سلطنت پادشاه دوراندیش ! (داستانک)
مرد فقيري به شهري وارد شد، هنوز خورشيد طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود. پشت در نشست و منتظر شد، ساعتي بعد در را باز کردند، تا خواست وارد شهر شود، جمعي او را گرفتند و دست بسته به کاخ پادشاهي بردند، هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم، جوابي نشنيد اما در کاخ ديد که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظيم و اکرام او بر خاستند و پوزش طلبيدند. چون علت ماجرا را پرسيد! گفتند: «هر سال در چنين روزي، ما پادشاه خويش را اين گونه انتخاب مي کنيم.» روزي با خود بر انديشيد که داستان پادشاهان پيش را بايد جست که چه شدند و کجا رفتند؟
طرح رفاقت با مردي ريخت و آن مرد در عالم محبت به او گفت که: « در روزهاي آخر سال پادشاه را با کشتي به جزيره اي دور دست مي برند که نه در آن جا آباداني است و نه ساکني دارد و آن جا رهايش مي کنند. بعد همگي بر مي گردند و شاهي ديگر را انتخاب مي کنند.» محل جزيره را جويا شد و از فرداي آن روز داستان زندگي اش دگرگون شد.
به کمک آن مرد، به صورت پنهاني غلامان و کنيزاني خريد و پول و وسيله در اختيارشان نهاد تا به جزيره روند و آن جا را آباد کنند. سراها و باغ ها ساخت. هرچه مردم نگريستند ديدند که بر خلاف شاهان پيشين او را به دنيا و تاج و تخت کاري نيست. چون سال تمام شد روزي وزيران به او گفتند: «امروز رسمي است که بايد براي صيد به دريا برويم.» مرد داستان را فهميد، آماده شد و با شوق به کشتي نشست، اورا به دريا بردند و در آن جزيره رها کردند و بازگشتند، غلامان در آن جزيره او را يافتند و با عزت به سلطنتي ديگر بردند!
👈به فکر عاقبتت باش
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
❣
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود.
هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید.
میدونی چرا؟
چون پاشنه هاش خوابونده شده بود.
یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم.
برامون مهم نیست کی سوارمون میشه...
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره.
❣کفشِ پاشنه خوابونده نباش...
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
دهه شصت :
یعنی عشق زنگ ورزش و با زیرشلواری مدرسه رفتن
یعنی بخاری نفتی و مکافات روشن کردنش
یعنی از این تمبر کوچیکا بسته ای ده تا تک تومن
یعنی بوی نارنگی و سیب قاچ شده توی کیف
یعنی ویدئو قاچاقی کرایه کردن و یواشکی دیدن
یعنی صف طولانی شیر ، از اون شیشه ای ها که خامه اولشو با انگشت پاک می کردیم
یعنی ته کلاس بچه تنبلا ، ردیف جلو خرخونا
یعنی صدآفرین ، هزار آفرین ، کارت تلاش
یعنی زنگای اول ریاضی ، زنگای آخر انشا و تعلیمات مدنی
یعنی از این بستنی توپیا که شکل زی زی گولو بود
یعنی مشق شب نوشتن فقط با دوتا مداد
یعنی تلویزیون سیاه و سفید که فقط دوتا کانال می گیره
یعنی بوی رب گوجه همسایه توی حیاط لواشک پهن کرده تو سینی و سفره رو پشت بوم
یعنی کلاسی چهل و پنج نفر هر نیمکت سه نفر
یعنی میکرو ، سگا ، آتاری کرایه کردن ساعتی بیست تومن
یعنی دوست داشتن ، دوست داشته شدن ، صفا ، صمیمیت ❤️
#ناشناس
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
کاظمین در واپسین روزهای رجب حال و هوای خاصی دارد. وقتی عقربه تاریخ به بیست و پنجم رجب نزدیک میشود، دوباره ثانیهها فریاد میزنند. در واپسین روزهای رجب ناله مرغان عاشق از دیوارهای شهر کاظمین به گوش میرسد قرار است پس چندین سال اسارت، هفتمین ستاره امامت و ولایت به آسمان هفتم پرواز کند.
موسی ابن جعفر (ع) هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است که در ایران بیشتر به عنوان امام موسی کاظم (ع) شناخته میشود. آغاز امامت موسی کاظم (ع) مصادف با حکومت منصور عباسی بود. امام موسی کاظم اکثر مدت عمر خود را در زندان عباسیان گذراند و نهایت به دستور هارونالرشید مسموم و به شهادت رسید.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
پیرمرد آخر مجلس رسیده بود.
همه اعیان و اشراف،
هدیه های گرانقیمتشان را،تقدیم امام کرده بودند.
دلش میخواست مثل بقیه هدیه ای تقدیم امام زمانش کند.
اما فقیر بود.
درهم و دیناری نداشت!
از جدّش تنها مرثیه به ارث برده بود.
پیرمرد به امام کاظم "سلام الله علیه" عرض کرد:
من،از مال دنیا،چیزی ندارم.
برایتان شعر آورده ام.
سوگسروده های جدّم است،در رثای جدّتان حسین!
هدیه ای از من به شما!
امام زمانش،مرثیه خوانی اش را شنید. هدیه اش را پذیرفت.
دعایش کرد و از خدا برایش برکت خواست.
هر چه دیگران آورده و فرستاده بودند،به او بخشید و فرمود:
این ها هم هدیه من به تو!
مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص318.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
راز عدد 19
ایشان این سوره را در کتابش کلیشه نموده و زیر کلمات شماره گذارده است.جمله «و استغفره»را یک کلمه حساب نموده با آنکه یک کلمه نبوده و حداقل سه کلمه است.«و الفتح»را نیز یک کلمه حساب کرده است در حالیکه دو کلمه است.اگر بگوید حروف را نباید جداگانه حساب کنیم می پرسیم پس چرا«فی»را یک کلمه جداگانه حساب کرده است.
7-بسم الله به همین صورت خاص 3 مرتبه در قرآن آمده است و اگر مجموع شماره آیات و شماره سورهها را با تعداد تکرار بسم الله جمع کنیم به ضریب 19 میرسیم.
منظور ایشان بسم الله در تمام قرآن نیست، بلکه بسم اللهی که آیهاش شماره داشته باشد که فقط بسم الله سوره حمد و بسم الله در آیه 41 سوره هود و بسم الله آیه سیام سوره نمل میباشد.
ایاشن بعد از آنکه ارقام آیات و سورهها را زیر هم نوشته و به ضریب 19 نرسیده است چارهای دیگر اندیشیده و گفته است چون 3 تا بسم الله داریم عدد 3 را هم به حاصل جمع این ارقام اضافه میکنیم، تا به رقم 114 برسیم:
به گمان من بدترین مثالی که ایشان ارائه کرده است، همین مثال است.زیرا به وضوح کار مونتاژسازی و وصله پینه اعداد در آن آشکار است.
8-اگر ارقام مربوط به حروف مشترک در حروف مقطعه را حساب کنیم، به ضریب 19 میرسیم.ایشان چنین جدولی ترسیم کرده است.
چه مانعی داشت ایشان کلمه«یس»را هم به این مجموعه اضافه میکرد؟چون«یس»از طریق سین و یاء با چهار سوره از مجموعه فوق اشتراک پیدا میکند.یا اگر«عسق»را که در آغاز سوره شوری آمده است، در این جدول میگنجاندیم، از طریق عین و سین با سوره مریم و شعرا و نمل و قصص مشترک میشد.اگر بپرسید چه چیزی باعث شده است حدول ایشان حروف مقطعه خاصی را دارا باشد؟پاسخ این است که اگر ایشان به سلیقه خود و نه یک روش منطقی و ثابت، عمل نمیکرد به نصاب لازم نمیرسید.
9-در سورههای هفتم، نوزدهم و سی و هشتم حرف«ص»در میان حروف مقطعهاشان مشترک است و اگر تعداد«ص»را در این سورهها حساب کرده با هم جمع کنیم، به عدد 152 میرسیم که مضرب 19 است.
ملاحظه کنید ایشان در سوره ق حرف قاف را به طور مستقل شمارش کرده و ضریب 19 شده است؛ولی چون در سوره صاد به نتیجه نرسیده است، روش را تغییر داده و همه سورههایی را که در آغاز«ص»دارند با هم حساب کرده است.
ممکن است ایشان بگوید، قاف را چه مستقل و چه به طور مجموع حساب کنیم، به ضریب 19 میرسیم.زیرا در سوره شوری هم قاف 133 مرتبه تکرار شده است که ضریب 19 است.پس آنجا که تکرار دیده میشود باید همه را با هم حساب کنیم، مثل صاد یا قاف.ولی آنجا که منحصر به فرد است، مثل حرف نون در سوره«ن و القلم»باید به طور جداگانه حساب کنیم.
پایان
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
#راز_عدد_19
1-جمله بسم الله الرحمن الرحیم که اولین آیه قرآن است، دارای 19 حرف است.تک تک کلمات این جمله به تعدادی قابل تقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است.چنانکه در کل قرآن 19 مرتبه بسم الله آمده است.تعداد کلمه«الله»2698 مرتبه، «رحمن»57 مرتبه، «رحیم»114 مرتبه که همه مضرب صحیح عدد 19 میباشند. از این 4 آمار فقط رقم 57 صحیح است، آنهم مشروط بر اینکه«الرحمن»را در بسم الله سوره حمد به حساب آورده و در بقیه بسم اللههای قرآن به حساب نیاوریم؛مگر آنکه متوسل به همان توجیهات بارده شویم.برای مثال، برای آنکه آمار «الله»به نصاب مورد نظر برسد، بالله و تالله و لله و فالله را باید حساب بیاوریم، امها«اللهم»را از حساب خارج کنیم.و یا کلمه«اسم»در قرآن 22 مرتبه آمده است و اگر منظور ایشان«باسم»باشد فقط 7 مرتبه تکرار شده است.
2-سوره ناس که آخرین سوره قرآن است تعداد حروف آن 114 حرف ست که مضرب 19 میباشد.
نمیدانیم ایاشن چگونه محاسبه کرده است؟ ولی این سوره بدون احتساب بسم الله اول آن 80 حرف است و با احتساب بسم الله 99 حرف میشود که در هیچ حالت مضرب 19 نیست.
3-سوره علق مطابق شمارش کامپیوتری 285 حرف است یعنی 15؟؟؟19.
باز کنترل کردیم با قرآنهای به خط عثمان طه به این رقم نمیرسد و با قرآنهای رسم الخط ایرانی از این رقم تجاوز میکند.
4-در هر یک از 29 سورهای که در افتتاح آن حروف مقطعه آمده است، مجموع تعداد آن حرف یا حروف دقیقا و بدون استثناء ضریب 19 میباشد.
این ادعا نیز تمام نیست.برای مثال حرف«نون»در سوره ن و القلم 131 مرتبه آمده است، نه 133 مرتبه تا مضرب 19 باشد.یا در سوره طه مجموع این دو حرف 239 است نه 342 تا مضرب 19 باشد.جالب است بدانید که ایشان با آنکه تأکید میکند که همه جا رسم الخط عثمان طه ملاک و معیار است؛ سوره ن و القلم را در کتاب خود کلیشه کرده و آغاز آن را تحریف نموده است.یعنی به جای آنکه حرف اول را به صورت«ن»بنویسد به صورت«نون» نوشته است تا یک نون اضافه بیاید و بعد یک نون دیگر از بسم الله آغاز سوره وام گرفته است و به این ترتیب کسری نون را جبران نموده و به عدد 133 رسیده است.
