🌸🍃🌸🍃
به جای خداوند تصمیم نگیریم!
جندب غفاری از حضرت رسول (ص) نقل کرده که حضرت فرمود:
مردی گفت: خداوند فلان شخص را(به خاطر گناهانش) نمی بخشد.
خداوند به من وحی فرمود: که بگو چه کسی از جانب من می گوید من فلان شخص را نمی بخشم؟
من او را بواسطه سخن این شخص که گفت او را نمی بخشم، بخشیدم و همه گناهان گذشته اش را از نامه اعمالش محو کردم...
نبخشیدن از خصلت های خداوندی نیست که نام خود را "غفّار" نهاده است! وقتی درک کردیم که ذات حق تعالی چقدر بر بنده های خود محبت دارد، آنوقت است که سیطره حب خداوند بر تمام خصلت هایش را درک خواهیم کرد! حتی بر غضبش...
#احاديث_قدسي_ص٣١٦ح٣١٥
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
شخصي محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
امام عليه السلام فرمود:
بيچاره فرزند آدم هرگز روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمي گيرد.
اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مي شود:
اول اينكه:
هر روز از عمرش كاسته مي شود. اگر زيان در اموال وي پيش بيايد غمگين مي گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولي عمر قابل برگشت نيست...
دوم:
هر روز، روزي خود را مي خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.
سپس فرمود:
سومي مهمتر از اين است.
گفته شد، آن چيست؟
امام فرمود:
هر روز را كه به پايان مي رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمي داند به سوي بهشت مي رود يا به طرف جهنم.
#بحارالانوارج٤٦ص١٢٥
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
سخت ترین آیه جهنم در قرآن را اگر بپرسی همه می گویند مار غاشیه، آب جوش و....
ولی سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم است. می فرماید: "مرگ از هر طرف به سراغ فرد می اید ولی نمی میرد..."
زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی می گویند: نهرهای جاری از عسل و...... ولی کامل ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره کهف است.
می فرماید:" اهل بهشت دوست ندارند از بهشت بروند"
شما هر جا بروی بعد چند روز خسته می شوی. چون در قرآن آمده که "خالدین فیها ابدا"( در آن جاودانه اند) آدم با خود فکر می کند چقدر در بهشت بمانیم! ولی اینقدر برایت شیرین می کنند که دوست خواهی داشت بمانی...
#استاد_فاطمي_نيا
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
فخر رازی از مفسران قرآن کریم میگوید:
مانده بودم «لفی خسر» را چگونه معنا کنم
از بس فکر کردم خسته شدم و با خود گفتم
بروم سراغ سورههای دیگر تا فرجی شود نقل میکند روزی گذرم به بازار افتاد و دیدم کسی
با التماس فراوان به مردم میگوید:
مردم رحم کنید به کسی که
سرمایه اش در حال آب شدن هست و داره نابود میشه،
نگاه کردم دیدم او یخ فروش است
یک قالب یخ آورده، هوا هم گرم است و یخ هم در حال آب شدن،و او التماس میکند از مردم که از من یخ بخرید
من معنای «لفی خسر» را در سوره عصر از این یخ فروش فهمیدم
ما هم لحظه به لحظه یخ زندگیمان در حال آب شدن است
اما قدر این نعمتها و فرصت های ناب را نمی دانیم و درک نمی کنیم
مگر زمانی که دیر میشود و جز افسوس کاری از ما ساخته نیست
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
مردم سعی میکنند حسابگرانه زندگی کنند.
مدام برای زندگی کردن نقشه میکشند.
مدام در حال نقشه کشیدن برای آینده هستند و هرگز زندگی نمیکنند. زیرا یا باید زندگی کرد یا باید نقشه کشید.
نمیشود هر دو کار را با هم انجام داد...
یا میتوانی زندگی کنی یا فکر کنی. نمیتوانی هر دو کار را با هم انجام دهی. این دو دشمن همدیگر هستند. زیرا که زندگی در اینک اینجاست، و نقشههای تو جایی در آینده، و این دو هیچگاه با هم ملاقات نمیکنند.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
بچه ای نزد استاد معرفت رفت و گفت: "مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید."
استاد سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
استاد به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
استاد از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.
استاد تبسمی کرد و گفت: "اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم به هلا کش گرفته ای. عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی، هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطر سرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!"
زن لختی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه در حالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید. اما هیچ اثری از کاهن معبد نبود!
می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!!
در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی و خرد است.
و تنها یک گناه و آن جهل و نادانيست.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود غزنوي در بلخ باغي بسيار زيبا براي تفريح شخصي پديد آورد و گاه در آن به عيش و نوش مشغول مي شد. يک روز به اطرافيان خود گفت: نمي دانم چرا در اين باغ لذتي چنان که بايد دست نمي دهد. يکي از اطرافيان گفت: اگر امان باشد خواهم گفت. سلطان امان داد.
پس او گفت: به خاطر اين که اين باغ با خون دل مردم ساخته شده و آبياري مي شود و طعم اين خون به عيش تو سرايت مي کند. سلطان به فکر فرو رفت و فرمان داد از اين پس مخارج اين باغ از دربار پرداخت شود.
#تاريخ_اجتماعي_ايران_راوندي
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
انسان سه گونه میمیرد:
مرگ روح
مرگ وجدان
مرگ جسم
مرگ روح یعنی : شکستن وقار و غرور یک انسان به دست دیگری......
