eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
134 دنبال‌کننده
552 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم‌ وا کن، همه جا بوی عدم می‌پیچد بوی خاکستر گُل سر به قدم می‌پیچد چون که آغوش تو بر من به ستم دیوارَست شعر خاموشی من بر تن غم می‌‌پیچد @shearosama
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽شاید براتون جالب باشه اولین زن تاریخ نگارِ ایرانی را می‌شناسید؟ 🥇«مستوره اردلان» شاعر، تاریخ‌نویس، عارف و خوشنویس زمانه‌ی خود بود و تابوی جامعه مردسالارانه آن روزگار را در هم شکست و به دفاع از حقوق زنان برخاست. زنی کُرد تبار از خاندان اردلان‌ @shearosama
بیان نامرادی هاست اینهایی که من گویم همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن گویم شب و روزم به سوز و ساز عمر بی امان طی شد گهی از ساختن نالم گهی از سوختن گویم خدا را مهلتی ای باغبان تا زین قفس گاهی برون آرم سر و حالی به مرغان چمن گویم مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شب ها غم بی همزبانی را برای کوهکن گویم بگویم عاشقم بی همدمم دیوانه ام مستم نمی دانم کدامین حال و درد خویشتن گویم از آن گمگشته من هم نشانی آور ای قاصد که چون یعقوب نابینا سخن با پیرهن گویم تو می آیی به بالینم ولی آندم که در خاکم خوش آمد گویمت اما در آغوش کفن گویم @shearosama
ساغرم شکست ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی در میان توفان بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم تا نــام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم تو تشنه کامم کشتی در سراب ناکامیها ای بلای نافرجامیها نبرده لب بر جامی میکشم به دوش از حسرت بار مستی و بد نامیها ساغرم شکست ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی حکایت از که کنم شکایت از چه کنم که خود به دست خود آتش بر دل خون شده ی نگران زده ام بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم @shearosama
مادرم گفت که عاشق نشوی،گفتم چَشم چِشم های تو مرا بی خبر از چَشمَم کرد... @shearosama
لیوان چای روی میز در انتظار یک بوسه است نه تو می آیی و نه او گرم می ماند چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است؟! @shearosama
نگران نباش صبرکن... آرام میگیرد دریا تمام میشود طوفان آنکس که ناخدای عالم، کشتی زندگیش را هدایت میکند. @shearosama
ای بهـــــار ای همیشه خاطرت عزیز عاقبت کجا، کدام دل، کدام دست آشتی دهد من و تو را؟ تو به هر کرانه گرم رستخیز من خزان جاودانه پشت میز یک جهان ترانه‌ام شکسته در گلو شعر بی جوانه‌ام نشسته روبرو پشت این دریچه‌های بسته من زنم هوار ای بهــار ای بهـــار ای بهـــــار @shearosama
رخنه‌ای نیست در این تاریکی، در و دیوار به هم پیوسته! سایه‌ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته... @shearosama
بام‌ها را نامیده ام آسمان‌ها را نامیده ام اکنون نام تمام بام‌ها را می‌دانم نام تمام آسمان ها را می‌دانم و در کنار برکه پر آفتاب و کبوتر خاموش ایستاده ام نامت را پنهان کرده ام تا همه‌ی نام‌ها صدایت کنند @shearosama
خوابم چگونه آید؟ کز چشم و دل همه‌شب باشد در آب و آتش، بالین و بستر من💜 @shearosama
دست عشق از دامن دل دور باد! می‌توانم آیا به دل دستور داد؟ می‌توانم به دریا حکم کنم که دلت را یادی از ساحل مباد؟💜 موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: بایستی؟ دستور زبان عشق را بی گزار در نهاد ما نهاد خوب می‌دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی‌بایست داد @shearosama