در سوره طه نیز تاء گرد را هاء محسوب کرده است در حالیکه همه میدانند تاء گرد حقیقتا تاد م باشد، هر چند به هنگام وقف به صورت هاء تلفظ شود؛یعنی کلمات:زینة، خیفة، سحرة، صلوة، قیمة، کلمة، بینة، ساعة، حبة، محبة و امثال آنها مختوم به تاء میباشند، چنانکه با صدای تاء تلفظ میشوند.ولی تنگی قافیه ایشان را مجبور کرده است، این موارد را هم در شمارش دخالت دهد تا به نصاب لازم برسد.
5-اگر تعداد مواردی را که تک تک کلمات جمله بسم الله الرحمن الرحیم بعد از تقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است، محاسبه کنیم باز هم به ضریب 19 میرسیم، این موضوع نیز درست نیست، چنانکه در بند اول گذشت.
6-سوره نصر که به قولی آخرین سوره میباشد، درست دارای 19 کلمه میباشد اولین آیه این سوره نیز 19 حرف دارد.
نمیدانیم چگونه حساب کرده است که 19 کلمه شده است، مگر آنکه کلمه نزد ایشان اصطلاح خاصی باشد.
ادامه دارد....
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
دونفر از عزیزان این شبهه را مطرح نموده اند:
⬅️⬅️⬅️ چرا در بهشت برای مرد حوری قرار دادن ؟
چرا در قران نعمت های بهشت فقط برای مردها بحث شدن و از زنها اسمی نیامده مخصوصا قسمت حوریها که برای مرد هست ولی برای زن نیست؟
ایا این تبعیض است یا دلیلی قانع کننده وجود دارد ؟
پاسخ🌻🌻🌻:
🌱🌱🌱زمانی که از نعمت های بهشتی برای انسانها حرف می زنیم باید بدانیم که این نعمت ها از جانب خداوند متعال هستند ذات مبارکی که تمام کارهایش را از روی حکمت و آگاهی انجام می دهد. خداوند هنگام تعیین نعمت ها با ذات و فطرت بندگانش به خوبی آشنا بوده اند و از خواست های قلبی آنها نیز خبر داشته است.لذا این موضوع هم در سیطره ی حکمت و علم بی حد و حصر الله متعال(سبحانه و تعالی)قرار دارد.
یک قاعده ی کلی در این بین وجود دارد و آن هم این است که :
🌻🌻---- زن ها در قبال انتخاب زوج،ذاتا" و فطرتا" تعدد پذیر نیستند---🌻🌻
به زبان ساده تر اگر از یک خانم با فطرت سالم سوال بپرسیم،ایشان تنها یک مرد را برای ادامه زندگی شخصی خود طلب میکند. مردی که به معنای واقعی کلمه مرد باشد،دارای حسنات ،جذبه و ویژگی های مردانه باشد
مردی که بتوانند در هر شرایطی به او تکیه کند و بیش از همه به او اعتماد داشته باشد.
🍃اما مرد ها اینگونه نیستند و ذاتا" تعدد پذیر هستند.
هر چند این تعدد پذیری به معنای الزام برای اختیار کردن بیش از یک همسر نیست و قانون چند همسری در قرآن فقط جایز است و به هیچ عنوان به آن امر نشده است ، آن هم برای شرایط خاص خود می باشد و در جهت حل کردن پاره ای از مشکلات اجتماعی به کار برده می شود ( توضیحات بیشتر از حوصله ی بحث ما خارج است)
🍃پس به این نتیجه می رسیم که زن ها(زنهایی که لیاقت ورود به بهشت برین را پیدا می کنند) خودشان مایل به وجود چند مرد بهشتی نیستند تا در اختیار آنها قرار بگیرند .