مرگ وجدان :
یعنی استفاده از انسانها برای مقاصد شخصی بدون هیچ گونه پشیمانی و ترحمی.......
مرگ جسم : یعنی ایستادن نفس و تپش قلب........
دردناکترین مرگ ها، مرگ روح است....
وحشتناک ترین مرگ ها، مرگ وجدان....
و آسان ترین مرگ ها مرگ جسم.......
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
#يكي_ما_را_ميبيند
فقیری پسری کم سن و سال
داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند.
سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده.
فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را می بیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت: «هو الله الّذی یری کلّ احد و یعلم کلّ شیء؛ او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند». پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
داماد علامه امینی صاحب کتاب الغدیر می گويد:
در اوایل طلبگی در حجره ی مدرسه، مشغول ریاضت هایی بودم به خاطر همین نیمه شب ها از خواب بیدار می شدم و به شب زنده داری می پرداختم. مدرسه ی ما خادمی داشت که در خدمت گذاری به طلاب از هیچ کمکی مضایقه نمی کرد، علاوه بر تمیز کردن مدرسه که وظیفه اش بود حجره های طلبه ها را هم تمیز می کرد، برایشان نان می گرفت آب می آورد و اگر اجازه می دادند لباس هایشان را هم می شست، بسیار کم حرف و پر کار بود
شب چهارشنبه وقتی نیمه شب برای عبادت بیدار شدم نوری در اتاق خادم توجه ام را جلب کرد می خواستم به سمت آن نور بروم که دیدم قدرت رفتن ندارم! فهمیدم مصلحتی در این امر است.
ایستادم صدای صحبت کردن خادم را با کسی می شنیدم، ولی صدای کسی که خادم با او صحبت می کرد به گوشم نمی رسید
بعداز مدتی نور رفت، در زدم بعد از بازکردن و سلام و احوالپرسی، پرسیدم این نور چیست؟
رنگ از رخسارش پرید! می خواست جواب ندهد ولی من ول کن اش نبودم تا آخر مرا قسم داد که می گویم ولی تا روز جمعه به کسی از این جریان چیزی نگو.
قبول کردم او هم جریان را برایم گفت که وجود مقدس امام زمان(عج) تشریف آورده بودند در اتاق من، و از خصوصيت یارانشان برایم صحبت کردند و فرموند که آماده شوم جمعه می آیند سراغم تا من هم به کار گزاران و خادمانشان ملحق شوم.
با حسرت به چهره خادم نگاهی انداختم و از این که تا حالا برایم کارهایی انجام داده بود احساس شرمندگی نمودم. روز جمعه شد چشم از خادم برنداشتم تا لحظه ی بردنش را ببینم.
نزدیک ظهر، خادم کنار لبه حوض نشسته بود، یک لحظه حواس من به چیزی پرت شد تا برگشتم دیدم اثری از خادم نیست او رفت و دیگر هیچ یک از طلبه ها او را ندیدند.
● نقل از آیت الله فاطمی نیا(ره)
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
#تاريخ_بعثت
در تاریخ بعثت رسول خدا (ص) نوشته اند که آن روز دوشنبه هفدهم رمضان یا بیست و هفتم رجب (دوازده سال پیش از هجرت به مدینه) مطابق ششم اگوست یا اول فوریه 610 میلادی ـ به هنگامی که چهل سال و شش ماه و هشت روز ازسال قمری، ویا سی و نه سال و سه ماه و هشت روز شمسی از عمر شریفش می گذشت به مقام نبوت رسیدند.
#مراحل_نزول_قرآن
قرآن کریم در سلسلۀ طولی، سه مرحله از نزول را طی کرد تا در اختیار مردم قرار گرفت:
1ـ نزول در لوح محفوظ (لوح محفوظ ظرف قرآن است)
2ـ نزول در آسمان بیت العزّۀ آسمان دنیا
3ـ نزول تدریجی آن به وسیله ی جبرائیل بر پیامبر اسلام (ص)
#وحي
وحی در لغت به معنی اشارۀ سریع است و به اعتبار سرعت گفته اند«امرٌ وَحیٌ» یعنی کار سریع.
وحی در قرآن به معانی گوناگونی آمده است، از جمله:
1ـ الهام فطری به انسان: مانند الهام خداوند به مادر موسی.
2ـ الهام غریزی به حیوان: از قبیل الهام خداوند به زنبور در ساختن لانۀ
خود.
3ـ اشارۀ سریع و مرموز: چنانکه خداوند در مورد زکریا پیامبر
(ع) می فرماید.
4ـ القاء امری به فرشتگان: تا آن را فوراً فرمان برند.
5ـ سخن گفتن خداوند با انبیاء.
#اقسام_نزول_وحي
1ـ القاء معنی و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطۀ فرشتۀ وحی
2ـ سخن گفتن با پیامبر از پس پرده، چنانکه خداوند از وراء شجره با موسی (ع) سخن گفت و موسی (ع) هم ندای الهی را شنید.
3ـ القاء امری به فرشتۀ وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند به یکی از انبیاء ابلاغ نماید.
لازم به ذکر است که این سه قسم وحی در قرآن کریم سورۀ شوری، آیه 51 آمده است.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
ما ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪهیم ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎ ما ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ!
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﯼ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻄﺖ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ، ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ؟
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺤﻮﻝ ﺁﻧﻬﺎ اﯾﺠﺎد ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺖ.
ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﻮ ﺗﺎ اطرافیانت ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشند
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk