!✨