🌸🌸 حال اگر فردی اصرار داشته باشد که این استدلال قبول نیست و حتما" باید برای زن ها هم همچین چیزی وجود داشته باشد او را به آیه 31 از سوره مبارکه ی فصلت ارجاع میدهیم که می فرماید:
🌺نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ🌺
یعنی:
( و فرشتگان بديشان خبر ميدهند كه ) ما ياران و ياوران شما در زندگي دنيا و در آخرت هستيم ، و در آخرت براي شما هرچه آرزو كنيد هست ، و هرچه بخواهيد برايتان فراهم است .
اگر توجه کرده باشید می فرماید 🌱هر چه آرزو کنید و هرچه بخواهید🌱،طبعا" لفظ "هر چه" شامل مرد هم می شود
در صورتی که زنان بهشتی درخواست کنند به آنها مرد هم می دهند.
🌻🌻 ولی این زنهای بهشتیند که عاشق و شیفته ی شوهر اخروی خودشان هستند و حاظر نیستند که در اختیار هیچ مرد دیگری قرار بگیرند.
🍃🍃 امکان دارد باز هم افرادی قانع نشوند و بگویند چرا مردها به زنهای خود قانع نیستند و حوریانی را اختیار می کنند؟
اتفاقا" مردها هم به همسر خود قانع هستند و زنهایی که به بهشت وارد می شوند از حوریان زیباترند
چون زیبایی آنها ثمره ی عمل و پاداشی است که پروردگار به صورت ابدی به آنها عطا کرده است.
اما چون فلسفه ی تعدد به ذات مردها راه دارد و خداوند بنا بر حکمت خویش مرد را اینگونه خلق کرده است برای کسانی که بخواهند این نعمت هم قرار داده شده است.
مساله ای که در زندگی دنیا تعدد زوجات را با مشکل مواجه کرده است،حس حسادت و ناخوشایند زن ها نسبت به هووی تازه آمده می باشد،در حالی که بهشت از این گونه حسادت ها کاملا" مبراست و هرگز انسان های آنجا با آن همه نعمتی که در اختیار دارند به این گونه مسایل فکر نمی کنند.
🌱🌱🌱در آخر به این نکته اکتفا می کنیم که:
فرض می کنیم که زن ها همچین درخواستی داشته باشند و همانطور که در آیه مبارکه ی سوره ی فصلت اشاره شده است درخواست آنها به راحتی عملی می شود،
اما دلیلی ندارد که پروردگار عفت و شرم و حیای زنان مومن را در نظر نگیرد و بگوید که برای شما همچین مردانی قرار داده ایم
پروردگار حکیم مشیتش بر این نیست سخنانی در کلامش بگنجاند که باعث شرمساری زنان مودب و محجبه و با ایمان در نزد مردها بشود،
🍀🍀🍀 هر چند معاندان بگویند که اسلام در حق زنان جفا کرده است و حقوق زنان را نادیده گرفته است،ولی با بررسی دقیق و دور اندیشانه احکام و کلیه ی بیانات اسلام متوجه می شویم که تنها برنامه و شیوه ی زندگی که حقوق واقعی و فطری زنان را ادا کرده است،اسلام مبارک است.
نویسنده:
م.ی
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
یکی از عزیزان این شبهه را مطرح نموده است:
⬅️⬅️⬅️ سلام علیکم.آیا این درست است که ملحدین میگویند ابراهیم نبی علیه سلام با خواهرش ساره ازدواج کرده؟ممنون میشم توضیح بدین
🌻🌻🌻پاسخ:
خیر،خودتان ماجرا را مطالعه بفرمایید تا به خوبی بدانید ملحدان از چه فریبی استفاده کرده اند
قحطی، خشکسالی و گرانی سرزمین شام را فرا گرفت و زندگی بر مردم آن دیار تنگ شد و از اینرو ابراهیم همراه با همسرش ساره به سمت مصر کوچ کرد و وارد آن سرزمین شد؛ در آن زمان زمامدار و فرمانروای مصر یکی از پادشاهان عرب عمالیق بود که مدت زمانی ملک آن سرزمین را تحت سلطه خود داشتند.
