eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
134 دنبال‌کننده
529 عکس
234 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط باادمینای کانال @samtebaran @bambo28
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی چیزی علیه شما رخ می‌دهد، محاکمه‌ای، خیانتی، ناامیدی‌ای رخ می‌دهد. به جای آنکه اجازه دهید این‌ها شما را پایین بکشند اگر ایمان خود را حفظ کنید . خداوند همان موانع را بدل به سنگ بناهایی برای بالا رفتن شما می‌سازد. @shearosama
فراموش کن مسلسل را مرگ را و به ماجرای زنبوری بیندیش که در میانه‌ی میدان گلی به جست‌وجوی شاخه گلی است. @shearosama
درک درست درد، نخستین اشاره به احتمال شفاست @shearosama
امروز تو کاملا در اختیار هستی و فردا در جبر کامل چون آنچه را که امروز به اختیار بکاری فردا باید به جبر درو کنی @shearosama
تنها فاصله‌ای رو‌ که نمی‌تونی تخمین بزنی خوشبختیه شاید همین یه قدمی باشه پس امیدتو از دست نده @shearosama
خمش نشینم اگر عالمی کنند سوال بجز سکوت نفهمیده‌ام جواب دگر مرا دلیست چو اوراق گل به دامن باد هزار قطعه و با هر یک اضطراب دگر @shearosama از برخی ابیات شاعران سبکِ هندی، روحِ هنر‌ِ آدمی تا عمق زیبایی و لطافت و حزن، پَر می‌کشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 💠اصالت حیات به رشد حقیقی و غور در خویشتن است، با تلخی‌ها و شادی‌ها بازی کنید آنها را جدی نگیرید آنها متعلق به شما نیستند و بعد از انجام رسالت خود تمام می‌شوند🍃 👇
مکن سعدیا دیده بر دست کس که بخشنده پروردگارست و بس اگر حق پرستی ز درها بست که گر وی براند نخواند کست @shearosama
من به گل باید بیندیشم من نباید بعد از این پروانه را از خود برنجانم @shearosama
طبیعت و سرشت هر انسانی، کامل و بدون نقص است اما ما پس از مدتی، به دلیل غرقه‌شدن در مسایل دنیوی به سادگی ریشه‌های خود را فراموش می‌کنیم و طبیعتی جعلی به خود می‌گیریم. @shearosama
انسان‌هایی که در پیچ و خم و هزارتوی ناخودآگاهی گیر افتاده‌اند و از آن بی‌خبرند! ولی رویاهایشان قادر است که این سرزمین نامرئی و این گیرافتادن را در ناخودآگاهی نشان دهند. مثلا در رویایی می‌بینند که در برهوتی، سرگردان از این سو به آن سو راه نمی‌یابند و یا در هزارتویی گیر افتاده اند و سرانجام به یک بن‌بست می‌رسند. @shearosama
من عشق را نمی‌بینم اما حسش می‌کنم، زیبایی را نمی‌بینم اما می‌بینم که تجلی یافته بزرگ‌ترین شکست ما، عدم اعتماد به نفس به قدرت های ذهن است با قدرت‌های درونی خود آشنا شوید. @shearosama
تو نامه‌های مرا از خودم نمی‌گیری اگر بیاورد این نامه را کبوتر چه @shearosama
تنها تو تنهایی را به آن کس داده‌ای که در سایه ات عشقی مفرط به جهان یافت. @shearosama
مراقب به کار بردن واژه‌های مان باشیم 👇 می‌ گویند اگر فلان کس نبود مشکل ما حلّ نمی‌ شد! خب فلان کس با همه قدرتی که دارد، مخلوق خداست و خدا به او داده است. بگو اگر نبود من رنج می ‌بردم و خدا را شاکرم که از این راه یا از راه فلان شخص، مشکل مرا حلّ کرد. آیت الله @shearosama
تو سرشار عطری، تو شورآفرینی، تو سبزی تو را چون گذرگاهِ پروانگان دوست دارم @shearosama
در زمان‌های دور پادشاهی تخته سنگی رو در وسط جاده قرار میده تا اکثرالعمل مردم رو ببینه ثروتمندان شهر بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذرن و باقی مردم هم در حالی که غُر وُ لُند می‌کنند و از بی‌نظمی شهر گله دارند‌ اون ها هم از کنار تخت سنگ می‌گذرن تا اینکه غروب آفتاب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجاته نزدیک تخته سنگ میشه. بارشو زمین می‌ذاره و با هزار ضرب و زور و زحمت تخته سنگ رو کنار میزنه که ناگهان زیر اون تخته سنگ کیسه‌ای رو پیدا می‌کنه پر از اشرفی و طلا و یک یادداشت که توی اون یادداشت نوشته شده: هر سد و مانعی، می‌تونه یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشه. گفتم که حواست باشه. @shearosama
نیمه‌شب نگهبان رو گرفت و پرسید در این وقت شب در کوچه و خیابان چه می‌کنی؟ گفت خواب از سرم پریده فرار کرده دارم دنبالش می‌گردم حالا اینو گفتم که بگم ملانصرالدین با این گشتن‌ها داره خودش رو بیدار و بیدارتر می‌کنه و امروزه روز هم مردم خوشبختی رو تو کوچه و خیابون تو دنیای بیرون دارن دنبال و جستجو می‌کنند غافل از اینکه خوشبختی هم همچون خواب ، امری کاملا درونیه و از درون باید احساس بشه گفتم که حواست باشه و رو در درونت دنبال کنی. @shearosama
به یک اتاق پنج دری اومد گفت: باید این اتاق در زمستون خیلی گرم باشه، به خاطر این که من یه اتاق یه دری دارم که در زمستون وقتی اون رو می‌بندم خیلی گرم میشه و این اتاق چون پنج در داره باید زمستون خیلی گرم‌تر باشه حالا اینو گفتم که بگم قیاساتی که از زندگی خودمون داریم با زندگی دیگری از خودمون، با خوشبختی دیگری می‌کنیم از جنس قیاسات ملانصرالدین در این حکایاته . کاملا سطحی و اشتباه! @shearosama
ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحه‌ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان عَلَم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امامِ جواد را خورشیدِ بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه‌ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سرخط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بی‌رنگ کرده بددلیِ دشمنان او افسانه‌ی سیاه‌دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته‌دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه‌ی ولای تو زادالمعاد را ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یعنی برخورداری از راستی، درستی و تداوم در تمامی اندیشه‌ها و گفتار و اعمال. از کتاب: فقط عشق @shearosama
شما کشتی هستید و فکر سکان شماست. جهت سکان را تغییر دهید، در نتیجه مسیر کشتی را تغییر می‌دهید. @shearosama
تاریخ این را خوب می‌داند که از آغاز از چشم‌های روشن تو عشق می‌تابید @shearosama
این جسم سبز بوی گل سرخ می‌دهد دست که داد دسته‌گل فاطمی به باد؟ شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد @shearosama
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
میان حجره چنان ناله از جفا می‌زد که سوز ناله‌اش آتش به ماسوا می‌زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می‌زد شرار زهر ز یک‌سو، لهیب غم یک‌سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می‌زد... صدای نالۀ وِی هی ضعیف‌تر می‌شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می‌زد برون حجره همه پای‌کوب و دست‌افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می‌زد ستاده بود و جواد الائمّه جان می‌داد از او بپرس که زخم زبان چرا می‌زد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
اینجا به جای اینکه برایت دعا کنند کف می‌زنند تا نفست را فدا کنند باید فرشته‌ها همه با بال‌های خود فکری برای چشم پُر اشک رضا کنند هر چند تشنه‌ای ولی آبت نمی‌دهند تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند بال فرشته‌های خدا هست پس چرا !؟ این چند غلام تو را جابجا کنند حالا کبوتران پَر خود را گشوده‌اند یک سایبان برای تنت دست و پا کنند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر سر بام عجب مرثیه جان‌فرسا بود سایه‌بان بدنت بال کبوترها بود نقاشی نام اثر جوادالشهید @shearosama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن شاعر :ناشناس @shearosama