ساره از زيبایی خیره کنندهای برخوردار بود و یکی از ملازمان نزدیک شاه که مرد بداندیشی بود، خبر زيبایی او را به شاه رساند و شاه را فریفتهی زيبایی و جمال ساره نمود و دست یافتن به او را به شاه توصیه نمود و این توصیه موافق رغبت و هوای نفس خود پادشاه واقع شد و در نتیجه، ابراهیم را نزد خود خواند و پس از حاضر شدن ابراهیم، از او پرسید که چه رابطهای بین او ساره وجود دارد. ابراهیم با زيرکی خاص به مقصود و منظور پادشاه پی برد و ترسید که اگر به او بگو ساره همسرش میباشد، شاه درصدد نابودی و از میان برداشتن او برآید تا از دست او خلاص شده و ساره را از آن خود نماید، از اینرو به پادشاه گفت: او خواهر من است؛ و خواهر همان گونه که نسبی است میتواند دینی، زبانی و انسانی نیز باشد.
شاه بهگمان اینکه ساره شوهر نکرده است، دستور داد او را به قصرش بیاورند و در یکی از اتاقهای آن جای دهند، ابراهیم نیز به سوی همسرش بازگشت و او را از داستانش باخبر نمود و از او خواست که سخنانش را تصدیق و تایید نماید و سپس او را به خداوند و نظارت و رعایت او سپرد تا از او محافظت نماید.
ساره را به قصر شاه داخل نمودند و او را با لباسهای زببا و فاخر زينت دادند، اما او به این زرق و برق و ناز و نعمت فریبنده اعتنایی نداشت و به نعمت پیرامونش و نیز دارایی پادشاه و رفاه زندگی کوچکترین توجهی نکرد و هیچ کدام از اینها نتوانست که وفا به شوهر و تعلق به دینش را از یاد ببرد و به گوشهای دور از اتاق رفت و با غم و اندوه و افسردگی زياد در آنجا بر روی زمین نشست.
هنگامي که پادشاه به ساره روی آورد و بیقراری و اندوهش را مشاهده نمود، کوشید که از اندوهش بکاهد و وی را از تنهایی در بياورد و غصهاش را برطرف سازد که ناگاه ساره از جا پرید و شاه در حالی که در درون خود اضطراب شدید و در دل خود ترس و لرزی احساس ميکرد، از ساره روی برگرداند و بار دیگر خواست که به او روی آورد، دوباره پریشان حال شد و اضطرابش به او بازگشت، از اینرو به شدت از ساره احساس ترس و هراس نمود و به بستر خود بازگشت و در خواب عمیقی فرو رفت و خوابی دید که از آن، حقیقت بر او روشن شد و راه درست را از آن دريافت و بر او معلوم گشتکه ساره شوهر دارد و باید از او دست بردارد و وی را به حال خود بگذارد و نیت بدی به او نداشته باشد و از روی گناه به او نزدیک نشود.
هنگامی که شاه از این خواب بیدار شد، دید که چارهای جز آزاد کردن ساره ندارد، پس او را آزاد و کنیزکی به نام هاجر به او هدیه کرد تا خدمتکارش باشد و او را تسلیم شوهرش تمود.
آیا محنتی شدیدتر و فتنهای بزرگتر از این دیدهاید؟ مرد غریبی برای کسب روزی وارد سرزمینی بشود و در آنجا زنش را از او بگیرند و بین او و خانوادهاش جدایی بیندازند! اما آنکس که ابراهیم را از آتش و شعلههای سوزان آن نجات داده بود، او را از بدنامی و بیآبرويی محافظت نمود و از ستم و تجاوز دیگران نجاتش داد.
قصههای قرآن، محمد احمد جاد المولی، ترجمه صلاح الدين توحيدی، ويراستار عثمان نقشبندی، چاپ اول 1387، انتشارات كردستان
ملاحضه می کنید که ابراهیم برای چه هدفی این را گفت.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
معروف است که یکی از خطیبان بزرگ یونان باستان در یازده سالگی لکنت زبان داشت و همه او را مسخره می کردند زیرا او نمی توانست حرف “ر” را تلفظ کند و در حرف “ر” می ماند و همین امر موجب می شد مردم او را مسخره کنند. تا این که در سن بیست سالگی به یکی از عنوان بزرگ ترین سخنرانان در یونان مطرح گردید.
علت معجزه و موفقیت او فقط به خاطر این بود که اصلا در سخنرانی هایش از حرف “ر” استفاده نمی کرد. او بیش از ۱۸۰۰ سخنرانی انجام داد که در هیچکدام از حرف “ر” استفاده نکرد. از او علت موفقیتش را پرسیدند.
او در جواب گفت؛ در نوجوانی من عاشق دختری بودم و او به من گفت؛ اگر مرا دوست داری و عاشق من شدهای دو شرط دارد یکی باید یک سخنران ماهری شوی و دیگر باید هرگز از حرف “ر” استفاده نکنی من هم با تمرین و علاقه ای که به او داشتم موفق شدم.
و عشق چنین میکند..
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🍂🍂🍂🍂
وقتی عقد کردم،مامانم گفت:" میخوام نصیحتت کنم،نصیحتی که روز عروسیم بابابزرگ بهم کرد."
مامان اومد کنارم نشست،موهامو ناز کرد و دستمو گرفت.گفت:"دخترم اون وقتها شرم و حیا تو خونواده ها خیلی زیاد بود،بابام روش نشد مستقیم و بی پرده بهم بگه.
فقط گفت:《هرچی هم که شد،وقت خواب،بذار حد اقل دستت بخوره به دست شوهرت،با قهر نخواب》
و ادامه داد: "عزیزم! زندگی راحتی و سختی داره،بالا و پایین داره.گاهی زن و شوهر از هم دلخور میشن.اما یه زن زرنگ که عاشق زندگیش باشه هیچ وقت قهر نمیکنه،دلخوری شو نشون میده،اما خودشو دریغ نمیکنه.بابا بزرگ روش نشد واضح بهم بگه،اما من بهت میگم،هرچی هم که شد شب وقت خواب شوهرتو بغل کن،ببوسش.بگو ازش دلخوری.اما قهر نکن.قهر عادت میشه.حرمت ها رو میشکونه،دل هارو از هم دور میکنه.قهر مثل سمممه.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🍂🍂🍂🍂🍂
خیلی زیباست👌
"یخی که عاشق خورشید شد"
زمستان تمام شده و بهار آمده بود؛
تکه یخی کنار سنگی بزرگ جای خوبی برای خواب داشت؛
از میان شاخه های درخت، نوری را دید
با خوشحالی به خورشید نگاه کرد و با صدای بلند گفت: سلام خورشید...من تابحال دوستی نداشته ام با من دوست می شوی؟
خورشید گفت: سلام، اما…
یخ با نگرانی گفت: اما چه؟
خورشید گفت: تو نباید به من نگاه کنی،
باور کن من دوست خوبی برای تو نیستم
اگر من باشم، تو نیستی! می میری، میفهمی؟
یخ گفت: چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی؟!
چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی؟!
روزها یخ به آفتاب نگاه کرد و کوچک و کوچک تر شد؛
یک روز خورشید بیدار شد و تکه یخ را ندید؛
از جای یخ، جوی کوچکی جاری شده بود
چند روز بعد از همان جا گلی زیبا به شکل خورشید رویید...
هر جا که خورشید می رفت گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد،
گل آفتابگردان هنوز عاشق خورشید است…
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk